افق رویداد(۲): گم کردن آزادی در آب گل‌آلود

توییتر سرانجام کاری را انجام داد که مدت‌های طولانی کاربران و بخشی از مخاطبانش از آن انتظار داشتند و درخواست می‌کردند. این شرکت، سرانجام پس‌ازاینکه روش‌های مختلفی را برای مهار جریان اطلاعات غلط و گاهی یاوه‌گویی‌های دانلد ترامپ در توییتر امتحان کرد پس از حوادث چهارشنبه هفته گذشته، ابتدا به مدت ۱۲ ساعت دسترسی دانلد ترامپ به توییتر را محدود و سپس حساب شخصی او را در توییتر، به‌طور نامحدود تعلیق کرد.

بعدازاین تصمیم افرادی در آمریکا و بقیه نقاط جهان به اعتراض پرداخته و با الفاظ مختلف اقدام توییتر را محکوم کردند و آن را برخلاف اعتقاد به آزادی بیان نامیدند. در ایالات‌متحده بازی رایج کی بدتره و اگر این را بستی چرا فلانی را نبستی راه افتاد. لیندزی گرام سناتور حامی ترامپ که بعد از یک بار مخالفت با رفتار او در صحن سنا، از سوی طرفداران دو آتشه ترامپ با فحش و دشنام بدرقه شده بود، در توییتی نوشت این چه وضعی است که رهبر ایران می‌تواند اکانت توییتر داشته باشد و رئیس‌جمهور آمریکا نمی‌تواند.

نیکی هیلی، نماینده سابق آمریکا سازمان ملل متحد هم گفته است این در چین است که صدای مردم را خفه می‌کنند و اینکه در آمریکا صدای رئیس‌جمهور بسته‌اند یعنی ما از چین هم بدتر شده‌ایم.

در ایران ما هم واکنش‌ها به این داستان جالب بود. جمعی از دشمن جویان، بلافاصله علم برداشتند که ببینید حتی در کشوری که ادعای آزادی بیان دارد برای این آزادی محدودیت‌هایی دارد. برخی گفتند این کار توییتر تشت رسوایی آمریکا و ادعای آزادی بیانش را از آسمان به زمین انداخت و کوس رسوایی‌اش اکنون جهانگیر شده است. گروهی دیگر هم سعی کردند آن رفتار را توجیه‌گر رفتاری‌ها خود کنند.

آقای دکتر پورحسین را یادتان هست؟ مدیر شبکه چهارم سیما و مجری مناظره‌های انتخاباتی سال ۱۳۸۸ را؟ ایشان در توییتی نوشته‌اند دیدید؟ در همه جای دنیا وقتی پای امنیت ملی به میان می‌آید، محدودیت‌هایی برای آزادی بیان در نظر گرفته می‌شود.

از همه این‌ها جالب‌تر رفتار برخی از شهروندان ایرانی ساکن ایران و خارج از ایران است که در نوعی تضاد درونی گیر افتاده‌اند، از یک‌سو از اینکه حالا توییتر اکانت ترامپ را بسته خوشحال‌اند و از سوی دیگر نگرانند اگر ابراز مخالفتشان را اعلام نکنند متهم به مخالفت با آزادی بیان می‌شوند.

برخی دیگر از دوستان ما هم درحالی‌که در برخی از سازمان‌ها و رسانه‌هایی کار می‌کنند که اصولاً سانسور بخشی از عادات روزانه‌اش است، اوج نفرت خود از عمل ضد آزادی بیان توییتر را در حالی که با استفاده از وی پی ان به همان شبکه فیلتر شده توییتر در ایران وصل می‌شدند ابراز کردند.

اما واقعاً آیا آزادی بیان در آمریکا ازدست‌رفته است؟ آیا این نشانه عصر ۱۹۸۴ است؟ آیا اکنون به‌جایی رسیده‌ایم که شرکت‌های بزرگ می‌توانند صدای رئیس‌جمهور کشوری را خفه کنند؟

کمی نفس عمیق بکشیم و از دور به داستان نگاه کنیم.

