گل از بی رونقی ها خار باغ است

من همیشه سعی کرده ام وارد اختلافات و نگاههای بد بینانه نشوم مگر گاهی اوقات که احساس می کنم فرایندی که باید در راستای تقویت بسیاری از زمینه های علمی و فرهنگی موثر باشد در جریان بسیار خطرناکی قرار گرفته باشد.

امروز با دوست عزیز و زحمت کش نجوم آماتوری کشورمان، محمد رحیمی صحبت می کردم و ایشان به مطالبی اشاره کرد که در وبلاگ سایت پارس اسکای منتشر شده بود . این صفحه را مدتها پیش دیده بودم و بعد از صحبتها بار دیگر ان را مرور کردم شما هم برای اینکه بدانید چرا این مطلب را نوشته ام بد نیست نگاهی به آن بیاندازید

http://www.parssky.com/blog

 

همیشه دوستانم شکایت داشته اند که چرا در برابر برخی ناروایی هایی و اجحاف ها و تهمت ها سکوت می کنی و من هم دلیل خود را داشتم اما این دلیل نمی شود که در برابر برخی شبهه های بی پایه که نادانسته تیشه بر ریشه همه می زنند سکوت کنم.

نخست بگذارید درباره دوست گرامی آقای خداشناس بنویسم.

فکر می کنم نوروز ۲ سال قبل بود که ایشان در یکی از برنامه های صندلی داغ ظاهر شد و همان زمان مطلبی در باره حضور وی در همین وبلاگ نوشتم.

جناب سراجی آشنایی من با آقای خداشناس به سال ۱۳۷۸ باز می گردد و بعد از ان در جریان سفر معروف قطب همراه او بودم و به طور افتخاری به همراه سیاوش صفاریان پور بازتاب و انعکاس گسترده این سفر را ممکن ساختیم.

حتما یادتان هست که در آن زمان یادداشتهای روزانه ای از سفر این دو بزگوار در جام جم چاپ می شد، گزارش های کاملی در سایتهای نجوم و گروه سایه به طور روزانه همراه با عکس و نقشه و … منتشر می شد و هنگام گرفت وب کست یا پخش اینترنتی از تصاویری که این دوستان در آن مکان می توانستند ببینند به نقل از پایگاههای تحقیقاتی قطب جنوب بر نجوم و سایه پخش شد و صبح روز بعد خبرها را با همکاری یکی دیگر از دوستان برای خبرگزاری ها و روزنامه ها تنظیم و ارسال کردیم.

بعد از پایان سفر علی رغم مشکلاتی بسیار زیاد و بدفهمیهای فراوان که برای حمید ایجاد شده بود و رسما مرا از هرگونه همکاری زده کرده بود مصاحبه مفصلی با وی انجام دادم و بدون هیچ اصلاحی  ان را در جام جم منتشر ساختم.

بگذرد که بعد از آن رویداد چه شد که ما تبدیل به دشمن شدیم ولی بگذریم … چه باک اگر اتفاق خوبی رخ دهد و در آن نامهای کوچک فراموش شوند و روش ما هم جز این نبود.

در یادداشت سال قبل هم گفتم حمید خداشناس انسان ارزشمندی است که مفهوم جدیدی را وارد دنیای ارتباط ما کرد و آن مفهوم امکان پذیر بودن انجام دادن سفرهای بین المللی به بهانه رویدادی علمی است چیزی که به آن استرو توریسم یا جهانگردی نجومی می گویند. اما مشکل زمانی آغاز شد که برخی از اطرافیان وی به او القا کردند این کار بزرگی نیس و اگر بخواهیم بزرگ باشیم باید اسم عجیب و غریب روی ما باشد. تمام اعتراض من و دوستانم بر این بود که چرا به نام حمید خداشناس لقب منجم ( و نه منجم آماتور) محقق و پژوهشگر ستاره شناسی می چسبانیم ( این ها عین عباراتی بود که در این برنامه از ان استفاده شده بود) و فکر نمی کنید خیلی زشت است که آدمی با این همه عناوین نداند که ستاره سهیل در همین جنوب تهران قابل رویت است و لازم نیست تا نیمکره جنوبی برای رصد آن بروید؟

فکر نمی کنید وقتی این همه صفت غیر لازم را به یکی از افرادی که نقش مهم و قابل تقدیری در بخشی از فضای نجوم ایران ایفا کرده بود الصاق کردیم او را در جایگاهی مقدس نشانده ایم و سپس زمانی که از او خواستند تا پروژه تحقیقی خود را بگوید پاسخش چیزی جز پوزخند همه افرادی که اندکی از علم سر در میاوردند  به همراه نداشت. اندازه گیری تاثیر کسوف بر زمین لرزه با کمک ثبت موقعیت محل توسط GPS . فقط نکته ای دیگر جلسه آسترونومی لیگ را تبدیل به گردهمایی بزرگ اخترشناسان جهان و محل گردهم آیی برترین های جهان نکنیم . از حمید متشرکم که از فرصتی که به دست آورد برای معرفی کشورش استفاده کرد. همانگونه که بسیاری دیگر چنین می کنند. ولی بیایید هیچ کداممان ان قدر دیگری را بر پله های توهم به  اوج نرسانیم که چون به زیر پا نگاه کردیم ناگاه چاره ای جز سقوط و شکست باقی نمانده باشد.

کماکان می گویم حمید خداشناس که امیدورام هر چه زودتر پیدا شود و نگرانی عمیقی که همه ما را در رابطه با حادثه پیش آمده ، در بر گرفته منتفی شود جایگاه ویژه ای برای خود دارد اما با بزرگ کردن جنبه های کاذبی  از فعالیتهای او  در حقیقت جایگاه با ارزش و حقیقی او را به چالش می کشیم و نابود می کنیم .

اما مورد دوم که بیش از مورد اول مرا آزار می دهد صحبتهای دو دوست ارجمند جناب اقای حسن زاده و تکمله ای است که آقای پزشکی در خصوص ماهنامه نجوم گفته اند. آقای حسن زاده را مدتها است که می شناسم و همواره برای دقت نظر او در صحبتها و استدلال ها و کارهای علمی اش ارزش بالایی قایل بودم . آقای پزشکی را هم تنها از طریق خبرهایی که برای پارس اسکای می نویسند می شناسم . اما نکته جالب در صحبت این دوستان این است که چه راحت بر مسند قضاوتی می نشینیم و حکم می رانیم بی آنکه از جزییات موضوع مورد بحث اطلاعی داشته باشیم در باره تکمله آقای پزشکی چیزی نمی نویسم چرا که ادبیات بی ادبانه ایشان و نوع مقایسه ای که میان نجوم و خانواده سبز به عمل اورده اند خود نشان واضحی است از بی اطلاعی ایشان از ساحت مطبوعات و عدم آشنایی ایشان با ژانرهای مختلف روزنامه نگاری که باعث می شود نشریه علمی عمومی را با نشریه زرد نتوانند تفکیک کنند و تنها توصیه دوستانه من به ایشان آن است که شما گمان کنید در نجوم تخته شده است و گناه انتشار این نشریه این چنین بی آبرو را برای ما بی آبرویان بگذارید.

