به مناسبت روز ۱۹ آبان، روزی که به نام روز علم در خدمت صلح و توسعه نام گذاشته شده است، روزنامه جامجم میزگردی را به میزبانی کاظم کوکرم و با حضور دوستان قدیمیام سیاوش صفاریانپور، محمد جواد ترابی و همچنین آقایان ضیائی و نیکخواه بهرامی برگزار کرده است تا به بررسی چالشها و فرصتهای انتشار نشریات علمی در ایران بپردازند.
بعد از مطالعه این متن به نظرم رسید در بخشهای بزرگی از این بحث با این دوستان اختلاف نظر دارم و حداقل برداشت من – و منابعی که آن ها را دیدهام – از روزنامه نگاری علم که تاکنون حدود بیست سالی است که در قالب عملی و نظری به آن مشغول هستم یا درباره آن مطالعه میکنم، با آن چه در اینجا عنوان شده است اختلافهایی دارد.
از سوی دیگر یکی از نواقص موجود در فضای رسانه علم کشور را عدم نقد میان فعالان این رسانه درباره کارهای این جامعه میدانم. چند سالی است که به دوستان پیشنهاد کردهام که شاید رسانه یا فضایی برای نقد مواضع، کارها و نمونه رفتارهای ما لازم باشد. اما به دلایل مختلف هیچگاه این ایده عملی نشده است. شاید یکی از دلایل آن این باشد که واکنش ما به همکارانمان در این حوزه در قالب دو قطبی ارادت و ویرانی کامل جابجا میشود. فردی می تواند تا لحظه مشخصی از زمان تا مقام مرادی و قدیسی در این حوزه بالا رود و ثانیه ای بعد به هزار و یک اتهام نماد فساد کامل این عرصه و عامل همه مصیبتهای رسانه علم کشور قلمداد شود و همین هم شاید دلیلی باشد که امکان نقد محتوایی برای بسیاری از ما دشوار باشد. اما این دشواری احتمالی چیزی از نیاز و ضرورت چنین نقدی کم نمیکند.
به همین دلیل به نظرم رسید بد نیست نگاهی انتقادی به این گفتگو بیندازم.
متن کامل این گفتگو را میتوانید در و نسخه PDF آن را از تهیه کنید. حتما توصیه میکنم قبل از مطالعه ادامه متن این گفتگو را کامل بخوانید و سپس اگر دوست داشتید این نقد را درباره آن مرور کنید.
نگاهی کلی: ترویج و روزنامه نگاری
من سعی میکنم به طور موردی بخشهای متن را اشاره کرده و در باره آن نظرم را بیان کنم.
اجازه دهید با مقدمه این مطلب شروع کنیم. در بخشی از این مقدمه آمده است:
«نشریات علمی در سطح عمومی از ارکان مهم ترویج علم در مسیر آشناسازی جامعه با فرآیندهایی است که منجر به تولید علم در دانشگاهها، پژوهشگاهها و دیگر مراکز تولید علم میشود. سادهسازی و بیان قابل فهم فرآیندهای پیچیده علم برای عموم مردم از وظایف روزنامهنگاران علم است»
این نگاه یکی از دو تم اصلی است که در کنار مساله اقتصادی بر کل این میزگرد سایه افکنده است.
شکی در این مساله وجود ندارد که «ترجمه» علم به زبان مخاطب و قابل فهم کردن فرآیندهای پیچیده بخشی از وظیفه هر رسانه و از جمله رسانه علمی است اما این موضوع به هیچ وجه بیانگر کلیت فعالیت روزنامه نگاران علم نیست. ضمن اینکه وظیفه روزنامه نگاری علم، اگرچه گاهی در راستای فعالیت های ترویجی علم قرار می گیرد به هیچ وجه ترویج علم، به معنی رایج آن نیست.