آنچه به نام آزادی بیان و حق آزادی بیان مطرح می‌شود دو مفهوم مستقل از هم دارد. یکی زمانی است که در بحثی نظری و مجرد و در قالب مفهومی فلسفی بحث می‌کنیم. اما در دنیای واقعی وقتی قرار به اعمال آن باشد، باید آن را در قالب قوانین کشورها جستجو کرد.

حالا بماند که اصولاً آزادی بین همه جای دنیا وجود دارد. شما در هر جای دنیا و حتی درون سیاه‌ترین شرایط سانسور و درون خودکامه‌ترین حکومت‌ها آزادانه هر چه می‌خواهید بگویید… البته ممکن  است آن گفته آخرین چیزی باشد که به زبان بیاورید.

اهمیت قانون هم در همین جا اینجا است.

 اینکه قانون بتواند از شما بعد از بیان آزادانه آنچه گفته‌اید حمایت کند.

مثلاً در قانون اساسی ایران در اصل ۲۴ آمده است

اصل‏ بیست و چهارم: نشریات‏ و مطبوعات‏ در بیان‏ مطالب‏ آزادند مگر آنکه‏ مخل‏ به‏ مبانی‏ اسلام‏ یا حقوق‏ عمومی‏ باشد. تفصیل‏ آن‏ را قانون‏ معین‏ می‌کند.

البته واژه آزادی بیان تنها یک بار در قانون اساسی آمده و آن‌هم در اصل ۱۷۵ درباره وظایف صداوسیما است که در آن آمده

در صداوسیمای‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏، آزادی‏ بیان و نشر افکار با رعایت‏ موازین‏ اسلامی‏ و مصالح‏ کشور باید تأمین‏ گردد.

در اصل متناقض نما و پارادوکسیکال نهم هم در تلاش برای ارائه تعریفی از آزادی چنین آمده است

در جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ آزادی‏ و استقلال‏ و وحدت‏ و تمامیت‏ اراضی‏

کشور از یکدیگر تفکیک‌ناپذیرند و حفظ آن‌ها وظیفه‏ دولت‏ و آحاد ملت‏ است‏. هیچ‏

فرد یا گروه‏ یا مقامی‏ حق‏ ندارد به‏ نام‏ استفاده‏ از آزادی‏، به‏ استقلال‏

سیاسی‏، فرهنگی‏، اقتصادی‏، نظامی‏ و تمامیت‏ ارضی‏ ایران‏ کمترین‏ خدشه‌ای‏ وارد

کند و هیچ‏ مقامی‏ حق‏ ندارد به‏ نام‏ حفظ استقلال‏ و تمامیت‏ ارضی‏ کشور

آزادی‌های‏ مشروع‏ را، هرچند با وضع قوانین‏ و مقررات‏، سلب‏ کند.

حالا این مثال‌ها را در ذهن داشته باشید تا به دعوای اخیر در آمریکا برسیم.

دلیلی که ایالات‌متحده به آزادی بیانش می‌نازد چیزی است که در قالب متمم اول قانون اساسی آمده است

Congress shall make no law respecting an establishment of religion, or prohibiting the free exercise thereof; or abridging the freedom of speech, or of the press; or the right of the people peaceably to assemble, and to petition the Government for a redress of grievances.

به عبارتی این متمم نهاد قانون‌گذار را کشور از صدور هر قانونی که مجازات یا محدودیتی برای آزادی بیان ایجاد کند منع کرده است. چنانچه چنین قانونی وضع شود، افراد یا نهادها می‌توانند به دادگاه عالی شکایت کنند و این دادگاه بر اساس تفسیر قانون اساسی درباره مشروعیت چنین قانونی تصمیم بگیرد.

برای مثال در جریان انتشار اسناد پنتاگون (اگر حوصله خواندن داستان تاریخی‌اش را ندارید می‌توانید فیلم The Post به کارگردانی اسپیلبرگ دراین‌باره را ببینید. فقط یادتان باشد فیلم با تاریخ حتماً کمی تفاوت دارد.) دولت ادعا کرد که انتشار این اسناد با امنیت ملی در تضاد است و رسانه‌ها را از انتشار منع کرد پرونده به دادگاه عالی رفت و دادگاه عالی اعلام کرد که بر اساس متمم اول دولت نمی‌تواند نشریات را از انتشار منع کند.

