گزارشگری از تعرض‌های جنسی

نکاتی درباره چگونگی گزارشگری از تعرض‌های جنسی در رسانه

آنچه در روزهای اخیر فضای شبکه های مجازی را در برگرفت و حتی پای بیرون از آن نهاد، فاش شدن و بازگویی برخی از کسانی بود که مورد تعرض جنسی قرار گرفته بودند. یکی از عواملی که باعث شد جنبش مشابه من‌هم یا MeToo  در نهایت بتواند فراتر از شبکه های اجتماعی به حیات خود ادامه دهد، نقش فعال رسانه های حرفه ای بود. به همین دلیل هم به نظرم رسید برخی از نکات اولیه درباره گزارشگری در این باره را جمع کنم. بسیاری از همکاران من با این موارد آشنا هستند ولی تکرارش شاید بی‌ضرر باشد.

قبل از شروع باید از دوستان عزیزم، مستوره نصیری برادران و نیلوفر هومن، که لطف کردند و متن را پیش از انتشار مطالعه کردند تشکر کنم.

در روزهای اخیر بار دیگر بحث آزارهای جنسی در فضای بحث عمومی ایرانیان فراگیر شده است. گزارش‌های متعددی از رده وسیعی از آزارهای جنسی که از آزارهای کلامی و رفتاری گرفته تا اقدام‌های تهاجمی و درنهایت تجاوز را در بر می‌گیرد.

این موضوع واکنش گسترده‌ای را در فضای عمومی ایرانیان ایجاد کرده است.

واکنش‌های مختلف به آشکار شدن تعرض

بخش بزرگی از بدنه جامعه (یا حداقل آن بخشی که دراین‌باره نظر دادند) ترکیبی از حیرت از ابعاد این داستان و همراهی با کسانی که مورد آزار قرارگرفته بودند را از خود بروز دادند.

جمع دیگری به دلایل مختلف، شاید از هراس ابعاد رویداد و عدم باور به اینکه چنین بحران اخلاقی در جامعه وجود دارد، سعی در گونه‌ای توجیه یا تفسیر بر ماجرا کردند.

برخی از آن‌ها با اشاره به مدت‌زمان طولانی که میان حادثه و گزارش آن افتاده است، این را دلیلی بر عدم صداقت یا قابل‌اعتماد بودن دانستند.

برخی از سر تعجب گفتند، تعدادی از متهمان در رده افراد شناخته‌شده و محبوب هستند و «چه نیازی به تجاوز» داشته‌اند؟ گروهی دیگر اشاره کردند که در این فضا هرکسی می‌تواند انگشت اتهام به‌سوی هر شخص دیگری دراز کند و بدون ارائه سند و مدرک زندگی او را از بین ببرد. عده‌ای نیز ضخص آزار دیده را نکوهش کردند و او را مسبب اتفاق رخ داده دانستند.

مشاهده این واکنش‌ها و مواجهه با مسئله آزار یا تعرض یا تجاوز جنسی این سؤال را مطرح می‌کند که راه درست دنبال کردن این موضوع چیست؟

آیا افشاگری‌های فضای مجازی تنها راه پیش رو است؟ چگونه باید اعتبار داده‌ها و اطلاعات را سنجید و چطور باید در فضایی که عمدتاً شاهد رویدادها نقل‌قول‌های افراد است و کمتر پیش می‌آید که سندی قابل ارجاع وجود داشته باشد، داستانی را قبول و یا رد کرد؟

تیغ دولبه شبکه‌های قدرتمند اجتماعی

در دنیای امروز ما، رشد فناوری‌های ارتباطی به ما این امکان را داده است که بتوانیم داستان‌هایی را بگوییم که سال‌های طولانی امکانی برای روایتشان نداشتیم. این قدرت دنیای امروز ما است. اما همین ابزار قدرتمند می‌تواند به شکلی تیغی دولبه عمل کند. افرادی که از این شفاف سازی‌ها راضی نیستند یا از آن ضربه می‌خورند، ممکن است از آن برای به انحراف کشیدن بحث‌ها استفاده کنند.

تنها تصور کنید شخصی یا نهادی که خود در رده متهمان چنین آزارهایی است برای بی‌اعتبار کردن اتهام‌ها، دست به ساختن کمپین‌های آنلاین زده و فرد بی‌خطایی را مورد هدف قرار دهد و چندی بعد نشان دهد که اتهام‌ها نادرست بوده است و بدین ترتیب سایه‌ای بر صحت و اعتبار هر اتهام واقعی دیگری بیندازد.

تعرض ساختاری در مقابل تعرض فردی

نکته مهمی که به نظر باید بر آن تأکید و درباره آن بحث بیشتری انجام داد، این واقعیت است که در عمده کشورها، و در عمده سازمان‌ها و مواردی که شاهد این برخوردها هستیم، فراتر از یک رفتاری شخصی، با رفتاری ساختارمند مواجهیم. نه به این معنی که همه متعرضان، از سوی نهادی رسمی پشتیبانی می‌شوند (که البته در مواردی این‌گونه است)، بلکه به این معنی که ساختارهای رایج و جاافتاده و باورهای فرهنگی، اعتقادی و هنجارهای اجتماعی ساختاری اجتماعی را بنانهاده‌اند که در آن چنین رفتارهایی نه‌تنها گاهی پذیرفته می‌شود که اگر هم ایرادی بر آن وارد شود در بسیاری از موارد، تقصیر برگردن کسانی می‌افتد که آزار دیده‌اند.

نشانه‌هایی از ریشه‌های ساختاری در فرهنگ

به همین بحث‌های اخیر نگاه کنید. چند بار شنیده‌اید که شخص مورد آزار، اگر خودش مشکلی نداشت، برای مثال به منزل متهم نمی‌‌رفت. اگر خودش مسئله‌ای نداشت این‌گونه لباس نمی‌پوشید. حتماً باید می‌دانسته که آدم‌ها چطور به او نگاه می‌کنند باید خودش حواسش را جمع می‌کرد. اگر کمی باحیاتر بود این اتفاق برایش نمی‌افتاد، اگر راست می‌گوید باید همان موقع که اتفاق افتاد خبرش را آشکار می‌کرد. شخص مورد آزار (اگر از اقلیت‌های جنسی و جنسیتی باشد) خودش این چیزهای را دوست داشته است. اگر شخص مورد آزار مرد باشد چقدر شنیده‌اید که گفته می‌شود، مرد گنده را که نمی‌شود کاریش کرد حتماً خودش هم دلش می‌خواسته، یا نمونه‌های دیگر ازاین‌دست.

