دانستنیها: اندی ویر، برنامهنویس رایانه و مشتاق شورمند و خودآموخته علم و بهخصوص فضا است که بخشی از اوقات فراغتش را به نوشتن داستان های کوتاه و انتشار آن روی وبسایتش اختصاص داده بود. یکی از ایدههای او داستان مردی بود که تنها روی مریخ به جای مانده است و هر بار با مسالهای برای بقایش مواجه میشود. او این داستان را در قالب مجموعه ای از ستونهای رایگان روی وبسایتش منتشر کرد و در نهایت در سال ۲۰۱۱ به پیشنهاد خوانندگانش آن رابه صورت شخصی روی آمازون به فروش گذاشت. بلافاصله این کتاب به پدیدهای در داستانهای علمی تخیلی بدل شد. یکی از خوشخوانترین داستانهای علمی تخیلی سخت. داستانهایی که به دقت علم وفادارند و علم را کمتر فدای روایت میکنند. در سال ۲۰۱۴ این کتاب به صورت رسمی بار دیگر منتشر شد و همان زمان بود که ریدلی اسکات کارگردان کارآزموده هالیوود، جمعی از بهترین بازیگران سینما را گردهم آورد تا روایت سینمایی مریخی را به پرده بیاورد. روایتی که برای یکی از نخستین بارها در سالهای اخیر به جشنوارهای از شورمندی انسان در فتح فضا بدل شد و به تشویق به رفتن به سوی ناشناخته ها میپرداخت و ارزش علم و ریاضیات و اهمیت مواجه با مساله و حل آن را گرامی می داشت.
قهرمان داستان با مدد علم و ریاضیات گامبهگام بر چالشهای شگفتانگیزی که پیش رویش قرار میگرفت باید دست و پنجه نرم میکرد.
کتاب مریخی و بعدتر فیلم آن به پدیدهای جهانی بدل شدند. نه تنها داستان روایتی میخکوب کننده بود که داستان پشت پرده و نگارش آن نیز خواندنی بود. اینکه چطور عصر اطلاعات ما را توانمند میکند تا بتوانیم با استفاده از منابع در دسترس، اثری با چنین دقتی خلق کنیم.
این روزها مریخ بار دیگر توجه همه ما را به سوی خود جلب کرده است و شاید زمان مناسبی برای ملاقت مجدد با مریخی و خالق آن اندی ویر باشد که در آخرین روزهای سال ۲۰۱۶ میلادی فرصتی برای این گفتگوی کوتاه با دانستنیها به ما اختصاص داد.
اندی وییر در حال حاضر مشغول کار برروی سریال تلویزیونی به نام اتاق کنترل برای شبکه سی.بی.اس ایالات متحده هم هست.
من میدانم که تو داستان مریخی را در قالب مجموعه داستانهای آنلاینی روی وب سایتت شروع کردی. هیچ وقت فکر میکردی تبدیل به چنین پدیده جهانی و عظیمی شود؟
واقعیت این است که هیچ وقت انتظارش را نداشتم که چنین اتفاقی بیفتد. کاش میدانستم چه کاری را درست انجام دادم که به چنین نتیجهای منجر شد.
داستان مریخی در کنار علمی-تخیلی بودن داستان ترسناکی هم هست. تنهایی مارک در مریخ نفسگیر است. هیچ الهامی از دنیای واقعی برای این شخصیت داشتی یا اینکه مارک فقط وسیلهای برای بیان و حل مساله بود؟
عمده داستان این بود که مارک فقط وسیلهای برای حل مساله برای من بود. موضوع بیان و مواجهه و حل مساله در واقع اصل و هدف این داستان و در قلب آن بود.
قبلا گفته بودی که پیش ازانتشار کتاب هیچ تماس مستقیم یا آشنایی شخصی با فضانوردان یا مهندسان ناسا نداشتی. ابزار اصلی تحقیقت برای بیان دقیق و درست رویدادهای علمی چه بود؟
جواب ساده این است که گوگل. عمده مسایل را با جستجو به دست آوردم؛ اما این را هم در ذهن داشته باشید که من همه عمرم یک خوره و دنبال کننده پر و پا قرص مسائل فضایی بودم. برای همین هم در شروع کار اطلاعات و دانشم درباره مسائل فضایی از حد متوسط بیشتر بود.
هنگام خواندن کتاب، به نظرم میرسید بعضی وقتها که مارک در حل یک مساله با مشکل مواجه می شود و میگوید خسته شدم و باید فردا دنبالش را بگیرم؛ انگار نویسنده است که باید برای حل مساله بیشتر فکر کند. چنین اتفاقی در روند نوشتن افتاده بود یا اینکه هیچ وقت مسالهای را پیش پای مایک گذاشتی که بعدا ببینی غیر قابل حل است و مجبوری عوضش کنی؟
نه! واقعا من وقتی که خودم نیاز به فکر کردن داشتم مارک را مجبور نمیکردم که دست از کار بردارد تا فکر کند. در این مورد واقعا رابطهای بین من و مارک وجود نداشت؛ اما در مورد بخش دوم جواب مثبت است. من گاه گداری مارک را در موقعیتهایی قرار دادم که هرچقدر فکر وتحقیق کردم نتوانستم راه حلی برای خلاص کردن مارک از آن مخمصه پیدا کنم. کاری که این مواقع انجام میدادم این بود که یا بر میگشتم و جلوی رخ داد آن شرایط و وقوع آن مساله را میگرفتم یا یک نوع فناوری یا ابزار کارآمدی را در اختیار مارک قرار میدادم که به کمک آن بتواند مسالهاش را حل کند و سپس بر میگشتم عقب و جایی در متن قبلی به آن فناوری یا ابزار اشاره میکردم که خواننده سابقه آن را داشته باشد و استفاده از آن منطقی باشد.
