امروز در وحید آنلاین تصاویری را دیدم که از موش های بی پروا و عظیم الجثه تهرانی منتشر شده بود. این تصاویر مرا یاد یکی از موضوعات تلخی انداخت که در همه این سال ها سعی کرده ام آن را فراموش نکنم و نگذارم مخاطبم نیز آن را فراموش کند. تهران و زلزله ای که خواهد آمد و مصیبتی که شاید موش ها پس از آن ایجاد کنند.
تهران شهر غریبی است.
شهری که روزگاری روستایی کوچک بود در طول زمان به مرکزیت ایران بدل شد. نه تنها مرکزیت سیاسی، که مرکزیت فرهنگی، اقتصادی، هنری، اجتماعی، دینی، علمی و فناوری و رسانهای کشور به مرور در این شهر جمع شد.
تهران بیش از آنکه بر مبنای طرح و برنامهای مشخص توسعه پیدا کرده باشد بیشتر توسعهای طبیعی داشته است. به این معنی که در هر بازه زمانی بر اساس نیاز فوری و لحظه ای شهروندان و مدیران شهری در آن تغییراتی ایجاد شده است. انگار که معادله آشوبناکی بر رشد و توسعه این شهر نظارت دارد و هر لحظه در سویی و جهتی توسعه پیدا میکند.
شاید مشابه تهران را نتوان در هیچ کشور پیشرفتهای پیدا کرد. مرکزیت تهران را اگر بخواهید با کشوری مانند آمریکا مقایسه کنید شبیه این است که واشنگتن دی سی را بر نیویورک، هر دو را بر بوستون و لس آنجلس و لاس وگاس سوار کرده باشید.
این شهر آشفته که با هزار و یک مشکل دست به گریبان است اما ویژگی غریبی دارد. مانند بسیاری از شهرهای بزرگ جهان شهری است که با کسانی که مدتی طولانی در آن ساکن بوده اند رابطهای عاطفی برقرار میکند. هرچقدر هم اگر از ترافیک تهران، هوای آلوده، فشار خرد کننده جمعیت و فشار نهادهای مختلف بر آن خسته و افسرده شده باشید، اگر مدتی در این شهر زندگی کردهاید پس از مدتی دوری دلتنگ میشوید. این حس دلبستگی و دلتنگی به تهران در سالهای اخیر به خصوص بیشتر شده است. گویی تهرانیها بار دیگر تهران را کشف کردند.
از این نظر شاید بتوانید با تسامح رابطه میان شهروندان و شهر در هم ریختهای که میان تهران و تهران نشینها وجود دارد را با رابطه نیویورکی ها و شهرشان مقایسه کنید.
این چنین رابط عشق و نفرتی میان شهر و شهروندان البته دلیلی نیست تا تهران را از چشمی احساسی نگاه کنیم.
تهران فاجعهای در انتظار رخ دادن است.
در تمام سالهایی که کار رسانهای کردهام یک کابوس دائمی به همراه داشتهام و آن داستان زمین لرزه تهران بوده است. و یکی از معدود موضوعاتی که میتوانست مرا تا سرحد فریاد عصبانی کند زمانی بود که بخشی از مدیران و متخصصان «مدیریت بحران شهری» می گفتند خیلی این موضوع را رسانهای نکنید. کاری که از دست مردم بر نمیآید چرا میخواهید نگرانشان کنید؟ چنین استدلالی شاید زیربنای همه مصیبتی است که امروز و فردا در تهران با آن روبرو خواهیم بود.
اینکه در غیاب توجه واقعی و سوال و طلب کردن مردم از مقامهای شهری و کشوری، هیچ اقدامی برای کاهش اثرات فاجعه قطعی تهران صورت نمیگیرد.
شاهد مثالش این است که در برنامه نامزدهای شورای شهر تهران و شهردارهای تهران چه در دوره اصلاح طلبان و چه محافظه کاران جستجو کنید و ببینید چه برنامه و طرحی برای کاهش خطرها و اثرات زلزله تهران مطرح و اجرا شده است؟
زلزله تهران خواهد آمد. به گفته متخصصان زلزله میانگین زمان متوسط رخ دادن زلزله ای بزرگ (با مقیاس بالاتر از شش ریشتر) در تهران کمتر از بازه زمانی است که از آخرین زلزله بزرگ دو گسل اصلی این شهر و خرده گسلهای آن می گذرد. به عبارتی اگر میانگین دوره تکرار لرزههای بزرگ در تهران را در نظر بیگیریم ما اکنون در وقت اضافه قرار داریم.
