بازنگری در نقش روزنامه‌نگاری علم

این مطلب که در وب‌سایت Undark  وابسته به انجمن نایت در دانشگاه MIT و به قلم ترزا کار، منتشر شده است، به مساله مهم جایگاه روزنامه‌نگاری علم در دنیای امروز ما می‌پردازد. با توجه به اهمیت محتوای آن این مطلب عیناً با اجازه سردبیر این نشریه ترجمه و در اینجا منتشر شده است. 

در زیست‌بوم و فضای امروزین نشر آنلاین در حوزه علم، ممکن است تشخیص اینکه کدام محتوا را باید شایسته عنوان روزنامه‌نگارانه دانست دشوار باشد؛ اما آیا این موضوع اصلاً اهمیتی هم دارد؟
***

اِرین زیمرمن (Erin Zimmerman) زیست‌شناس مولکولی گیاهی است که حرفه خود را به نویسندگی علمی آزاد (فری‌لنس) تغییر داده است. او در استان اونتاریو در کانادا زندگی می‌کند. کنفرانسی که اخیراً در زمینه علوم گیاهی برگزار شده بود برای او فرصت مغتنمی بود تا هم دانشمندانی را که در این حوزه کار و فعالیت می‌کنند را ملاقات کرده و هم ایده‌هایی تازه برای داستان‌هایش به دست آورد.  زیمرمن می‌گوید: «اینکه کنفرانسی در حوزه تخصصی و مورد علاقه من در جایی در فاصله یک روز رانندگی با محل زندگیم برگزار شود، اتفاق کم نظیری است و من فوق العاده برای شرکت در این کنفرانس هیجان زده بودم.»

اما او برای شرکت در این کنفرانس با مانعی مواجه شد. برگزارکننده کنفرانس تنها در صورتی به او مجوز رسانه‌ای می داد که او قبول کند محققانی که می خواهد از کار آن ها گزارش تهیه کند و همین طور کمیته برگزار کننده کنفرانس، هر چیزی را که او می نویسد، پیش از انتشار مطالعه و تایید کنند.

 او در ایمیلی به آن ها پاسخ داد: «چنین توافقی برخلاف سیاست های تحریریه اغلب نشریات معتبر به شمار می رود» و برای تاکید بر این موضوع لینک مطلبی که در مجله نیچر در سال ۲۰۱۸ منتشر شده بود و به توضیح نحوه تعامل دانشمندان با روزنامه‌نگاران می‌پرداخت را ضمیمه نامه خود کرد. اما این نامه هم فایده‌ای نداشت. در طول مجموعه ای از ایمیل‌های انتقادی و از موضع بالا، دانشمندی سالخورده به انکار و زیر سوال بردن استانداردهای روزنامه نگاری پرداخت، ناشران علمی نظیر نیچر را مورد حمله قرار داده و به نقد کارهای زیمرمن به طور شخصی پرداخت – از جمله داستانی که او برای آن‌دارک (Undark) نوشته بود. (تا الان مطالب زیمرمن در نشریاتی متعددی از جمله، وب سایت اسمیتسونینی، ضمیمه The Cut در مجله نیویورک و نقد کتاب روزنامه لس‌آنجلس تایمز منتشر شده است).

این دانشمند -عضو کمیته برگزاری-، در این نامه‌ها به این موضوع اشاره کرد که نویسندگانی که برای نشریات دانشگاهی و تجاری کار می‌کنند، باید کارهای خود را برای بازبینی به ناشر ارائه دهند و به همین ترتیب هم روزنامه نگارها باید چنین روالی را در پیش بگیرند. زیمرمن می گوید: «لحن او نگاهی عاقل اندر سفیه داشت چراکه به نظر می آمد او در تلاش برای این بود که به من توضیح دهد من چطور باید کار خودم را انجام دهم». او ادامه می دهد: «وظیفه من در نقش روزنامه نگار ترویج و تشویق خروجی تحقیقاتی دانشگاه نیست بلکه وظیفه من بررسی دقیق و موشکافانه آن است و این تمایزی بسیار مهم درباره کار من است.» سایر مدیران دانشگاهی که این تبادل ایمیل‌ها به آن‌ها رونوشت شده بود سکوت اختیار کردند.