بخش دیگری از این ماجرا را با وفور بیشتری می‌توان در ادبیات افراد دید. زمانی که شخصی – چه زن و چه مرد – اعتراض می‌کند که ادبیاتی که در یک جمع استفاده می‌شود آزاردهنده و جنسیتی است، به‌سرعت متهم می‌شود که تو نازک‌نارنجی هستی، این‌ها شوخی‌های صمیمانه است، مگر از فلان سیاره آمدی که این چیزها را آزار می‌بینی یا اینکه می‌خواهی بگویی که چقدر مؤدبی؟

این‌ها به نظر نشانه‌هایی از بافتار ساختار اجتماعی ما هستند که حتی در مقابل فاجعه به دنبال راهی برای توجیه می‌گردد. اگرچه اصلاً قابل‌مقایسه نیست اما داستان شبیه به حالتی است که کسی منزلش را دزد زده و وقتی پلیس به منزل می‌آید بگوید تقصیر خودتان بود، قفل‌های در خانه شما به‌اندازه کافی محکم نبود و خودش باعث دعوت دزدها می‌شده و در مقابل این سؤال که چطور موضوع را پیگیری می‌کنید به شما بگوید دفعه بعد قفل محکم‌تری به در بزن یا دزدگیر نصب کن. (شاید فکر کنید این مکالمه تخیلی یا اغراق‌شده است اما درواقع بازنویسی خاطره‌ای شخصی است.)

نکته مهم این است که فارغ از اینکه خانه قفل داشته باشد یا اصلاً درش باز باشد یا نه، چیزی از جرم سارق کم نمی‌کند. ترکیب کردن این دو داستان تنها باعث کاهش اهمیت جرم می‌شود.

صحبت از روش‌های کاهش خطر برای افراد، حتماً بحث مهمی است که البته قاعده و روش خود را دارد، اما این موضوع را نباید با مسئله اصلی تعرض در هم آمیخت.

پیچدگی مقابله با تعرض ساختاری

نکته مهمی که در ساختاری بودن فرآیند آزار وجود دارد مسئله مهمی است که باعث می‌شود بسیاری از اقدام‌های فردی در مقابل آن درنهایت ره به‌جایی نبرد. به این دلیل که اگرچه یک فرد ممکن است در یک داستان مورد اتهام باشد اما برای مقابله با آن شخص آزاردیده و حامیان او باید لایه به لایه با جریان‌ها و روندهایی مقابله کنند که در دل خود این حمایت را نهادینه کرده‌اند.

گاهی شخص متهم درون یک نهاد قرار دارد. برای مثال درون جامعه هنری، یا درون سازمان یک اداره دولتی، یا یک روزنامه. در این صورت کار دو صدچندان سخت می‌شود. نه‌تنها ساختارهای فرهنگی از او حمایت می‌کند که آن سازمان مشخص نیز به هزار و یک دلیل و ازجمله حفظ شأن خود ترجیح می‌دهند متهم را حمایت کنند.

مشکلات حقوقی

در سوی دیگر این ماجرا بخش حقوقی و قضایی وجود دارد که متأسفانه خود داستان دیگری است و به دلایل مختلف و ازجمله قوانین قدیمی و نامتناسب با شرایط، امکان محکومیت متهم را عملاً ناممکن کرده است و شاید بخشی از همان ساختار مورداشاره را بتوان در این قوانین بازیافت.

من در این نوشته با بخش حقوقی به‌طور مستقیم کاری نخواهم داشت و توجهم بر بخشی است که به نظر عدم فعالیت یا حضورش در این بحث معضلی بنیادین ایجاد می‌کند و آن رسانه مستقل است.

رسانه ما و عدم آمادگی برای دنبال کردن داستان تعرض

قبل از شروع باید تأکید کرد که متأسفانه ساختار کنونی رسانه‌های ما شاید در عدم شکل‌گیری آنچه می‌نویسم، خود مقصر باشد. همکاران ما در رسانه‌های ایران – چه زن و چه مرد – روایت‌های تلخ فراوانی را برای شما بازگو خواهند کرد که عامل تعرض و آزار ایشان خود مدیران و همکاران درون رسانه بوده‌اند و طبیعی است که در چینی فضایی چقدر کار دشوار است بااین‌وجود به نظر می‌رسد یکی از ابزارهای مهم و حیاتی و متأسفانه غایب یا کم اثر فعلی در ایران برای قطع کرده زنجیره تجاوز گزارشگری حرفه‌ای در رسانه‌ها است.

چرا رسانه مهم است؟

اهمیت رسانه در این داستان از چند زاویه قابل تأکید است. بخشی از این موارد را سعی کرده‌ام در ادامه فهرست کنم:

  1. اگر شما هم با من و بسیاری دیگر هم‌عقیده باشید که آزار جنسی و ساختار اجتماعی حامی آن موضوعی ریشه‌دار و ساختارمند و سامانمند در جامعه است، حتماً تائید می‌کنید که بررسی و تحقیق و مقابله با این روند نیز احتیاج به ساختاری تعریف‌شده و دارای برنامه دارد. فعالیت افراد و افشاگری آن‌ها در شبکه‌های مجازی فوق‌العاده مهم است و می‌تواند امواج بزرگی از توجه عمومی را جلب کند اما بدون گزارشگری دقیقی که این موارد را ثبت و راستی آزمایی  کرده، اسناد و مدارک اضافی را جمع کرده، داستان را بتواند در چارچوب خود قرار دهد و ضمن افشا کردن متجاوز، ساختار حامی آن را نیز آشکار سازد؛ این موج‌های بلند ممکن است به‌سرعت فرونشینند. به جنبش MeToo در ایالات‌متحده و سایر نقاط جهان نگاه کنید و ببینید چطور موج بزرگی که از شبکه‌های اجتماعی زاده شده به دست خبرنگاران حرفه‌ای و تحقیقی مسیر خود را طی کرد و تبدیل به پدیده‌ای شد که دیگر قابل‌انکار نبود.

  2. همان‌طور که در مقدمه اشاره کردم، یکی از نگرانی‌های مخاطبان در این میان، اعتماد به اعتبار ادعاها است. یکی از دلایل مهم شاید حضور برخی از چهره‌های سرشناس در میان متهمان و از سوی دیگر فاصله زمانی طبیعی میان وقوع حادثه و گزارش آن باشد. روزنامه‌نگاری دقیق و معتبر و غیراحساسی – هرچقدر هم که در این مورد سخت باشد – این اعتماد را ایجاد می‌کند. روزنامه‌نگار و روزنامه در نقش لایه محافظی عمل می‌کنند که انبوهی از ادعاهای مطرح‌شده به آن وارد می‌شود و آن‌ها این را توان پیدا می‌کنند که بخشی از آن‌ها را با سند و مدرک بیشتر و به قول جامعه حقوقی ایالات‌متحده «فراتر از شک منطقی» به اثبات برسانند. در نظر داشته باشید که به قول آذین قریشی، خبرنگار ارشد بازفید که سابقه طولانی در افشای تعرض جنسی در جامعه آکادمیک آمریکا دارد، ازآنجایی‌که رسانه در معرض شکایت متهمان قرار دارد به همین دلیل معیارها و ملاحظاتی که در پیش می‌گیرد باید حتی سخت‌گیرانه‌تر از روندهای حقوقی باشد و در کنار گزارش، پرونده‌ای آماده برای دفاع از ادعاها جهت ارائه به هر دادگاه احتمالی آماده داشته باشد. این کاری است که رسانه‌های به‌خصوص بزرگ توان انجام آن را دارند. رسانه‌ای که برای چنین پرونده‌ای نه‌تنها هزینه می‌کند که از امکان مشورت رفتن از بخش حقوق خود بهره‌مند ‌است.