این به این معنی نیست که امروز یا ماه دیگر یا سال آینده حتما زلزله خواهد آمد. ممکن است در بیست سال دیگر هم چنین زلزله ای رخ ندهد اما در نهایت گریز ناپذیر بودن آن قطعی است.
تهران روزی خواهد لرزید و لرزش بزرگ آن مصیبتی به بار خواهد آورد.
مدلهای زیادی از خسارات احتمالی زلزلهای شش تا هفت ریشتری با کانونی در تهران، ارائه شده است. عمده این مدلها با کمک الگوهای مختلف به بررسی تلفات و خسارات ناشی از چنین زلزلهای پرداختهان و البته که عمده چنین مدلهایی برآوردهایی خوشبینانه تر از واقعیت را ارئه دادهاند.
دلیل اصلی این موضوع هم به همان ذات آشوبناک رشد تهران و وضعیت بحرانی زیر ساخت ها و غیبت مدیریت در آن بازمی گردد.
تهران بر خلاف بسیاری از شهرهای دیگر مرکز شهر متراکم تجاری و حومه دارای خانه های بزرگتر ندارد. در تمام نقاط تهران بلندمرتبه سازی شده است. سیستم حمل و نقل جاده ای ، مترو و وسایل نقلیه عمومی این شهر حتی در روزهای عادی جوابگوی نیاز شهروندانش نیست. کافی است روزی برای چند دقیقه باران ببارد تا عملا رفت و آمد در تهران متوقف شود.
این مساله به معنی این است که در هنگام بروز فاجعه دسترسی واحدهای امداد و نجات به مراکز آسیب دیده با بحران مواجه خواهد بو دو این فارغ از مراکز و پایگاههای امدادی است که خود در معرض خطر دارند – به دلیل ضعف مقاومت ساختمان.
عدم اعمال نظارتی جدی بر ساخت و سازهای تهران به خصوص آنچه به نام «بساز و بفروش» ها معروف است و به دست «معماران غیر متخصص» یا در واقع همان صاحب کارها ساخته میشوند، حتی در برابر ساده ترین نکات ایمنی آسیب پذیر هستند.
از سوی دیگر به دلیل عدم رعایت توصیهها و استانداردهای ضد آتشسوزی در این بناها، بسیاری از این ساختمان ها اگر بتوانند در مقابل زلزله احتمالی تهران مقاومت کنند با فاجعه آتش سوزی ناشی از آسیب به شبکه گازرسانی شهر مواجه خواهند شد.
آسیب های محیط زیستی و برداشت های غیر اصولی از سفرههای آب زیر زمینی تهران این شهر را با بحران فرونشست زمین مواجه کرده است. سستی خاک و فشار ساخت و ساز غیر اصولی یکی دیگر از دلایلی است که زلزله تهران به فاجعه ای بزرگ ختم خواهد شد.
و تازه پس از همه این ها نوبت به موشها میرسد.
تهران و موش هایش
در سالهای اخیر بیشتر و بیشتر شهروندان تهرانی شاهد حضور موش ها در معابر عمومی بودهاند از تهرانپارس گرفته تا ولیعصر، از تجریش تا توپخانه در کنار جوی ها معابر میتوانید موش هایی را ببینید که بیپرواتر از قبل سر از لانهها و قلمرو زیر زمینی خود بیرون میآورند و به دنبال غذا به سطح شهر رفت و آمد میکنند.
البته که این موجودات که بعضیوقتها شاهد رشد گاهی ترسناکشان هستیم از نظر فنی موش به شمار نمیروند و نباید آن ها را با موشهای کوچک اشتباه بگیرید.
این موش ها در واقع جونده هایی هستند که در خانواده Rat ها یا موش های صحرایی طبقه بندی میشود. این جونده های از موش های عادی بزرگتر هستند و در شرایط عادی وزن آن ها به حدود ۳۰۰ گرم میرسد. اگرچه به دلیل شرایط مناسب و محیط رشد خوب مواردی از رشد بیش از اندازه این گونه نیز دیده شده است. در تهران گزارش هایی از موشهای قهوهای به جرم یک کیلوگرم نیز منتشر شده است و نمونه مشابهی نیز در نیویورک گزارش شده است.
