یکی از خطاهای رایج در توصیف خودکشی این است که آن را تصمیم مستقل و به ظاهر عادی یک فرد تصویر میکنند و سپس به این بهانه که باید به تصمیم فرد احترام گذاشت از بحث درباره آن و گزارش دلایل آن طفره میروند. درحالیکه در اکثریت قریب بهاتفاق موارد خودکشی تصمیمی نیست که در شرایط عادی و بر اساس فضای ذهنی رایج اتخاذ شده باشد. بلکه تصمیمی است که در انتهای جادهای طولانی از عوامل رخ میدهد.
خبرآنلاین- پوریا ناظمی: شاید گزارش کردن هیچ داستانی بهاندازه داستان خودکشی افراد برای رسانههای متعهد چالش برانگیز نباشد. از یک سو رسانه درباره گزارش حقیقت و واقعیت به مردم مسئول است. پنهان کردن عمدی خبر خودکشی افراد با مسئولیت ارائه تصویری واقعی از جامعه به مردم و بیان مشکلات و مسائل موجود در آن، نقض وظیفه ذاتی و مهم رسانه است. از سوی دیگر برخی از روانشناسان و کسانی که درباره سلامت اجتماعی و بحرانهای اجتماعی تحقیق میکنند نسبت به نحوه پوشش – یا در مواردی حتی پوشش – خودکشی در رسانهها نگرانی دارند. آنها بهطور خاص در مورد دو اثر جنبی این پوشش یعنی معرفی راهها و روشهای خودکشی و از سوی دیگر پدیدهای به نام اثر تشویقی خودکشی در میان مردم بعد از مطالعه داستان خودکشی افراد دیگر و بهطور خاص چهرههای شناختهشده هشدار میدهند.
وظیفه روزنامهنگار در این میان چیست؟ آیا باید در چنین داستانی روزنامهنگار خود را تا حد امکان از داستان دور کند و به گزارش واقعیت بدون کم و زیاد و بدون دخالت دادن احساسش بپردازد؟ آیا باید روزنامهنگار خود را بهعنوان عاملی در شکل دادن به فضای اجتماعی دیده و بیشتر از اینکه به فکر گزارش واقعیت به مردم باشد، به عوارض جنبی ناشی از چنین گزارشی فکر کند؟
جواب قطعی وجود ندارد اما شاید راهحل درجایی میان این دو دیدگاه قرار داشته باشد و در چنین گزارشگری لازم باشد کمی از دو مسیر را کنار هم طی کرد.
در حوزه مطالعات رسانه یکی از مهمترین موضوعاتی که موردبحث و بررسی و کاوش و نقد قرارگرفته است مساله پوشش و گزارش بیماریهای ذهنی و روانی و بهطور خاص مساله خودکشی است.
یکی از چالشهایی که پرداختن به مساله خودکشی را دشوار میکند ماهیت چندگانه این پدیده است. از یکسو زمانی که کسی تصمیم به خودکشی میگیرد این موضوعی بهشدت شخصی است. فارغ از رواج این پدیده در جامعه، عملاً داستان هر فرد منحصربهفرد است و نمیتوان با رویکردی عمومی به سراغ آن رفت. برخی از تحقیقات نشان میدهد که بیش از ۹۰ درصد موارد خودکشی به نوعی وابسته به سایر معضلات مربوط به بیماریهای روان و ذهن است. افسردگی بازیگر اصلی این داستان است و هرکسی که تاکنون با افسردگی یا گزارش از آن و مطالعه آن سروکار داشته باشد میتواند تصدیق کند که افسردگی در افراد مختلف بروزهای مختلف و دلایل مختلف دارد.
از سوی دیگر خودکشی در خلأ اتفاق نمیافتد. مجموعهای از دلایل اجتماعی وجود دارد که تقریباً در همه موارد مختلف، در مسیری که درنهایت منجر به تصمیم خودکشی فرد میشود نقش ایفا میکنند. هر یک از آنها اگر مهار یا هدایت میشد خروجی برای فرد میتوانست متفاوت باشد.