دبورا بلوم در سخنرانی خود در کنفرانس جهانی روزنامه نگاران علم در سال ۲۰۱۹، (میتوانید این گفتگو را به طور کامل در این نشانی مشاهده کنید) در تبیین دیدگاه خود درباره روزنامهنگاری علم میگوید:
«روزنامه نگاری علم ترویج و تبلیغ علم نیست. قرار نیست این کار به ما حس خوبی از علم بدهد. قرار نیست ما تا حد زیادی به علم نزدیک شویم. کار ما انجام فعالیت و تحقیق و بررسی مستقل درباره علم است. اینکه دیدگاه تا حد امکان شفافی درباره علم، اینکه چه میکند، چطور کار میکند، دست آوردهایش چیست، چه چیزی را به دست نمیآورد و نقد آن را برای مخاطبانمان فراهم آوریم.»
به نظرم این نکته فوقالعاده مهم و لازم به تکرار است. روزنامه نگار علم، مروج علم نیست. امتداد بازوی تبلیغات علم نیز نیست. و کارش تنها انتقال داده نیست.
در بخشی از این میزگرد سیاوش صفاریان پور بیان می کند که مشکلات رقابت برای کسب مخاطب باعث می شود :«نشریات علمی از رسالت خود در ترویج علم فاصله بگیرند.» و به نظرم این نکته ای است که بخش مهمی از بدنه رسانه علم امروز آن را نه میپذیرد و نه حاضر است به آن تن دهد. رسالت نشریه علمی ارائه محصول روزنامه نگاری علم است و نه ترویج علم.
شاید یکی از دلایل قوت گرفتن این نگاه به روزنامهنگاری علم برآمده از نظریه ای رایج و قدیمی در ارتباطات علم باشد که به دیدگاه یا مدل کسر اطلاعات (Knowledge Deficit) معروف است. نظریه ای که فرض میکرد جامعه دچار کسر دانش علمی است، اگر این کسر دادهها را نداشت می توانست تصمیم درست بگیرد و در نتیجه وظیفه رسانه و ارتباط گر علم تنها این است که این کسر دانش را جبران کند و به عبارتی کسر دانش را با آوار کردن دادهها جبران کند. این نظر با چالش ها و نقدهای زیادی روبرو است. کسی در ضرورت اطلاع رسانی شکی ندارد اما محدود کردن روزنامه نگاری به این بخش از وظایفش مرز میان روزنامه نگار و مروج علم و مبلغ علم را از میان می برد.
نگاهی کلی: چالشی به نام اقتصاد
یکی از موضوعات اصلی که بر این گفتگو سایه انداخته است و از آن به یکی از اصلی ترین چالش های روزنامه نگاری علم در ایران یاد می شود مساله بحران اقتصادی است.
هیچ شکی در اینکه رسانه به طور کل، رسانه چاپی به طور خاص و رسانه علم هم دچار بحران سرنوشت ساز اقتصادی هستند، وجود ندارد و انکار چنین مشکلی انکار حضور آفتاب در روز است. اما دو نکته به نظرم باید مورد توجه جدی قرار بگیرد. یکی اینکه مساله اقتصادی مساله روزنامه نگاری علم نیست. مساله رسانه است. مشکلات، نقدها و فضای رسانه علم در قالب بخشی از رسانه به طور عام طبیعتاً مشکلات عمومی رسانهها را به ارث می برد اما این مساله به نظرم با موضوع این نشست ربط چندانی ندارد. همانطور که رسانه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اسیر این مشکل است رسانه علم هم از آن رنج می برد؛ اما این مساله چالش و مشکل خاص و انحصاری رسانه علم نیست. در حالی که ما با مسایل بسیاری سر و کار داریم که به ماهیت روزنامه نگاری علم باز می گردد.
تلاش برای حل مساله اقتصادی رسانه اگرچه حتما بر کیفیت و ماهیت عملکرد تحریریه آن تاثیر می گذارد اما مواجهه آن وظیفه مدیران نشر و رسانه است. روزنامه نگاری علم در ایران و جهان با چالش ها و مسایل فوق العاده زیادی روبرو است که فاقد از مساله مالی مساله خاص آن به شمار می رود و همچنین نقدهایی بر عملکرد روزنامه نگاری علم ما – در همین فضا و با همین بودجه و کیفیت مالی – وجود دارد که مستقل از ورودی مالی است.