زیمرمن از معرفی این دانشمند و دانشگاه، به دلیل نگرانی از آسیبی که ممکن است به حرفه در حال توسعه او در قالب نویسنده‌ای علمی بزند، خودداری کرد. اما تجربه او بیانگر نمونه ای افراطی از برداشت نادرستی است که درباره روزنامه نگاری علم وجود دارد.

برخی افراد – از جمله به نظر می رسد برگزار کنندگان کنفرانس مورد اشاره – بر این باورند که روزنامه نگاران تنها مترجمان کار آن ها و مسئول انتقال اطلاعات علمی، بدون وارد کردن هرگونه نگاه انتقادی به آن، به روشی جذاب و قابل درک برای مخاطبان غیر متخصص هستند. در این شکی نیست که ترجمه موثر و جذاب اطلاعات فنی، مهارتی است که هر روزنامه نگار علمی باید از آن برخوردار باشد؛ اما این حرفه در این نقطه متوقف نمی‌شود و به انتها نمی‌رسد.

حتماً ما از مهارت های خود استفاده می کنیم تا زیبایی و پیچیدگی تلاش های علمی را به تصویر بکشیم؛ اما در عین حال نقاط ضعف، شکست ها، سوگیری‌ها و ناسازگاری‌ها آن را نیز بیان می کنیم. ما سوال های انتقادی درباره ابعاد و اندازه نمونه های مورد بررسی در یک آزمایش را مطرح می‌کنیم. از طراحی آزمایش سوال می کنیم و به بیان این موضوع می پردازیم که چرا این وجوه علم نیز دارای اهمیت است و ما این کار را به نمایندگی از مخاطبان خود انجام می دهیم و نه به نمایندگی از دانشمندان.

دَن فاگین (Dan Fagin) مدیر برنامه گزارشگری علوم، سلامت و محیط زیست در دانشگاه نیویورک می گوید: «این بخش از کار ما در نگاه من دارای اهمیت فوق العاده بالایی است، چرا که مسئولیت ما تنها و تنها در قبال و در مقابل مصرف کنندگان اطلاعات است. اگر برخی افراد جور دیگری فکر می کنند، باید آن ها را ببخشیم.»

در پی در هم شکستن مدل تجاری رسانه های چاپی که به واسطه آگهی دهنده ها و اشتراک حمایت می شدند، زیست بوم متنوع و بی‌مهاری از انتشارات در فضای آنلاین ظهور و رشد کرد – بسیاری از آن‌ها به طریقی به علم توجه داشتند. این فضا اگرچه از سوی نویسندگان مستقل و جوانی مانند زیمرمن مورد استقبال قرار گرفت؛ اما این فضا باعث شد تا تشخیص و تعریف آن چیزی که می توان به آن نام روزنامه نگاری را داد، چه چیزهایی روزنامه نگاری نیست و اینکه آیا جامعه اصلاً به این موضوع اهمیت می دهد یا نه دشوار شود.

آیا مخاطبی معمولی توان این را دارد که تشخیص دهد، چه ویژگی هایی باعث تمایز میان مطلبی می شود که برای مثال در وب‌سایت برنده جایزه پولیتزر اخبار تغییرات اقلیم (InsideClimate News) منتشر می شود با مطلب دیگری که در وب سایت محبوبی مانند مسیو ساینس (Massive Science)  که توسط دانشمندان نوشته می شود؟ و از آن مهم تر اینکه: آیا مهم است که مخاطبان نتوانند چنین تمایزی را تشخیص دهند؟

Photo: Undark.org

در این زمان، هنوز اتفاق نظری در این باره وجود ندارد، و در شرایطی که تجربه زیمرمن ممکن است بیانگر نتیجه سردرگرمی مردم درباره این سوال باشد یا نباشد – و البته ممکن است که این تجربه تنها به دلیل مواجه اش با یک شخص عوضی بوده باشد – اما این مساله این فرصت را برای ما فراهم می کند که به تفکر و تامل بر روش های مختلف ارتباطی موجود که اطلاعات علمی را به مردم منتقل می کنند بپردزایم. و شاید این سوال را مطرح کنیم که آیا روزنامه نگاری واقعی در میان این هیاهو گم شده است؟

ناجا اوئرتل (Nadja Oertelt) یکی از بانیان مَسیو ساینس و مدیر اجرایی آن می گوید: «راستش ما مثل یک جور بچه های ناجور حاصل از ازدواج علم و روزنامه نگاری هستیم. ما باید با این موقعیت کنار بیاییم و فکر کنم مردم هم باید با کاری که می‌کنیم خو بگیرند و احسلس راحتی کنند. اغلب اوقات، همه، کارهای ما را دوست دارند. فکر کنم مشکل این است که آن ها فقط کمی درباره اینکه ما را به چه اسمی باید خطاب کنند گیج هستند.»