یکی از خطاهای رایج در توصیف خودکشی این است که آن را تصمیم مستقل و بهظاهر عادی یک فرد تصویر میکنند و سپس به این بهانه که باید به تصمیم فرد احترام گذاشت از بحث درباره آن و گزارش دلایل آن طفره میروند. درحالیکه در اکثریت قریب بهاتفاق موارد خودکشی تصمیمی نیست که در شرایط عادی و بر اساس فضای ذهنی رایج اتخاذ شده باشد. بلکه تصمیمی است که در انتهای جادهای طولانی از عوامل رخ میدهد.
سویه دیگری در این داستان، تأثیر خودکشی در جامعه و افراد بازمانده است. خودکشی که شاید شخصیترین تصمیم یک فرد باشد درنهایت اثراتش محدود و مختص آن فرد باقی نمیماند. جامعه بهطور کل به شکل گستردهای تحت تأثیر قرار میگیرد. کسانی ممکن است با دیدن این خبرها و رواج آن و به خصوص زمانی که رسانهها به بزرگداشت آن میپردازند، بر تصمیم خود در خودکشی مصممتر شوند و از سوی دیگر رفتن ناگهانی – برای افرادی که از جزییات روندی که منجر به رسیدن به این تصمیم برای فرد شده است بیخبرند – با سوگ و افسردگی ناشی از چنین فقدانی دست و پنجه نرم خواهند کرد.
خودکشی درنهایت ناشی از دهها عامل، سیاسی ،اقتصادی، فرهنگی، بیماریهای روان و فشارهای عصبی و حتی مدلهای آموزشی است که شاید هیچیک بهتنهایی عامل قطعی چنین تصمیمی نباشند اما در زنجیره دلایل نقش بازی کردهاند.
همین چالشها باعث شده است که نهادهای مختلف به بررسی و مطالعه دائمی این پدیده و پوشش آن در رسانه بپردازند و توصیههایی را مطرح کنند. در اکثر موارد همین ماهیت متفاوت و منحصربهفرد خودکشیها است که باعث میشود برخی از نهادهای حرفهای رسانهای حتی از اعلام راهنمای پوشش خودکشی خودداری کنند و بهجای آن توصیههایی را برای خبرنگاران ارائه کنند که بسته به هر پرونده خبرنگار با در نظر گرفتن اصول روزنامهنگاری از آنها کمک بگیرد و سعی کند گزارشش دقیقتر و کمخطرتر باشد.
گزارش کنید اما…
یکی از توصیههای عمومی گزارش خودکشی برای روزنامهنگارها در شکل کلی و قالبی عمومی این است که :«با دقت خودکشی را آنگونه که اتفاق افتاده است، گزارش کنید اما در تمام مدت گزارشگری مراقب باشید که اثرات منفی جنبی آن به حداقل ممکن برسد.»
شاید این توصیه به نظر کلی برسد اما برخی از توصیهها شاید بتواند مفهوم آن را کمی روشنتر کند.
ضمن اطمینان از دقت گزارش خود میان آسیب و سود احتمالی ناشی از آن رد هر مرحله از گزارشگری قضاوت کنید.
در رشتههای مختلف و موضوعات مختلف روزنامهنگاری امکان بروز آسیبهای ناخواسته در اثر آن گزارش وجود دارد. برخی از روانشناسان و مددکاران اجتماعی در موضوع خودکشی با توجه به چنین آسیبهای احتمالی توصیه میکنند که اصولاً درباره دلیل مرگ – اگر خودکشی – بود حرفی نزنید. سکوت کنید و بگذرید. چنین دیدگاهی از دید حرفهای ژورنالیسم که بر اساس گزارش فکت و واقعیت آنگونه که هست به جامعه تأکید دارد قابلقبول نیست.
خودکشی با همه حاشیههایی که دارد مساله ای واقعی در جامعه است. پنهان کردن صورت مساله نمیتواند وجود آن را زیر سؤال ببرد و عدم اطلاع جامعه از عمق بحرانی موجود تنها به تشدید آن کمک میکند.