نکته دوم اینکه در طی بیش از یک قرن گذشته که ایران شاهد میزبانی رسانه های خبری بوده است بعید می دانم زمانی باشد که رسانه ها با مشکل مالی سر و کار نداشته باشند. این مشکل مخصوص ایران هم نیست. برخی از راه حل ها برای آن ارئه شده و برخی تجربه ها شکست خورده است. ما تنها با مرثیه سرایی نمیتوانیم وضع اقتصادی را مناسب کنیم نگاهی به دنیا بیندازیم که چطور وقتی برای مثال آگهی های خود را به اینترنت واگذار کرد سعی کرد با تغییر الگوی اشتراک، بخشی از هزینه های خود را تامین کند. تخفیف های کلان برای اشتراک های سالانه و دو سالانه موج تازه ای از مشترکان را به سوی نشریات آورده است. نکته مهم اینجا است که این مساله بخشی از زیست امروز رسانه ها در جهان و ایران است و نمیتوان تمام ایرادهای رسانه های علمی ما را با پنهان شدن پشت آن توجیه کرد.
تاکید بر تفاوت مدیران نشر و تحریریه موضوعی جدی است. وظیفه تحریریه درآمد زایی نیست بلکه تولید محتوای استاندارد است. آنچه آقای ترابی از آن به ضرورت نهاد سازی اقتصادی در کنار نشریات اشاره می کند، به طور طبیعی بخشی از مدل اقتصادی رسانه مستقل است، اما بار دیگر ربطی به محتوای رسانه گری علم ندارد. بلکه وظیفه بخش مدیریتی است که سازمانی ساخته که بتواند از تولید آنچه محتوای روزنامه نگاری می نامیم حمایت کند.
آقای بهرامی در ادامه این گفتگو مشکل دیجیتال شدن را در کنار مشکلات اقتصادی و فرهنگی و … یکی از مشکلات اصلی رسانه امروز می داند. به نظرم این حرف غریبی است. اگر کسی در دوران ما، دنیای دیجیتال و امکانات آن را مشکلی در راه رسانه می داند در فضا و زمان اشتباهی کار اشتباهی را انجام می دهد. دنیای دیجیتال مشکل نیست. فرصتی است که ما باید برای بقا، خود را با آن تطبیق دهیم. این ایراد مانند این است که ظهور صفحه آرایی رایانه ای را مشکلی بنیادی برای نشریاتی قلمداد کنیم که زمانی چاپ سربی داشتند. در رسانه، ما برای دنیایی که در آن هستیم و مخاطبی که در آن زندگی می کند کار می کنیم و نه برای دنیای از دست رفته و نوستالژیکی که باقی نیست.
ستاره سازی، جذاب سازی یا داستان روزنامه نگارانه
در بخش دیگری از این میزگرد آقای بهرامی اشاره می کند:
«یکی دیگر از مشکلاتی که گریبانگیر نشریات علمی داخلی است این است که در کشور ستاره و الگوی موفق علمی به نسل جدید معرفی نمیکنیم. یکی از کارهای فرهنگی که نیاز هر جامعهای است و بسیاری از کشورها به آن به خوبی بها دادهاند، الگوسازی برای نسل آینده است. »
این ادعا از دو نظر خطا است یکی اینکه اتفاقا یکی از مشکلات ما این است که هرکسی را نخبه و الگو میکنیم. ما رسما در کشور نهادی به نام نهاد نخبگان داریم. در هر برنامه رادیو و تلویزیونی از مخترعان و دانشمندان و اندیشمندان قهرمان می سازیم. در واگذاری نام و نشان پرفسور و کتاب نوشتن از کلمات قصار این الگوها بر هم پیشی می گیریم. ما به راحتی به افراد عنوان پژوهشگر و محقق اعطا می کنیم. شاید اتفاقا چیزی که زیاد داریم این نوع الگو سازی هایی است که از سر و کول جامعه بالا می رود و اتفاقاً بستر سو استفاده نیز فراهم می کند. اما نکته دوم این است که مگر روزنامه نگاری علم، همان رسانهگری زرد شخصیت محور است؟ روزنامه نگاری علم نه تنها از کیش شخصیت، خود را دور می کند که از ستاره سازی تبری می جوید. بخش بزرگی از کار روزنامه نگاری در مقام نظارت بر روندها و ساختارها اتفاقا قدسی زدایی از علم و دانشمند است.