اما از سخنان اقای حسن زاده تعجب می کنم. شما اهل تحلیل و مطالعه و تجزیه امار و ارقام هستید . باور کنید این دوست آشنا به چاپ شما یا با شما شوخی کرده است یا اصولا چیزی از چاپ و انتشار نمی داند.

فرض کنید حرف ایشان را در بست بپذیریم و فرض را بر این بگذاریم که ماهنامه به تیراژ مفید و فروش ۴۰۰۰ نسخه در ماه که شاید ارمانی به نظر آید برسد . یعنی ۴۰۰۰ نسخه تک فروشی در هر ماه داشته باشد. من قیمت ۲۵۰ تومان را هم قبول می کنم بنابراین در هر ماه حاصل فروش ماهنامه نجوم ۱ میلیون تومان خواهد شد. خوب بیایید از این مقدار حقوق ۵ کارمند ثابت را پرداخت کنیم فرض کنیم که چون این افراد از صبح تا عصر انجا هستند پس حداقل باید حقوق یک منشی را دریافت کنند مثلا ۱۵۰ هزار تومان ،هزینه اجاره دفتر در تهران را هم که شمابهتر از من می دانید بایید هزینه های پست و تلفن و آب و برق و … را به این مجموعه اضافه کنیم هزینه چاپ ، کاغذ و توجه دارید که نجوم سهمیه دولتی کاغذ ندارد و باید کاغذ را آزاد تهیه کند و حتما دوست شما به شما خواهد گفت که قیمت کاغذ این روزها چگونه است و هزینه های جاری را نیز به آن اضافه کنید این عدد بیش از ۳ میلیون تومان خواهد شد و بنابراین دوست شما حداقل منفی ۲ میلیون تومان خطای محاسبه دارد.

اهدای ۲ شماره مجله بخشی از تعهدی است که نشریات در عرف رسمی برای کسی که مطلبی از آنها چاپ می شود دارند و اتفاقا بخشی ( تاکید می کنم بخشی و نه همه ) رفتار حرفه ای است.

در باره حق التحریر نیز تا جایی که می دانم چند سالی است که دست اندرکاران مجله سعی کرده اند حتی الامکان بر مبنای استانداردهای مطبوعات عمومی کم تیراژ نسبت به پرداخت حق التحریر اقدام کنند.

از همه این حرفها که بگذریم و از تعطیلی دهها مجله مشابه چون مرزهای بیکران فضا و دانشگر ( که حمایت یک وزارتخانه و یک مرکز رسمی چون مرکز نشر دانشگاهی را به همراه داشت) و از همه خدماتی که نجوم به جامعه نجوم اماتوری ایران کرده و حرفش را هم شنیده است و ناسزایش را هم تحمل کرده است، خوب گر تو بهتر می زنی بستان بزن …

نجوم هر کاری که کرده باشد قطعا هنوز مهار وزارت ارشاد را در دست نگرفته است. راه باز است مجوزی بگیرید و بسم الله .مطمئن باشید اگر نشریه رنگی نجومی با قیمت برابر درآورید و با مقالات تولیدی و … دیگری کسی نجوم را نخواهد خرید و بازار نیز از ان شما خواهد بود . چرا دست به کار نمی شوید. بگذارید این خبر نامه قدیمی سیاه و سفید و غیر حرفه ای هم برای دل علاقمندانش منتشر شود. برای همان هایی که ۲ شماره مجله را از حق التحریر ان بیشتر دوست دارند. برای همان هایی که ماشین خود را می فروشند تا مجله زنده بماند و برای همانهایی که دهها موقعیت شغلی در داخل و خارج را از دست می دهند تا در کنار همین خبر نامه سیاه و سفید باقی بمانند.

روزی که نشریه ای بهتر از نجوم منتشر شود مطمئن باشید باعث شادی همه اعضا نجوم خواهد شد. رسم زمانه این است. من نه اجازه دارم و نه می توانم و نه صلاحیت ان را دارم که از مصایب این خبر نامه سیاه و سفید غیر حرفه ای و خدماتش به جامعه بگویم. اما ای کاش همه غیر حرفه ای های ما چون نجوم بودند.

زمان را رسم و آیین تازه گشته است. گویی دیگر هیچ کس را نمی شناسیم. زمانه غریبی است. نجومی که من می شناسم نمی خواهد مرثیه سرایی کند نجومی که من می شناسم نمی خواهد افتخاراتش را ، رفتارش را و کمک هایش را در ویترینی زیبا به نمایش بگذارد . بگذارید در دشت بی فرهنگی ما نجوم چون خاری به نظر آید . رسم نوین زمانه چنین  است :

 

«هزار امروز هم اواز زاغ است                 گل از بی رونقی ها خار باغ است»


درباره انتخابات

من نه مرجع خاصی برای مسایل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی هستم و نه تخصصی دارم اما چون در این چند روزه برخی از دوستانم و شاگردان سابقم در خصوص انتخابات شوراها از من سوال می کنند نظرم را به طور خلاصه می نویسم اما هر کسی شخصا صاحب فکر است و باید راه خود را انتخاب کند.

من قطعا در انتهابات شوراها شرکت می کنم و به مجموعه ای از کاندیداها که گمان می کنم طرز تفکرشان به من نزدیکتر است رای می دهم و سعی می کنم به جای انتخاب فردی به لیست واحدی که همفکری بیشتری با انها دارم رای بدهم اگر حتی تک تک افراد را به دلایل مختلف قبول نداشته باشم.

من هنوز هم معتقدم اگر راهی باعث نجات ما شود راه اصلاحی است. در این مدت همه متوجه شده ایم که هر اقدام انقلاب خطر عقب ماندگی علمی و فرهنگی برای ما به همراه دارد و هر اقدام قهری هم به کام دیگران خواهد شد. اگر هم فکر کنیم اوضاع ان قدر بد شود که حمله نظامی رخ دهد یا غیره فکر کنم در این مدت فهمیده ایم چه خیال باطلی است. اولا به نظرمن هیچگاه چنین حماقتی رخ نخواهد داد و بر فرض که رخ دهد بای دید موارد مشابه وضعشان چگونه است ؟‌عراق و افغانستان را ببینیم و بعد تصمیم بگیریم.

