مجموعه ای که در این چند روز آغاز سال نو به مرور مشاهده خواهید کرد، نگاهی بر چند فیلم علمی – تخیلی است که از دید نویسنده است که به سفارش خبر آنلاین تهیه و در ایام نوروز
منتشر می شود. طبیعی است همانطور که در متن نوشته ام این نقد ها نه کامل است و نه از دید سینمایی انتخابی صورت گرفته است و بیشتر بر مبنای نظر شخصی و با توجه به تاثیرات و یا موضوعات و یا ایده هایی است که در این فیلم ها مطرح شده است. اگر در انتخاب خود این فیلم ها بخشی به سلیقه نویسنده مربوط بوده است و قطعا بین افارد مختلف متفاوت خواهد بود، طبیعی است که در نتیجه اولیت بندی آنها بیشتر جنبه شخصی پیدا کند. در این مجموعه سعی کرده ام در بین فیلم هایی که انتخاب کردم نوعی ترتیب صعودی پیدا کنم و بدین ترتیب از پایین ترین عضو این فهرست شخصی شروع و به سمت بالای جدول به ترتیب فیلم ها را معرفی می کنم.
بسیاری از فیلم های دوست داشتنی، مهم و هیجان انگیز و تاریخی در این فهرست نیست اما به هر حال فکر کنم در این مورد به دشواری می توان به نظری که همگان را راضی کند دست پیدا کرد.
اصل نوشته را می توانید در اینجا مطالعه نمایید.
——-
انتخاب برترین فیلمهای علمی-تخیلی کار سادهای نیست. در این ژانر هم مانند ژانرهای دیگر، نظرات و دیدگاههای متفاوت و گاه متناقضی وجود دارد. آنچه در انتخاب فیلمهای مورد اشاره در این فهرست – که شامل فیلمهای سینمایی یا مجموعه فیلمهای سینمایی است – مورد نظر قرار داشته، الزاما شامل جنبههای هنری و سینمایی آنها نمیشود.
برای انتخاب مجموعه فیلمهای موجود بیشتر به جنبه آیندهنگری، ایدهپردازی، مفاهیم علمی مورد استفاده در فیلمها و تاثیرگذاری آنها بر مخاطبان نگاه شده و طبیعی است که منتقدان سینما قطعا با زاویه دید متفاوتی با بسیاری از این انتخابها همراه نخواهند بود.
در داستان هر فیلم که در پی میآید در بخشهایی به نقد نقاط قوت و ضعف فیلم پرداخته شده و طبیعتا خطر لو رفتن داستان در بخشهایی از این نقدها وجود دارد.
محصول سال ۱۹۹۸/۱۳۷۷
کارگردان: مایکل بی
بازیگران سرشناس: بروس ویلس، بن افلک، لیو تیلور، بیلی باب ثورنتون
خلاصه داستان : محققان ناسا سیارکی به ابعاد ایالت تگزاس را کشف میکنند که تا کمتر از یک ماه دیگر به زمین برخورد میکند. تنها سناریوی آنها برای نجات جهان از پایان دنیا، فرستادن گروهی از حفاران چاههای نفتی دریایی به این سیارک است تا با حفاری، بمبی را در اعماق آن قرار دهند که سیارک را در آخرین لحظه به دو نیم تقسیم کند، اما همه چیز مطابق برنامه پیش نمیرود…
فیلم آرماگدون یکی از بهترین فیلمهای بد علمی-تخیلی است. در این فیلم مایکل بی نه تنها به موضوعی بسیار مهم پرداخته که بر اساس شیوه کاریاش که بعدا در مجموعه فیلمهای ترانسفورمرز نیز ادامه پیدا کرد، با خلق صحنههایی چشمگیر و خیرهکننده بیننده را غافلگیر میکند. ضربآهنگ تند و داستان پیشزمینهای که موقعیتهای طنزی را در برخی از مواقع به وجود میآورد در کنار جلوههای ویژه فیلم شما را با خود همراه میکند. اما در پشت صحنههای بسیار چشمگیر این فیلم و داستان جذابش، ایرادهای علمی فراوانی وجود دارد که گاهی شما را از این همه بیدقتی شگفتزده میکند. با وجود ضعفهای عمده علمی پیش زمینه اما در مجموع فیلم توانست مساله مهم برخوردهای فضایی را مورد توجه افکار عمومی قرار دهد.
خطر کاملا جدی
منظومه شمسی ما میزبان انبوهی از سیارکها و هسته دنبالهدارهای کوچک و بزرگ است. احتمال برخورد سیاره ما با یکی از این اجرام فضایی چندان پایین نیست و واقعیت این است که روزانه تعداد بسیار زیادی از این اجرام با زمین برخورد میکنند. البته اغلب اینها واقعا سیارک و هسته دنبالهدار به شمار نمیروند بلکه ذرات بسیار کوچک گرد و غبارهای میان سیارهای هستند که ما ورود آنها را در جو زمین به صورت شهابهای درخشان میبینیم. اگر ابعاد جرمی که به جو زمین وارد میشود بزرگ باشد، آنگاه زمین آبستن حادثهای میشود که ممکن است تاثیرات مخرب محلی و یا جهانی داشته باشند. در حال حاضر بسیاری از دانشمندان معتقدند انقراض نسل دایناسورها به طور مستقیم و غیر مستقیم در اثر برخورد یک سیارک به جنوب خلیج مکزیک رخ داده است. همین چند هفته پیش روسیه شاهد برخورد سیارکی کوچک بود که علیرغم آنکه در ارتفاع بیستوچند کیلومتری زمین در جو منفجر شد، موج ضربه حاصل از آن باعث زخمی شدن بیش از هزار نفر شد.