موشهای صحرایی قهوهای که به نام Rattus norvegicus شناخته میشوند اصلی ترین بخش موش هایی هستند که در زیر سطح شهرهای بزرگ خانه کردهاند از نیویورک تا پاریس و تهران این موشهای قلمرویی را در زیر قلمرو مردم برای خود بنا کرده اند.
موش قهوه ای جوندهای همه چیز خوار است. از دانه و سبزیجات گرفته تا تخم مرغ و حتی بقایای گوشت و مرغ و پنیر و حداقل در مورد موشهای نیویورکی می دانیم که از پیتزا هم بدشان نمیآید.
اگر این جونده ها در همه جای دنیا هستند و در عمده شهرهای بزرگ خانه دارند چرا باید ما به طور خاص نگران موش صحرایی های تهرانی باشیم؟
دلیلش به طور خلاصه به این دو موضوع بر می گردد که تهران در آستانه زلزله بزرگی است که به احتمال زیاد در فاز اول خود تعداد زیادی از افراد فوت و مصدوم شدید به جای خواهد گذاشت که چندین روز تا زمان جمع آوری یا نجات آن ها زمان خواهد بود و از سوی دیگر سستی خاک و شبکه فاضلاب زیر زمینی که عمده مکان زیست این جونده ها است آن ها را در اثر فاجعه به سطح شهر میآورد. چنین مواجهای ممکن است همراه با کاهش منابع غذایی در دسترس این جوندهها آن ها را وادار به مردار خواری کرده و از سوی دیگر تماس آن ها با بازماندگان ممکن است به شیوع عوامل بیماری زایی کمک کند که این موجودات به همراه خود دارند. بدین ترتیب این موش ها ممکن است عاملی برای همهگیری یا ابتلای وسیعی شوند که در شرایطی که فشار به ساختار درمان کشور به اوج می رسد بر آن تحمیل شود.
بیماریهایی مانند تب شالیزار، هاری، تب گاز موش صحرایی، بیماری انگلی Cryptosporidium ، تب کیو، سندرم ریوی هانتاویروس، کوکسیلا بورنتی، توکسوپلاسما گوندی، تریشینوز و بسیاری از بیماریهای انگلی و ویروسی دیگر ممکن است توسط این جونده ها در شرایط عادی منتقل شود و این غیر از مواردی است که به طور محلی و در اثر مواجهه با ذخیرهگاه ویروسی انگلی محلی ممکن است از سوی این موجودات میان انسان و سایر حیوانات منتقل شود.
برخی از این بیماریها تنها در اثر مجاورت با فضله این حیوانات قابلیت انتقال میان انسان یا حیوانات خانگی را دارد.
البته برخلاف تصور عمومی این گونه احتمالا نقشی در شکل گیری طاعون سیاه ندارد و موش های صحرایی سیاه عامل این بیماری خطرناک بوده و هستند که خوشبختانه به نظر نمی رسد در شهر ما سکونت داشته باشند.
اما فراتر از این دو موضوع دو مساله دیگر این خطر را از وضع هشدار به بحران می رساند:
نخست اینکه ما آمار دقیقی از وضعیت موشهای تهران نداریم.
در طی سالها یگذشته تخمینهای متعددی از موشهای تهران ارائه شده است. اعدادی که از دو میلیون موش تا ۷۰ میلیون موش را شامل میشود.
اگرچه عدد دو میلیون به نظر خیلی خوش بینانه و پایین دستی و عدد هفتاد میلیون به نظر به شدت اغراق شده میآید اما مساله این است که ما آمار دقیقی بر مبنای مدل سازی مشخصی نداریم و این ندانستن است داستان را خطرناک تر می کند.
دو بار طرحهایی برای سرشماری از موش های تهران بر اساس مدل های آماری مطرح شد که نتایج آن به طور رسمی منتشر نشد. یک بار هم تلشا شد تا بر مبنای سرشماری تعداد لاشههای جمع شده موش ها تخمینی از آن ها به دست آید که به دلایل بدیهی از جمله اینکه این لاشهها بازگوکننده کل مرگ و میر موشها نیستند نتیجه دقیقی به همراه نداشته است.