من معتقدم گاهی باید گذشت داشت و فکر کرد و با برنامه تیمی کاری را انجام داد. برای همین من هنوز هم امید کم سویی را در روزنه انتخابات می بینم و نمی خواهم هیچ شانسی را از دست بدهم

همانطور که گفتم این نظر من است و هر کسی آزاد است آنگونه که می اندیشد عمل کند. فقط امیدوارم همه خیر کشوری را که در آن زندگی می کنیم در نظر بگیرند وگرنه هیچ بهانه ای برای اعتراض نداریم و فهمیده ایم که دل کسی برای ما نمی سوزد

هطر جدی گرمایش زمین

برخی از دوستان در باره اینکه چرا مدتی است این وبلاگ را به روز نکرده ام سوال کردند. از همه کسانی که وقت می گذارند و این مطالب را می خوانند سپاسگذارم اما گرفتاریهای روزانه مانع از نگارش منظم این نصفحه است. به هرروی سعی می کنم تا جایی که می توانم نوشته هایی را به طور منظم در اینجا قرار دهم . امیدوارم اجازه دهید من اینجا تنها بیان کننده نظرات شخصی ام باشم فراتر از مسولیتها یا تعهداتی که بیرون از این فضا دارم.

در باره کامنتها نیز من همه موارد نوشته شده را با دقت می خوانم و درباره آنها فکر می کنم چندین بار اندیشیده ام که برخی را پاک کنم اما پاک کردن راه حل مناسبی نیست چرا که این ایده ها فراغ از فرصت انتشارشان وجود خواهند داشت و منعکس کننده واقعیت های بخشی از جامعه هستند پس اگرچه من با همه آنها موافق نیستم اما آنها را باقی خواهم گذاشت تاجایی که توهینی جدی را متوجه اشخاص نمایند.

 بگذریم

 این روزها جهان یک بار دیگر به خطر جدی و آسیب زننده گرمایش جهانی توجه جدی نشان می دهد پدیده ای که از آغاز انقلاب صنعتی تا کنون به طور جدی سرنوشت سیاره ما را تحت تاثیر قرار داده امروز یکی از بزرگترین گردهمایی های علمی جهان برای بحث در خصوص آثار گرمایش جهانی در فرانسه آغاز شده است. دانشمندان با مرور بررسیهای چند ساله بار دیگر هشدار داده اند که با ادامه وضع موجود روند افزایش گرمای سیاره ما و افزایش تولید گازهای گلخانه ای چشم اندازه آینده سیاره ار مبهم کرده است. ژاک شیراک ریس جمهور فرانسه نیز در سخنانی به مناسبت این گردهمایی حفظ محیط زیست و مقابله با افزایش گرمای سیاره و جفظ زمین ، به عنوان تنها جایگاه زیستن انسان در عالم ، بخشی از حقوق بشر ارزیابی کرد اما در همین حال ایالات متحده و چین که از انها به بزرگترین تولید گننده گازهای گلخانه ای در جهان نام برده می شود هنوز گام عملی در مقابله با این رویداد بر نداشته اند اگرچه این بار چین در معرض انتقادهای مستقیم قرار گرفته است اما هنوز انگشت اتهام به سوی ایالات متحده نشانه می رود، به طوریکه موضوع گازهای گلخانه ای از هم اینک بخشی از برنامه های نامزدهای دموکرات ایالات متحده برای انتخابات ۲۰۰۸ را تشکیل داده و افرادی مانند هیلاری کلینتون این موضوع را از نخستین گام های خود مورد توجه جدی قرار داده اند.

نکته مهم در گزارش هایی که در این نشست ارایه شد اشاره می کند که انسان مسوول مستقیم این وضعیت است که نتیجه آن ، آب شدن یخ های قطبی ، افزایش قدرت هاریکن ها و حرکت به سوی دوره جدید عصر یح بندان است و باید همه مردم مسولیتشان را در این زمینه بپذیرند.

پروتوکل کیوتو نیز در مراحل اجراییش با مشکل مواجه شده و بسیاری از کشورهای متعهد به کاهش گازهای گلخانه ای به دلیل آثاری که این روند بر اقتصادشان دارد به دنبال راههای فرار می گیرندکه یکی از آنها بازار کربن بود که انهم با مشکل جدی مواجه شده است.

به هرروی آینده سیاره با خطرات جدی مواجه است که اگر چه گرمایش زمین یکی از آنها است همه انها نیست و در این میان جالب این است که هنوز بسیاری از سران و سردمداران به اهمیت این موضوع پی نبرده اند و مردم عادی نیز احساسا می کنند این موضوع با زندگی روزمره آنها برخوردی نخواهد داشت اگرچه شاید  بازماندگان کاترینا نظر دیگری داشته باشند. هنوز این صدا به یک صدای جهانی تبدیل نشده است. محیط زیست هنوز موضوعی لوکس برآورد می شود و تا زمانی که این دید تغییر نکند نمی توان امیدی برای بهبود آن داشت.

تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس

این روزها زیاد یاد گذشته می افتم و هر چیز کوچکی باعث می شود بهانه ای پیدا کنم و به سالهای قبل بنگرم. در دوره دبیرستان جمعی داشتیم که هنوز هم دست و پا شکسته برقرار است و جمع می شدیم و از همه چیز سخن می گفتیم سعی می کردیم دنیای اطارف را بفهمیم و همه چیز می خواندیم و بی رحمانه نقد می کردیم.

یادم است جمله از یکی از نوشته های دکتر شریعتی که زمانی که خواندیمش ناچار سکوت کردیم و بارها به آن اندیشیدیم.

متن دقیق یادم نیست اما ان قدر آشنا است که شاید شما هم شنیده باشید. من دوست دارم پس از مرگم کوزه گری از خاک گلویم سوتکی  بسازد تا در دست کودکان خواب را بر آنان که خواب را راحت می خواهند آشفته سازد…

… اگر نمی توان فریاد کشید پس بهتر که سکوت کرد من از صدای غر زدن های بی حاصل خسته ام …

این را گفتم چون ترسیدم انچه می خوام بنویسم به غر زدن تبدیل شود. نه اما کمک و همفکری می خواهم که چه باید کرد و چه کاری از دست ما بر می آید. دیروز دیدم دو سایت دیگر به جمع سایتهای فیلتر شده در ایران پیوستند. نخست www.wikipedia.org که از آن به معجزه ارتباطی هزاره جدید یاد می کنند و آزمونی بر خرد جمعی انسانها و اثبات اینکه خرد جمعی نوع بشر اشتباه نمی کند و نمی دانم چه شد که این سایت با ارزش به محاق توقف رفت. اما دومی بیشتر شوکه ام اکرد. سایت www.nojum.ir که پایگاه اینترنتی ماهنامه نجوم است فیلتر شد. من دبیر خبر این سایت بودم و جمعی از دوستان در آن فعالیت می کردند و می کنند. جالب اینکه این ماهنامه ۲ هفته پیش جایزه خدمت به تاریخ علم ایران را از شورای عالی انقلاب فرهنگی دریافت کرد. نمی دانم چه باید کرد. نمی واهم غر بزنم و شکایت کنم اما می خواهم این مساله را حل کنم . اشتباه نکنید نمی خواهم مشکل فیلترینگ را حل کنم می خواهم در زمینه همین یکی ۲ سایت هرچه می توانم انجام دهم فکر کنم اگر همه ما این کار را کنیم نتیجه بهتری خواهیم گرفت.