به قول برایان کاکس، فیزیکدان و مروج علم بریتانیایی هم ما باید بدانیم و هم به مخاطب برسانیم که «دانشمند تفاوتی در اصل با یک لوله کش ندارد.» هر دو در موضوعی تخصص دارند که به تنهایی به آنها ارزش اضافه نمیکند، هر دو ممکن است خطا کنند، هر دو ممکن است انسان هایی شریف یا خبیث باشند. هر دو ممکن است صادق یا کلاه بردار باشند و هر دو در نهایت انسان هستند.
یکی دیگر از نکاتی که در این گفتگو توجهم را جلب کرد تاکید بر از بین رفتن مرز تولید کننده محتوا (حالا این واژه هر معنی می خواهد داشته باشد ) و روزنامه نگار است. آقای بهرامی در این باره گفته اند:
«البته اساسا در دنیای امروز نمیتوانیم تولید محتوا را محدود کنیم و فقط صلاحیت عده خاصی را برای این امر موجه بدانیم؛ زیرا چه بخواهیم و چه نخواهیم، تولید محتوا در دنیای امروز ارتباط خاصی با تحصیلات و شغل افراد ندارد. بسیاری از افراد موفق در زمینه تولید محتوای فضای مجازی الزاما متخصص آن حوزه نیستند؛ بلکه برحسب علاقه شخصی اطلاعات خوبی در حوزهای دارند و میدانند به چه صورتی این دانش و اطلاعاتی که بهدست آوردهاند را به شکل محتوای جذاب برای مخاطبانشان ارائه کنند»
و آقای ضیایی در تایید آن بیان کرده اند:
«این موضوع در رسانههای امروز بسیار مهم است. زیرا تفاوت میان تولیدکنندگان محتوا با روزنامهنگاران دیگر مرز مشخصی ندارد . بسیاری از افرادی که در رسانههای گوناگون تولید محتوای علمی میکنند و حتی دنبالکنندگان پرشماری دارند، الزاما از معیار و استاندارد روزنامهنگاری تبعیت نمیکنند و حتی سابقه شناختهشدهای در این زمینه ندارند. نمیتوان مانع فعالیت این افراد شد اما همین افراد میتوانند بهطور کلی جریانهای رسانهای را بدون هیچ ممیزی و نظارتی بهراحتی تغییر دهند.»
نکته مهم در این است که مگر تا الان روزنامه نگاران قرار بود تولید محتوای دیگران را محدود کنند؟ یا اینکار را میکردهاند؟ در زمانی پیش از عصر دیجیتال ابزارهای نشر محدود بودند و بسیاری برای اینکه بستری برای نشر داشته باشند ناچار بودند از رسانه ها یا روزنامه های کلاسیک استفاده کنند و به ناچار لازم بود استانداردهای آن ها را رعایت کنند. الان این نیاز وجود ندارد اما این به معنی تغییر استانداردهای روزنامه نگاری نیست.
فرض کنید تولید کننده محتوایی بتواند با لطایف الحیل، استفاده از تیترهای جذاب، طعمه هایی برای کلیک بیشتر، پرداختن به حواشی و شخصیت ها و هزار و یک راه دیگر به تنهایی امپراتوری رسانه ای با میلیونها دنبال کننده درست کند. آیا این به معنی تغییر بازی رسانه ها است؟ شاید جواب مثبت باشد اگر هدف رسانه تنها در همان مدل اقتصادی بر مبنای بازدید کننده بیشتر و پول بیشتر باقی مانده باشد.
روزنامه نگار چه می کنند؟
اما فرق بین روزنامه نگاری علم و درآمدزایی با استفاده از اصطلاحا محتوای علمی چیست؟
شاید لازم باشد به تعاریف مورد قبول روزنامه نگاری برگردیم.
بیل کواچ و تام رزنستایل در کتاب عناصر روزنامه نگاری خود سعی کرده اند برآیندی از نظرات – متنوع – موجود در دنیای روزنامه نگاران را در قالب عناصر این رشته درآورند:
«عناصری در روزنامه نگاری وجود دارد و نخستین آن ها این است که وظیفه روزنامه نگاری ارائه اطلاعاتی به مردم است که به آن ها کمک کند تا آزاد و حاکم بر سرنوشت خود باشند و برای تامین این هدف نکاتی را باید در نظر داشت:
- نخستین تعهد روزنامه نگاری، به حقیقت است.