حالا ممکن است بپرسید مگر در متن متمم اول نیامده که کنگره حق قانون‌گذاری ندارد؟ پس چرا در این پرونده دولت را از دخالت در امر رسانه‌ها منع کردند؟ چون پیش از آن دیوان عالی در تفسیر خود از این متمم اشاره‌کرده بود که اگرچه در متن اشاره به کنگره شده است اما همه نهادهای تشکیل‌دهنده دولت شامل این متمم می‌شوند.

البته همین قانون هم محدودیت‌هایی دارد اما مساله در آمریکا این است که این محدودیت‌ها سعی شده حتی‌الامکان کم و خاص باشد. برای مثال استثناهایی درباره سخن‌هایی که منجر به آشوب و آسیب فوری مردم شود (مثلاً وسط سینمای شلوغ به‌دروغ داد بزنید آتش‌سوزی)، پورنوگرافی کودکان، (بله اصل پورنوگرافی تحت حفاظت از آزادی بیان حفاظت‌شده است)، سرقت بیان (یعنی اینکه شما نمی‌توانید متن یا سخنان دیگری را بدون نقل منبع استفاده کنید و بعد بگویید آزادی بیان داشتم. در این صورت شما متهم به سرقت ادبی هستید، سرقت کلام تجاری (استفاده تجاری از شعارها و واژه‌های دارای کپی‌رایت) و امثال آن از دایره حمایتی که متمم اول قانون اساسی ایجاد می‌کند خارج‌شده است.

یکی از این موارد که به‌خصوص در جریان مبارزات حقوق مدنی سیاه‌پوستان و تقابل آن‌ها با گروه‌های نژادپرست سفید و به‌خصوص کوکلس کلان، مطرح شد، پرونده معروفی بود که در سال ۱۹۶۹ در دیوان عالی مطرح شد و به پرونده برندنبرگ علیه اوهایو مطرح شد.

قضات دادگاه عالی در این پرونده به اجماع رأی بر این دادند که

the government cannot punish inflammatory speech unless that speech is “directed to inciting or producing imminent lawless action and is likely to incite or produce such action

به عبارتی دولت تنها در صورتی می‌تواند نوعی تنبیه برای سخنان تحریک برانگیز و خشونت‌طلبانه در نظر بگیرد که در این سخنان تشویق به برانگیختن رفتار غیرقانونی فوری شده باشد و احتمال بالایی مبنی بر وقوع چنین اعمالی در اثر این سخنان وجود داشته باشد.

از بحث‌های فنی حقوقی بگذریم، ظاهر این حکم نشان می‌دهد که اگر هر فردی سخنانی بگوید که منجر به عمل خشونت‌آمیز فوری شود. مثلاً پشت تریبون برود و به طرفدارانش بگوید ما از اینجا راه می‌افتیم می‌رویم کنگره که وادارشان کنیم رأی‌ها را عوض کنند، یا اینکه از آلان باید به شکل نبرد تن‌به‌تن اهدافمان را پیش ببریم (همان‌طور که رودی جولیانی گفته بود) در این صورت این سخنان از دایره حفاظت از مجازات که متمم اول پیش‌بینی کرده است خارج می‌شوند.

همه این‌ها را خواندید؟ احتمالاً فکر کرده‌اید پس شاید توییتر با استدلال به این رویه قانونی ترامپ را حذف کرده است؟ نه! همه آنچه گفتم را فراموش کنید.

چرا؟ به این دلیل ساده که این متمم اول قانون اساسی مخاطبش دولت، کنگره و نظام قضایی است. حذف ترامپ از توییتر به دست هیچ‌یک از سه رکن دولت صورت نگرفته است.

آقای ترامپ مثل من و شما (البته بدون استفاده از وی پی ان) در یک بستر تجاری یک شرکت خصوصی ثبت‌نام کرده است. هنگام قبول در توافق‌نامه کاربری قبول کرده است که مقررات آن شرکت را – حتی اگر قبول نداشته باشد – رعایت کند.

برای مثال شما ممکن است دوست داشته باشید در اینستاگرام عکس کاملاً برهنه از خودتان بگذارید و استدلالتان هم این باشد این آزادی شخصی شما است و هیچ‌کس حق ندارد جلوی شما را بگیرد. این عکس را می‌گذارید و اینستاگرام آن را پاک می‌کند. به این دلیل ساده که شما قوانین این شرکت را رعایت نکرده‌اید.