از سوی دیگر توصیه رایج به روزنامهنگاران که در فرآیند گزارشگری خود باعث آسیب نشوید، هم توصیهای است که رعایت افراطی آن به معنی خلع ید گزارشگران از بازتاب دادن واقعیتهای جامعه به مخاطب و خیانت به مسئولیت خود در قبال فکت و مخاطب دارد.
حتی درجایی مانند رشته پزشکی که پزشکان قسم میخورند باعث آسیبی جسمی به بیماران خود نشوند، این توصیهای مطلق نیست. جراحی که اقدام به انجام عملی پرمخاطره بر روی بیمار خود میکند، میداند که گاهی چنین مداخلههای پزشکی میتواند دارای ریسک و خطر باشد. اگر عفونت در پای یا اندامی رشد کرده باشد و در حال رشد بیشتر باشد، قطع کردن آن عضو در حالیکه قطعاً آسیبی به فرد خواهد بود اما جان او را نجات میدهد.
کاری که او میکند این است که ضمن توضیح این خطرات به مخاطبش درنهایت به این جمعبندی میرسد که آیا آسیبهای ناشی از کارش درمجموع، بر اساس بهترین دادههای موجود، بر سود ناشی از آن اقدام فزونی میگیرد یا نه.
شاید این مسیر معقولی برای ارزشگذاری روی بخشهای مختلف گزارشگری از خودکشی باشد.
کدام جزئیات اهمیت دارد؟
آیا آنچه در گزارش خود از خودکشی میآوریم، اولاً برای داستان ما ضروری است یا بخشهایی از آن را تنها برای جلب مخاطب بیشتر یا احساسیتر کردن داستان بیان میکنیم؟ آیا اشاره به برخی از جزییات تأثیری بر داستان اصلی دارد؟ یا میتوان با برداشتن آنها میزان خطرات احتمالی را کاهش داد بدون اینکه اصل داستان آسیبی ببیند.
برای مثال جزییات دقیق نحوه خودکشی، بهخصوص زمانی که فرد درگذشته از روشهای غیرعادی برای خودکشی استفاده کرده است هیچ تأثیری در انتقال پیام و داستان شما ندارد اما تنها نتیجهاش این است که این راه حل را به دیگران معرفی کند. همانطور که در خبر مثلاً دستگیری یک تروریست که اقدام به ساخت نوعی بمب خانگی کرده بود، ما ضمن اینکه از اقدام او و ساخت بمب با وسایل در دسترس عموم مینویسیم اما از بیان جزییات فنی نحوه ساختن این بمب خودداری میکنیم که مبادا افراد دیگری از آن استفاده کرده و آن روش را تقلید کنند در مورد خودکشی هم همین است. ما میتوانیم به روش کلی خودکشی اشارهکنیم بدون اینکه وارد جزییات شویم و عملاً راه و مسیری تازه برای اقدام به خودکشی در اختیار کسانی که در آستانه این تصمیم قرار دارند اتفاق نیفتد.
بقیه جزییات داستان هم مشابه این موضوع است.
برای مثال بسیاری از کسانی که اقدام به خودکشی میکنند اقدام به نوشتن یادداشتهای خداحافظی میکنند. باید به یاد داشته باشیم که این یادداشتها عمدتاً زمانی نوشتهشده که فرد در آخرین مرحله مسیر خود بهسوی خودکشی قرار داشته است. او بر مبنای موقعیت ذهنی خود از تصمیمش دفاع و دلایل آن را بیان میکند. آیا ما باید متن این یادداشتها را بهطور کامل منتشر کنیم؟ اجماع عمومی این است که نه! ما میتوانیم به گفتن اینکه فرد یادداشتی برای بازماندگانش باقی گذاشته و در آن دلایل تصمیم خود را توضیح داده است بسنده کنیم. اما به یاد داشته باشیم آن دلایل در شرایط خاص ذهنی فرد گرفتهشده است در امتداد همان مسیر مستقل به فردی که تنها برای او در آن موقعیت و با آن تجربه ممکن است معنی داشته باشد. وقتی چنین یادداشتی بهخصوص زمانی که دربردارنده مفهومهای احساسی است بهطور کامل منتشر میشود ممکن است برای خواننده عمومی که با شرایط آن فرد آشنایی ندارد بهنوعی توجیه و تشویق به خودکشی به شمار برود. عمل خودکشی را تطهیر کرده و حتی به آن تشویق کند. بهخصوص وقتی آن فرد چهره آشنا و تأثیرگذاری است.