  3. روزنامه‌نگاری حرفه‌ای زمانی که وارد حوزه تحقیق می‌شود امکان دسترسی به سوابق و تاریخ و منابعی دارد که دسترسی و روش تفسیر و تأویل آن برای شهروندان عادی شاید دشوار باشد. روزنامه‌نگاران حرفه‌ای می‌توانند حادثه و رویداد را به‌طور معکوس نیز دنبال کرده و در صورت بروز نشانه‌ها و موارد قبلی آن‌ها را آشکار کنند. از سوی دیگر روزنامه‌نگاران تحقیقی در این زمینه حداقل در هنگام کار و فعالیت روی پروژه سعی می‌کنند تا حد امکان احساسات شخصی و یا فعالیت‌هایی که در قالب فعال اجتماعی یا اکتیویست انجام می‌دهند را از خود دور کنند. این موضوع به معنی منفی بودن چنین فعالیت‌هایی نیست بلکه به معنی تلاش برای ارائه گزارشی دقیق و اصطلاحاً هوابندی شده است که مو لای درز آن نرود. به همین دلیل در رسانه حرفه‌ای گروه سردبیری و ویراستاری قاعدتاً با نگاه انتقادی گزارش را مرور کرده و نقاط ضعفش را به یاد گروه تولیدی می‌آورد تا بتوانند آن را تکمیل کنند.

  4. در نظر داشته باشیم که در همه جای دنیا باوجود قدرت عظیم توییتر و سایر رسانه‌های اجتماعی این رسانه‌ها هنوز بازتاب‌دهنده اقلیتی از جامعه هستند اما موضوع مورداشاره ما بسیار فراتر از فضای توییتر یا فضای آنلاین است. بسیاری از موارد در بیرون این دنیا قرار دارند و نیاز به کار حرفه‌ای حضوری برای پیدا کردن داستانشان وجود دارد از سوی دیگر نتیجه چنین گزارش‌هایی زمانی تأثیر دارد که به بازه وسیع‌تری از مردم و نه‌تنها فضای توییتر برسد. همین روزها اگر از کسانی که دسترسی به شبکه‌های اجتماعی و به‌خصوص توییتر ندارند اگر درباره همین موضوع پربحث سؤال کنید شاید چندان درباره آن نشنیده باشند. رسانه استاندارد با بازوهای مختلفی که دارد فرصت دیده شدن موضوع را برای بخش‌های وسیع‌تری از جامعه فراهم می‌کند. همین‌طور باید در نظر داشت که بر اساس آنچه محققان به ما گفته‌اند در ساختار تعرض عموماً افراد/جوامع و اقلیت‌هایی که به‌نوعی در هرم قدرت – چه اقتصادی، چه فرهنگی، چه علمی و … – پایین‌تر قرار دارند، بیشتر درخطر قرار داشته و امکان واکنششان کمتر می‌شود. این همان‌جایی است که صدای شبکه‌های اجتماعی شاید کمتر از بقیه موارد شنیده شود و از همه مهم‌تر صدای آن‌ها شاید کمتر در فضای مجازی بازتاب پیدا کند.

آیا عدم وجود رسانه حرفه‌ای باید مانعی برای طلب کردن آن باشد؟

این فهرست را می‌توان تا چندین و چند مورد دیگر ادامه داد اما شاید آخرین نکته مهم دراین‌باره این است که اگر چنین موضوعی داستان ویژه رسانه و روزنامه قرار نگیرد و رسانه به آن نپردازد پس چه موضوع دیگری برای رسانه مهم خواهد بود؟ با همه این توصیف‌ها ممکن است بگویید آنچه  در بالا نوشتم در هیچ رسانه‌ای در ایران پیدا نمی‌شود و اندک رسانه‌ای در جهان هست که چنین رفتاری داشته باشد پس باید به‌طورکلی دور آن را خط بکشیم. به نظرم این‌گونه نیست گزارشگران حرفه‌ای می‌توانند این مسیر را برای ما تعریف کنند و کم‌کم استانداردهای موجود را بالاتر از قبل ببرند و کمک کنند تا مسیر این گزارشگری بیشتر از قبل هموار شود. به همین اساس و شاید برای کمکی ناچیز به این روند، مجموعه‌ای از توصیه‌ها و پیشنهادها درباره این گزارشگری را که حاصل مجموعه‌ای از گفتگوها و بررسی متن‌ها و مرور تجربه‌های دیگران است را سعی می‌کنم در ادامه بیاورم. شاید برای بعضی از دوستان کارآمد باشد. این شاید فهرستی مختصر باشد و حتماً دیگران در آینده جزئی‌تر این موضوع را (گزارشگری از تعرض) دنبال خواهند کرد و به ما کمک می‌کنند تا اگر تصمیم به گزارش کردن این داستان گرفتیم گزارشی مؤثرتر و دقیق‌تر تهیه کنیم که شاید منجر به تغییری در جامعه شود.

گزارشگری از دنیایی با تحولات سریع

در مورد نحوه گزارشگری از تعرض‌های جنسی ده‌ها و صدها کتاب و مقاله و دستورالعمل منتشرشده است اما به قول جسیکا بنت دبیر بخش جنسیت در نیویورک‌تایمز، واقعاً هیچ راهنمای جامعی در این مورد وجود ندارد. این داستانی دینامیک در جامعه است و واکنش ما به آن نیز هم‌زمان تحول پیدا کند. ابعاد موضوعاتی که زیرمجموعه این چتر قرار می‌گیرند چنان وسیع هستند که شاید هر بخش این گزارشگری تبدیل به خرده تخصصی شده است. اما راهنمایی که می‌تواند به ما در این مسیر کمک کند شاید اصول اولیه روزنامه‌نگاری باشد که حداقل مسیر کلی را مشخص می‌کند. بعدازآن است که باید به سراغ برخی از جزییات برویم

گم شدن مفهوم در واژه‌ها

شاید یکی از مشکلات بزرگ فعلی ما برای گزارش دادن درباره چنین موضوعی و حتی حرف زدن درباره آن عدم وجود واژه‌نامه‌ای مشترک دراین‌باره است. کلمات بار و معنی ویژه خود را دارند. گاهی وقتی می‌گوییم کسی مورد تعرض قرارگرفته و برای مثال می‌گوییم در خیابان به او متلکی گفته‌شده، خیلی‌ها ابرو در هم می‌کشند که متلک که تعرض به شمار نمی‌رود. واقعیت این است که نه‌تنها متلک که حتی زل زدن به یک فرد می‌تواند در بازه وسیع تعرض و آزار قرار گیرد.

شاید رایج نبودن چنین تعاریفی خود دلیلی بر عدم توجه به ابعاد ماجرا باشد. به قول مک کینون «بی‌نام را نباید با ناموجود اشتباه گرفت.»

مشکلات در این زمینه زیاد است. مثل هر حوزه دیگری زمانی که کار به تعریف می‌رسد به مشکل برمی‌خوریم. تاریخچه‌ای از تلاش‌ها برای تعریف این موارد را لوییس فیتزجرالد در فصلی به نام «تعرض جنسی: تعاریف و ابعاد یک ساختار» در کتاب «برج عاج: تعرض‌های جنسی در پردیس‌های دانشگاهی» فهرست کرده و تحولات آن را بررسی کرده است. (من در این متن تعرض را معادل Harassment به‌کاربرده‌ام.)