اقدام توییتر در حذف این کاربر، نه با استدلال به استثناهای متمم اول قانون اساسی که به دلیل نقض توافقنامه کاربری بوده است.

شما می‌توانید به این توافق‌نامه ایراد داشته باشید یا بگویید پس چرا با افراد دیگری مماشات بیشتری کرده است؟ اما این از توییتر برای اعمال آن آیین‌نامه سلب حق نمی‌کند.

پس تا اینجا لطفاً بیایید ماست این حذف را با قیمه‌های آزادی بیان در هم نریزیم.

برخی از دوستان اما می‌گویند ولی به‌هرحال حالا صدای یک نفر آن‌هم  یک رئیس‌جمهور خفه‌شده است و اگر یک رئیس‌جمهور نتواند حرف بزند دیگر سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

مجدداً کمی آرام تر و نفسی عمیق بکشیم.

توییتر یکی از ابزارهای اجتماعی در سبد ابزارهای ارتباطی است که هر فردی در اختیار دارد. ترامپ نه‌تنها کل سازوکار ارتباطی عظیم کاخ سفید را در اختیار دارد، که می‌تواند هرزمانی که بخواهد از طریق سخنرانی عمومی، شبکه‌های تلویزیونی ملی، رادیو ملی، وب‌سایت کاخ سفید با مردم سخن بگوید یا چند قدمی از اتاق بیضی این‌ور تر بیایید و در اتاق خبرنگاران کاخ سفید به‌طور مستقیم با آن‌ها و مردم سخن بگوید. همان‌طور که همه روسای جمهور پیشین چنین می‌کردند.

اما مشکل این است که آقای ترامپ توییترش را دوست دارد – یک‌بار خودش را تولستوی توییتر خوانده بود – حتی ویدیوهای رسمی‌اش از حیاط کاخ سفید را به‌جای اکانت رسمی کاخ سفید دوست داشت از اکانت تویترش منتشر کند. به‌جای بیانیه‌های رسمی و همه رفتارهای رسمی توییترش را می‌خواهد. اینکه یک سیاستمدار این‌قدر مغرور و نادان است که همه تخم‌مرغ‌های رسانه‌های ارتباطی‌اش را در سبد یک بستر میکرو بلاگینگ خصوصی قرار می‌دهد و در همان زمان علیه اش اعلام جنگ می‌دهد و توافق‌نامه کاربری‌اش را هم رعایت نمی‌کند، بیشتر از اینکه مساله ای درباره آزادی بیان باشد به مشنگی وی  و مشاورانش  برمی‌گردد.

حالا همه این‌ها به کنار. این دعوای آمریکا است که ادامه دارد. اینکه برخی مقام‌ها و شخصیت‌های رسانه‌ای ما این موضوع را نشانه مرزهای آزادی بیان در مقابل امنیت ملی ارزیابی می‌کنند را کجای دلمان بگذاریم؟

نخیر آقای پورحسین، هیچ جلسه شورای امنیت ملی توصیه نکرده است که توییتر اکانت آقای ترامپ را قطع کند. اساساً آن متمم اول آنجا است که دولت و مجلس برای اینکه بتوانند آزادی بیان را محدود کنند با مصیبت روبرو شوند.

مواردی که ما با آن مواجه  هستیم این است که دولت، مجلس، قوه قضاییه، شورای عالی امنیت ملی تقریباً بدون هیچ حدومرزی می‌توانند منع‌هایی را مطرح کنند.

برای مثال همین توییتری که اخراج آقای ترامپ از آن باعث ناراحتی و به درآمدن نقاط حساس آزادی بیان مدیران ساختار فعلی شده است، در ایران به دستور یک قاضی – که آلان خودش در پرونده‌ای دیگر متهم شده است – فیلتر شده است. وزیر جوان هم با وی پی ان می‌رود در همان شبکه به دستور قاضی فیلتر شده و می‌نویسد … آه… من چگونه تاب این فیلتر بیاورم….این منع دسترسی به ابزاری برای بیان توسط نهادی از ساختار نظام است.