از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۷، از هر چهار عضو تحریریه ها یک نفر شغل خود را از دست داده است. این اطلاعات بر مبنای تحلیلی است که مرکز تحقیقات پیو (Pew)  انجام داده است. هنوز مدت زمان زیادی از آن هنگام نمی گذرد که ناظران رسانه ای از اینکه گزارشگری علم در مسیر انقراض قرار گرفته است ابراز نگرانی می کردند. از آن زمان تا کنون، اما، شاهد شکوفایی نشریات آنلاینی بودیم که پوشش های روزنامه نگارانه واقعی از علم و فناوری را تولید می کنند – نشریاتی مانند اسپکتروم، کوانتا، کوارتز و البته آن‌دارک.

توماس هیدن (Thomas Hayden) مدیر برنامه ارتباطات زیست محیطی و سامانه های زمین در دانشگاه استانفورد است و در این باره معتقد است: «این دوران عصری طلایی است که هیچ وقت قرار نبود رخ دهد.» در گفتاری که در سال ۲۰۱۸ در نشریه ژورنال مرزهای ارتباطات  منتشر شد، او و همسرش اریکا چک هیدن (Erika Check Hayden) که مدیر برنامه ارتباط علم در دانشگاه کالیفرنیا در سانتا کروز است، اعتبار و جایگاه افرادی مانند زیمرمن را مورد تاکید قرار دادند که هنوز برای انجام کار درست خود در حال مبارزه هستند: «در مقابل کاهش گسترده رسانه های سنتی نظیر روزنامه های منطقه ای و مجلات ملی، و در شرایطی که فضای رسانه ها را موجی از محتوای کم کیفیت، احساستی و گاهی اوقات عامداً گمراه کننده پر کرده است، روزنامه نگاران علوم و محیط زیست و متحدان آن ها، ایستاده اند تا از ارزش های گزارشگری های مبتنی بر واقعیت، دقیق، مستقل و همراه با موشکافی دقیق دفاع کنند.»

اینکه این وضعیت دوام خواهد آورد یا نه سوالی است که هنوز پاسخی برای آن نداریم و هیدن نیز به این موضوع اشاره می‌کند که بسیاری از این فعالیت های تازه که Undark   هم در زمره آن ها است از سوی بنیادها و افراد خیر تامین سرمایه می شوند – همان طور که نویسنده های مستقلی مانند زیمرمن  تلاش می کنند به واسطه آن به امرار معاش نا مطمئن خود ادامه دهند. هیدن می گوید: «این انتشارات تنها به واسطه اشتیاق، پایداری و انعطاف فعالان در آن ها است که به بقای خود ادامه می دهند و این روندی است که بدون برخی از تغییرات نمی‌تواند به کار خود ادامه دهد.»

یکی از این تغییرات شروع به بروز کرده است: وب سایت هایی نظیر مسیو ساینیس و کانورسیش  در حال بازتعریف نقش روزنامه‌گاران هستند.

 کانورسیشن که در سال ۲۰۱۱ در استرالیا تاسیس شد با رشد سریع خود به هفت کشور دیگر نشان از موفقیت این مدل تجاری دارد، مدلی که در آن عمدتا از روزنامه نگاران (البته با پیش زمینه های مختلف) در نقش دبیران و ویراستارن کمک می گیرد تا به دانشمندان کمک کنند تا داستان ها و خطابه های مربوط به حوزه کاری خود را خودشان بنویسند.

به گفته بت دلی (Beth Daley) مدیر عمومی کانورسیشن آمریکا، این انتشارات، تقریبا نیمی از بودجه خود را از دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی به دست می آورد و نیم دیگر آن را به واسطه افراد و نهادهای خیرین تامین می‌کند. مطالعه و بازنشر مقالات منتشر شده در این وب سایت، رایگان است. نویسندگان – که از همه حوزه های دانشگاهی و نه تنها علوم، می آیند – دریافت مالی بابت نشر مطالبشان ندارند؛ اما از این فرصت که مخاطبان بیشتری آنها را بشناسند و مطلب آن ها را مطالعه کنند سود می برند. این مقالات به طور ملی از سوی اسویتد پرس (AP) بازنشر می شود و به طور معمول هر یک از این مطالب از سوی چندین و چند رسانه دیگر باز نشر می شود و به گفته دلی به طور بالقوه به دست چند صد هزار خواننده می رسد.