اگر کسی پیشنهادی برای رفع توقیف از این دو سایت دارد برایم بنویسد. شاید نشود ابرها را کنار زد اما شاید بتوان پرده ای کوچک را از مقابل دریچه ای ظریف به کناری زد.

در ضمن فردا (یکشنبه)‌گفتگوی همکار خوبمان خانم فرهادیان با دکتر رضا منصوریدر خصوص موانع توسعه علمی ایران در صفحه دانش جام جم چاپ خواهد شد. اگر مایلید نگاهی به ان بیاندازید.

جهان را رسم و ایین تازه گشته است

به خبر زیر نگاه کنید

http://www.isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-832871&Lang=P

جالب است نه ؟ گاه گداری می ترسم از دیدن چیزهایی که در اطرافم می گذرد. رسم زمانه ای که در انیم به گونه ای است که من چندان درکی از آن ندارم . همه چیز انگار غریبه است و جالب اینکه گاه گاهی به یاد میاورم من هم عضوی از همین دوران و زمانه ام.

 

انگار همه ما عادت کرده ایم زیر چتر خود فریبی و دیگر فریبی نفس بکشیم و اینقدر این موضوع عادی است که در برابر موج آن واکسینه شده ایم.

 

نه اینکه این رویداد بالا مرا ناراحت کرده باشد اما این کوچکترین نمونه از تمام ان چیزی است که دارد اتفاق می افتد. لطفا کسی به من بگوید معنی این جمله چیست که با خرید تلسکوپ ۲۴ اینچی استان زنجان قطب نجوم آماتوری ایران خواهد شد؟

 

مگر نجوم اماتوری تعریف مشخصی ندارد؟ مگر آنهایی که در دنیا به این کار به عنوان یک تفریح مشغولند و آن را فعالیتی جنبی و سودبخش یافته اند حتی لحظه ای هم به این موضوع فکر کرده اند که فلان ایالت یا کشور قطب نجوم اماتوری شود؟ اصلا این کلمه یعنی چه؟ چرا باید به هرچیز بی ربط و باربطی رنگ افتخار  ملی و منطقه ای و کشف نوین بزنیم؟

 

من بقیه را نمی دانم اما یادم می آید زمانی که وارد نجوم شدم تنها چیزی که مرا مجذوب ساخت زیبایی این دنیا بود و من هنوز تلسکوپ بزرگ ندارم و تلسکوپ مورد استفاده ام یک ۷ سانت قدیمی چینی است و از دیدن آسمان لذت می برم.

 

زمانی که تصمیم گرفتم به جمع دوستانی بپردازم که نجوم را ترویج می کنند فکر می کردم این زیباییهای مجذوب کننده آسمان شب که بدون هیچ مرزی بر سر همه ما یکسان می تابد و فهمیدن ابعاد دنیایی که در آن زندگی می کنیم جهان بهتری می سازد. جهانی که مردم به چیزهای بی ارزش کمتر بها خواهند داد و به یاد می آورند کجا زندگی می کنند شاید کم کم مرزهای خیالی از بین بروند و ما شهروندان سیاره خود شویم .

 

اما می دانید اگر خواستید هدفی واقعیت نیابد یکی از بهترین راهها آن است که وسایلی که به تحقق آن هدف کمک می کند را به لجن بکشید و چه جالب که در نجوم آماتوری ما در این چند سال در کنار تمام کارهای خوبی که انجام شده چنین رفتارهایی را می بینیم.

 

من به همه احترام می گذارم اما نظر شخصیم (اگر اعتباری داشته باشد) این است که چنین حرفها و کارهایی که که نمونه ان را در این خبر می بینید نه رابطه ای با نجوم دارد نه فعالیت آماتوری و نه اهدافی که ما داشتیم و داریم.

 

آقای استاندار از شما می پرسم شده شبی را به همراه جمع غیر رسمی به رصد بروید و در کنار کسانی که نجوم آماتوری را با عشق کار می کنند ببینید آنها از چه حرف می زنند و بعد قول خرید تلسکوپ ۲۴ اینچی را بدهید که اگر امکانی دولتی باشد به درد هیچ کس نخواهد بود.

 

شما می دانید در استان شما گروهی از بهترین منجمان خرفه ای و آماتور ایران سالها است که مشکلات جدی تری دارند که اگر پای حرفشان بشینید می توانید تصمیم درست تری بگیرید؟

 

من به تمایل شما برای گسترش علم احترام می گذارم اما این راهش نیست . می دانید در شهر شما آقای قمری نژاد سالها پیش از انکه افتخار آفرین نوجوان امروز شما به دنیا بیاید ماشینش را می فروخت تا بتواند بدون سرو صدا تلسکوپی را بخرد و توان عکاسی خود را در اجرام عمق آسمان افزایش دهد و لذت می برد؟

 

حمایت خوب است اما منابع ما محدود همه این را می دانیم در کنار شما مشاوران امینی حضور دارند که می توانند بگویند نیاز علمی جوانان ما چیست. المپیاد نجوم خیلی خوب است اما می دانید هدفش چیست؟ هدفش آشنایی علاقمندان نجوم در جهان و در سطح دانش اموزی با همدیگر است تا دوستیهایشان افزایش یابد.  بنابراین اجازه نمی دهند هنگام دریافت مدال پرچم کشور را با خود بالای صحنه ببرند و به همین دلیل تیم برنده اعلام نیم شود و این محاسبات تیم اول و دوم و سوم همه حاصل جمع و تفریقهای خودمان است.

