این مطلب در مجله دانشگر در میان مجموعه ای از یادداشت ها و مطالب خواندنی درباره روزنامه نگاری و ارتباطات علم منتشر شده است. اگر به این بحث علاقه مند هستید پیشنهاد می کنم این شماره دانشگر را مطالعه کنید. اگر این شماره تیهه کردید مقاله خواندنی دکتر آرش موسوی با عنوان «علم بهتر است یا ثروت» را از دست ندهید. یکی از نمونههای عالی از متنی دلنشین که موضوعی مهم را مورد بررسی قرار میدهد.
—-
تجربه استفاده از رسانههای ارتباطات جمعی برای انتقال مفاهیم علمی و اطلاعرسانی درباره علم و دانش در کشور ما سابقهای طولانی دارد. شاید اگر قرار باشد مقایسهای میان بازه زمانی آغاز به کار و تأسیس رسانهها و بهخصوص روزنامهها در کشورهای مختلف و آغاز توجه به رویدادهای علمی و فناوری در آن رسانهها انجام دهیم، ایران در رأس قرار چنین فهرستی قرار بگیرد. توجه به مسائل علمی با حداقل تأخیر و درواقع بدون هر تأخیری از همان نخستین شمارههای نخستین روزنامههایی که منتشر شدند به چشم میخورد.
دلیل خوبی برای چنین توجه سریعی ازنظر تاریخی وجود دارد. نخستین روزنامهها در دوران پیش از مشروطه در شرایطی منتشر میشد که بانیان آنها از عقبماندگی ایران از جهان و بهطور خاص جهان غرب آگاه شده بودند و در تلاش برای درک علت این عقبافتادگی و ارائه پیشنهادهایی برای جبران آن بودند. این مصلحان که نتیجه فعالیتهایشان در حوزه سیاسی و اجتماعی در انقلاب مشروطه به اوج رسید، باوجود اختلافسلیقههای متعددی و متفاوتی که داشتند و مسیرهای مختلفی که پیشنهاد میدادند و حتی تصویرهای متفاوتی که از جامعه مطلوب خود داشتند در یک موضوع اتفاقنظر داشتند و آن این بود که بخشی از عقبماندگی ما به ناآگاهی جامعه باز میگردد و اینکه اگر مردم با دستآوردهای تمدن جدید و بهخصوص پیشرفتهای علمی و فناوری آشنا شوند، شروع به پرسش خواهند کرد و این پرسشگری و کنجکاوی به افزایش آگاهی در همه زمینهها منجر میشود و درنهایت ما را در مسیر پیشرفت قرار میدهد.
باوجود چنین سابقهای اما نمیتوان ایران را دارای سابقه تاریخی روزنامهنگاری علمی دانست. هم روزنامهنگاری مدرن در ایران – علیرغم سابقه قدیمیاش- موضوعی تازه است و هم مفهوم علم. روزنامهنگاری در دوران ابتدایی خود در ایران بیش از آنکه با مفاهیم ژورنالیسم که امروز پذیرفتهشده است شباهت داشته باشد بیشتر کارکرد بیانیههای عمومی و کرسیهای خطابه شخصی داشت. گاهی یک روزنامه بهتمامی به قلم یک نفر و برای توضیح ایدههای او و یا برای پاسخ به حرفهای دیگری نوشته میشد. هدف اصلی توجیه و توضیح ایدههای افراد و بعد سازمانها و احزاب بود و نه الزاما ایفای نقش بهعنوان ابزاری برای افزایش آگاهی مردم و دفاع از حق دانستن آنها. این روند را حتی تا امروز هم میتوان دنبال کرد. هرروز صبح به باجههای روزنامهفروشی نگاه کنید تا ببینید چه تعداد از روزنامهها و مجلات ما هنوز از همین الگو پیروی میکنند.