واگیرداری خودکشی
یکی از دلایلی که بهخصوص جامعه روانشناسی در استدلال به محدودیت و حتی منع خبر خودکشی به آن استدلال میکند پدیدهای است که از آن به واگیردار بودن خودکشی اشاره میشود. به این معنی که بر اساس دادههای موجود به نظر میرسد هر باری که ما خبری از خودکشی بهخصوص در میان چهرههای شناختهشده منتشر میکنیم در بازه زمانی کوتاهی پس از آن شاهد افزایش تعداد خودکشیهای مشابه هستیم. برخی از تحقیقات نشان میدهد بعد از انتشار خبر خودکشی به چهرههای نامدار یا ستارهها و بهخصوص گزارش احساسی و پر آبوتاب و حتی تحسینبرانگیز از خودکشی ایشان درصد خودکشی در بازه زمانی بعدازآن حادثه تا درصدهای دورقمی افزایش پیدا میکند.با اینوجود این دادهها تصویر کامل را روایت نمیکند.
بر اساس برخی از تخمینهای جهانی در هر سال ۸۰۰ هزار مورد خودکشی در جهان گزارش میشود که چیزی بیش از سه برابر میانگین کسانی است که در کل نبردهای نظامی در جهان جان خود را از دست میدهند. در فاصله سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۸، میزان گزارش گری درباره خودکشیها در رسانهها هم ازنظر حجم و هم ازنظر عمق رشد چشمگیری داشته است اما در همین بازه تحقیقات نشان میدهد تعداد کل خودکشیها در بازه هشت ساله ۲۹% کاهشیافته است. تحقیقی که نتایج آن در ژورنال پزشکی نیو انگلند منتشر شده بود نشان میدهد که مساله تأثیرپذیری یا واگیرداری خبر خودکشی تنها یکی از چهار عاملی است که علاوه بر تجربیات شخصی بر تأثیر در نرخ خودکشی مؤثر است. بنابراین توصیه به منع یکی از این عوامل و بیتوجهی به سایر عوامل مؤثر شاید نگاه درستی نباشد.
ضمن اینکه تحقیقات دیگر نشان میدهد گزارشگری دقیق از خودکشی که در آن به عوامل زیرساختی این پدیده مانند افسردگی و سایر بیماریهای ذهنی، شرایط اقتصادی، محدودیتها و غیره اشاره میکند و آنها را از سایه خارج کرده در کانون توجه میگذارد منجر به تلاش برای آگاهی از این زمینهها، تلاش برای بهبود آنها و درنهایت کاهش نرخ کلی خودکشی میشود.
بدین ترتیب تفکر و توصیه عدم گزارش درباره خودکشی یا پنهان کردن آن نهتنها برخلاف اصول روزنامهنگاری است که به نظر میرسد درنهایت منجر به بدتر شدن موضوع میشود.
پرهیز از باشکوه، شجاعانه یا مثبت تصویر کردن خودکشی
ما در روزنامهنگاری این توان را داریم که درحالیکه زندگی فردی که خودکشی کرده است را گرامی بداریم از بخشهای مثبت و درخشان زندگی او بگوییم و همزمان مشکلاتی که احتمالاً او با آن دستبهگریبان بوده است که درنهایت منجر به این تصمیم شده را بکاویم، اما همزمان از ارزشمند بودن، درخشان بودن، شجاعانه یا قهرمانانه بودن تصمیم خودکشی پرهیز کنیم. این یکی از خطرات بدیهی است که در جریان گزارشگری از خودکشی وجود دارد ارائه تصویری احساسی یا بزرگداشت عمل خودکشی است که اولاً باعث میشود در ذهن مخاطب اصل این عمل ارزشمند و مثبت تلقی شود و از آن مهمتر ذهن او را از مجموعه عواملی که در پشت سر این رویداد قرار داشته و منجر به آن شده است دور کند و حتی برای کسانی که ممکن است در آستانه این تصمیم باشند نیروی نهایی برای عملی کردن تصمیمشان را وارد کند.