مسیو ساینس، که به نوعی پسر عموی کانورسیش به شمار می رود در سال ۲۰۱۷ تاسیس شده است و خود را «جامعه ای از دانشمندان که داستان هایی درباره حقیقت و زیبایی جهان می گویند» معرفی می کند. حدود ۱۱۰۰ دانشمند – اغلب دانشجویان تحصیلات تکمیلی و محققان تازه کار – برای عضویت در این شبکه فقط یک بار مبلغ ده دلار پرداخت می کنند و وارد این شبکه می شوند. این عضویت به آنها این امکان را می دهد که در کنار برخی از مزایای دیگر از کمک ویراستاران برای تهیه مطالب خود استفاده کنند. نخستین دو مقاله‌ای که از آن ها منتشر می شود به حساب دوره تمرینی آنها گذاشته می شود و بعد از آن به ازای هر مقاله ۶۵ دلار دریافت می کنند و این مبلغ ممکن است با افزایش مشارکت آنها افزایش یاد. به گفته اوئرتل، افرادی که عضوی نیستند نیز می توانند مقاله های خود را جهت بررسی ارئه دهند اگرچه آنها به اندازه اعضا از کمک ها و دستورالعمل های گروه تحریریه برخوردار نیم شوند.

پیش‌تر بازنشر مطالب مسیو، رایگان بود؛ اما اخیرا این نشریه مبلغی را بابت حق انتشار بابت بازنشر اخذ می کند. اوئرتل به من گفت که سایر منابع درآمدی این نشریه، شامل تبلیغات، کارگاه های آموزشی و انجام کارهای ارتباطاتی برای سازمان ها و شرکت ها است. آنها در عین حال اقلامی با موضوع علم را می فروشند که شامل پوسترهایی از دانشمندان زن، کارت پستی و همچنین دسته ای از کارت های تاروت با طراحی زنان دانشمند که اشاره ای به رویکرد بازیگوشانه آن ها برای ارتباط با جامعه دارد.

 هدف مشترک هر دو این نشریات، ایجاد ارتباط میان جامعه و تحقیقات و ایده‌هایی است که در غیر این صورت ممکن است از نظر دور بماند و درون فضای دانشگاهی محصور باقی بمانند. به قول دلی، ایده این هدف این نشریات «در وسیع ترین شکل خود، مردم سالارانه کردن – دموکراتیزه کردن – دانش است».

آنها همچنین در تلاش هستند تا با کلیشه و تصوری پیش فرض و جا افتاده دانشمند در قالب «مرد سفیدپوست» مقابله کنند. به گفته اوئرتل، مسیو ساینس، «به دنبال افرادی با تنوع‌های محتلف است که از پیش زمینه های مختلف آمده و دارای تخصصی در حوزه خود هستند اما ممکن است، فضایی امن برای مطرح کردن و شنیدن صدایشان در اختیار نداشته باشند.» افزون بر آن هر دو این نشریات این وظیفه را برای خود تعیین کرده‌اند که به افراد دانشگاهی در باره روند تحریریه و ادیتوریال و اینکه چطور باید تحقیقاتشان را به زبان افراد غیر دانشمند ترجمه کنند توضیح و آموزش دهند.

اوئرتل می گوید: «این اتفاقی است که برای زیست بوم روزنامه نگاری علم به طور دو سویه دارای سود است چرا که این دانشمندان اکنون صدایی برای خود دارند و ممکن است منابعی برای داستان‌هایی باشند که شما در آینده تولید می کنید.»

همه این ها به نظر خوب است اما آیا محتوایی که توسط وب سایت هایی نظیر کانورسیشن و مسیو ساینس منتشر می شود را باید محتوایی مطابق روزنامه نگاری علم بدانیم؟

 دالی می گوید: قطعا این طور است و به این موضوع اشاره می کند که کارمندان کانورسیشن روزنامه نگاران با تجربه ای هستند که به طور سخت گیرانه ای پایبند به استاندارد ها هستند. و در این مورد دن فگین از دانشگاه نیویورک نیز موافق است. او استدلال می‌کند: «این کار شبیه زمانی است که قبلاً روزنامه نگارها وقتی ستون های دیدگاه (op-ed) را می نوشتند انجام می دهند و قطعاً این بخشی از روزنامه نگاری است.