تعداد بسیاری از این اجرام در نزدیکی ما هستند که باید شناسایی شوند، اما بسیاری از اوقات از دایره توجه خارج می شوند. برنامههای محدودی برای رصد و دنبال کردن این اجرام وجود دارد در حالیکه خطر ناشی از آنها واقعی است. در این شرایط فیلمهای سینمایی با موضوع برخورد این اجرام نظیر آرماگدون و دیپایمپکت (به معنی برخورد ژرف) علیرغم نقصهای علمی که دارند، این خطر را به گونهای دراماتیک برای مردم به تصویر میکشند و توجه عمومی به این مساله را افزایش میدهند.
خطاهای بیشمار
آنچه چند هفته پیش مردم روسیه دیدند نمایی خفیف از واقعیتی بود که نسبت به وجود آن در این فیلم هشدار داده میشد. اما با وجود موفقیت این فیلم در جلب توجه عمومی و ایجاد بحث خطرها برخوردهای فضایی فیلم به طور جدی از نواقص علمی رنج میبرد. موارد زیر فهرستی از خطاهای عمده این فیلم است. فهرست دقیقتری از خطاهای این فیلم را میتوانید در وبسایت بداسترونومر فلیپ پلیت مطالعه کنید:
در گفتار روایی آغاز فیلم راوی اشاره میکند برخوردی که منجر به مرگ دایناسورها شد قدرتی معادل ۱۰هزار کلاهک هستهای داشته است. این عدد به شکل شگفتانگیزی تخمینی پایین به شمار میرود. اگر فرض کنیم این سنگ ۱۰ کیلومتر قطر داشته و با سرعت ۱۱ کیلومتر بر ثانیه برخورد کرده (که حداقل سرعت برخورد سنگی آسمانی با زمین است)، حداقل ۸۰ میلیون مگاتن انرژی طی این انفجار آزاد شده که یک میلیون و ششصدهزار بار از انفجار بمب تزار (قویترین بمب هیدروژنی آزمایششده در تاریخ بشر) بیشتر است. برآوردها نشان می دهد این سنگ انرژی معادل ۱۰ هزار برابر کل موجودی سلاحهای هستهای در جهان را آزاد کرده است.
مدیر ناسا در بخشی از فیلم میگوید این سیارک به اندازه تگزاس از کمربند سیارکها به سمت زمین پرتاب شده است. قطر تگزاس ۱۴۰۰ کیلومتر است در حالیکه بزرگترین سیارک منظومه شمسی به نام سرس تنها ۹۰۰ کیلومتر قطر دارد. در منظومه شمسی چنین سیارک بزرگی وجود ندارد. ضمن اینکه منطقه کمربند سیارکها برخلاف تصور منطقهای به هم فشرده از سنگها نیست که دائما در حال برخورد باشند و احتمال برخورد میان اعضای اصلی این مجموعه بسیار پایین است.
این سیارک ۱۸ روز پیش از برخورد به زمین کشف شد. در حالیکه بسیار محتمل است سیارکهای بسیار کوچک – مانند آنچه به روسیه برخورد کرد- از دید ستارهشناسان دور بمانند؛ سیارکی در این مقیاس از مدتها و سالها قبل از سوی منجمان آماتور و حرفهای رصد می شود و امکان از دست دادن و نادیده گرفتن آن وجود ندارد.
برخوردهای پیاپی شهابسنگهای جدا شده از سیارک به نقاط مختلف زمین بخش چشمگیری از صحنههای ابتدایی فیلم را تشکیل میدهد. هرچند ممکن است یک سیارک بزرگ بخشهایی جدا شده داشته باشد، اما این بخشها در یک راستا در فضا حرکت میکنند و دلیلی بر اینکه از خود سیارک جلو بیفتند ندارند، ثانیا در صورتی که این اتفاق بیفتد، همه آنها از یک جهت وارد جو زمین می شوند (مانند شهابباران – و امکان ندارد همزمان از نیویورک گرفته تا پاریس و مسکو و … هدف اصابت این قطعات قرار بگیرند
صحنه پرتاب شاتل جدید X-37 بر اساس مونتاژ پرتاب واقعی شاتلها تهیه شده بود. مایکل بی برای فیلمبرداری بخشهایی از این فیلم مجوز استفاده از امکانات واقعی ناسا را تهیه کرده بود – کما اینکه بعدا در ترنسفورمرز نیر این فیلمبرداری در ناسا را تکرار کرد – اما فاصله دو سکو و پرتاب متوالی آنها به شدت آزاردهنده است. هر شاتل در زیر چتر خروش موتورهای شاتل دیگر قرار دارد.