برخی از تعاریف

او ازجمله به تعریفی اشاره می‌کند که کمیسیون فرصت‌های برابر در محیط کاری در این زمینه ارائه داده بود:

«هر اقدام جنسیتی بدون رضایت و دعوت، تقاضا برای انجام رفتاری جنسیتی. همچنین  هر رفتار کلامی و فیزیکی که دارای ماهیت جنسیتی باشد در قالب تعرض جنسی قرار می‌گیرد اگر ۱) پذیرفتن و تحمل این رفتار، به‌طور واضح یا ضمنی شرط  استخدام یا ترفیع فرد باشد ۲) قبول یا رد چنین رفتاری از سوی فرد منجر به تبعیض در تصمیم پیشنهاددهنده (کارفرما) درباره فعالیت و کار آن شخص باشد یا ۳) چنین رفتاری دارای قصد یا اثر تداخل با عملکرد فرد شده و محیط فعالیتی ناآرام و توهین‌آمیز برای او به وجود آورد.»

او همچنین به تعریف مک کینن به‌عنوان یکی از تأثیرگذارترین تعریف‌ها از این مسئله اشاره‌کرده و آن را نقل می‌کند:

«تعرض جنسی…. به هر تحمیل ناخواسته رفتاری جنسی در چارچوب رابطه میان افرادی در موقعیت قدرت متفاوت گفته می‌شود. در مرکز این مفهوم، استفاده از قدرتی است که از موقعیت و سپهر اجتماعی یک فرد نشات می‌گیرد و به اهرمی برای سودجویی یا تحمیل نابرابری در دیگری می‌شود. »

بنسون نیز در سال ۱۹۷۹ تعریف تأثیرگذار دیگری را ارائه داده است: «تعرض جنسی فراتر از تحمیل و استفاده از زور در رفتار جنسی است… و تنها می‌توان آن را در زمینه و چارچوب به هم رسیدن دو موضوع قدرت در رابطه و تمایل جنسی در جامعه‌ای که دارای طبقه‌بندی جنسیتی است درک کرد.»

تقسیم بندی تعرض‌ها

فیتزجرالد بر اساس تحقیقی میدانی پنج رده تعریف را برای این موضوع پیشنهاد داده است.

مرحله اول: تعرض بر مبنای جنسیت (Gender Harassment)

تعریف: اشارات و رفتارهای جنسیت زده عمومی

مثال: «آیا در شرایطی بوده‌اید که استاد، مدرس (یا شخص بالادست) به‌طور عادی داستان‌های منظور دار و شوخی‌های زننده انجام دهد؟»

مرحله دوم: رفتارهای اغواگرانه (Seductive Behavior)
تعریف: رفتارهای نامتناسب و توهین‌آمیزی که اگرچه به عملی منجر نمی‌شود اما در راستای تغییر فضا به‌سوی رفتار جنسی است.

مثال: «آیا در شرایطی قرار داشته‌اید که استاد، کارفرما بدون درخواست و رضایت شما تلاش کرده باشد شما را وارد بحث‌هایی در زمینه مسائل خصوصی یا جنسی کند؟ مثلاً تلاش کند تا درباره زندگی جنسی شما نظر داده و درباره آن بحث کند؟»
مرحله سوم: باج‌خواهی جنسیتی (Sexual Bribery)

تعریف: تقاضای رفتاری جنسی یا سایر رفتارهای مرتبط با رفتار جنسی با قول دادن جایزه یا پاداش در مقابل آن عمل.

مثال: «آیا تا آلان این تجربه را داشتید که در موقعیتی احساس کنید کسی با موقعیت بالادستی، به شما به‌طور مستقیم یا ضمنی پیشنهاد می‌دهد که در برابر نوعی رابطه / رفتار جنسی به شما امتیازی ویژه مانند نمره بهتر، ارتقا یا چشم‌پوشی از خطای شما را ارائه دهد؟»

مرحله چهارم: اجبار جنسی (Sexual Coercion)
تعریف: وادار کردن به رابطه/رفتار جنسی با تهدید به تنبیه در صورت عدم قبول.

مثال: «آیا تاکنون به‌طور مستقیم تهدید شده و یا تحت‌فشار قرارگرفته‌اید که در صورت عدم تن دادن به رابطه / رفتاری جنسی مورد نوعی واکنش یا تنبیه یا انتقام‌جویی قرار بگیرید؟»

مرحله پنجم: تحمیل رابطه جنسی (Sexual Imposition)
تعریف: تهاجم یا تحمیل رابطه جنسی بر فردی دیگر

مثال: «آیا تاکنون در شرایطی بوده‌اید که فرد دیگری با استفاده از زور بخواهد تلاش کند تا شما را لمس کرده، دست‌مالی نماید یا ببوسد»

تعرض، تهاجم و تجاوز

همان‌طور که می‌بیند این تعاریف همگی در محدوده تعرض است و ازاینجا به بعد در حوزه حمله یا assault  قرار می‌گیرد و سپس به تجاوز می‌رسد. متأسفانه بسیاری از اوقات این عدم طبقه‌بندی رایج باعث شده تا بسیاری آزار، تعرض یا تجاوز را یک امر تصور کرده و همه آن را نیز به شدیدترین حالت ممکن آن فرو کاهند و هر چیزی کمتر از آن را خارج از دایره تعرض بدانند.

البته قابل‌ذکر است که طبقه‌بندی بالا با نگاه خاص روی جامعه دانشگاهی شکل‌گرفته و در سال‌های اخیر با توسعه دانش و فضای بحث عمومی موارد تعرض بسیار وسیع‌تر شده است. به یاد داشته باشیم که آنچه در بالا اشاره شد مشخصاً جنسیت تعرض‌کننده و شخص مورد تعرض را مشخص نمی کند. متعرض ممکن است مرد، زن، یا دارای هر هویت جنسیتی دیگر باشد و به همین ترتیب تعرض شونده نیز ممکن است مرد، زن یا دارای هویت جنسیتی دیگری باشد. البته باید این نکته را تأکید کرد که به دلیل همان ساختار قدرت مسلط در جامعه و اینکه ماهیت تعرض عمدتاً بر طبقه ضعیف نگاه داشته شده تر وارد می‌شود ،تعداد متعرضان مرد دگر جنس گرا به‌طور قابل‌توجه و غیرقابل مقایسه‌ای بیش از دیگران است و زنانو همچنین افرادی دارای تمایل جنسی غیر دگرجنس گرا، بیش از بقیه در معرض تعرض قرار دارند. همان‌طور که آمار آزاردیدگان در بین طبقات دارای درآمد اقتصادی پایین‌تر یا کسانی که به هر نوع تبعیضی مبتلا هستند بیشتر است.

