
جایزه چراغ سال ۱۳۹۹ حاشیه هایی را درباره اهدای مروج علم برگزیده سال به علی بندری و پروژه پادکست او ایجاد کرد.
شب یلدایی که گذشت به سنت پنج سال گذشته، جایزه ترویج علم چراغ برندگان خود را معرفی کرد. امسال این جایزه تحت تأثیر شرایط همهگیری کوید-۱۹ تغییراتی را در خود داشت. حدس میزنم فرآیند داوری کمی مشکلتر و غیرحضوری بوده باشد و همچنین به همین بهانه امسال جایزه تازهای با تمرکز روی همهگیری ابداع و اهدا شد.
اما آنچه جایزه امسال را خبرساز کرد، یکی از منتخبین بود و نقدهایی که به انتخاب او در بین کسانی که به کار ’ترویج علم‘ و رسانه علم اشتغال دارند ایجاد شد.
چراغ در پنجمین سال فعالیتش، جایزه مروج علم سال خود را به علی بندری مؤسس و مجری پادکست چنل بی، اهدا کرد و در دلیل اهدای این جایزه نیز بخشی جنبی از این پادکست به بنام بی پلاس بود که در آن به معرفی کتاب پرداخته میشود و بخشی از کتابهای معرفیشده در آن به موضوع علم هم مرتبط بودهاند.
قبل از ادامه بگویم من با این انتقاد کاملاً همراه و همنظرم و به نظرم این انتخاب اشتباهی جدی بوده است. همانند بیشتر کسانی که چنین نقدی را به جایزه وارد کردهاند، نقد من نیز به شخص علی بندری باز نمیگردد که اگر روزی قرار بود از مروجان فرهنگ پادکست سازی و شنیدن پادکست در ایران، تقدیری صورت گیرد بهاحتمالزیاد من هم ایشان را نامزد میکردم؛ اما به نظرم به دلایل مختلف – که بسیاری از آن را دیگر دوستان در بحثهای بعضاً نهچندان آرام توییتر و … بیان کردهاند – این انتخاب متناسب با جایزه چراغ نبود.
پیش از اینکه این نوشته کوتاه را دنبال کنم برای شفاف شدن ذهن مخاطب لازم است چند نکتهای را تذکر دهم و دلیل آنهم این است که من درباره این جایزه و شکلگیری و نقش آن و همچنین درباره فرآیند فعلی آن بیطرف نیستم.
شاید هفت سال پیش بود که شبی یا بهتر بگویم دم دم های صبح در تهران، در حاشیه میدان ونک بود که فکری به نام جایزه چراغ آنقدر پرورده شد که تولدش را در قاب عکسی سهنفری با سیاوش و پژمان جشن بگیریم. روزگار دیگری بود. اگرچه چند سالی بیش از آن نگذشته است اما بازیهای دوران چنان زمان و زمانه را تغییر داده که گویی قرنی دیگر بود و ما آدمهایی دیگر.
چند روز بعدازآن در شبی که تا صبح، به بهانه ضبط قسمتی از پادکست رادیو راز – که قرار برود با آیرین شیوایی و آزاده کیوانی گفتگو کنیم – در منزل پژمان بودیم. اندکی از شب که گذشته بود تا صبح به بحث و داستانگویی درباره جایزه سپری شد. من نقش وکیل مدافع شیطان را بر عهده داشتم و مخالف خوانی میکردم. دلیلم هم این بود که دوست میداشتم این جایزه جایی برای نقد دیگران باقی نگذارد. در دل همان گفتگوها بود که بخشهای اصلی طرحی که دو سال بعد به همت سیاوش و پژمان رنگ واقعیت به خود گرفت شکل گرفت. کمی درباره نام جایزه چانهزنی کردیم، پیشنهادهایی مانند بالتازار و فسیل مطرح شد اما چیزی بهتر از چراغ نبود. سه دسته برگزیدگان اصلی را مشخص کردیم و اگر حافظهام درست یاری دهد پیشنهاد اهدای فسیل به برندگان بهعنوان تقدیر را من مطرح کردم.