چندی پیش در یک مورد از گزارشهای خودکشی یکی از شخصیتها یکی از رسانهها ما برای توصیف مرگ فرد مور نظر که خودکشی کرده بود، از بیت معروف حافظ استفاده کرده بود:
« گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود… بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت.»
این بیت که در اصل درباره فراغ گفته شده است در اینجا ممکن است خودکشی را به رفتاری حاصل انتخاب مطلق تصویر کند و چهرهای مثبت از آن به تصویر بکشد. باید مراقب استفاده از ابیات و ارجاعات ادبی در این وارد باشیم.
فراموش نکنیم خودکشی درنهایت منجر به خسران و فقدان است و چیزی نیست که برایش جشن بگیریم و بزرگ بداریمش. این با بزرگداشت شخص فوت شده تفاوت دارد.
پیچیدگی موضوع را نادیده نگیریم
گاهی قصد ما گزارش از یک رویداد خودکشی خاص نیست بلکه به مجموعهای از این موارد میپردازیم. بد نیست به یاد داشته باشیم که موضوع زوایای مختلفی دارد. قرار دادن فرآیند خودکشی چه در قالب موضوعی فردی یا موضوعی اجتماعی، در مقیاس و چشماندازی بزرگتر میتواند تصویر درستتری به ما بدهد، از بار احساسی فوری آن کم کند و به موضوع در قالبی دقیقتر بپردازد. برای مثال گروهی از روزنامهنگاران روزنامه گلوب اند میل برای بررسی موضوع خودکشی در بین سربازان بازگشته از جنگ عراق در کانادا پروژهای سه سال و نیمه را انجام دادند. در این پروژه آنها نهتنها به بررسی ۳۱ مورد خودکشی در بین سربازان ازجنگبرگشته پرداختند اما همزمان به سراغ کسانی رفتند که تصمیم به این کار گرفته و درنهایت با استفاده از کمکهای نهادها، کمک دوستان و بستگان یا به هر دلیل دیگری از این روند برگشته و تصمیمشان را اجرایی نکردهاند. بدین ترتیب به خواننده و کسان دیگری که در این مسیر قرار داشتند نشان میدادند که این تنها گزینه ممکن نیست.
نکته دیگری که بهخصوص در این روزها با آن مواجه هستیم، روی دادن پدیده پیچیده خودکشی درون موقعیت پیچیدهتر بحران دیگری است. برای مثال گزارش از خودکشی پس از فاجعهای مانند زلزله یا سیل، یا برای مثال خودکشی در دوره همهگیری ویروسی. در این موارد احتمال و تمایل بالایی وجود دارد که بلافاصله بر نقش بحران بزرگتر بر تصمیم خودکشی تأکید شود. درحالیکه چنین بحرانیهایی ممکن است زمینهای برای رسیدن فرد به این تصمیم باشند اما باید در نظر داشت که همیشه این موضوع مصداق ندارد، اگر بدون دلیل و سند بهطور طبیعی این ارتباط را در ذهن مخاطب ایجاد کنیم بعید نیست که بهنوعی توجیه برای اقدام به این عمل به بهانه بحرانی دیگر را پیش روی او گذاشتهایم.