مشورت گرفتن پیش از نامیدن

بنابراین شاید توصیه بدی نباشد که اگر می‌خواهیم درباره این  موضوع گزارش تهیه کنیم، نه‌تنها ابتدا به تعاریف رسمی و نسبتاً جاافتاده مراجعه کنیم که واژگان را اشتباه به کار نبریم که تعاریف را برای خود و مخاطب و همچنین افراد درگیر مشخص کنیم. تا وقتی برای مثال مخاطب ما بداند که از دید نویسنده میان تعرض یا تجاوز تفاوت وجود دارد و منظور ما از این تمایز چیست.

اما مشکل ما با کلمات در اینجا تمام نمی‌شود.

ما گاهی در توصیف افراد درگیر و اتفاقات به دلایل مختلف دچار خطا می‌شویم. برخی از مدرسان و خبرنگارانی که سابقه کار در این حوزه را دارند مجموعه ای از باید ها و نباید ها را توصیه کرده اند. همچنین نهادهای فعال حقوق کسانی که مورد آزار قرار گرفته اند توصیه هایی را برای رسانه ها مطرح کرده اند. برای مثال می توانید اینجا و اینجا یا اینجا را مطالعه کنید.

توصیه‌هایی درباره بایدها و نبایدها

برخی از توصیه های مشترک مربوط به کلمات و ترکیب بندی جملات ازجمله موارد زیر است:

  • از لفظ «قربانی» برای کسی که آزاردیده است استفاده نکنید. اگر معادل مناسبی برای Survivor  (نجات‌یافته، رهیده یا ناجی) دارید از آن استفاده کرد و در صورت شک می‌توانید از عبارتی مانند «شخص آزاردیده» استفاده کنید.
  • به‌جای تکرار دائم عباراتی مانند «مورد اتهامی» یا «ادعا» در گزارش به‌طور مشخص از عباراتی مانند او چنین گفت یا چنین گزارش کرده است. استفاده کنید.
  • اگر شخص آزاردیده به گروه و طبقه خاصی تعلق دارد و اشاره به این طبقه در گزارش ضروری است از واژگانی برای توصیف آن طبقه استفاده کنید که خود آن گروه برای توصیف خودشان استفاده می‌کنند. برخی از الفاظی که از در جامعه برای توصیف چنین گروه‌هایی به کار می‌رود خود حالت آزاردهنده برای آن افراد دارد. برای مثال اگر به دلیلی لازم است در گزارش اشاره‌کنید که شخصی مورد تعرض همجنس گرا بوده است (و البته باید قبل از این که چنین تصمیمی بگیریم به‌طورجدی به این فکر کنیم که چنین اشاره‌ای لازم هست یا نه و نقشی در داستان دارد یا خیر.) از عبارتی مانند «همجنس‌باز» استفاده نکنیم.
  • در بیان نقل‌قول‌ها و گزارش از طرفین از واژه‌هایی استفاده کنیم که بار معنایی اضافه و جنبی و قضاوت کننده نداشته باشد. مثلاً به‌جای واژه‌هایی مانند اعتراف کردن/ صحه گذاشتن (مثلاً شخص آسیب‌دیده اعتراف کرد که در هنگام رخ دادن حادثه مست بوده است.) که دارای بار ارزشی است و ناخودآگاه در ذهن مخاطب حس متهم بودن را در مورد شخص مورد تعرض ایجاد می‌کند، از واژه‌هایی مانند این نکته را گفت، این داستان را با ما به اشتراک گذاشت، توصیف کرد، استفاده کنیم.
  • در توصیف شرایط مراقب باشید باعث نشان دادن افراطی / تفریطی شرایط نشویم. گفتن اینکه برای مثال «شخصی مورد تعرض، در سلامت کامل قرار دارد. یا اتفاقی برایش نیفتاده است» پیام اشتباهی را منتقل می‌کند. در چنین حوادثی شاید گاهی آسیب فیزیکی اتفاق نیفتد، اما آسیب‌های ذهنی و روانی چنان قدرتمند است که بیش از هر آسیب فیزیک فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد. گفتن اینکه چون حادثه فیزیکی رخ نداده پس شخص کاملاً سالم است اشتباه در توصیف است.»
  • از واژگانی استفاده کنید که نشان‌دهنده تحمیلی بودن و غیر داوطلبانه بودن این اقدام باشد. برای مثال یکدیگر را بوسیدند، با یکدیگر رابطه جنسی داشتند توصیف درستی برای این شرایط نیست.  این واژگان خنثی هستند و بار زور و اجبار را منتقل نمی‌کنند.

البته نکاتی که در این نوشته مورد اشاره قرار گرفته است با توجه به متن و محتوای گزارش است. به یاد داشته باشیم ملاحظات فراوانی درباره گرافیک، عکس، تیتر و سایر اجزای تشکیل دهنده گزارش نیز وجود دارد که باید به طور مستقل به آن‌ها پرداخت.

چه اطلاعاتی درباره آزار دیده برای گزارش ضروری است؟

یکی دیگر از توصیه‌های مهم در این زمینه مانند هر گزارش حرفه‌ای دیگر این است که مراقب باشید چه اطلاعاتی را باید در گزارشتان بیاورید و آن مسئله چقدر در این داستان نقش داشته است. آیا توصیف جزییات ظاهری، گرایش جنسی، عضویت فرد به یکی از طبقات خاص در جامعه در این داستان مهم است یا تنها به این موارد اشاره می‌کنیم تا داستان را پر آب‌وتاب تعریف کنیم.
برای مثال لباسی که فرد به تن داشته است و اشاره و توصیف آن ربطی به داستان دارد؟ یا اینکه تنها ممکن است توجیهی برای فرد مهاجم ایجاد کند؟ آیا برای مثال اینکه فرد دو جنس گرا بوده است ربطی به بروز تعرض دارد؟ آیا اگر فرد مورد تعرض شما دگرجنس گرا بود شما این موضوع را در گزارشتان تأکید می‌کردید یا از آن عبور می‌کردید؟ چرا تصمیم دارید چنین اطلاعاتی را در گزارشتان بیاورید؟
 آیا اگر فرد مورد تعرض برای مثال از مهاجران است، آیا این به‌تنهایی نقشی در داستان تعرض دارد؟ یا باید داشته باشد؟ چه تأثیری؟ برای مثال ممکن است بگویید چون فرد مورد تعرض از مهاجران بوده است ساختار حمایتی و قضایی حمایت کمتری از او کرده است. این داستان مهمی است اما نه در توضیح وقوع حادثه.

چه نکاتی درباره آزار دهنده در گزارش ضروری است؟

این مسئله درباره متعرض هم صادق است. اینکه فردی که اقدام به آزار کرده است به چه طبقه‌ای تعلق دارد و چه شهرتی دارد شاید در مراحل بعدی و برای پیگیری سابقه و ساختار موجود مؤثر باشد اما نباید باعث شود که اصل مسئله به حاشیه کشیده شود.

از آن مهم‌تر اینکه اگر فرد در موقعیت اجتماعی ،سیاسی، اقتصادی یا هر موقعیت بالادستی حضورداشته باشد، در این صورت آسان گرفتن بر او به دلیل سابقه، موقعیت یا شهرتش خطای بزرگی است که خیلی از ما گاهی ناخودآگاه به سمتش می‌رویم.