البته از همان شب اختلافنظری اساسی بین من و پژمان و سیاوش وجود داشت. من استدلال میکردم اگر نمیتوانیم قبل از آغاز این جایزه که قرار بود فاخر باشد و نقدهایی که همان سال به جایزه ترویج علم مطرح کرده بودیم را نداشته باشد و از همه مهمتر پایدار و مؤثر باشد، نهاد و ساختاری مشخص و منظم و رسمی برای آن تهیه و تدوین کنیم بیایید نام جایزه را از آن برداریم و شبی را به شبچراغ بنامیم و در هرسال از همین سه چهره را که به همان روش انتخاب میکنیم، به سخنرانی و میهمانی دعوت کنیم در نهایت از آنها تقدیر کنیم. بهجای آنکه جایزه بدهیم که نقش داوری و برنده بودن را تقویت میکند، تقدیری باشد از کسانی که کاری کردهاند.
کمی هم همین موضوع و اختلافنظرها باعث شد تا شروع کار به تأخیر بیفتد تا اینکه سرانجام پژمان و سیاوش کار را شروع کردند و من به دلیل همین نگرانیها از حضور رسمی در پروژه عذر خواستم. اگرچه کماکان همدل و همراه بودم. هنوز هم بخش عمده نوشتههای سایت چراغ همان نوشتههای من است و تا سه سال اول هم متن بیانیه برگزیدگان جایزه را من نوشته بودم. سال قبل اما تنها به معرفی نامزد اکتفا کردم و امسال همان را هم نکردم. گفتم که روزگار دیگری شده است.
من در اینجا نمیخواهم به تکرار نقد دوستان دیگر و پاسخ بانیان جایزه بپردازم اما تلاش دارم تا ببینم آیا میتوانم حدس بزنم ریشه مشکل در چیست و چگونه میتوان آن را حل کرد؟
بهطور خلاصه چند نکته درباره کل داستان به نظرم میرسد.
- اینکه این جایزه و اهدای آن به فردی که حداقل به نظر برخی از ناظران بیرونی متناسب دریافت این جایزه نیست چنین نقدهای جدی و آشکاری را برمیانگیزد امر خیری است. نشان میدهد که جایزه مهم است. هرچه نباشد نخستین جایزه فردی و غیرسازمانی در حوزه ترویج علم است و همینکه به آن نقد میکنند یعنی نگرانش هستند. دقیقاً به همان دلیلی که خود ما در قالب بیانیهای با هشت امضا داوری و روند اهدای جایزه ترویج علم انجمن ترویج علم را نقد کردیم که نه از روی کینه و بدخواهی که به دلیل اهمیتی بود که به این موضوع و جایگاه بالقوه آن نهاد میدادیم، باید این نقدها را نیز از همان چشمانداز دید. نباید نیت خوانی کرد و حتی اگر نیتی آشکار است نباید نقد فرد ارائهدهنده آن را بهواسطه گویندهاش نادیده گرفت.