داستان علم اما داستان دیگری دارد. در حوزه علم ما با چالشهای بیشتری مواجه بودیم. اولاً به دلیل سابقهای طولانی که در جامعه و سابقه فرهنگی ما از معنی و مفهوم علم وجود داشت، برداشت اشتباهی درباره علم مدرن و دانشمند در جامعه به وجود آمده بود. نخستین تلاشها برای ترجمه علم و انتقال مفاهیم علم بهشدت تحت تأثیر این نگاه بود و هنوز هم هست. هنوز برای بسیاری از خبرنگاران و روزنامهنگاران اسم دانشمند است و مردم هنوز تفکیک مشخصی میان دانشمند دوران پیش از علم مدرن که بیشتر به معنی شخصی خردمند و فرهیخته و آگاه به کار میرفت با دانشمند دوران علمی که تخصص و شغلی مشخص است قائل نیستند. استاد در جامعه ما هنوز بار معنایی دوران قدیم به معنی پر کارآزموده و صاحب حرمت را به همراه دارد و هنوز راه طولانی در پیش است که استاد در معنی آکادمیک آن که یک رده شغلی مشخص و معنیدار است با آن معنی قبلی تفکیک شود و یک دلیل به وجود آمدن چنین بدفهمی که بهطور مستقیم بر فرآیند روزنامهنگاری علمی ما تأثیر گذاشته است عدم توجه ما، روزنامهنگاران علمی به اهمیت ترویج تفکر علمی در پشت رویدادها و خبرهای علمی است. ما از سوی دیگر به دلایل مختلف تصمیم گرفتیم که بیشتر بر خبر و انتقال منفعلانه آن بپردازیم تا ایفای نقش فعال روزنامهنگاری که هر خبری را نمیپذیرد، تحقیق میکند، هر دادهای را راستی آزمایی میکند و جایگاه صاحب نفوذ و اتوریته را به پرسش میکشد و میتواند به نقد منطقی مجهز باشد.
با چنین سابقهای که آثار آن هنوز هم وجود دارد ما وارد دنیایی نوین شدهایم. علم مدرن و فناوریهای حاصل از آن تاروپود جهان ما و درک ما از جهان امروز را زیرورو کرده است. امروز آگاهی از علم، روند علمی و طرز فکر علمی و استفاده از ابزارهای حاصل از علم مدرن دیگر مسئلهای فانتزی و مربوط به دیگران نیست. امروز علم و حاشیه آن بر سرنوشت ما تأثیر مستقیم دارد. حتی در جنبههایی که باورکردنی به نظر نمیآید. علم و دنیای علم تنها بر زندگی شخصی ما تأثیر نمیگذارد اگر کشوری و یا جامعهای بخواهد به توسعه برسد راهی جز گذر از مسیر توسعه علمی ندارد. توسعه علمی است که ما را توانمند میکند تا ابزارهایی بسازیم و راهحلهایی پیدا کنیم که توسعه در بستر آن اتفاق بیفتد و سوال اینجا است که در چنین شرایطی چطور میتوان به توسعه علمی رسید وقتی مردم و بدنه جامعه با علم بیگانهاند.
روزنامهنگاران علمی در این دوران و در کشور ما همانند همکارانشان در نقاط دیگر جهان با دو وظیفه اصلی روبرو هستند. نخست کشف و یافتن رویدادهای خبری و سوژهها و موضوعات و داستانهایی که جامعه باید از آن آگاهی پیدا کند و میتواند به رشد آگاهی مخاطب – که بهطور دقیقتری باید بسته به رسانه مشخص تعریف شود – و قدرتمندتر شدن او کمک کند و دوم نظارت انتقادی بر روندها و مسیرهای علم و فناوری است. برای اعمال هر دو بخش این وظایف مجموعه ابزارهای عمومی روزنامهنگاری و ابزارهای خاص روزنامهنگاری علمی مدرن در اختیار روزنامهنگاران است و البته شرط اول قدم آن است که آن شخص با این ابزارها و از آن مهمتر وظایف خود آشنا باشد.
