رقابتهای فضایی اگرچه رویدادی بود که به یکی از کهنترین رویاهای بشر، که ریشههایش را میتوان در دل اسطورهها و افسانههای کهن نیز دید جامه عمل پوشانید و هنوز هم در تلاش برای تحقق آنها است، اما خود، از دل رویداد تلخ و ویرانگر جنگ جهانی دوم زاده شد و در دوران جنگ سرد و بر مبنای محرک و پیشران نزاعهای سیاسی بود که نقاط عطف بی نظیری را تجربه کرد.
رقابت برای فتح ماه و اعزام انسان به قمر زمین، جام مقدس رقابتهای فضایی بود و ماموریت آپولو ۱۱، نیم قرن پیش این رویای قدیمی را تحقق بخشید.
انسان برای نخستین بار بر سطح جرمی غیر از زمین قدم گذاشت و توانست به سلامت به زمین برگردد. آمریکایی ها برنده این مسابقه شدند اما ماموریتهای آپولو چیزی نبود که بتوان آن را در مرزهای سیاسی محدود کرد. فتح ماه توسط انسان، علی رغم زاده و پرورده شدن در دل جنگ و مقابله، به نمادی از همدلی ساکنان سیاره زمین بدل شد.
مخاطبانی در ایران با همان التهاب داستان فرود آرمسترانگ بر ماه را دنبال می کردند که ساکنان شهرهای آمریکا. زمانی که ماموریت آپولو ۱۳ دچار نقص فنی شد، نه تنها پاپ در واتیکان دست به دعا برداشت و یهودیان در کنار دیوار توبه جمع شدند که در شهری دورافتاده در ایران کسانی برای سلامتی مسافران آن نذر کردند و سفره آراستند.
این به معنی انکار یا کاستن از اعتبار و نقش ایالات متحده در این رویداد نیست. بلکه تنها یادآوری این نکته است که زمانی که هدفی بزرگتر از مرزها در دستور کارها قرار گیرد – حتی اگر بهانهاش همین مرزها باشند – می تواند به عاملی برای انسان بدل شود که تجربه ای را فراسوی روزمرگیاش درک کند. اینگونه است که سفر به ماه و فتح آن حتی در نیمه دیگر سیاره زمین در قالب ضرب المثل ها (نظیر «گویی میخواهند آپولو هوا کنند») وارد فرهنگ عامه می شود. حتی بحث هایی که درباره انکار این پرواز صورت می گیرد بازتاب دهنده اهمیت آن است.
چنین رویدادهایی در دوران معاصر ما در قالب معدود اتفاق هایی قرار می گیرند که شاید بتوان آن را تجربه ای برای گونه انسان ارزیابی کرد.
آپولو ۱۱ که سوار بر تخصص و تجربه صدها هزار نفر و با عزمی سترگ و بودجهای کلان انجام شد در مسیر خود فناوری ها و مسیرهایی را توسعه داد که امروز در زندگی روزمره ما کاربرد دارد اما شاید مهم ترین اهمیت آپولو در بازنمایی بخش پنهان شده ای از ذات کنجکاو بشر بود که می خواهد از محدوده مرزهای موجود فراتر برود. قدم کوچک آرمسترانگ بی تشابه به قدم نخستین راست قامتی نداشت که قدم از جنگل یا غارهای امن خود بیرون نهاد. اگرچه این گام اول هنوز هم در انتظار قدم هایی است که در پی آن بیاییند و جای پا را به رد پایی پیوسته بدل کنند.
اینک و نیم قرن بعد، هنوز هم ذات کنجکاو ما برای توسعه مرزهای شناختمان بی تابی می کند و اگر فرصتی به دست آورد که از هیاهوها و ضرباهنگ تند روزمرگی در امان بماند به یاد خواهد آورد که روزی باید پای از گهواره تمدن خود بیرون گذاشته و در دشت پرستاره آسمان قدم در راه با شکوه کاوش قلمروهای ناشناخته بگذارد.