یک بار دیگر نام هری پاتر و دنیای جادوگری که قلم افسونگر جی کی رولینگ خلق کرده بود، بر سر زبانها افتاده است. این بار انتشار متن نمایشنامهای که داستان قهرمانهای دنیای هری پاتر را در سالهای بزرگسالی آنها ادامه میدهد و ضمن ملاقاتی کوتاه با قهرمانان داستانهای مجذوبکنندهای که اکنون به بخشی از فرهنگعامه، نهتنها دنیای انگلیسیزبان که کل جهان بدل شده است، یادآوری میکند که داستان هیچ قهرمانی در پایان ماجراجویی بزرگ پایان نمییابد و شاید بزرگترین دروغ تاریخ ادبیات این باشد که قهرمانان پسازآن بهخوبی و خوشی زندگی کردند.
اما آیا در دنیای قرن ۲۱ میلادی، در دنیای علم و فناوری در دنیایی که از یکسو علم و فناوری و دانایی مبتنی بر خرد عقلانی، تمام امور زندگی ما را در برگرفته است و از سوی دیگر در دنیایی که همین علم مؤثر و تعیینکننده بهطور حدی در معرض تهدیدهای مختلف قرار دارد. از سیاستمداران گرفته تا شرکتهای اقتصادی، از تولیدکنندگان تئوریهای توطئه گرفته تا خرافه پردازان و مروجان شبهعلم و از سودجویان و سودازدگان تا علم گریزان و فناوری هراسان، حملهای مداوم و بیامان را به علم سامان دادهاند آیا تن دادن به اشتیاقی که دنیای جادو و ادبیات فانتزی به همراه دارد در تضاد با تفکر علمی نیست؟ آیا علم و دنیای جادو حداقل در دنیای ادبیات تضادی با هم ندارند؟
داستانهای فانتزی و جادویی که ذهن ما را مشغول کرده و ما را مشتاق خود کردهاند کم نیستند. در همین چند سال اخیر از ارباب حلقهها گرفته تا دنیای بازی تاجوتخت و از هری پاتر و دنیای او گرفته تا جادوگر اعظم دنیای مارول، دکتر استرنج نهتنها در متنهای مکتوب که در حوزه پر اثری مانند سینما به آثاری با مخاطبی کمنظیر بدل شدهاند.
آیا علم باید از این علاقه به دنیای جادویی نگران باشد؟
به نظرم برای پاسخ به این پرسش باید دو مسئله را از هم تفکیک کرد. یکی اعتقاد به جادو – به معنی رایج و فهم عمومی از آن – است و یکی علاقه و اشتیاق و هواداری از ادبیات دنیای جادویی که بخشی از ادبیات فانتزی به شمار میرود. در مورد اول طبیعی است که در دوران مدرن کمتر کسی پیدا میشود که اعتقاد عملی به دنیای جادو داشته باشد. اینکه جادوگری ماهر در گوشهای بتواند با طلسمی، یا افسونی و وردی خدشه در نظم طبیعت ایجاد کند.
امروز اگر کسی برای درمان بهجای مراجعه به پزشک به جادوگر و فالبین و طلسم نویس متوسل شود حتماً هم اشتباه میکند و هم مورد سرزنش عقلگرایان قرار میگیرد. دوران و عصر جادوگران سپری شده است.
اما وقتی پای دنیای ادبی به میان میآید حداقل من دلیلی بر این تمایز و این تضاد پیدا نمیکنم
نخست اینکه جادو و موجودات و فعالیتهای جادویی بخشی از تاریخ و فرهنگ جهان را تشکیل داده است. فارغ از اینکه ما این موضوعات را دوست داشته باشیم یا نه، فارغ از اعتقادات و نحوه عملکرد ما این تجربه و این دنیا در خاطره جمعی ما باقیمانده است. اعتقاد به جادو و روشهای جادو و تأثیراتی جادویی نهتنها در اساطیر نما که حتی تا امروز در فرهنگعامه ما و در قالب ضربالمثلها و امثالوحکم وجود دارد. بخشی از کارکرد داستانهای اسطورهای جادویی تاریخی ارائه توضیحی از دنیای اطراف و ارائه توصیهها و درسهایی برای زندگی روزمره ما بوده است. در این داستانها و روایتها و آیینهای نمادین است که ما با خود در قالبی فانتزی مواجه میشویم و به هراسها، امیال و روزهای خود شکل بیرونی میبخشیم. و حتی سعی میکنیم با کمک آن دنیای اطراف را معنی و توجیه کنیم.