روزنامهنگاری و روزنامهنگاری علمی در جهان با چالشهای فراوانی مواجه است. تغییر ذائقه مردم، تمایل و روند مینیمال شدن حاصل از شبکههای اجتماعی، ضرورت مواجهه با شبهعلم و جنجالهای رسانهای و اظهارنظرهای ناآزموده، رقابت بر سر کسب فضای لازم و مجوز تعقیب داستان از سوی تحریریه و البته بحران اقتصادی بازار رسانه و مواجهشدن با پدیده حباب یا حتی جنون دیجیتال شدگی؛ اما در ایران اگرچه ما باید با برخی از این چالشها مواجه هستیم برخی از چالشهای خاص خود را نیز باید به آن اضافه کنیم. بدون شک فهرست بزرگی از چنین چالشهایی را میتوان آماده کرد اما من تا همینالان هم از حجم پیشبینیشده برای این نوشته عبور کردهام برای همین در این نوشته تنها بهاختصار به سه چالشی اشاره میکنم که به نظرم بدون مواجهه با آن شانسی برای عمل به وظیفه خود نداریم.
کیستی ما و چیستی نهاد علم
ما، روزنامهنگاران علمی، چه کسانی هستیم؟ درباره چه موضوعی تولید محتوا میکنیم و مخاطبان ما چه کسانی هستند؟ منابع ما کدامها هستند و برای چه چنین کاری را انجام میدهیم؟ اینها شاید سؤالهای بدیهی به نظر میآید اما عدم پاسخگویی مناسب به آنها میتواند منجر به فاجعه شود. روزنامهنگار بهطورکلی و روزنامهنگار علمی بهطور خاص اگر نداند در کجای جغرافیای یک جامعه قرار دارد ممکن است نحوه کارش بهطور بنیادی تغییر پیدا کند. روزنامهنگار علمی باید بداند که مسئولیتش درمقابل مخاطب است. باید بداند او برای دانشمندی که در موضوعی تخصصی با او مصاحبه کرده است نمینویسد. باید بداند دانشمند مقابل او متخصصی در حوزه تخصصی است همانطور که خود متخصص در زمینه خود است. متأسفانه این روزها تنها کافی است به بسیاری از مصاحبهها یا گزارشهای علمی نگاه کنید تا متوجه شوید که نوعی نگاه استاد و شاگردی بین مصاحبهکننده و مصاحبهشونده وجود دارد. جایگاه استادی و یا پژوهشگری با آن معنای پیش از علم مدرن درهمآمیخته است و روزنامه نگار گاهی احساس میکند اگر سوال درست بپرسد، اگر بر گرفتن پاسخ از شخص مقابل تأکید کند و اگر درجایی به او یادآور شود که متوجه موضوع نشده و از او بخواهد دوباره توضیح دهد جایگاه خود را ازدستداده و از چشم آن استاد میافتد.
نکته بدیهی وجود دار که گفتگوی یک روزنامهنگار علمی حرفهای و یک دانشمند حرفهای، گفتگوی دو متخصص است؛ اما فراموشی همین نکته بدیهی باعث میشود گاه برای ایجاد فضا در میان منبع خبر ما مخاطب را فراموش کنیم. گاهی ما با فراموش کردن نقش خود بهسوی ایفای نقش دانشمند پیش میرویم و سعی میکنیم جایگاه اجتماعی را پرکنیم که متعلق به ما نیست. روزنامهنگاری شغل دستدومی نیست. همانطور که اگر روزنامهنگار سیاسی بداند چه قدرتی دارد و چه جایگاهی دارد هیچگاه وسوسه اینکه به بازیگر عرصه سیاسی (در قالب فعال حزبی و نماینده مجلس و عضو دولت) را در سر نمیآورد روزنامهنگار علمی نیز میداند نقش او بهخودیخود مهم است و اهمیت نقش او دقیقاً در همان انتقال علم و تفکر علمی است که انجام میدهد و قرار نیست دانشمند باشد. اگر این قدم اشتباه برداشته شود در گام بعدی روزنامهنگار علمی اعتمادبهنفس خود برای ایفای نقش نظارتی و هشداردهنده از دست میدهد و در حالتی فاجعهبار ممکن است به ابزار روابط عمومی جامعه علمی بدل شود.