- مشکل بزرگ و ریشهای به نظرم در همان ساختاری است که نگرانش بودم. اگر به وبسایت چراغ سری بزنید در تعریف و معرفی برندهها آنچه مطرحشده است، قابلیت تأویل بسیار زیادی دارد. زمانی که من آن متنها را مینوشتم تصویر واضحی در ذهنم بود اما هیچ دلیلی وجود ندارد که شما یا دو بانی چراغ یا داوران یا به قول چراغ، دیده بانان جایزه، نیز همان تعابیر را برداشت کنند. برای من واضح است که وقتی این جایزه را تعریف میکردیم منظورمان از علم معنی گسترده از علم به معنی دانش نبود و بهطور مشخص به ترجمه فارسی از Science مدرن نظر داشتیم؛ اما این در متن مشخص نیست. پس کسانی میتوانند مروجین و فعالان دانش و علوم نرم و اجتماعی را نیز وارد آن کنند. در آن تعریف مشخص نشده است که آیا آموزش رسمی در حوزه ترویج علم قرار دارد یا نه؟ اصولاً تعریف اولیه و باز ما از ترویج علم چیست؟ هرچه نباشد این واژه بهخودیخود بستر برداشتهای متعدد و متنوعی است. آیا وقتی از جایزه سخن میگوییم آیا محتوایی را در نظر داریم که برای مخاطب ایرانی تولیدشده باشد؟ اگر بله آنوقت بهطور خودکار خواندن ترجمه متنهایی که برای مخاطبی دیگر نوشتهشده از دایره صلاحیت خارج میشود. اگرنه، آیا برای مثال مجلهای مانند ترجمان، یا مترجمان یا ناشران ترجمه کتاب نیز در این رده قرار میگیرند؟ آیا این جایزه باید به ساکنان ایران تعلق گیرد؟ یا کسی که به زبان فارسی مینویسد؟ یا کسانی که ایرانی باشند فارغ از اینکه به چه زبانی محتوا تولید میکنند و یا اصولاً آیا میان فعالیت ترویجی و فعالیت حرفهای و درآمد زاد تفاوت قائل هستیم؟ وقتی میگوییم یکعمر ترویج علم آیا منظورمان کار پیوسته است؟ آیا دانشگر مروج معیاری مشخص باید داشته باشد؟ اصلاً چه کسی دانشگر است؟ شرط عضویت در هیئتعلمی لازم دارد؟
همه این موارد شاید برای من و شما بدیهی باشد اما بدیهیات من و شما احتمال قریببهیقین با هم فرق دارد. به همین دلیل پیشنهاد اول من این است که اگر جایزه میخواهد در سالهای آینده برای نقدها پاسخی دقیق داشته باشد، (فارغ از اینکه این پاسخها قانعکننده باشد یا نه) تا حد امکان ساختار و تعاریف خود را ریز، دقیق و اعلام عمومی کند. اگر در هر بخش ما با دقت بیشتری ویژگیهای نامزدها را بدانیم هم برای دیده بانان، هم برای داوران کار راحتتر میشود. - ساختار داوری این رقابت با الهام گرفتن از آکادمی علوم و هنر سینمای آمریکا یا اسکار طراحی شده است به این معنی که بعد از سال اول برندگان دوره قبل در رده داورها در می آیند. هیئت انتخاب اولیه گروهی از افراد به انتخاب بانیان هستند که از آنها به نام دیده بانان نام برده میشود و علاوه بر برندگان دورههای قبل، برخی از روزنامهنگاران را نیز شامل میشود. البته پیشنهاد من این است که در این مورد هم جایزه شفافیت خود را افزایش دهد و حداقل فهرست کامل دیده بانان خود را منتشر کند و هرسال افرادی که به آن افزوده میشوند را معرفی کند و بهخصوص افرادی با دیدگاهها و خارج از حباب حرفهای خود را به آن بیفزایند. در شرایط فعلی – اگر روند بر همان منوالی باشد که سالها پیش طراحی شد – بعد از معرفی نامزدها فهرست آنها در اختیار داوران قرار میگیرد و آنها پس از بحث و مشورت منتخبان خود را از بین نامزدها اعلام میکنند. این روند در ادامه مسیر باعث افزایش میزان خطاها شد. با افزایش تعداد برندهها و دیده بان ها، احتمال زیادی دارد افرادی معرفی شوند که در تعریف جزئی و دقیق ارائهشده در تعریف جایزه تطابق ندارند. شاید جایزه تصمیم بگیرد فسیل خود را تنها به کسانی تقدیم کند که به فارسی مینویسند و یکی از دیده بانان شخصی معروف اما تولیدکننده به زبانی دیگر را معرفی کند. با روند فعلی باوجود تضاد میان تعریف جایزه و این نامزد او به هیئتداوران معرفی میشود و اگر داوران بتوانند هم را قانع کنند ممکن است جایزه را از آن خود کند. به همین دلیل به نظرم بانیان و گروهی از منتخبان ایشان که با روح و تأویل درست متن تعاریفی که ارائه میشوند آشنایی دارند، باید قبل از اعلام نامزدها به داوران بررسی کنند که آیا تعاریف و شرایط مندرج شده در ساختار جایزه برای آنها صادق است یا نه. این به معنی نظارت استصوابی نیست. بلکه تطبیقی روشمند است که در قالب تطبیق مستند شرایط با معرفینامه افراد صورت میگیرد. جدولی است که از پیش اعلام و معرفیشده است و اگر فرد موردنظر شرایط مندرج در آ ن را داشته و ستونهای مقابل ویژگیهای فرد برای او تیک بخورد، به داوران معرفی میشود. این صافی بهخصوص با افزایش سالها و افزایش داوران اهمیتش بیشتر میشود. این کار به معنی پایان نقدها نیست اما به این معنی است که سبدی از نامزدها که برای داوری در اختیار داوران قرار میگیرد قابلیت دفاع از سوی جایزه را دارد. در آن صورت نقدها میتواند بهجای تصمیمهای شخصی به سمت آن قوانین و شرایط برگردد.