دوم اینکه در طول تاریخ جادو – چه روایتها و چه اعمال جادویی – سعی کردهاند تا یا رویدادهایی را که منطق و دانش آن زمان قادر به توضیح نبوده را توضیح دهند و یا اینکه در غیاب ابزارهای علمی روشی را برای به کنترل گرفتن طبیعت ارائه دهند.
جادو درواقع توضیح و روشی بوده است که پیش از ظهور علم برای تفسیر و تسخیر دنیای اطراف به کار میبردهایم. بسیاری از موجودات جادویی به همین شکل خلقشدهاند. بیماری تنگی نفس مادران در هنگام زایمان یا سندرومی که به مرگ ناگهانی کودک مرسوم است در قالب هیولاهایی تصور میشدند که به مادر و کودک حمله میآوردند و وقتی با هیولایی کودک ربا طرف هستید و در غیاب آشنایی با او تنها راه برای مقابله پناه بردن به وردها و روشهای جادویی است. جادوگران قبیلههای شکارچی پیش از آنکه شکارچیان را به شکار بفرستند سعی میکردند بهروشهای مختلف شکار را تسخیر و جادو کنند تا راحتتر به دام شکارچیان بیفتند. آنها از اوراد خود برای گردآوردن گله شکار در منطقهای مناسب استفاده میکردند و سعی میکردند تا در غیاب رشد پزشکی و تجربههای علمی از روشهای جادویی برای درمان استفاده کنند.
اتفاقاً بخشی از این تلاشها از سوی خردمندترین افراد قبیله صورت میگرفت. برخی از آنها نسلاندرنسل و از روی تجربه خواص برخی از گیاهان دارویی را کشف کرده بودند اما در غیاب توانایی توضیح دلیل عملکرد خاص آنها، این تأثیرات را به قدرتهای جادویی گیاهان نسبت میدادند و وقتی برحسبتصادف مادهای توهمزا پیدا میکردند بدون آنکه از تأثیرات این ماده بر مغز خبر داشته باشند آن را گیاهی جادویی برای ارتباط با دنیاهای دیگر در نظر میگرفتند و در اطراف آن شروع به افسانهسازی میکردند. برخی از این روشهای تجربی حتی ممکن بود برای برخی از مسائل پاسخگو باشد اگرچه تفسیر و توجیه دقیق آن برای خود جادوگر هم مشخص نبود و او اثر آن را به توانایی جادویی گیاه یا قدرت خود نسبت میداد.
این روند بهطور خاص در قرونوسطی و حتی جادوگران امروزی که در اروپا و آمریکا زندگی میکنند نیز وجود دارد عمده این افراد که در قرونوسطی متهم و بعضاً کشته شدند، در اصل درمانگران، طبیبان سنتی و عمدتاً زنان خردمندی بودند که سنت زمانه آنها را برنمیتافت. کیمیاگری که پایههای تجربی و غیرعلمی اما تاریخی شیمی را بنیان نهاد از دل تلاشهای جادویی درآمد.
نکته دیگر این است که انسان پیشرفته امروز قطعاً توانایی تشخیص متن ادبی و داستانی و رمزی و روایی را با واقعیتهای بیرونی دارد. من مانند بسیاری از همنسلانم از هواداران سرسخت دنیای جنگ ستارگان هستم اما درعینحال میدانم سفر با سرعت فراتر از نور غیرممکن است و برای جابجایی اجسام به مفهوم فورس (نیرو) متوسل نمیشوم. داستانهای فانتزی توانایی روایی قدرتمندی دارند آنها میتوانند با بهکارگیری نمادهای مختلف داستانهای مهمی را برای ما روایت کنند.
داستان فانتزی خوب هم مانند داستان علمی تخیلی خوب و مانند هر داستان خوب دیگری باید منطق درونی خود را حفظ کند و به اصولی که برای دنیای فانتزی و در این مورد جادویی خود میسازد پایبند باشد. داستانهای فانتزی شامل جادو اگر خوب روایتشده باشند میتوانند داستانهای مهمی را برای ما بازگو کنند. داستانهایی که داستانهای ما، جامعه ما و زمانه ما است که در دنیایی دیگر روایت میشود و اثر و عملکرد نیروها و بازیگران مختلف بهصورت اغراقشده در قابل موجودات و نیروهای جادویی بیان میشود. به ارباب حلقهها نگاه کنید در دل داستانی پر آبوتاب و سرشار از جادو در دنیای فانتزی شما شاهد ظهور و سقوط قهرمانها، دغدغههایی جدی برای محیطزیست و هشدارهایی در برابر صنعتی شدن لجامگسیخته و درعینحال پندهایی اخلاقی هستید.