دیوار بیاعتمادی میان ما
میان جامعه علمی در ایران – البته به شرطی که بتوانیم وجود چنین جامعهای در قالب مدرن آن را بپذیریم – و جامعه روزنامهنگاران علمی دیوار بیاعتمادی بلندی وجود دارد. این دیوار قطور را دو طرف با کمک هم به وجود آوردهاند و باید نیز با کمک هم آن را بشکنند.
از یکسو روزنامهنگارانی که در حوزه علمی مینویسند و برنامه میسازند، در شکلگیری این دیوار سهیم بودهاند. ما آنجایی که بدون مطالعه کافی به سراغ یک موضوع رفتهایم، بدون آگاهی از پیشینه فعالیتهای یک دانشمند یا مرکز پژوهشی و بدون آنکه اندکی درباره کارهای آنها مطالعه کرده باشیم به گفتگوی آنها رفتهایم و سؤالهای اشتباه پرسیدهایم، وقتی در تنظیم خبر و گزارش مطالبی را وارد کردهایم که خودمان هم متوجه آن نشدهایم، وقتی دادهها را بررسی و ادعاها را راستی آزمایی نکردهایم و وقتیکه متوجه موضوعی نشدهایم بهجای پرسیدن دوباره و اطمینان از درستی مطلب دست به انتشار زدهایم درواقع در حال خشت بر خشت گذاشتن بر روی این دیوار بیاعتمادی بودهایم.
از سوی دیگر جامعه علمی – یا حداقل مجموعه کسانی که در دنیای علم مشغول فعالیت حرفهای هستند – گاه خود اسیر آن دید پیش از مدرن علم و دانشمندی شدهاند. برخی از ایشان آنها جایگاه علم و دانشمند مدرن را در برج عاجی تصور کردهاند که هر حرفی با مردم و رسانههای عمومی که زده شود کسر شانی برای آنها است و در برابر سوال فرار کردهاند و فراتر از دیگران و وقت خود را ارزشمندتر از آن دیدهاند که به نمایندههای افکار عمومی پاسخگو باشند. آنها از دیگران و خبرنگاران نیز انتظار تکریم عمومی داشتهاند و اگر گاهی دیدهاند که خبرنگاری سؤالی سخت میپرسد بهجای پاسخ دادن دست به نصیحت مشفقانه گشودهاند و از روی تکبر نظرکردهاند و حتی همکارانی که از آتش اشتیاق ترویج علم میسوختهاند و به اهمیت توسعه علم در جامعه و نقش روزنامهنگاری آگاه بودهاند به تیغ تلخترین توهینها خستهاند. این روند تا جایی پیشرفته است که برخی از مراکز پیش رو علمی کشور باافتخار از این میگفتهاند که ما خبری با رسانهها در میان نمیگذاریم. بارها در نوشتهها و گفتهها لفظ ژورنالیسم و ژورنالیست را بهطعنه ای به زبان آوردهاند که گویی ناسزایی است نابخشودنی. اینچنین نگاهی متأسفانه خشتهای دیگری در این دیوار نهاده است.