 

باور کنید چنین حمایتهای تبلیغی ما را به تنها جایی که می رساند همان مقصدی است که با بزرگ کردن بعضی اختراعات احمقانه رسیدیم . زمانی که خالق شتر گاو پلنگی که مدعی بود هواپیمایی اختراع کرده که ترکیب کشتی، بالن و هواپیما است و از نمایشگا بی اعتباری مدا بی ارزشی گرفته بود را آن قدر بزرگ کردیم یا برندگان جشنواره ای در ژنو را آن قدر بالا بردیم که اگر کسی نمی دانست فکر می کرد ما مبتکر ترین قوم جهانیم می دانید نتیجه اش چه شد؟

 

اینکه تعداد اختراعات ما در هر روز به بیش از ۵۰ مورد رسید و در یک سال از کل اختراعاتی که شرکتی به عظمت سامسونگ با بودجه حدود هر سال ۵ میلیارد دلار امریکا در کل تاریخ فعالیتش داشته بالتر رفت و می دانید نتیجه اش چه شد؟ اختراع لواشک گوجه فرنگی و بیل (اینها شوخی نیست در فهرست ثبت اختراعات ما وجود دارد)

 

بیایید علم را بفهمیم ، علم حرفه ای را درک کنیم ،علم اماتوری را نیز بفهمیم و با مشورت کسانی دست به حمایت بزنیم که راه و چاه را می شناسند و بودجه خود را بی خود تلف نکنیم.

 

نجوم اماتوری مجموعه فرمولهای نیست که مساله ای را برای شما حل کند درکی بالاتر است تا بتوانید با بخشی از طبیعت آشتی کنید و از ان لذت ببرید. ک.هنوردی ارامی است در تپه ها ی سرسبز و کوهستانهای مفرح تا به ما شادابی لازم زندگی را بدهد نه صعودی سخت که اگر ان باشد اگرچه بسیار خوب است اما باید آن را با اصول خود آموخت و درست به کار برد.

 

ما در خطریم تمام هویت ما تمام تاری ما و تمام داشته های ما در خطر است و ما خود کمر به نابودی آنها بسته ایم. ای کاش هر کدام از ما جایگاه خود را به درستی می شناخت.

تهران هم خواهد لرزید!

 

این مطلب را مدتی پیش و پس از زلزله شبه قاره هند در جام جم نوشتم اما نمی دانم چرا وقتی بی تفاوتی همه را در قبال خطری تا این حد نزدیک می بینیم دلم می خواهد فریاد بزنم برای همین دوباره آن مطلب را می نویسم شاید کسی بترسد

 

 

 

باز هم زمین لرزید. چندی پیش در همسایگی ما و در شبه قاره هند، هزاران نفر زلزله مهیبی را به مدت ۲ دقیقه تجربه کردند و چندین هزار کشته و مجروح و بی خانمان از این حادثه به یادگار ماند. بسیاری از ما با دیدن صحنه غمبار پاکستان و هند و افغانستان و بویژه منطقه کشمیر، زمستان ۲سال پیش را به یاد آوردیم؛ شب آرامی را که آوار فاجعه فروریخت و هزاران هموطن بیگناهمان زیر سنگ و آجر و آهن ساختمان های امنشان برای همیشه به خواب رفتند. ارگ کهن بم ، کهن ترین سازه خشت و گلی جهان با چندهزار سال سابقه یکشبه فروریخت تا ثابت شود اگر محلی حتی هزاران سال از گزندی در امان ماند، بیمه نیست. بم لرزید و فروریخت و ما داغدار و نگران از این نظر که آخرین بار نخواهد بود؛ اما به نظر می رسد فراموشی در ذات انسان است و بسیار سریع بر او اثر می کند و چه زود فراموش کردیم که آنچه در بم اتفاق افتاد، در برابر آنچه مقدر است در تهران رخ دهد، هیچ نبود؛ حتی فاجعه سونامی جنوب شرق آسیا و زلزله شبه قاره بیخ گوش ما هم گویا قرار نیست بیدارمان کند. بیایید بم را با تهران مقایسه کنیم. بم آسمانخراشی نداشت، کوچه های تنگ و ساختمان های قدکشیده بر بلندای تراکم نداشت، مترو نداشت، اطرافش سدی نبود که راه بر آب شهر ببندد. بیش از ۷میلیون جمعیت نداشت. حتی سیستم گازرسانی نداشت که شعله های آتش زبانه بکشد و بم آنقدر بزرگ نشده بود که ابعادش از شهر به کشورهای کوچک تبدیل شود و ترافیکی چون تهران نداشت و پلهایی که همواره سیلی از ماشین ها بر آن سرگردانند. اگر بم لرزید، تهران بود که مرکزیت سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و تجاری در آن باشد. اگر بم لرزید، کشورهای دیگر می دانستند چگونه با پایتخت تماس بگیرند و کمکها را به مهرآباد ارسال کنند تا به بم رود؛ اما اگر تهران بلرزد… ما به استقبال حادثه نمی رویم و همه شب دعا می کنیم این اتفاق نیفتد؛ اما قوانین علمی به زبان دیگری با ما سخن می گویند. قوانین و مشاهدات علمی به ما می گویند تهران بر کمربند زلزله قرار گرفته است. قوانین علمی به ما می گویند ۲گسل اصلی از شمال و جنوب تهران عبور کرده که اگر هر یک فعال شود – که خدا کند هیچ گاه نشود – زلزله ای تا قدرت ۷ریشتر برای ما به ارمغان خواهد آورد. قوانین علمی به ما می گویند بر اثر فعالیت گسل شمال ، احتمال بالایی برای ریزش کوه وجود دارد. قوانین علمی می گویند اگر تهران بلرزد، سیل و آتش سوزی تنها ۲اثر بعدی آن خواهند بود. قوانین مهندسی ترافیک به ما می گویند اگر تهران بلرزد، هیچ راه داخل شهری سالمی برای امدادرسانی باقی نخواهد ماند و… و شاید در یک کلام ، به گفته یکی از محققان مرکز لرزه نگاری امریکا (USGS)، اگر تهران بلرزد، بزرگترین فاجعه مرگبار سیاره زمین از زمان انقراض نسل دایناسورها تا حال به وقوع خواهد پیوست. کشته ها از جنگ جهانی بیشتر خواهند بود و زخمی ها و بی خانمان ها بسیار بیشتر، اقتصاد کشور سقوط می کند، مرکزیت سیاسی آن از هم می پاشد و در یک کلام شهر ویران می شود، بیماری های غیرقابل مهار جاری می شوند و… متاسفانه همین قوانین علمی به ما می گویند، فرصت زیادی نداریم. برمبنای آمارهای موجود، از زمانی که به طور میانگین ، زمین در تهران می بایست می لرزید، مدتها گذشته و هنوز این اژدهای خفته بیدار نشده است. اگر تقدیر ما را روی ارابه ای نامطمئن از زمین مستقر کرده است ، به تدبیر اما می توان فاجعه را مهار کرد و یک لحظه فراموشی و غفلت در این میانه فاجعه می آفریند. برای نجات تهران ، هر لحظه که از دست می رود، جبران ناپذیر است. شهر کوچک بم هنوز ساخته نشده است. فکر می کنید چند سال یا چند دهه یا چند قرن طول می کشد تا تهران ویران از زلزله ساخته شود؟!