دنیای هری پاتر فارغ از وردها و موجودات جادویی مگر چیزی غیر از داستان بسیاری از ما است که از کودکی بهطور دائم سرکوفت موفقیتهای دیگری را میخوریم و درحالیکه سوی اطرافیان جدی گرفته نمیشویم حتی ممکن است شاهد آن باشیم که خانواده خود ما هم تواناییها و ارزش ما را نمیبینند و آنگاهکه از همه زخمهای روحی و جسمی خسته در کناره اتاق خود در خود میپیچیم ذهنمان را بهسوی افقهای دیگر باز میکنیم و در اندیشه خود قهرمانی را میبینیم که نجات جهان به او وابسته است و مگر نه اینکه داستانهای اسطورهای که در بسیاری از موارد آغشته به رنگ و بوی جادو هستند راوی هزارباره داستان قهرمان جاودانهاند؟
دنیا فانتزی و داستانهای فانتزی ذهن را باز میکند، ما را به سوال وامیدارد و علاوه بر اینکه داستان خود را روایت میکند ذهن ما را به چالش میکشد. ما را از دنیای روزمره به دنیای جادویی و از اداره و مدرسه خود به هاگوارتز افسانهای میبرد و سپس در آنجا است که ذهن اندکی ماجراجوتر به دنبال تناقضها در منطق داستان میگردد تا آن را نقد کند یا سر از راز و رمز جادوهای آن دربیاورد. حتی گاهی آنقدر به شوق میآید که بر سر آن میآید که آن جادوها را به دنیای واقعی وارد کند مگر نه اینکه بسیاری سعی کردند – و شاید هم تا حدی موفق شدند – که روزنامههای مصور و متحرک هری پاتر را به دنیای واقعی بیاورند و با افزودن واقعیت افزوده به متنهای مکتوب آنها را بیشتر شبیه به روزنامههایی زنده کنند.
اینجا جایی است که الهام بخشی چنین داستانهایی میتواند ما را حتی در عرصه علم و فناوری به جلو ببرد. دنیای امروزی ما با همه پیشرفتهای فنی و علمیاش یک دنیای تمامعیار جادویی برای کسی است که ۱۰۰ سال پیش میزیسته است. شاید چوبهای جادو نداشته باشیم اما در دستان ما گوشیهای هوشمند قرار دارد بهجای حلقه قدرت یا کریستال هایی که با کمک آن میتوانستیم با دوردستها صحبت کنیم ساعتهای هوشمند متصل به تلفن و اینترنت را در اختیارداریم بهجای جام جادویی جم در صفحات اینترنت مینگریم و بهجای اسبهای جادویی سوار بر ارابههایی میشویم که بدون اسب میرانند.
درنهایت مگر آیندهنگر بزرگ دوران ما آرتور سی کلارک نبود که میگفت هر فناوری بهاندازه کافی پیشرفتهای را نمیتوان از جادو تفکیک کرد.
این یادداشت در شماره ۱۶۱ دانستنیها منتشر شده بود.
جناب ناظمی عزیز تشکر از مقالهی خوبتون.
از خودتون و مخاطباتون دعوت میکنم که در این رابطه به این مقاله هم یه نگاه بندازید
http://3feed.ir/genres-fantasy-and-magic-realism/
داستانهای فانتزی، پرنده خیال ما رو به افق های بسیار دور از دسترسی میبره که شاید به طور ناخودآگاه آرزو داریم ای کاش دنیا اون طور میبود. ای کاش اژدها ، دیو و پری ، چوبدستی جادویی یا چراغ جادو واقعیت میداشت. شاید این “ای کاش” ها حکایت از درد و رنج زندگی سخت اجداد ما در طی اعصار گذشته داشته باشه که سعی میکردند تاریکی شب های بلند زمستان را با افسانهایی از گوهر شب چراغ روشن کنند. و بعد ها به صورتی نوستالوژیک به نسل ما رسیده و ما هم مجذوب خوندن داستان هایی میشیم از دنیایی که هنوز در اون اژدهایی پرواز میکنه، ققنوسی آواز میخونه و ترولی زیر پل کمین کرده… به هر حال تا زمانی که مرز میان فانتزی و جهان واقع در اذهان ما شناخته شده باشه و شیادین نتونن با ادعاهای شبه علم و فانتزی وارشون ما رو از واقعیت دور کنند خواندن فانتزی نه تنها هیچ ایرادی نداره بلکه بسیار به رشد فکری ،عاطفی و اخلاقی انسان مدرنِ محاط در زندگی ماشینی کمک میکنه.
با تشکر از مطلب بسیار خوبتون.