اما این نگاه وسیع به روزنامه نگاری موضوعی نیست که همه فعالان با تجربه این حوزه درباره آن اشتراک نظر داشته باشند. در میان این افراد می توان به گری شوایتزر (Gary Schwitzer) اشاره کرد که دانشیار دانشکده پزشکی دانشگاه مینسوتا و یکی از ناشران قدیمی وب سایتی غیر انتفاعی به نام مرور خبرهای سلامت  که اخیراً تعطیل شده است. هدف این وب سایت، بررسی و ارزیابی تولیدات روزنامه نگارانه و سایر داستان هایی بود که در باره موضوع سلامت تولید و منتشر می شوند. به درخواست من، شوایتزر به بررسی و تحلیل چند داستانی در حوزه سلامت که اخیرا در وب سایت کانورسیشن منتشر شده بود پرداخت.

واکنش اولیه او این بود: «ایده های خوبی هستند که به خوبی هم نوشته و اجرا شده اند». با این وجود، او این مطالب را محتوایی روزنامه نگارانه نمی داند. او استدلال می کند که هیچ یک از مطالبی که او مرور کرده است  نتوانسته است به مرور و تحلیل و بازبینی موضوع مورد بحث به دقت و. کیفیتی که یک روزنامه نگار انجام می دهد – حتی در نوشته هایی مانند نظرات شخصی و دیدگاه ها – بپردازند. (برای شفافیت باید اعلام کنیم که Undark   نیز مطالبی از کانورسیشن را با برچسب و شناسه «دیدگاه» بازنشر کرده است.)

برای مثال شوایتزر اشاره می کند که در یکی از این مطالب یک داروساز درباره ویژگی های درمانی ادعا شده ماری جوانا دیدگاه های غیر قابل اعتنا و اعتمادی را بر مبنای مدارکی ضعیف و متضاد مطرح کرده است.   در نمونه ای دیگر، ادعایی درباره تایید دارویی به نام اسکتاماین (esketamine)   برای درمان افسردگی از سوی سازمان نظارت بر دارو و غذای ایالات متحده (FDA) که توسط یکی از روانشناسانی که در گروه بررسی آن بوده است، باعث ایجاد نگرانی های جدی درباره تاثیر، ایمنی و هزینه های آن در داستان های خبری و سایر نظراتی شد که درباره این موضوع مطرح شدند.

این جزییات در هم و درباره عدم قطعیت و مساله خطرات و ریسک به این دلیل مهم است که به گفته شوایتزر، ارتباطات، بر مشتریان – و البته که رای دهندگان – و نحوه تفکر آن ها و بر نحوه عملکرد آنها اثر میگذارد.

در مطالعه‌ای که اخیراً  بر روی ۹۰۰ بیمار و فعالان سلامت و ارئه کننده های مراقبت های سلامت توسط شوایتزر و همکارانش صورت گرفته، معلوم شده است که کسانی که داستان های خبری درباره درمان ها را می خوانند اگر در آن داستان بر تاثیر آن روش تاکید مضاعف شده باشد و یا خطر ها و محدودیتهای آن مورد چشم پوشی قرار گرفته باشد، احتمال بیشتری دارد که آن روش درمانی را سودمند ارزیابی کنند تا زمانی که مطالبی را می خوانند که در آن جانبداری وجود نداشته باشد و تلاش کرده باشد که هشدارها و نقاط ضعف  تحقیقات را نیز مورد تاکید قرار دهد.

برای جامعه روزنامه نگاران حرفه ای حیاتی است که این تولید کنندگان تازه محتوا را وارد مسیر ارزش های روزنامه نگاری در زمینه استقلال، شفافیت، عادلانه بودن و واضح بودن راهنمایی کنند.  

آیا می توان به دانشمندان اعتماد کرد– حتی تحت نظر چشمان تیزبین روزنامه نگاران – و از آن ها انتظار داشت که نه تنها بخش های جذاب، خوب و هیجان انگیز کارهای خود را با مردم در میان بگذارند که بتوانند بخش های نا خوشایند و غیر جذاب آن را نیز مطرح کنند؟ چرا که در علم، بخش های بد و ناخوش آیند و خسته کننده مهم هستند – و احتمالا مهم تر از هر چیز دیگری.