باید هر دو طرف نفسی عمیق بکشند. روزنامهنگاری علمی ابزاری برای توسعه علمی است و افزایش آگاهی مردم و درعینحال چه در بخش تخصصی خود و چه در بخش عمومی خود، همان نقشی را برای جامعه علمی بازی خواهد کرد که روزنامهنگاری عمومی برای جامعه بازی میکند. در دوران مدرن اگر قدرت بی نظارت و حضور رسانه قدرتمند و آزاد و آگاه و توانا با خطر سقوط بیشتری مواجه است و در حضور اینچنین رسانهای است که از فساد در امان میماند، شکوفا میشود و اعتماد مردم را به دست میآورد، در حوزه علم نیز داستان به همینگونه است. در دنیای مدرن جامعه علمی حضور روزنامهنگاری علمی را به غنیمت میشمرد نهتنها به کمک آنها به رشد آگاهی جامعه کمک میکند که با برانگیختن اشتیاق مردم و بهخصوص نسل جوان آینده نیروی انسانی را برای ادامه پژوهشها تأمین میکند و از سوی دیگر با آگاه کردن مردم حمایت آنها از پژوهشهای علمی را به وجود میآورد و مانع آن میشود که دولتها با فریب مردم و استفاده از شیوههای پوپولیستی بودجههای علمی و پژوهشی را کاهش دهد.
روزنامهنگار علمی نیز باید به یاد بیاورد که باید جایگاهش را به یاد بیاورد، نقش ممتازش را پیش از دیگران بشناسد و برای اعتبار نامی که بر دوش دارد تلاش کند. باید یکبهیک این آجرها را از این دیوار بیرون کرد و اینیکی از اقدامات ضروری فضای رسانههای علمی ما و جامعه علمی است.
گمشدن در ترجمه
در سادهترین تعریف کار روزنامهنگاری علمی چیزی نیست جز ترجمه. ترجمه علم و روند علمی و دست آوردهای آن از زبان فنی به زبان قابلفهم مردم. روزنامهنگاران علمی با مطالعه و تجربه این تخصص را به دست میآورند که بتوانند مفاهیم پیچیده و فنی که بر شانه دادههای و تجربهها و پیشزمینههای فراوانی بیانشده است و به زبان خاص اهل آن حوزه بیان میشود را به زبانی بدل کنند که مخاطب غیرمتخصص بتواند درک کند. این ترجمه از زبان علم به زبان مردم – و البته گاهی برعکس – کار اصلی روزنامهنگاری علم است.
اما این کار دشوار در ایران با دشواری دیگری نیز همراه است. به هر دلیل تاریخی یا اجتماعی که بوده است امروز قطب تولید علم در جهان اولاً نه در ایران قرار دارد و از آن چالشبرانگیزتر نه در دنیای زبان پارسی. ما حتی اگر بخواهیم تنها به موضوعات داخلی علاقه کمند باشیم ناچار به مراجعه به منابع دستاول هستیم که عمده آنها به زبانهای دیگر – عمدتاً انگلیسی – نوشتهشدهاند و این امر باعث میشود در دنبال کردن هر داستان، در گفتگوهای علمی و مصاحبهها و در مطالعه متون نهتنها ضرورت ترجمه از زبان فنی به زبان مردم که از زبان غیرفارسی به فارسی نیز وجود داشته باشد.
ترجمه وادی پرخطری است. راهی پرپیچوخم که اگر مراقب نباشیم در هر گوشه و گذری ممکن است بخشی از مفهوم را از دست بدهیم و یا آن را به چیز دیگری بدل کنیم و مخاطبانمان را دچار مشکلی عظیم کنیم. درباره اینکه اشتباه در ترجمه و در سطوح مختلف چه بلاهایی بر سر ما آورده و میآورد میتوان مفصل نوشت و روزنامهنگار علمی اینک با دو سطح ترجمه مواجه است که خطرها را به شکل تصاعدی بر هم میافزاید.
نکته مهم این است که دراینبین نهتنها باید مراقب ترجمه زبانی بود باید مراقب ترجمه مفهوم و انتقال از زبان فنی به زبان عامی هم بود اما مسئله این است که این زبان عامی که از آن سخن میگوییم مختصات فرهنگی، تاریخی و واژگانی ویژه خود را دارد. آنچه زبان عامه در جامعهای دیگر به شمار میرود اگر عیناً به فارسی یا هندی یا عربی یا هر چیز دیگری ترجمه شود دلیلی ندارد برای مخاطب آن همان معنی را بدهد.