- یکی از نقدهای اصلی به جایزه ترویج علم که در بیانیه هشت نفر مورداشاره قرارگرفته بود، خواب زمستانی جایزه بود. اینکه جایزه هر سال با فراخوان نامزد و اعلام برندهها فعالیت میکند و تا سال بعد به خواب میرود. جایزه چراغ سعی کرده است با برنامههایی مانند گردهمایی حضوری و سخنرانی فصل چراغ و برای مثال پادکستهای بنیاد چراغ کمی از این مساله دوری کند اما مهمترین بخش معرف این جایزه که وبسایت این طرح است کماکان دچار همان خواب زمستانی است. جایزه اگر میخواهد مؤثر باشد باید بستری را فراهم آورد تا در فضایی مانند فضای وبسایت آن نهتنها بحثها و نقدها و دیدگاهها درباره تعریف و ماهیت ترویج علم مطرح و منتشر شود که در طول سال به معرفی افراد مختلف فعال حوزه ترویج – با هر تعریفی که به آن میاندیشد – بپردازد.
- درنهایت اینکه گمان میکنم اولین قدم در راه حل هر مساله ای به رسمیت شناختن وجود مساله است. بانیان و مدیران و برگزارکنندگان چراغ اگر باور کنند که همینکه بوده است بینقص و قابل دفاع است، طبیعی است جایی هم برای اصلاح نمیماند که چرا باید امر بیخطا را به بهانه اصلاح تخریب کرد؟ اما اگر بپذیریم که خطا وجود دارد و وجود خواهد داشت و در دفاع از آن راه هر نقد و اصلاحی را نبندیم، راه برای بهبود باز میشود.
چراغ مهم است و وجودش و موفقیتش برای آینده ترویج علم مهم است همانطور که جایزه ترویج علم انجمن و بهبود آن؛ و همین هم انگیزهام در نوشتن این خطوط بود، هرچند که در عصر مهآلود سوءتفاهمها کار مصلحت آن بود که سکوت کنم؛ اما ندیدم از دل هیچ سکوتی و پنهان کردن شمعی مهی پراکنده شود یا کسی راهی بیابد.
درود ممنون از توضیحاتی که دادید
جایزه چراغ برای جامعه ترویج علم ایران بسیار مهمه و کار هایی نظیر پادکست رادیوراز خیلی به بعد ترویج علم ایران کمک میکنه اینکه ما فقط بیایم اعلام کنیم چه کسانی امسال فرد برتر ترویج علم بودند اصلا به زدودن شبه علم در بطن جامعه کمک نمیکنه مهم اینه که در کنار این جوایز با همفکری افراد مروج علم برنامه های ترویجی مانند پادکست ایستگاه فضایی و یا هر برنامه دیگری متناسب با زمان به امر ترویج علم کمک بشه
درباره نقد وارده به جایزه چراغ امسال نیز من به شخصه موافق نقد هستم ولی به شرطی که ثمر داشته باشه و بانیان جایزه سعی در رفع نواقص آن داشته باشند.
شاد وسالم باشید
در هر چهار بخش جایزه آقای ناظمی می توانست انتخاب بشود.