 اگر با چنین موردی مواجه شدیم بد نیست بعد از نوشتن داستان یک‌بار دیگر آن را بخوانیم و ببینیم اگر شخص متعرض به‌جای هنرمندی برجسته، سیاستمداری نام‌آشنا، خیری گشاده‌دست یا هرکسی که هست، یک فرد عادی و بی‌نام‌ونشان یا فردی بی‌خانه و برای مثال دارای اعتیاد بود حاضر بودیم برای او هم همان تبصره‌هایی را که برای فرد مشهور قرار می‌دهیم قرار دهیم؟

یادمان باشد داستان اصلی در اینجا داستان کسی است که به تعرضی کرده و کسی که به او تعرض شده است. همان‌طور که شخص آسیب‌دیده  ممکن است متعلق به هر گروهی باشد، آزاردهنده نیز هر شکل و شمایل و ویژگی ممکن است داشته باشد.

داستان را در چارچوب قرار دهیم

یکی از مهم‌ترین بخش‌های چنین گزارشگری که باید با دقت تمام به آن توجه شود تلاش برای همان کاری است که از عهده افراد عادی یا فعالان به‌تنهایی برنمی‌آید و آن قرار دادن داستان در چارچوب بزرگ‌تر و همچنین پیگیری و تلاش برای مستندسازی آن است.

نباید فراموش کردن گزارش رسانه‌ای دقیق و تحقیقی چنین مواردی می‌تواند اثرات مهم به همراه داشته باشد و اگر اشتباه صورت بگیرد و خطایی در آن باشد متعرضان و حامیان آن‌ها می‌توانند آن اشتباه را به ابزاری برای هر گزارش دیگری بدل کنند.

به یاد داشته باشیم گزارشی تحقیقی گزارشی شامل او گفت و وی چنین پاسخ داد نیست. بلکه مستند به مدارک قابل ارجاع است.

در جریان پرونده بررسی تعرض‌های جنسی کشیشان که از سوی گروه روزنامه‌نگاری تحقیقی بوستون گلوب موردبررسی قرار گرفت و درنهایت ساختاری عظیم از تعرض و حمایت از آن را آشکار کرد و روایت تصویری و سینمایی آن در فیلم اسپات لایت به تصویر کشیده شد، مواردی وجود داشت – که یکی دو مورد آن در فیلم نیز روایت شده است – که گروه تحقیق به اسناد دقیق و غیرقابل‌انکاری درباره اتهام یک نفر می‌رسیدند. سردبیر روزنامه (مارتی بارون) به آن‌ها اجازه انتشار داستان در آن مقطع نداد و دلیل ساده او هم این بود که ما با پدیده‌ای ساختاری مواجهیم شتاب در انتشار بر اساس یک پرونده ممکن است اولاً منجر به این استدلال شود که با موردی استثنایی مواجه بوده‌ایم و نقص ساختاری را زیر سؤال ببرد و از سوی دیگر انتشار قطره‌ای داستان اصلی حساسیت مردم را از بین می‌برد پس اگر معتقدیم روندی ساختاری وجود دارد سعی کنیم آن سازوکار را آشکار کنیم حتی اگر به قیمت تأخیر در انتشار یک گزارش باشد.

پیچیدگی گزارشگری

باید به یاد داشت گزارشی تحقیقی در زمینه موضوع تعرض گزارشی ساده نیست که از پشت میز با چند تماس تلفنی و گرفتن چند نقل‌قول به اتمام برسد. یکی از خبرنگاران نیویورک‌تایمز تعریف می‌کرد که وقتی داستانی به گوش او رسید و شروع به تحقیق کرد داستانی که در ابتدا تنها یک مورد استثنایی و منحصربه‌فرد به شمار می‌رفت او را وادار به گفتگو با بیش از ۳۰ نفر دیگر کرد و از دل آن معلوم شد که آن حادثه به‌ظاهر منحصربه‌فرد یکی از موارد یک تعرض سلسله وار بوده است.

سوال از ساختار

نکته مهم دیگر درباره بروز تعرض‌های پیاپی در یک ساختار (مانند اتفاقی که در مورد یکی از مدیران سابق دیجی‌کالا گزارش شده است و طی آن گفته می‌شود یکی از مدیران طی چهار سال به آزار متعدد و مکرر افراد پرداخته، منجر به استعفا یا اخراج افراد آزار دیده شده و شکایت ها به مدیریت منابع انسانی از سوی آزار دیدگان نیز بی نتیجه بوده است) این است که پیگیری این داستان تنها به آن شخص محدود نمی‌شود. نحوه واکنش مدیران آن رسانه و اقدامات عملی بعدی نیز بخشی از روند داستان است. اینکه مدیری یک بیانیه کلیشه‌ای بدهد و حتی عذرخواهی کند کافی نیست. لازم است سوال‌های مهم‌تری در این باره پرسیده شود. برای مثال در داستان دیجی کالا برخی از سوال‌های ابتدایی که می‌توان از مدیران پرسید مواردی مانند نمونه‌های زیر است:

  • آیا در آن چهار سال هیچ مدیری از این رفتار خبر نداشت؟
  • چرا گزارش ها به منابع انسانی پیگیری نشده است؟
  • خطای سیستم که امکان ادامه این روند را می داد چه بوده ؟آیا این شرکت کمیته ای مستقل را برای بازبینی دلایل  مامور می کند؟
  • دیجی کالا چه اصلاحی در ساختارش برای عدم تکرار انجام می دهد؟
  • آیا تدبیری برای جبران خسارت کسانی که در این فرآیند آسیب – مالی روحی – خورده‌اند اندیشیده شده است؟

بدون دنبال کردن چنین سوال‌هایی گزارش ما به جای توجه به ساختار به موردی فردی تقلیل می یابد و آن حادثه استثنا در نظر گرفته می‌شود.

گفتگوهای سخت

غیر از جمع‌آوری اطلاعات زمینه، مرور پرونده‌های قدیمی صحبت با افراد آشنا و شاید مطلع، یکی از سخت‌ترین کارهای ممکن در این حوزه انجام گفتگوها برای این‌چنین پرونده‌ای است. اگر تجربه این کار را نداریم بهتر است قبل از آغاز گفتگوها با کارشناسی که تخصصش آسیب‌های روانی بعد از بحران است مشورت کنیم. یا از روزنامه‌نگارانی که سابقه این کار را دارند سؤال بپرسیم.

به یاد داشته باشیم که اگر یکی از اشخاصی که دچار تعرض شده حاضر به صحبت با ما شد، او در شرایط دشواری به سر می‌برد و به‌طورقطع با آن چیزی که به اضطراب پس از حادثه (PTSD) نامیده می‌شود دست‌به‌گریبان است.

مراقب سؤال کردن باشید. در ابتدا اجازه از او بگیرید و اگر راحت نبود بگذارید فقط صحبت کند.