 

جایزه ای به پاس ترویج علم

نجوم: سرای اهل قلم ، جایزه ویژه ای را به مناسبت ۱۵ سال ترویج علم نجوم، به ماهنامه نجوم تقدیم کرد

۱۵ سال پیش گروهی از علاقمندان دانش نجوم گرد هم امدند تا راهی نو را در عرصه ترویج و گسترش دانش نجوم آغاز کنند. از همان نخستین شماره ای که «نجوم» با مدیریت مسولی دکتر رضا منصوری و سردبیری توفیق حیدرزاده و از سوی شرکت زروان منتشر شد همگان می دانستند راهی سخت پیش رو است و شاید کمتر کسی گمان می برد نجوم ۱ ساله شود.
اینک نجوم ۱۵ سال سخت و شیرین را پشت سر گذاشته است و سعی کرده است افق های جدیدی را در ترویج علم ترسیم کند. تربیت و علاقمند ساختن نسل جدیدی از اخترشناسان آماتور، برقراری ارتباط های فرهنگی و علمی بین المللی ، تعریف فعالیتهای جدیدی در عرصه نجوم چون معرفی و اجرای اولین ماراتن مسیه ایران، کارگاهها و سخنرانیهای تخصصی، سینما فضا و همچنین تلاش برای خبر رسانی صحیح از طریق وب سایت نجوم ، گوشه ای از فعالیتهای این ماهنامه علمی است.
سرای اهل قلم با نگرشی به فعالیتهای ۱۵ سال خدمت رسانی علمی به جامعه تصمیم گرفته است جایزه ای را به همین مناسبت به نجوم تقدیم دارد. این جایزه ۵ شنبه این هفته از در مراسم این سرا از سوی دکتر علی اکبر ولایتی به نجوم اهدا خواهد شد.
نجوم راه طولانی را پشت سر گذاشته است اما هنوز به افق های دور دست تری چشم دارد.

بازگشت به زمین

ازگشت به زمین

ایرانیان ساعت ۴:۴۳ بامداد جمعه ۷ مهر ۱۳۸۵ را هیچگاه از یاد نخواهند برد. در این ساعت فضا پیمای سایوز TMA-8 با سه سرنشین خود به آرامی در شمال قزاقستان فرود آمد. انوشه انصاری به همراه دو فضانورد روس و آمریکایی که ۶ ماه گذشته را در ایستگاه بین المللی فضایی سپری کرده بودند پیش از نیمه شب از دوستان خود میشا تورین و مایکل لوپز آلگریا و فضانورد آژانس فضایی اروپا که باید ۶ ماه آینده را در فضا سپری کنند خداحافظی کردند. میشا تورین در این مراسم گفت ما همه از فرهنگهای گوناگون، با طرز فکر مختلف و با ملیتهای گوناگون اینجا جمع شده ایم و با هم کار و زندگی می کنیم و وجودمان به دیگری بسته است پس ای کاش انگونه که انوشه می گوید در زمین هم همین الگو را دنبال کنیم. وی سپس نشان ماموریت خود به همراه عروسک خرس کوچکی که در هنگام پرتاب مقابل سفینه آویزان کرده بود به پاس تلاشهای انوشه انصاری در گسترش درک انسان از زندگی در فضا به او اهدا کرد. انوشه انصاری اینک ثابت کرده بود که یک توریست نیست. مجموعه ای از آزمون های پزشکی، تهیه مستند ، ارتباطهای رادیویی ترویجی و نوشتن وبلاگی که بیش از ۱۰ میلیون نفر را مستقیما با جزییات زندگی در فضا آشنا کرده است کاری فراتر از حتی یک ماموریت ۱۰ روزه تعریف شده بود که انوشه با سربلندی آن را به اتمام رساند. انوشه پیش از پرواز اعتقاداتش را در سه جمله بیان کرده بود تجسم کن، الهام بخش و دگرگون کن ! او اینک همه این کارها را انجام داده است. زندگی پیگیر او و تلاش های شبانه روزیش برای تحقق رویاهایش اینک الهام بخش بسیاری از مردم جهان شده است. او بنا بر اذعان سازمان های فضایی رسمی توانسته است به تغییر دید مردم جهان نسبت به زندگی و اهمیت تحقیقات فضایی کمک کند و در صدر پیشرفتهای فضایی غیر دولتی جهان قرار گیرد. انوشه بدون احساس نیاز به برجسته کردن فعالیتهایی که برای دگرگون کردن زندگی مردم جهان در بنیادهایی نظیر آشوکا انجام می دهد و بدون توجه به سخن برخی یاوه گویانی که چون نمی توانند افق دورتری ببینند همه فعالیتهای او را متکبرانه یکجا زیر سوال می برند به رویای خود جامه عمل پوشاند و از طریق آن هدف بزرگتر خود را در تلاش برای درک بهتر از جهانی که در ان زندگی می کنیم و دیدن زیبایی زمین بدون مرز را محقق ساخت و به همین دلیل است که نام انوشه انصاری و خانواده او برای همیشه در دل کتاب تاریخ پیشگامان فضا ثبت خواهد شد و این افتخاری برای ایرانیان است که او از این آب و خاک است ( که حتی در غیر این صورت هم باز چیزی از اهمیت سفر او برای ما کم نمی شد ) زمانی که تحت فشارهای گوناگون اعلام شد پرچم ایران از بازوی او حذف خواهد شد بار دیگر برخی که موجودیت خود را در نقد دیگران می دانند بر او تاختند اما او بدون انکه مجبور باشد بر زنجیره قوی که او را با وطنش و فرهنگش متصل نموده است تاکید کرد و در ویدیو هایی که از فضا به زمین فرستاد پرچم ایران را نه بر بازو که بر تمام لباس خود حک کرد تا نشان دهد برای رسیدن به هر هدفی باید تلاش کرد.

ساعت ۱:۱۵ بامداد جمعه او به همراه ۲ فضا نورد همراهش سوار بر سایوز از ایستگاه بین المللی فضایی جدا شدند تا راه سخت تا زمین را در پیش گیرند با این امید که بتواند دوباره نه تنها خود به ایستگاه باز گردد بلکه بتواند کمک کند تا مردم بیشتری این تجربه ممتاز را درک کنند.