- نخستین وفاداری و سرسپردگیاش باید به شهروندان باشد.
- عصاره و جوهره کارش تایید کردن داده ها و گفته ها است.
- فعالان این عرصه باید استقلال خود را از آنچه پوشش می دهند حفظ کنند.
- این حرفه باید ناظر بر عملکرد قدرت باشد
- باید عرصه ای برای نقدها و مصالحه جامعه را فراهم آورد.
- باید تلاش کند آنچه مهم است را جذاب و مرتبط بیان و روایت کند
- باید خبر و داستان خود را به شیوهای قابل فهم و متناسب ارائه کند
- فعالان این رشته باید متعهد به اعمال وجدان خود در عمل باشند.
- شهروندان در قبال خبر و داستان خبری دارای حق و مسئولیت هستند. »
این ویژگی ها بخش های اصلی وظایف ما هستند که در نهایت به این پرسش می رسند :
«آیا در جامعه ای دموکراتیک (یا خواهان دموکراسی) روزنامه نگاری می تواند به حیات خود به عنوان منبعی مستقل و قابل اعتماد از اطلاعات ادامه داده، یا خود را تسلیم ساختارهای منفعت طلب، سودجو، تبلیغاتی می کند که محتوایی مصرفی برای شهروندان تولید و توزیع می کنند.»
این نکته است که باعث می شود میان تولید کننده محتوا و روزنامه نگار – حداقل به معنی کلاسیک آن – تفاوت باشد. آیا متعهد به حقیقت و مسئول در قبال شهروند هستیم یا به دنبال سلیقه لحظه ای او می گردیم تا چیزی به خوردش بدهیم که سرمایه (اقتصادی یا اجتماعی) بیشتری نصیب ما شود؟
بخشی دیگر از این بحث به داستان نشریه چاپی یا دیجیتال اختصاص داده شده بود. بر خلاف نظر آقای نیکخواه که گفته بودند :« در نهایت برای حفظ شأن و شخصیت نشریه باید تعدادی نسخه چاپی منتشر کرد» معتقدم نه نشریه چاپی و نه نشریه دیجیتال هیچ کدام به خودی خود نه برتری بر دیگری دارند و نه الزاما رمز دوام و پایداری هستند. مخاطب ما کیست؟ برای کدام مخاطب مطلب تولید می کنیم؟ بهترین راه برای رساندن مطالب به مخاطبمان کدام است؟
طبیعی است در ایران امروز که مانند بسیاری از نقاط جهان از شکاف دیجیتال رنج می برد، انتخاب دنیای دیجیتال صرف به معنی حذف بخشی از مخاطب است. این انتخابی است که بر اساس تعریف مخاطب باید صورت بگیرد.
در ادامه این گفتگو مدیر جلسه سوال مهم و درستی را مطرح می کند و اینکه چالش محتوایی رسانه های ما چیست؟ اگر قرار است ما تنها اطلاع رسان نباشیم در بخش های دیگر چه ایرادی داریم.
بهانه ای به نام امنیت
من با پاسخ آقای ضیایی که یکی از ضعف های موجود را عدم پرداختن به بخش نظارتی مطبوعات علمی می داند موافقم اما نه با دلیل ایشان. در این شکی نیست که بخشی از داستان های علمی ما در رده داستان های امنیتی قرار می گیرد اما این عدد درباره داستان های کلی ما چندان زیاد نیست و حتی در موارد این داستان ها روش های متعددی برای بیان و دنبال کردن داستان ها وجود دارد.
روزنامه جام جم که میزبان این گفتگو بود چندی پیش موفق شد پروژه ای را به نتیجه برساند که در واقع با همه این مشکلات (امنیتی و اجتماعی و …) دست و پنجه نرم میکرد. پروژه ای که من در زمان حضورم در جام جم، سه بار برای به نتیجه رساندنش تلاش کرده و هر بار شکست خورده بودم و آن داستان ارزیابی کیفیت آب آشامیدنی تهران بود. این کار درخشان، نه تنها نشان از این داشت که امکان پروژه های مرتبط با زیست مردم و شهروندان در دنیای رسانه علم وجود دارد – علی رغم همه مشکلات – که همزمان خبر از مشکل دیگری در دنیای رسانه های علمی ما می داد و آن نادیدن یا حداقل کم دیدن چنین کارهایی است.