مریخی یکی از بهترین نمونههای علمی – تخیلی سخت در سالهای اخیر است. اما رعایت توازن بین روایت جذاب و علم دقیق کار آسانی نیست. جطور موفق شدی چنین توازنی را رعایت کنی؟
راستش من همیشه طرف علم را گرفتم. نکته مهیج این بود که علم روایت داستان را به پیش میبرد. من با محاسبه ریاضیاتی برای مارک مساله تولید میکردم و داستان را پیش میبردم. برای مثال هیچ وقت فکرنمیکردم مارک برای تولید سیب زمینیها آب کافی در اختیار نداشته باشد. تا اینکه محاسبات ریاضی درباره رشد و پرورش سیبزمینی را انجام دادم و تازه دیدم مارک آب کافی برای این منظور در اختیار ندارد و لازم است یک جوری آب تولید کند. این باعث شد کل داستان تولید آب از هیدرازین را مجبور شوم بنویسم که بخش فوق العادهای از داستان از کار در آمد.
اگر الان دوباره مریخی را بنویسی، فکر می کنی بعضی جاها را تغییر بدهی؟
بله. توفان شن اول داستان را قطعا تغییر میدهم. این توفان با این ابعاد و قدرت با واقعیت علمی سازگاری ندارد. به جای آن برای شروع داستان از برخورد صاعقه با سامانه صعود به مدار (MAV) استفاده میکردم. می دانی که در مریخ هم صاعقه اتفاق میافتد. این اتفاق میتوانست باعث انفجار و نشت سوخت شده و در نهایت منجر به موقعیتی شود که مارک روی مریخ تنها بماند.
و بعد از موفقیت کتاب ریدلی اسکات تصمیم به ساخت فیلمی بر اساس داستان تو گرفت. وقتی شنیدی چه احساسی داشتی و چقدر در فرآیند فیلم مشارکت داشتی؟
وقتی فهمیدم ریدلی اسکات میخواهد فیلم را کارگردانی کند هیجان زده و ذوقزده شدم. درباره مشارکت من در فرآیند ساخت فیلم، راستش تنها وظیفه من این بود که چکی را که به من داده بودند نقد کنم. با این وجود آنها فیلم نامه را برای من فرستادند و نظر من را درباره آن جویا شدند. آنها به هیچ وجه ملزم نبودند نظرات من را در نظر بگیرند. با این وجود من را در جریان فرآیند تولید قرار میدادند و تنها دلیلشان برای این کار این بود که خودشان افراد با حال و بینظیری بودند. در نهایت فیلم خیلی به کتاب وفادار بود و من فوقالعاده از نتیجه خوشحالم.
حتی با توجه به برخی از تغییراتی که در فیلمنامه نسبت به کتاب داده شده بود و برخی از ظرایفی که از نظر علمی دقت کتاب را نداشت؟
بله. من در نهایت از محصول نهایی و فیلم خیلی راضی هستم.
اگر محاسبههای من درست باشد، بر مبنای سرنخی که از روز شکرگذاری در متن گذاشته بودی و مدار زمین و مریخ، داستان تو باید در سال ۲۰۳۵ اتفاق بیفتد. تو حالا ستارهای دربین جامعه فضایی هستی و مطمئنم با خیلی از دانشمندان و سیاستگذارها درباره مریخ صحبت کردهای. با این دانش دست اولی که الان داری فکر میکنی واقعا در آن بازه زمانی به مریخ برویم؟ و فکر میکنی اگر این اتفاق هر زمانی بیفتد معماری ماموریت به طرح تو شباهت خواهد داشت؟
نه. واقعا فکر نمیکنم تا دهه ۲۰۳۰ به مریخ سفر کنیم. به نظرم احتمال بیشتری دارد که این اتفاق در حول و حوش دهه ۲۰۵۰ اتفاق بیفتد. درباره معماری ماموریت واقعا نمیدانم آن موقع در نهایت از چه ساختاری استفاده خواهند کرد. اگرچه فکر می کنم ایدهای که من مطرح کردم یکی از بهترینها است.
میتوانی کمی درباره کار بعدیات به ما بگویی؟ این بار ما را به چه دنیایی خواهی برد؟
من الان در حال کار روی کتاب بعدیام هستم. این هم یک داستان علمی – تخیلی است که داستانش در شهری روی ماه میگذرد. این هم یک علمی تخیلی سخت است که همه رویدادهای آن با فیزیک واقعی سازگاری دارد. شخصیت اصلی آن یک خلافکار زن خُردهپا است و امیدوارم تا اواسط سال ۲۰۱۷ منتشر شود.
اندی ویر، ممنون از وقتی که به ما دادی. فکر میکنی نکتهای هست که بخواهی با مخاطبانت در ایران به اشتراک بگذرای؟
من قویا توصیه میکنم که مردم در همه فرهنگها به مطالعه علم بپردازند. این روندی است که باعث پیشرفت همه ما در قالب جامعهای جهانی خواهد شد.
مصاحبه جذابی بود با خالق یکی از بهترین فیلمهای علمی سالهای اخیر.
مصاحبه خوبی بود، و خبر خوب کتاب اندی وییر