همیشه فرود سفاین سرنشین دار دلهره آور است به خصوص اینکه سایوز با سرعتی سرسام آور در حالیکه همانند گلوله ای از آتش گداخته شده باید وارد جو شود و اندکی خطا می تواند فاجعه ای به همراه داشته باشد. ساعت ۴:۲۵ گروه نجات در شمال قزاقستان اعلام کرد سایوز را همچون شهاب درخشانی در آسمان می بیند در همان حال مایکل لوپز آلگریا از عرشه ایستگاه خبر داد توانسته است ورود سایوز را چون شهابسنگی درخشان و سوزان در ورود به جو زمین ببینید. در حالیمه دمای بیرون فضا پیما تا حد غیر قابل باوری افزایش یافته بود سرنشیانان آن فشار وحشتناک ورود را تحمل می کردند. سرانجام ساعت ۴:۳۴ چترهای نجات در ۲ مرحله باز شدند تا سرعت فرود را کم کنند و اندکی بعد موتورهای کوچکی برای چند ثانیه روشن شد تا سرعت را برای نشستن بر زمین کاهش دهد. ساعت ۴:۴۳ دقیقه سرانجام سایوز به زمین نشست و گروه امداد خود را سریعا به محل رساند. بررسی شرایط تا ساعت ۵:۱۵ ادامه یافت تا اینکه سرانجام در کپسول سایوز کنار زده شد و ۳ فضا نورد از درون آن بیرون کشیده شدند. و بلافاصله برروی صندلیهای کوچکی قرار گرفتند که به انها اجازه می داد تا خود را با شرایط جاذبه زمین تطبیق دهند.یک دسته گل بزرگ ،یک سیب و یک قهوه که در سرمای صبحگاهی قزاقستان به فضا نوردان داده شد انها را به شرایط طبیعی برگرداند اما برای انوشه سورپرایز بزرگتر حضور حمید ، همسرش در کنار کپسول بود مقاقمات اجازه داده بودند حمید نیز به جمع استقبال کنندگان برود تا انوشه در بدو ورود با چهره ای آشنا روبرو شود .

بعد از چند دقیقه تیم پزشکی فضا نوردان را به قرنطینه کوتاه مدتی برد تا آزمون های اولیه پزشکی صورت گیرد و بلافاصله بعد از آن استقبالی رسمی در قزاقستان که با هدیه دادن یک لباس قزاقی همراه بود پی درآمد استقبال بزرگتردر مسکو بود.

اینک سفر ۱۱ روزه انوشه انصاری به پایان رسیده است اما همانگونه که خود گفت این آغاز راه است. او که تا پیش از این به دلیل طرح هایش نام خود را در زمره پیشگامان صنایع فضایی غیر دولتی قرار داده با نشان دادن مهارتهای خود در این سفر با جلب اعتماد مراجع رسمی فضایی با قدرت بیشتری به جلو خواهد رفت. از هم اکنون طرح جایزه ایکس – برای سفر به مدار ،ماه و مریخ در دستور قرار دارد و طرح بندگاههای فضایی و سفینه های زیر مداری خصوصی توسط انوشه و خانواده اش پیشبرده می شود.

تاریخ بار دیگر در یکی از فرازهای مهم خود نام یکی از ایرانیان را بر تارک خود ثبت کرد.نه فقط به این دلیل که نخستین فضا گرد زن، نخستین ایرانی عازم فضا و نخستین بانوی مسلمان عازم مدار زمین بود که  انوشه کاری کرد که هیچ توریست فضایی نکرده بود برخلاف عقیده برخی، او این موفقیت را نه به راحتی که در محیط سرشار از رقابت غرب به دست اورد و ثابت کرد می شود حتی در میان غولها رشد کرد. اینک نوبت دیگران است که رویای بزرگ خود را تجسم کنند و با عمل خود الهام بخش دیگران و دگرگون کننده جهانی باشند که درآن زندیگ می کنیم . اما فراتز از همه دست آوردهای علمی انوشه شاید بتوان این نگاه را قرار داد «از اینجا هیچ مرزی و هیچ خشونت و بدی را نمی توان روی زمین دید ،همه چیز در این سیاره آبی زیبا و زنده به نظر می رسد ای کاش همه این منظره را می دیدند و در حفظ این زیبایی میکوشیدند.»

ستون جام جم – ۱۰

بانوی ایرانی در پایان ۱۱ روز فضانوردی

 

 

 

روی عرشه ایستگاه بین المللی فضایی و در حالی که زیر پای ۶ ساکن این ایستگاه سیاره مادری بدون هیچ نشانه ای از خشونت ها و درگیری ها به آهستگی در حال گذر است ، مراسم کوچکی در حال برگزاری است.

 

چهارشنبه عصر ، فضانوردان قدیمی ایستگاه ، رسما این بزرگترین سازه دست بشر را به گروه بعدی که همراه انوشه انصاری عازم ایستگاه شده بودند تحویل دادند. یکی از این فضانوردان ، در توصیه ای به مایکل لویز درباره اقامت ۶ ماهه او گفت اگر می خواهی موفق شوی ، سعی کن سخت نگیری و با شرایط این بالا کنار بیایی.

دو فضانورد خدمه ۱۳ که ۶ ماه زندگی دشوار را در فضا سپری کرده اند، نیمه شب فردا به همراه انوشه انصاری با فضاپیمای سایوز TMA-8 به زمین بازخواهند گشت.

بامداد جمعه عملیات ویژه فرود آغاز خواهد شد و پس از بسته شدن دریچه های حافظ میان سایوز و ایستگاه این فضاپیما جدا خواهد شد تا راه خود را به سوی زمین در پیش گیرد ؛ سفری که هنگام رفت حدود ۴۸ساعت به طول انجامیده بود ، ظرف کمتر از ۲٫۵ ساعت به پایان خواهد رسید. یکی از دشوارترین مراحل این سفر ، ورود به جو زمین خواهد بود. زمانی که کپسول با لایه فشرده جو زمین برخورد خواهد کرد و همچون گلوله ای آتشین با دمای فوق العاده بالا وارد جو زمین خواهد شد و در پایان این سفر دشوار با باز شدن چترهای نجات مراحل فرود ادامه پیدا خواهد تا این که نخستین فضانورد ایرانی دوباره قدم بر خاک سیاره مادری بگذارد. امروز و امشب در حالی که همه مردم دعا خواهند کرد تا فرود سایوز و انوشه با سلامت صورت گیرد اما بامداد جمعه انوشه سربلند قدم از کپسول سایوز خود به بیرون خواهد گذاشت.