چنین چیزی درصورتی‌که چیزی شبیه به متمم اول قانون اساسی آمریکا در قانون اساسی ما بود و درعین‌حال کسی هم به آن اهمیت می‌داد، هیچ‌وقت امکان‌پذیر نمی‌شد.

مثال دیگر که قابلیت مقایسه باقدرت متمم اول در آمریکا را دارد (می‌توانید آن را با همان داستان اسناد پنتاگون مقایسه کنید)… یادتان هست روزی که آیت‌الله طاهری از امامت جمعه اصفهان استعفا داد؟ خیلی از روزنامه‌ها تا آخر شب مطالبی درباره این موضوع نوشته بودند. در ساعات آخر شب شورای عالی امنیت ملی دستور داد که هیچ مطلبی دراین‌باره نباید منتشر شود و روزنامه‌ها در اعتراض بخشی از صفحات خود را سفید چاپ کردند. این موضوع چیزی است که اگر چنان قانون محافظی وجود داشت هیچ‌وقت رخ نمی‌داد.

خلاصه اینکه بین منع دسترسی به یک بستر خصوصی به دلیل نقض توافق کاربری با نقض آزادی بیان تفاوت بزرگی وجود دارد.

آیا در آمریکا آزادی بیان نقض می‌شود؟ حتماً…(همین پرونده جولیان آسانژ را ببینید یا تلاش همین دولت فعلی برای محدود کردن همین توییتر یا دستور دولتی به شبکه های اجتماعی برای حذف پست هایی که در آن مثلا یادبود شخصی قرار داشته که از دید آن ها دشمن حساب می شده) آیا کار توییتر در این مورد درست بوده است؟نمی‌دانم …آیا نباید آرشیو مستقیمی از این توییت‌ها باقی می‌ماند؟ به نظرم حتماً (البته آرشیوهایی وجود دارند که دسترسی به آن‌ها کمی سخت و غیرمستقیم است) اما نمی‌توان دو موضوع متفاوت را در هم آمیخت و یا فراتر از آن از آن برای توجیه رفتار غیرقابل‌توجیه خود استفاده کرد.

ستون افق رویداد مجموعه‌ای از دیدگاه‌ها و نظرات شخصی است که خارج از قالب گزارش یا خبر یا مرور و نقد رایج و در قالب معروف نظر و دیدگاه نوشته می‌شود.

دیدگاه‌ها

  1. چند وقت پیش، کتاب «تجدد و تجدد ستیزی» آقای میلانی رو خوندم. با خودم گفتم چه خوبه به جای تعریف الکی یا فحش دادن الکی، یه نفر مثل آقای میلانی، تاریخ بیهقی و تذکره و رستم‌التواریخ و . . . رو نقد کنه. شاید بی‌ربط به نظر برسه ولی این یادداشت شما منو یاد اون کتاب انداخت. ممنون.

  2. به عنوان یک مخالف ترامپ و جمهوری اسلامی عرض می‌کنم که این کار توییتر اشتباه بود و هم برای آینده آمریکا و هم برای آینده ایران و دیگر کشورها بد است. بهتر بود به گونه‌ای دیگر عمل می‌شد و جلوی این اتفاق و کشته شدن آن چهار نفر گرفته می‌شد.

  3. خیلی اتفاقی این مطلب شما رو خوندم آقای ناظمی
    من از افرادی هستم که نوجوانیم با مجله دانستنیها و اون اکیپ شما و باقی رفقا ساخته شد. ولی متاسفم که این همه صفحه سیاه کردید که همچین توجیح کودکانه ای برای نقض آزادی بیان مطرح کنید. درسته از لحاظ حقوقی توییتر محکوم نیست اینجا هم دادگاه نیست که بخواهید توییتر رو تبرئه کنید.
    توییتر بارها و بارها همین قوانین خودش رو به صورت انتخابی اجرا کرده بله کاملا انتخابی! برای اثبات این موضوع کافی است موارد مشابه اتفاقات اخیر در سایر کشورها و عملکرد توییتر در قبال اونها رو بررسی کنید و البته باید کمی «وجدان» داشته باشید!

دیدگاهتان را بنویسید

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.