محمود قمی معروف به مشاورالملک، در زمره دانشجویانی بود که به خرج و هزینه دولت قاجار به اروپا اعزام شد تا دانش نوین بیاموزد و به ایران بازگردد.
این روندی بود که در قالب تلاشهای امیرکبیر برای اصلاح امور ایران ردهبندی میشود. تلاش برای آموختن آنچه غرب را غرب کرده است و بازگرداندن آن به ایران، تا ایران بتواند بر شام تاریک عقبماندگی خود چیره شود.
این تلاشها ایران را با دنیای تازه آشنا کرد اما تغییری بنیادی در روند اجتماعی و رشد جامعه پدید نیاورد. شاید به این دلیل که آن دانش قله کوه یخی بود که به مرور زمان شکل گرفته و بزرگ شده ولی از دید ما پنهان مانده بود.
محمود قمی در آن سالها به فرانسه و بلژیک ایام سپری کرد. در پلیتکنیک فرانسه درس خواند و به روایتی – که البته سندش جز روایت رسانههای آن روز ایران نیست – مدتی نیز در رصدخانه پاریس همکاری کرد و به بلژیک رفت و اندکی در آنجا به ادامه تحصیل نجوم پرداخت و در بازگشت به ایران علاوه بر آموختههای خود تعدادی ابزار رصدی آن روز را به سوغات آورد.
شرح درس خواندن او و دیگر دانشجویان ایرانی در روزنامه دولت علیه ایران منتشر میشد و مردم هم در جریان زندگی او قرار میگرفتند.
او به ایران برگشت و علاوه بر برگزاری چند شب رصدی برای ناصرالدین شاه بر فراز شمسالعماره تهران، به او پیشنهاد ساخت رصدخانه سلطنتی را داد. رصدخانهای که بر مبنای اصول نجومی مدرن ساخته شود و محلی برای آموزش و همکاری نجومی در ایران باشد. شایده ایده مشاورالملک این بود که با توجه به هزینهای که برای تحصیلش شده است، طبیعی است که سرمایه گذار بخواهد از آن سرمایه برداشتی کند. وگرنه چه سودی دارد کسی را برای تحصیل نجوم عازم اروپا کنند و هزینه او را بدهند وقتی برگشت همه آموختهاش را نادیده بگیرند؟
این همان اتفاقی بود که رخ داد. پاسخ ناصرالدین شاه به این درخواست مشاورالملک مکتوب شده است : «پول را نباید خرج هوا کرد.»
مشاورالملک به اداره تلگراف و پس از آن سفیری ایران در عراق منصوب شد و در نهایت نماینده مجلس اول شد و از او جز چند رساله و کتاب و تلسکوپهایی که از اروپا آورده بود و اکنون در موزههای تهران است و گاهی از آن به عنوان دکور برنامههای علمی استفاده میشود چیزی نماند.
ایران که روزگاری یکی از میزبانان رصدخانه های بزرگ – غیر اپتیکی – جهان بود، رویای به دست آوردن ابزاری مدرن برای رصد و مطالعه تازه آسمان را با خود در طول تاریخ حمل کرد.
از زمانی که ناصر الدین شاه آن جمله را به مشاورالملک گفت تا امروز دو بار ساختار حکومت ایران تغییر کرده و بیش از صد سال گذشته است. حتما در این مدت باید چیزهایی یاد گرفته باشیم. باید اندکی از ساز و کار دنیای علم مدرن و نهادهای علمی آموخته باشیم و اندکی در نگاه و دیدمان به این دنیای همزمان غریبه و آشنا، پیشرفت اتفاق افتاده باشد.
پروژه رصدخانه ملی ایران که این روزها در سکوت پیش میرود، نه تنها به این دلیل که پروژه علمی بزرگی در مقیاس ایران است اهمیت دارد که به این واسطه که تاریخ تلاشی طولانی را در پس خود دارد و از سوی دیگر گروهی از علاقمندان پرشور در اطراف خود دارد معیار و سنجه قابل توجهی برای بررسی در وضعیت لایه های زیرین دنیای علم ما است.
ایران که ادعا دارد قرار است تا ۱۴۰۴ در منطقه پرچمدار همه چیز باشد و تا ۵۰ سال دیگر چنان و چنانتر شود، در این پروژه توان و حدود خود را میسنجد و به همین دلیل هم دنبال کردن داستان این رصدخانه برای کسانی که به فضای علمی و مدیریت علم در ایران علاقهمند هستند داستان مهمی است.
متاسفانه منابع اندکی درباره روند ساخت این تحول این پروژه وجود دارد که البته مخصوص این پروژه نیست. در این فضای کمبود منابع، هر چشماندازی درباره این داستان میتواند ارزشمند باشد و به همین دلیل هم یادداشت های روزانه دکتر رضا منصوری مدیر سابق این پروژه که در وبسایت وی منتشر شده است فوق العاده ارزشمند است.
این اهمیت فارغ از شخص است. روزنوشتهایی که بخش نخست آن منتشر شده است، نیم نگاهی به داستانهایی دارد که پشت پرده مدیریت جریان علمی در ایران می گذرد. متن کامل بخش اول این یادداشت ها را میتوانید در اینجا پیدا کنید.
کاش دیگر مدیران علم نیز چنین متن ها و یادداشتهایی را برای انتشار عمومی آماده می کردند.
یکی از مشکلات جدی ما در زمینه توسعه شاید عدم مستند سازی، عدم ثبت تجربه ها و تکرار مکرر خطاها باشد. به همین دلیل فاقد از هر نقد و نظری که به فرد وجود دارد چنین متنهایی برای درک بهتر وضع موجود و آموختن و پیش رفتن و البته نشاندن رویاهای خود در قامت تواناییهای موجود مفید است.
سوال مهم دیگر که باید از خودمان (روزنامهنگاران علم) بپرسیم این است که اگر قبول داریم که این پروژه یکی از بزرگترین، گران ترین و احتمالا نو ترین و مدرن ترین پروژه های علمی ایران معاصر است چرا تا این حد پوشش و گزارشگری درباره آن اندک است؟ آیا ارزش این پروژه از بسیاری از داستانهای روزانهای که دنبال میکنیم کمتر است؟ یا شاید فکر میکنیم برای مردم یا مخاطب ما مهم نیست؟ پاسخ هرچه باشد خودش نوری بر فضای رابطه علم در میان بخشهای مختلف جامعه ایران امروز می اندازد.