یکی از فاجعه‌بارترین رفتارها در چنین مواردی این است که خبرنگاری از شخصی که حاضر به گفتگو دراین‌باره شده است بپرسد: فکر می‌کنی چه‌کار اشتباهی کردی که منجر به این اتفاق شد؟ اگر دوباره در این موقعیت قرار بگیری چه‌کاری را متفاوت انجام می‌دهی؟ چه توصیه‌ای به بقیه داری که دچار مشکل تو نشوند؟ یا اینکه اگر راست می‌گویی چرا همان موقع که اتفاق افتاد حرف نزدی؟

مورد آخر یکی از مسائل جدی است و یکی از نمونه دلایلی است که چرا برای این گزارشگری نیاز به گزارشگر حرفه‌ای داریم که دراین‌باره مطالعه کرده باشد و برای مثال بداند غیر از دلایل اجتماعی و فشار فرهنگی و غیره حتی خود مغز ما برای ترمیم چنان آسیب دشواری گاه دست به سکوت و حتی فراموشی می‌زند تا بتواند خود را ترمیم کند.

یادمان باشد با در حال بازجویی از یک متهم نیستیم ما قصد داریم تصویر درست‌تری از واقعیت را پیداکرده و آن را روایت کنیم.

این به معنی نپرسیدن سؤال های سخت نیست. شاید لازم باشد به آن شخص توضیح دهیم که چرا بیان برخی از جزییات ضروری است. اما مراقب باشید شما تبدیل به عامل فشار نشوید.

تلاش کنید ولی قول ندهید

نکته بسیار مهم دراین‌بین تکرار یکی  از اصول اولیه روزنامه‌نگاری است. به‌هیچ‌وجه قولی به شخص ندهید. قول ندهید که شما متعرض را رسوا و زندانی می‌کنید. این کار شما نیست. قول ندهید گفتگویش را به‌طور کامل منتشر می‌کنید. شاید در طول تحقیق باوجودی که صحت داستان این شخص برای شما محرز شده باشد اما آن‌قدر مدرک نداشته باشید که بتوانید در گزارشی شخصی را که تعرض متعرض را به شکل راضی‌کننده  و مستندی تائید کنید. یا شاید مشاوران حقوقی رسانه شما به این نتیجه برسند که مدارک ارائه‌شده آن‌قدر کافی نیست که بتواند در برابر احتمال طرح شکایت آن فرد به بهانه شهرت زدایی  مقاومت کند. قول‌های بیهوده و نامطمئن کمکی به شخص آسیب‌دیده نمی‌کند و بیشتر بر فشار روانی او می‌افزاید.

چطور باید نظر طرف مورد اتهام را پوشش داد

این مسئله درباره گفتگو با شخص معترض یا نماینده و وکیل او نیز صادق است. اولاً حتماً باید فرصتی برای نظر دادن او ارائه شود. حتی اگر او از قبول پاسخ‌دهی طفره رفت، شما باید این فرصت را در اختیار او قرار داده و به مخاطب خود نیز یادآوری کنید که او علی‌رغم داشتن فرصت از گفتگو خودداری کرده است.

اما این یک داستان «او چنین گفت و دیگری افزود» نیست. قبل از چنین مصاحبه‌ای باید بخش بزرگی از تحقیقات شما کامل شده باشد. اسناد مختلف را جمع کرده باشید و با ذهنی آماده به گرفتن نظر بپردازید. به یاد داشته باشید این افراد حتی اگر قبول به صحبت کنند، حاضر نیستند به ده ها سؤال که ممکن است گرفتارشان کند بپردازند. برای همین سعی کنید یکی دو سؤال اصلی را در اولویت قرار دهید.

همین‌طور در این مورد هم از هر قولی خودداری کنید. شاید از شما بخواهند که در صورتی به شما پاسخ می‌دهند که همه گفته‌های آن‌ها را بدون کم و کسر منتشر کنید و سپس بخش بزرگی از گفتگو را به متهم کردن شخص آسیب‌دیده و حتی ارائه تهمت‌های دیگر بپردازند و شما هم به‌جای ارائه تصویری واقعی به فضای مه‌آلود کمک کرده باشید.

از سوی دیگر فراموش نکنید که شما بازجو نیستید و قرار نیست اعتراف بگیرید. قرار نیست با توهین یا تحقیر یا لحن غیرحرفه‌ای با شخص معترض – هرچقدر هم هیولا – حرف بزنید. ما باید در کار خودمان حرفه‌ای باشیم. این کار سختی است اما اگر آمادگی‌اش را نداریم سعی کنیم قبل از قدم گذاشتن در این مسیر این توانایی را پیدا کنیم.

هویت آزار دیدگان

یکی دیگر از نکاتی که دراین‌باره به‌طورجدی باید موردتوجه قرار بگیرد وضعیت آشکار کردن هویت شخص مورد تعرض است. رسانه‌های مختلف برای خود – قاعدتاً- دستورالعمل‌های اخلاقی ویژه‌ای دارند. هر داستان نیز با دیگری متفاوت است.

 گاهی آشکار کردن مشخصات و اسم برخی از افراد مرود تعرض ممکن است آن‌ها و خانواده آن‌ها را در معرض خطرات بیشتری قرار دهد.

 نکته مهم دراین‌بین این است که بر اساس مورد با مشورت با دبیران و با رضایت شخص اقدام کنید. اگر قرار است نام او را منتشر کنید به او هشدار بدهید که ممکن است این انتشار چه عواقبی برایش داشته باشد و اجازه بدهید درک کاملی از شرایط بعد از انتشار گزارش را پیش از تصمیم داشته باشد.

گم نامی منبع برای مخاطب است نه برای تهیه کننده

نکته‌ای که باوجود بدیهی بودن باید بر آن صد باره تأکید کرد این است که اگرچه ممکن است درنهایت در متن شما نام شخص حذف شود اما این به معنی این نیست که ماهیت منبع و اعتبارش برای شما هم نامشخص است.

 شما باید منبع خودتان را بشناسید از اعتبارش مطمئن باشید و به‌اندازه کافی راستی آزمایی درباره آن صورت دهید و سپس انتشار دهید و این موضوعی نیست که به شنیده‌های شایعه مانند – هرچقدر هم قوی و مکرر – بتوان اعتماد کرد.

ما داستان گو هستیم، نه مددکار و نه وکیل یا دادستان

چه در مواجهه با کسانی که مورد تعرض قرارگرفته‌اند و آن‌هایی که تعرض کرده‌اند به یاد داشته باشیم که ما نقش داستان‌گو را بر عهده‌داریم.

 بزرگ‌ترین کمک ما به موضوع گزارش دقیق و درست و راستی آزمایی شده آن است. افراد متخصص دیگری هستند که بخش‌های دیگر این زنجیره را تکمیل کنند اما به یاد داشته باشیم ما نباید نقش همه از عامل قضایی گرفته تا مددکار اجتماعی را بازی کنیم. دلیل مهمش این است که اولاً صلاحیتش را نداریم و دوم اینکه با این کار از فعالیت اصلی و مهم و حیاتی خود بازمی‌مانیم.

این فرصتی برای خودنمایی نیست. روایتی تلخ از حادثه‌ای تلخ است. ما راوی داستان هستیم.

پیدا کردن داستان‌ها

گاه‌گداری مانند آنچه این روزها در توییتر رخ‌داده است، شخصیت معروف و شناخته‌شده‌ای در کانون داستان قرار می‌گیرد و توجه بسیاری از مخاطبان را جلب می‌کند. اما اولاً همیشه کسانی که آسیب‌دیده‌اند حاضر به آشکار کردن حادثه نیستند و در بخش بزرگی از ماجرا نیز افراد آن‌قدر شهرت ندارند که موضوع آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی همه‌گیر شود. این به این معنی نیست که این داستان وجود ندارد.