برای نمونه هفته گذشته نتایج تحقیق مشترکی در این زمینه در کانادا منتشر شد. کاری که همکاران جام جم به تنهایی انجام دادند را این پروژه با حضور بیش از صد نفر از روزنامه نگار و محقق دانشگاهی ارتباطات به ثمر رساندند و کیفیت آب کانادا را از نظر میزان سرب موجود در آن بررسی کردند.
نکته مهم حمایت نشریات مختلف در پوشش دنباله دار این داستان بود. ده ها رسانه از زوایای مخختلف این پروژه را دنبال کردند. راه حل ارائه دادند، کار را به شورای شهر کشاندند، از شهردار تعهد گرفتند و موضوع را به بحث روز بدل کردند.
آیا ما در ایران نیز پس از گزارش جام جم این روند را ادامه دادیم؟
معنی این اعداد چیست، اگر آلودگی وجود دارد چه باید کرد؟ آیا گزارش جام جم دقیق بوده است؟ آیا این پروژه را می توان در شهرهای دیگر دنبال کرد؟
کاظم کوکرم می تواند پاسخ دهد که چند رسانه دیگر اصطلاحا فالو آپ یا پیگیری این گزارش را انجام دادند؟ به هر حال این گزارش، سد مقاومت ها را شکسته بود و راه را باز کرده بود. چرا روزنامه نگاران علم دیگر آن را دنبال نکردند؟ این یکی از معضلات ما است. خیلی از گزارش ها و داستان های ما لازم نیست جهان را تغییر دهد. همه ما لازم نیست درباره برنامه فضایی یا سازه ای نظامی یا برنامه اتمی ایران گزارش تهیه کنیم.
به نظرم سایه افکندن بخش اقتصادی بر تحریریه و از سوی دیگر اشتباه گرفتن روزنامه نگاری علم با تولید محتوای سرگرم کننده درآمد زا، جایی است که ما را از خیلی از داستان های خود دور می کند.
جایگاه گزارشگری از سیاست های علمی، مناقشه های علمی، نقد سیاست ها و روندها کدام است؟
آقای ترابی در جایی ادعایی را عنوان می کنند که به نظرم حاصل از اشتباه پیاده کردن متن گفتگو است. ایشان می گویند:
«ولی بیایید ببینیم در نشریات علمی گوناگون در دنیا چند درصد محتوای انتقادی دارند؟ تقریبا صفر ! … من معتقدم نسبت مطالب انتقادی نشریات علمی ما در ایران حداقل ده برابر نشریات خارجی مشابه است. فرنگیها معمولا اگر هم انتقادی کنند به فرآیندهای ما انتقاد میکنند. مثلا نشریه ساینس چندی پیش فرآیند تولید علم در ایران را نقد کرد، ولی آیا واقعا هیچ انتقادی به فرآیند تولید علم در آمریکا وارد نیست؟ در نشریاتی مثل اسکایاندتلسکوپ یا ساینتیفیک امریکن ما چه مطالب انتقادیای نسبت به فرآیندهای علمی در غرب میبینیم؟ »
آیا واقعاً نقد در رسانه های خارجی صفر است؟ و آن ها فقط ما را نقد می کنند؟ طبیعتا نوع نشریه و مخاطب آن متفاوت است. اما برای مثال در همین مورد نشریه ساینس یک جستجوی ساده در آرشیو آن نشان می دهد چه حجمی از مطالب آن ها به نقد سیاست های علمی، روندهای علمی، ادعاهای علمی مرتبط می شود. چطور به این نتیجه رسیده ایم که نقدهای رسانه ای علمی ما ۱۰ برابر دیگران است؟
در مجله ساینتفیک آمریکن که اشاره شده است تنها خواندن آرشیو انتقادی این مجله که از سیاست های محیط زیستی دولت، برنامه فضایی، برنامه انرژی آمریکا، کیفیت آموزش، تعرض جنسی در دانشگاه ها، نقد جوایز علمی و ده ها مورد دیگر را شامل می شود نفس گیر و زمان بر است.