او نه تنها ثابت کرد شایستگی این سفر را داشت ، بلکه نظر مراجع فضایی را به خود جلب کرده است.

روز گذشته مراجع خبری فضایی چون سایت Spaceref ، Spaceflightnow و CBS گزارش های ویژه ای را به حضور انوشه انصاری در فضا و دستاوردهای آن اختصاص دادند. سفری که به گفته مقامات رسمی باعث شده است توجه و علاقه مردم و آشنایی آنها با واقعیات زندگی در فضا بسیار گسترش پیدا کند. انوشه انصاری در یکی از مطالب وبلاگش درباره مناظری که از فراسوی زمین می بیند توضیح داده است.

وی نوشته است در کنار آزمون های علمی که انجام می دهد یکی از بهترین لحظات او تماشای زمین از پنجره های ایستگاه فضایی است ؛ جایی که می تواند زمین را در دل آسمان ببیند و عوارض سطحی برجسته زمین را روی آن تشخیص دهد جایی که هیچ مرزی جز مرز آبها و خشکی ها قابل رویت نیست و هیچ چیز نمی تواند محدودیتی را به وجود آورد و چیزی از زشتی های زمین نمی توان دید. یکی دیگر از مناظری که انوشه را مجذوب خود کرده ، تماشای طوفان ها و رعد و برقهایی است که از فضا شبیه یک بازی بزرگ نور دیده می شود اما فراسوی همه اینها ، انوشه انصاری که خود علاوه بر مدارکش در حوزه IT ، کارشناس ارشد اخترشناسی است ، مجذوب تماشای ستارگان آسمان و زیبایی راه کهکشان از فراسوی جو زمین شده است.

گزارش او از رصد ستارگان و راه شیری یکی از معدود گزارش های دقیقی است که در این باره منتشر شده است.

امشب انوشه پس از آن که در پایان راهی طولانی رویای خود را محقق دیده ، با ایستگاه فضایی خداحافظی خواهد کرد تا با فرود در قزاقستان با انرژی مضاعفی به ایفای نقش در صنایع فضایی و خصوصی سازی آن بپردازد.

ستون جام جم – ۸

در جستجوی بیگانه ها!

 

 

——————————————————————————–

 

سه شنبه ۴ مهر ماه ۱۳۸۵

تنها ۲ روز دیگر از اقامت تاریخی انوشه انصاری در فضا باقی مانده است در حالی که میشاتورین و مایکل لوپز آماده می شوند تا اقامت ۶ ماهه خود را جشن بگیرند ۲ فضانورد قبلی آماده بازگشت به همراه انصاری به زمین هستند.

انوشه به قولهایی که پیش از سفر داده بود عمل کرده است و تا اینجا ماموریتی موفق را پشت سر نهاده است. او طی هر گذری که از فراز ایران داشت در کنار رادیوی خود باقی ماند تا شاید ارتباطی با سرزمین مادری برقرار کند و چند بار نیز این اتفاق افتاد. روز گذشته در جمع دانش آموزان رصدخانه زعفرانیه این ارتباط برقرار شد. اگر چه حاضران نتوانستند برای انوشه پیام بفرستند اما توانستند صدای او را با یک گروه دیگر ایرانی بشنوند که به زبان فارسی از عرشه ایستگاه فضایی بین المللی با گروهی از مردم کشورش سخن می گفت. او همچنین در حال ادامه انجام آزمون های علمی با آژانس فضایی اروپاست.

چهارمین آزمایشی که او باید در این سفر به انجام برساند به جستجویی ویژه در ایستگاه اختصاص دارد. واقعیت این است که فضانوردان در ایستگاه فضایی تنها نیستند. آنها اگر چه پیش از پرواز تمام شرایط قرنطینه را رعایت می کنند اما باز هم مقداری باکتری و میکروب با خود به فضا می برند این باکتری ها که اتفاقا رشدشان هم در مدار زمین سریع تر است (به دلیل نبود گرانش) در اثر قرار داشتن طولانی مدت در معرض تابشهای کیهانی ممکن است دچار جهش شوند و تبدیل به موجوداتی شوند که بومی فضا هستند و مشابه آنها در زمین یافت نمی شود. در دوره خدمت ایستگاه فضایی میر حتی گونه ای قارچ در اطراف پنجره های ایستگاه پیدا شده بود که مشابهی در زمین نداشت.

این تغییرات کوچک که در زیست و رفتار زیستی میکروارگانیسم های زمینی داده می شود برای دانشمندان بسیار مهم و حیاتی به حساب می آیند چرا که آنها می توانند نمونه مینیاتوری از تغییراتی باشند که در درازمدت روی دیگر ساختارهای زنده پیش می آید. در نمونه ای حتی یک گیاه که در فضا رشد داده شده بود ویژگی های منحصر به فردی را کسب کرد که آن را از گونه خود در روی زمین جدا و متفاوت می ساخت.

یکی از وظایف انوشه انصاری نمونه برداری از اطراف ایستگاه بین المللی فضایی است تا بتواند رد این موجودات تغییر یافته را پیدا و جمع آوری کند و آنها را برای بررسی بیشتر به زمین بیاورد. این موجودات در آزمایشگاه های مجهز مورد بررسی قرار می گیرند و تغییرات آنها بررسی و مشخص می شود. این موجودات اگر چه منشا زمینی دارد اما به دلیل تغییرات ساختاری احتمالی که پیدا می کنند کاملا از نمونه های زمینی مجزا هستند و شاید بتوان آنها را بیگانه هایی دانست که در اطراف ما زندگی می کنند. یکی دیگر از دلایل اهمیت این تحقیق که به سفرهای آینده انسان باز می گردد بسیار مهم است.

مثلا در سفر انسان به مریخ وضعیت این میکروارگانیسم ها شناسایی شود چرا که در غیراین صورت ممکن است میکروارگانیسم های ساده ای که با ما به مریخ برده می شوند در آینده به موجوداتی سازگار یافته در این سیاره تبدیل شوند. برمبنای آخرین داده ها حال عمومی انوشه انصاری بسیار خوب است و بدون مشکل به انجام فعالیت های خود ادامه می دهد. تنها گزارشی که از ناراحتی وی ارائه شده مربوط به زمان ابتدای سفر و از آغاز روز دوم تا پیش از الحاق بوده که چنین عارضه ای که به فضازدگی مشهور است و به دلیل عدم انطباق بدن با شرایط بی وزنی و چرخشهای زیاد سفینه پیش می آید کاملا طبیعی است. اینک انوشه مصمم تر از قبل به ادامه فعالیت های خود می پردازد و خود را برای فرود جمعه آماده می کند.

1 80 81 82 83 84 86