به گفته فگین واقعیت امروز این است که تبلیغات و اشتراک نمی تواند به تنهایی برای تامین مالی روزنامه نگاری علم کفایت کند تا آنها بتوانند آنچه که مصرف کنندگان می‌خواهند و جامعه نیاز دارن را تولید کند. این به معنی آن است که دانشمندان و غیر روزنامه نگاران بیشتری قدم در نقش ارتباط گران علم، خواهند گذاشت. و این برای جامعه روزنامه نگاران حرفه ای حیاتی است که این تولید کنندگان تازه محتوا را وارد مسیر ارزش های روزنامه نگاری در زمینه استقلال، شفافیت، عادلانه بودن و واضح بودن راهنمایی کنند.  

فیگین تاکید می کند که حتی در زیست بوم متنوع و پذیرایی مانند زیست بوم ارتباطات، نقش شاخص روزنامه نگاری مهم است. او معتقد است دانشمندان – و موسساتی که آنها در استخدامش هستند – به اندازه بقیه ما در معرض نواقص و ضعف ها و جهت گیری ها هستند. «همین طور فوق العاده مهم است که ارتباطات علم تا جایی که می تواند و ممکن است داده های گزارش شده مستقل را در گزارش خود وارد کند.»

استقلال و پاسخگو بودن برای یک دموکراسی کارآمد حیاتی به شمار می روند. به گفته فاگین :«تنها روزنامه نگاری علم است که می تواند این ویژگی ها را به صورت پیوسته و دائمی تولید و ارائه کند.»

البته که نه نیم دو جین از کارشناسانی که برای نوشتن این ستون با آن ها مشورت کردم و نه انبوهی از افرادی که در طول زندگی حرفه ای‌ام با آنها در تماس و معاشرت بودم ایده خوبی برای اینکه چطور باید هزینه این فعالیت را تامین کرد در اختیار ندارند. هیدن معتقد است که در چند سال آینده این موضوع به تصمیم گیری موسسات و افراد خیری بستگی خواهد داشت که ایجاد ارتباط میان علم و جامعه را بخشی از ماموریت خود می دانند. و شوایتزر به خوبی و به صورت تجربی و دست اولی می داند که چقدر اطمینان کردن به افراد خیر و حامی ثروتمند نا مطمئن است. دسامبر سال گذشته پس از ۱۲ سال انتشار، و زمانی که وب سایت و سازمان او سرمایه گذار اصلی خود را از دست داد، او نیز مجبور شد تا عذر نیروهای خود در Health News Reviews  را بخواهد.

اما برای فردی مانند زیمرمن – که در دنیای نویسندگی علمی تازه وارد به شمار می رود – این دنیای تازه رسانه‌ای در بردارنده چشم اندازها و  فرصت های بسیاری است. او می گوید : «یک دهه پیش من نمی توانستم الزاماً وارد این حرفه شوم. خوب یا بد در آن زمان دروازه بانی بیشتری وجود داشت.»

 اگرچه او از شرکت در یک کنفرانس منع شده است اما حرفه او می تواند وی را به مکان های بسیار دیگری رهنمون شود. او سراغ پروژه های تازه‌ای رفته است که هم شامل کارهای روزنامه نگاری و هم فعالیت های ارتباطاتی برای ناشران علمی است و به گفته او پرداخت های منظم و قابل قبولی را برای او به همراه آورده است.

او می گوید: «من به خوبی هر دو کار را انجام می دهم و برایش محتوا تولید می‌کنم و فکر می کنم شاید این چشم اندازی از آینده روزنامه نگاری علم باشد.»

ترزا کار (Tresa Carr) روزنامه نگار تقدیر شده ساکن تگزاس است که سابقه اش هم در زمینه علوم و هم در حوزه نویسندگی است و همین هم باعث شده است تا او درباره نحوه عملکرد جهان گنجکاو شود. او ویراستار سابق نشریه Consumer Reports و نویسنده آن بوده است. در سال ۲۰۱۸ او به عضویت برنامکه روزنامه نگاری نایت در دانشگاه MIT در آمد و از سال ۲۰۱۹ نوشتن ستونی به نام Matters of Fact  را برای نشریه Undark آغاز کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.