آغاز راه یا گرفتار در چرخه تکرار
البته همانطور که آقایان ترابی و صفاریان پور اشاره کردند می توان پاسخی به این نقدها داد؛ اینکه ما در آغاز راه هستیم. این حرف درست ولی دردناکی است. ما در رده کشورهایی هستیم که از نخستین شماره روزنامه های منتشر شده توجه یا نگاهی به علم در آنها وجود داشته است. اما مساله این است که بیش از یک قرن بعد ما هنوز در آغاز همان راهیم. آیا می توان در این راه پیشرفت کرد؟
من شکی در این باره ندارم به شرطی که کمی به دنیای اطراف نگاه کنیم و از آموخته های دیگران بیاموزیم و برای مشکلاتمان راه حل پیدا کنیم.
امیدوارم این نوشته آشفته بهانه ای شود که بیشتر به کارها و روش های هم توجه کرده و آن ها را نقد کنیم. شاید از دل این نقدها مسیرهای تازه ای پیدا شوند. یا حداقل مانع تکرار رفتن راه های خطا شویم.
بار دیگر ممنون از گروه علم جام جم، کاظم کوکرم عزیز و شرکت کنندگان دیگر این میز گرد که بهانه این نوشته را فراهم آوردند.
سلام آقای ناظمی … ممنونم از نقد خوب و بجای شما. آیا شما با ترکیب “تولید علم” مشکلی ندارین؟ قبلا مقاله ای درباره ی این موضوع از جناب دکتر منصوری خوندم که بسیار ایراد گرفته بود. ظاهرا دوستان در نشست جام جم از این واژه فراوان استفاده کردن.
ممنون از لطفتون من با بخش عمده ای از نقد دکتر منصوری موافقم اغلب اوقات از تولید علم در معنی چیزی شبیه به تولید محصول فناوری استفاده می شود. که اشتباه است
به قول برایان کاکس، فیزیکدان و مروج علم بریتانیایی هم ما باید بدانیم و هم به مخاطب برسانیم که «دانشمند تفاوتی در اصل با یک لوله کش ندارد.» هر دو در موضوعی تخصص دارند که به تنهایی به آنها ارزش اضافه نمیکند، هر دو ممکن است خطا کنند، هر دو ممکن است انسان هایی شریف یا خبیث باشند. هر دو ممکن است صادق یا کلاه بردار باشند و هر دو در نهایت انسان هستند.
من وقتی متن میزگرد روزنامه نگاری علم جام جم را خواندم از این صحبت آقای ترابی بسیار تعجب کردم:
“ولی بیایید ببینیم در نشریات علمی گوناگون در دنیا چند درصد محتوای انتقادی دارند؟ تقریبا صفر ! … من معتقدم نسبت مطالب انتقادی نشریات علمی ما در ایران حداقل ده برابر نشریات خارجی مشابه است.”!!!
درود به شما؛ همواره از هر نوشته تان می آموزیم. اینجا برای ما شبیه یک کلاس درس مجازی است. این نقد، خواندنی و قابل تامل بود گرچه علی رغم تمام نکات به جایی که نوشتید فکر می کنم بدنه روزنامه نگاران علم ایران بیش از حد نحیف است. تعداد انگشت شماری را می شود در این حوزه، فعال دید و نام برد و طبیعی است که هنوز راه زیادی داشته باشیم برای رسیدن به درک درستی از روش های اصولی روزنامه نگاری علم در دنیا. همین بدنه نحیف تا به اینجا با تمام مشکلات مختلف داخل کشور، باز هم دست از کار نکشیدند و ادامه دادند که این قطعا خیلی ارزشمند است اما مطمئننا کافی نیست. کاش در این باره باز هم بنویسید و یا پیشنهادهای مطالعاتی بدهید. ما مشتاقیم بیشتر بدانیم و بیشتر به روزنامه نگاری علمی اصولی نزدیک شویم. متشکرم
نظر لطف شما است.
باید صدباره تاکید کنم این نقدها به هیچ وجه به معنی کم ارزش دیدن کار دوستان نیست. تنها به امید کمک است و حتما کارهای من و حرفهای من هم موضوع هزاران نقد است
ممنون