مثالها، ضربالمثلها، حوادث تاریخی، رویدادهای اجتماعی در نقاط مختلف عالم تعابیر و درک متفاوتی را به همراه دارند.
به همین دلیل چالش ترجمه برای روزنامهنگاران علمی در دنیای غیر انگلیسیزبان چالشی دوچندان است و برای اینکه از پس این چالش برآییم حداقل لازم است به همان اندازه که با زبان واقعی مورد ترجمه آشنا باشیم باید با فرهنگ مبدأ و مقصد و مثالها و وجوه شبه و اشارههای استعاری آشنا باشیم؛ اما این اتفاقی نیست که یکباره رخ دهد و کسی هم نمیتواند چنین ادعایی را بکند و بدین ترتیب تنها راه ممکن برای فرار از دست بلایایی که چنین ترجمههای اشتباهی میتواند به همراه بیاورد باز نگاهداشتن ذهن است. یادآوری اینکه قطعاً من چیزهای بسیاری را نمیدانم اگر مثلی را در متنی به زبان دیگر دیدم به ترجمه لفظ به لفظ آن راضی نشوم. دنبال معنی واقعی بگردم ببینم آیا لازم است معادلی در زبان مقصد بگذارم که هدف نویسنده اصلی از آن تشبیه برای مخاطب محلیاش را برای مخاطب من بازی کند.
چنین تبدیلها و دقتهایی ضروری است و متأسفانه هنوز در تعداد زیادی از مطالبی که منتشر میشود شاهد این هستیم که بار معنایی مطلب در پیچوخمهای ترجمه زبانی و ترجمه معنایی گم شده است. مخاطب گمان میکند با خواندن حاصل کار ما چیزی آموخته است و آگاهیاش افزودهشده و در حالی گه ممکن است ما او را وارد مسیر تفکر کاملاً اشتباهی کرده باشیم.
روزنامهنگاری علمی در ایران و در جهان باوجود همه چالشهایش راهی ضروری است که باید پیمود. روزنامهنگاران علمی نهتنها با مشکلات روزنامهنگاران سایر حوزهها مواجه هستند که باید با چالشهای اختصاصی دستوپنجه نرم کنند اما رفتن در این راه نهتنها باعث رشد علمی، افزایش آگاهی مردم، توسعه علمی و درنهایت توسعه یک جامعه میشود که برای خود روزنامهنگار نیز میتواند مواهب بسیاری را به همراه آورد. مهمترین پاداشی که در این راه دشوار روزنامهنگار علمی میبینید در تماس بودن روزانه با مهمترین و مهیجترین حوزه ماجراجویی انسان است. در تماس دائم بودن با آن گوهر یکتایی که ما را از غارها بیرون آورد و تا ماه و فراسوی آن برده است. ما شاهد دسته اول رشد آگاهی انسان هستیم و چه چیزی میتواند جای چنین مشارکتی در تاریخ انسان را بگیرد؟
سلام
امیدوارم همه چی رو به راه باشه
آقای ناظمی شما کتابی در زمینه نور، عدسی و آینه ها و قوانین اونها به زبانی که قابل فهم باشه مد نظر دارین؟
میخوام تلسکوپ نیوتونی بسازم و برای همین باید اندازه دقیق و مشخصات دیگشو بدونم برای تراش آینه و ….
در سایت های خارجی به نظر مطالب خیلی خوبی وجود داره ولی زیاد برام قابل درک نیست
دنبال ی مرجع فارسی میگردم خوشحال میشم راهنمایی بفرمایید
شاد و پیروز باشید
سلام
امیدوارم که تمام مشکلات حل بشود .
خواهش میکنم کتاب یا دوره آموزشی برای افرادی که علاقه به این حرفه دارند معرفی کنید .
خیلی ممنون.