نگاهی دقیق به فضای دانشگاهی در ایران، فضای اداری، رسانه‌ها، سربازخانه‌ها و مواردی این‌گونه بیندازید تا از دیدن حجم موارد رایج در این فضا بهت‌زده شوید. اما چطور باید این داستان‌ها را کشف و بررسی کرد.

امکان تماس امن را فراهم کنید

یکی از روش‌های توصیه‌شده ایجاد روشی امن برای تماس افراد با شما است.

رسانه شما می‌تواند یک خط اضطراری برای گزارش محرمانه ایجاد کند که افراد بتوانند بدون نیاز به معرفی خود سرنخ‌هایی را در آن قرار دهند.

همچنین می‌توانید ایمیل رمزنگاری‌شده خود را با مخاطبان در میان بگذارید و از آن‌ها بخواهید به شما ایمیل بزنند و حتی از ساختارهای رمزنگاری دوسویه استفاده کنند.

از داده های خود مراقبت کنید

 اگر از ابزاری مانند ایمیل یا پیام‌رسان‌های عمومی استفاده می‌کنید به یاد داشته باشید که آنچه در آن می‌گذرد و با شما به اشتراک گذاشته می‌شود دارای حساسیت فوق‌العاده بالایی است و برخی از آن‌ها به‌هیچ‌وجه برای نشر عمومی آماده نیست. مراقب منابع و تحقیقات خود باشید. به یاد داشته باشید مثلاً سامانه پیام‌رسان توییتر به‌راحتی ممکن است به دلیل هک شدن حساب شما در اختیار هر کس دیگری قرار بگیرد. موبایل شما ممکن است دزدیده شود. اطلاعات افرادی که به شما اعتماد می‌کنند را مانند باارزش‌ترین گنجینه خود محافظت کنید.

شبکه‌های زمزمه

یکی دیگر از روش‌های پیدا کردن داستان‌ها گوش کردن دقیق است. در سال ۲۰۱۷ ریتو چترجی، خبرنگار NPR درباره گزارش‌هایی که درباره راجندرا کومار پاچاوری، رئیس سابق کمیته بین‌الدولی تغییرات اقلیم سازمان ملل و برنده جایزه نوبل صلح منتشرشده بود و آن‌ها را دنبال کرده بود توضیح می‌داد. از او درباره چگونگی دنبال کردن داستان پرسیدم. او گفت: «به شبکه زمزمه موجود میان کارمندان او گوش دادم» واقعیت این است که خیلی از افرادی که چنین رفتارهایی را دارند و تحمل می‌شوند برای کسانی که از نزدیک با آن‌ها کار می‌کنند شناخته‌شده‌اند.

در مورد پاچاواری به گفته چاترجی، تقریباً همه در دفتر می‌دانستند. برای همین وقتی مثلاً خبرنگار زنی قرار بود با او مصاحبه کنند به او با زبان اشاره و یا به‌طور غیرمستقیم می‌گفتند بهتر است قرار را در مکانی خصوصی نگذاری، یا بهتر است تنها با او صحبت نکنی.

این شبکه زمزمه تقریباً در همه جوامع و ساختارها وجود دارد. افرادی که چنین تجربه‌هایی را داشته یا ممکن است دچار آ نشوند به هم هشدار می‌دهند. به این شبکه‌ها گوش کنید. درست است که همه آنچه می‌شنوید ممکن است فکت و واقعیت نباشد اما ممکن است سرنخ‌هایی را در اختیار شما قرار دهد.

تمام آنچه بالا نوشتم تنها بدیهیات گزارشگری در این زمینه بود. صدها نکته ریزودرشت دیگر وجود دارد که باید درباره آن‌ها کار کرد و تحقیق کرد و از تجربه دیگران یاد گرفت و نوشت. اما شاید این بدیهیات به‌نوعی بتواند در نقش مرور سریع دانسته‌های قبلی نقشی بازی کند.

ما داستان گو هستیم و نه شخصیت اصلی داستان

اما یک نکته مهم دیگر را نیز باید در نظر داشت و اگرچه بدیهی است تأکید مکررش همیشه لازم است.

به‌خصوص در چنین گزارش‌هایی به یاد داشته باشیم که ما راوی داستان هستیم و نه بازیگر اصلی.

گاهی هنگام گزارش از معضلات اجتماعی ما چنان ازنظر احساسی درگیر می‌شویم که فراموش می‌کنیم داستانی که روایت می‌کنیم داستان ما نیست.

موارد زیادی را شاهد هستید که گزارشگر باهدف توصیف یک موقعیت دشوار اجتماعی یا تعرض گزارشش را آغاز کرده اما بعد از پاراگراف اول خودش تبدیل به قهرمان داستان شده و داستان درباره احساسات او، سختی‌هایی که برای گزارش کشیده یا افسردگی ناشی از آن است در حالیکه داستان اصلی فراموش شده است.

بعدها زمان کافی هست که ما از تجربیاتمان حرف بزنیم. شاید کتاب بنویسیم اما در هنگام گزارش ما نباید در متن داستان به‌عنوان بازیگر حضورداشته باشیم.

 این فرصتی برای خودنمایی نیست. روایتی تلخ از حادثه‌ای تلخ است.

مراقب سلامت ذهن و جسم خود باشید

نکته آخر اینکه این نوع گزارشگری کاری پرخطر است. هم ممکن است شما را در معرض تهدیدها و خطرات فیزیکی قرار دهد و هم ذهن شما را مورد آسیب قرار دهد. حتما دبیران و مدیران خود را از پرونده‌ای که دنبال می‌کنید یا کلیات آن مطلع کنید. آن‌ها و در صورت نیاز پلیس را در جریان تهدیدهای احتمالی قرار دهید.
مراقب روان خود باشید. همیشه باید از سیستم رسانه خواست، مراقب سلامت ذهن گزارشگران خود باشند.  اما اگر آن ها توجه نکردند خود شما سعی کنید گوشه چشمی به سلامتی روان خود داشته باشید.

یادمان باشد که با ذهنی خسته و آسیب‌دیده کمک چندانی نمی‌توانیم به دیگران کنیم.

برخی از نمونه‌ها

گزارش معروف بوستون گلوب در ژانویه ۲۰۰۲ درباره تعرض های سازمان یافته کشیشان کلیسای کاتولیک به نوجوانان

گزارش آذین قریشی، پیتر آلدهاوس و ویرجینیا هیوز در باز فید درباره تعرض های جنسی لاورنس کراوس فیزیکدان شناخته شده معاصر

فهرستی از گزارش‌های آذین قریشی درباره تعرض های جنسی در محیط آکادمیک در باز فید

گزارش جودی کانتور و مگان تویهی در نیویورک تایمز درباره تعرض های هاروی وینستاین که موج جنبش MeToo  را تشدید کرد

گزارش از پشت صحنه گزارش تحقیقی نیویورک تایمز درباره هاروی وینستاین

دیدگاهتان را بنویسید

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.