چه کسی باید این موضوع را گزارش کند
این سوال به نظر ساده است اما جواب سادهای ندارد. وقتی حادثهای رخ میدهد چه کسی در تحریریه باید به این موضع بپردازد؟ آیا برای مثال خبرنگاران اجتماعی باید موضوع را پوشش دهند؟ یا خبرنگاران حوادث؟ در سالهای اخیر توصیه عمومی مطرحشده است که گزارش درباره خودکشی را به خبرنگاران سلامت واگذار کنید. استدلال بر این است که آنها آشنایی بیشتری بهطور خاص با بیماریهای روان و ذهن دارند. اما این توصیه کارآمدی نیست. در مواردی دسترسی به اطلاعات برای خبرنگاران حوادث راحتتر است. خبرنگاران اجتماعی امکان بیشتری برای قرار دادن داستان در چشماندازی بزرگتر دارند و اگر برای مثل فرد فوتشده هنرمندی باشد شاید گروه هنر، توانایی بهتری برای پوشش داستان زندگی او داشته باشد. شاید راهحل مناسب در این باشد که در چنین داستانی با چنین جنبههای مختلف و پیچیده کاری به شکل گروهی صورت بگیرد و همکاری بین گروههای مختلف تحریریه در پوشش آن اتفاق بیفتد. امروز بیش از هرزمانی داستانها ما چندوجهی و درهمتنیده سات. همکاری میان این افراد با تخصصهای خود میتواند داستان نهایی را دقیقتر ، کمخطرتر، مؤثرتر و از خطا مصونتر بدارد.
باوجود همه این بحثها مجموعه نهادهای رسانههای و سلامت، در مورد برخی از موارد توصیههای سادهای را مطرح میکنند که در اغلب موارد قابلاجرا است و میتوان آنها را در قالب پیشنهادی از کدرهایی که باید کرد و نباید کرد طبق بندی کرد بخشی از این توصیهها به این شرح است:
چه کارهایی را انجام دهیم
- درباره خودکشی بنویسید و آن را سانسور نکنید اما این کار را مسئولانه انجام دهید؛
- به تأثیری که گزارش شما بر کسانی که به فکر خودکشی هستند، خانواده و دوستان و بازماندگان شخص درگذشته و همچنین خبرنگاری که گزارش را آماده میکند فکر کنید؛
- به این فکر کنید که آیا این مرگ خاص دارای ارزشهای خبری است؟ یا شما تنها قصد دارید به دلیل خودکشی بودن از آن موضوعی بسازید که مخاطب بیشتری جذب کند؟؛
- به مسائل وسیعتر اجتماعی حولوحوش حادثه و پدیده خودکشی نگاه کنید؛
- به حریم خصوصی و عزاداری و سوگواری بستگان و سایر بازماندگان خودکشی احترام بگذارید؛
- حتماً به کسان دیگری که ممکن است به فکر خودکشی باشند درباره با مسیرهایی که میتوانند کمک بگیرند یادآوری کنید؛
- از واژههای ساده استفاده کنید و از استفاده از واژههای تخصصی، پیچیده یا دارای ابهام خودداری کنید؛
- حتماً در همه داستانها به فهرستی از منابع، لینکها و تلفنهای یا مراکزی که افرادی که در آستانه خودکشی هستند می توانند از آنها کمک بگیرند یا بازماندگان ممکن است بتوانند از آنها دریافت کمک کنند اشاره کنید؛
- در گزارش خود به نشانههایی که ممکن است خبر از در پیش بودن خودکشی داشته باشد اشارهکنید تا دوستان و بستگان فرد بتوانند آن را شناسایی کنند.