صحنه جفت شدن شاتلها به ایستگاه فضایی برای سوختگیری به شدت دارای ضعف علمی است. اولا وصل شدن به ایستگاهی در حال گردش فوقالعاده دشوار است. ضمن آنکه ایستگاه روسی میر ایستگاه چرخانی نبود و معلوم نیست چطور یک ایستگاه فضایی باید به عنوان پمپ بنزین عمل کند. این ماموریت به صورت سریع اتفاق افتاده بود و سوال اینجاست که چرا باید در این ایستگاه به مقدار لازم برای دو موشک سوخت ذخیره شده باشد.
سطح سیارک نشان داده شده در فیلم با آنچه از ریختشناسی یک سیارک میشناسیم بسیار متفاوت است. وجود هالهای از مه در اطراف این سیارک چندان دلیل واضحی ندارد (نمایش مشابهی در فیلم دیپ ایمپکت وجود دارد که از یک نظر بر این صحنه برتری دارد و آن، نحوه آزاد شدن جتها و تصعید گازهای سطحی دنبالهدار در زمانی است که مقابل خورشید قرار میگیرند.
هدف اصلی این ماموریت این است که با انجام انفجاری در قلب این سیارک آنهم ۴ ساعت مانده به برخورد، آن را به دو هسته بدل کند، بهطوریکه از کنار زمین عبور کنند. اگر فرض کنید این سیارک قرار بود دقیقا به بخش میانی زمین برخورد کند میبایست ۴ ساعت مانده به برخورد به گونهای آن را منفجر کرد که هر قسمت چنان سرعتی بگیرد که این شعاع را پشت سر بگذارد. یعنی در ۴ ساعت باید به اندازه حداقل ۶۴۰۰ کیلومتر (مسیر افقی) از مسیرش منحرف شود. یعنی باید در این مدت مولفه افقی سرعتش بیش از ۱۶۰۰ کیلومتر بر ساعت باشد. حالا به یاد بیاورید که قطر این سیارک اندازه قطر ایالت تگزاس است و در نتیجه با توجه به ساختار سیارکها به شدت پرجرم است . بنابراین شما نیازمند نیرویی هستید که بتواند این نیرو را به آن وارد کند، چیزی حدود صد میلیون مگاتن تی.ان.تی. متاسفانه حتی فداکاری بروس ویلس با بمبی به هر اندازه قوی کافی نیست! شاید اگر چند میلیون بمب اتمی استفاده میشد پروژه کار میکرد، اما آنوقت این سوال مطرح میشد که این بمبها را چگونه باید در مرکز این سیارک قرار داد.
شاتلها هر قدر پرتوان و قدرتمند باشند، مسیر حرکتشان نمیتواند شبیه مانور پروازهای هواپیماها باشد، چراکه در فضا هوایی برای استفاده از نیروهای آیرودینامیکی برای مانور و استفاده از بالها وجود ندارد و باید از موتورهای پیشران کوچک و مسیرهای نرم استفاده کرد.
حتی موفقیت در انفجار فرضی این سیارک انبوهی از خردهسیارکهای بزرگ و کوچک از محل تقسیم آن به بار میآورد که هر یک آن قدر بزرگ خواهد بود که حوادثی به مراتب عظیمتر از حادثه روسیه را به وجود بیاورند.
معدنکاری و حفاری در فضا شباهت چندانی با حفاری روی زمین ندارد. بستن یک پیچ در فضا به چنان عمل مشقتباری بدل میشود که انجام آن محتاج سالها تمرین است. حتی اگر این افراد بهترین حفاران باشند، در بهترین حالت میتوانند در قالب مشاوران نظر بدهند و نه افرادی که به فضا میروند آن هم برای حفظ سیاره مادری.
دهها مورد ریز و درشت دیگر هم وجود دارد که فهرست آنها به شدت طولانی میشود.
بالاخره فیلم را ببینیم یا نه؟
آرماگدون ضعفهای علمی بسیار زیادی دارد، پس چرا باید این فیلم را تماشا کرد؟ اولا فیلم سرگرمکننده و بسیار هیجانانگیز است و به مساله فوقالعاده مهمی میپردازد که خطری جدی برای زمین به شمار میرود. گذشته از آن، آرماگدون فیلمی است که باعث ایجاد و آغاز بحثهای فراوانی درباره برخوردهای فضایی شد و در بحثهای مربوط به برخوردهای فضایی و توضیح این پدیده به مردم عادی به مثالی ثابت بدل شده تا با مقایسه شرایط ممکن در مقابل برخورد یک سیارک یا دنبالهدار با زمین با آن، وضعیت موجود را بهتر تحلیل و تصویر کنند.
تشکر بابت مطالبی که در مورد این فیلم ها محیا کرده اید.
سینمای علمی تخیلی، یکی از بهترین ابزارها برای عمومی کردن علم و دانش است.