چه کارهایی نکنیم
- اقدام به خودکشی را رمانتیزه نکنید و آن را بهعنوان تنها راهحل ممکن برای مسائل و مشکلات شخص بیان نکنید؛
- به جزییات عملی نحوه خودکشی نپردازید؛
- هیچ تفسیر تکبعدی و غیر انتقادی از دلیل رخ دادن خودکشی را نپذیرید و منتشر نکنید. عمدتاً دلایل اینکه فردی به زندگیاش پایان میدهد مساله ای پیچیده و حاصل دلایل درهمتنیده است؛
- بهشدت مراقب باشید که تا داستان خودکشی را با پدیدههای مشابه دیگر در هم نیامیزید. خودکشی با موضوع پایان خودخواسته یا کمک به پایان خودخواسته زندگی بیماران لاعلاج که از آن به اتانوزی یاد میشود تفاوت بنیادی دارد. گاه در بحث خودکشی برخی از خبرنگاران به حقوق فرد در خودکشی استناد میکنند که درواقع ارجاعش به مساله اتانوزی است و نه خودکشی؛
- خودکشی را در قالب پدیدهای معرفی کنید که در اکثریت نزدیک به مطلق موارد، حاصل از پیشروی بیماری و ناآرامی ذهن و روان است و در صورت توجه زودتر قابل جلوگیری است؛
- از انتشار متن یادداشت افراد فوتشده درباره خودکشیشان بدون در نظر گرفتن و بررسی دقیق عواقب آن، دلیل انتشار و در نظر گرفتن ملاحظات خانواده درگذشته خودداری کنید؛
- از به کار بردن و اشاره به خودکشی در همه داستانهای مربوط به بیماریهای ذهنی خودداری کنید؛
- از به کار بردن عبارتی مانند ارتکاب به خودکشی خودداری کنید. این واژه بیشتر معطوف به ارتباطی تاریخ گذشته است که میان خودکشی و مساله غیرقانونی بودن یا غیراخلاقی بودن آن ایجاد میشد. تحمیل چنین تصوری از خودکشی یا تلقین غیراخلاقی بودن فکر کردن یا دست زدن به آن یا غیرقانونی بودن ممکن است مانعی در راه کسانی ایجاد کند که دنبال کمک گرفتن هستند اما از ترس استیگما یا بدنامی ناشی از این موضوع از کمک خواستن پرهیز میکنند؛
- از استفاده از صفتهایی که خودکشی را به دست آورد تشبیه میکند خودداری کنید. برای مثال از استفاده از ترکیبی چون خودکشی موفق، یا عدم توفیق در خودکشی خودداری کنید؛
- از استفاده از صفات و واژههایی که از یک سو خودکشی را امری قهرمانانه، ارزشمند یا شجاعانه تلقی میکند خودداری کنید . در همان حال از استفاده از صفاتی که بار اخلاقی یا ارزشی منفی به آن میدهد نیز خودداری کنید برای مثال از عبارتی مانند خودکشی راهحل ترسوها است جدا پرهیز کنید. به این دلیل که این امر تنها بر استیگما یا ننگ همراه با این مفهوم میافزاید و ممکن است مانع از کمک خواستن کسانی بشود که در این مسیر قدم بر میدارند؛
- از نشان دادن خودکشی به عنوان امری آسان و بی درد و قطعی بودن اقدام به خودکشی خودداری کنید. به خواننده یادآور شوید که عمده افدام به خودکشی ها ناکام، دردآور و به همراه رنج است.
سلامت خبرنگاران
مورد آخر اما این است که خبرنگارانی که اقدام به چنین گزارش گری میکنند خود در معرض خطر هستند. خبرنگاران به دلایل مختلف تحت فشارهای شدید روحی و روانی قرار میگیرند و بهخصوص زمانی که با چنین داستانهایی مواجه میشوند ممکن است در آستانه آسیب ذهنی قرار داشته باشند. به یاد داشته باشیم همه این توصیهها مبنی بر اینکه چه چیزی را به مخاطب بگوییم و یا نگوییم و چطور بگوییم ،در مورد خود خبرنگاران مصداق ندارد آنها مواد خام را بدون هر ویرایش و فیلتری میبینند. رسانهها و مدیران رسانهای در همه موارد اما بهطور خاص درباره کسانی که چنین گزارشهایی را تهیه میکنند باید هشیار بوده و مراقب باشند تا سلامت روانی همکارانشان به خطر نیفتد و از پیش مسیرهایی برای کمک به آنها از جمله در اختیار داشتن روانشناسان حرفهای را مهیا کرده باشند.
***
عالی. بسیار خوب و جامع به مسئله خودکشی پرداختید.