دومین موضوعی که این خطر را بیشتر نگران کننده می کند، مساله عدم طرحی جدی یا برنامه ای برای مقابله با این موضوع است. در طول سال های اخیر بنرامه هایی از جمله سم گذاری، تله گذاری و حتی شلیک به موش ها در دستور کار قرار گرفت و برای مدتی اجرا و در نهایت کنار گذاشته شده است. مساله مهم در این بین این است که در غیاب آمار و مدل آماری درست نتیجه چنین طرحهایی نیز نمی تواند ارزیابی شود.
در مهر ماه ۱۳۹۹ آرش حسینی میلانی در جلسه شورای شهر تهران گفته بود: « طی دو، سه ماه گذشته بررسیها حاکی از طغیان جمعیت موش در برخی محورها، کانالها و معابر شهری بوده است. هرچند مقابله با موش شاید از اولویت چندم شهرداری باشد اما کنترل جمعیت آنها از دغدغههای شهروندان است.»
وقتی به برنامههای شورای شهر تهران و شهرداری در این زمینه نگاه می کنیم تعداد سند اندکی را می توان به دست آورد. بر اساس جستجو در سامانه مصوبات شورای شهر تهران یک بار در بند سوم ماده ۶۴ برنامه پنج ساله توسعه سوم شهر تهران به موشو ها اشاره شده است که در آن « بهسازی راستهها و کانونهای وفور جمعیت موش در سطح شهر» از وظایف شهرداری شمرده شده است.
همچنین در بند پنجم برنامه پنج ساله شهرداری تهران مصوب ۱۳۸۸ به موضوع موش ها در این قالب اشاره شده است:
« ۴۰ـ به منظور حفظ بهداشت و جلوگیری از افزایش جمعیت جانوران مضر شهری (سگ، موش و سایر موارد) در محدوده شهر تهران، شهرداری تهران موظف است با همکاری دستگاههای اجرایی مسئول و در چارچوب قوانین و مقررات موضوعه حداکثر ظرف مدت شش ماه، طرح اجرایی کنترل جمعیت اینگونه جانوران با استفاده از راهکارهای مختلف اعم از عقیمسازی، مبارزه بیولوژیک، و حذف فیزیکی جانوران یاد شده تهیه و جهت اجرا طی سالهای برنامه ۵ ساله اول شهرداری به شورای اسلامی شهر تهران ارائه نماید.» که البته نتیجه ای از این طراحی وجود ندارد.
خیلی از مسئولان در توجیه وضع موش های شهر آن را با موش های نیویورکی مقایسه می کنند اما شاید فراموش می کنند که در شهر نیویورک برنامه منظمی برای زیر نظر داشتن موش ها وجود دارد که از مدل سازی های آماری و همچنین بازرسیهای منظم برای شمارش موارد مشاهده موش شامل شده و برنامههایی با بودجه های بین ۴۰۰ هزار دلار تا سه میلیون دلار برای فاز مطالعاتی مقابله با موش ها در حال اجرا است.
و ا زهمه مهمتر اینکه نیویورک در معرض خطر فوری زلزله قرار ندارد.
تهران در خطر قرار دارد و متاسفانه در عمده این موارد این خطر کمتر از چیزی که هست بیان می شود. مشکل بزرگ ما این خطر بالقوه نیست مشکل اینجا است که ما از ابعاد دقیق فاجعه ای که قطعا رخ خواهد داد بی خبریم و گویی حتی نمی خواهیم آن را به رسمیت بشناسیم.
زلزله تهران می توانست و هنوز هم شاید بتواند به رویدادی مهار شدنی و کم خطر بدل شود اگر آن را به رسمیت می شناختیم و به جای عقب انداختن و توجیه سعی در کاهش ابعاد مشکل می داشتیم.
در این بین و در این فاصله اما شاید بپرسید از ما چه بر می آید؟ بخشی از موارد مسایلی است که به صورت شخصی قابل پیگیری است اما مهمتر از آن بلند کردن صدای اعتراض و خطاب قرار دادن آن هایی است که وظیفه دارند.
نباید به این فکر کنیم که مگر اعتراض ما چه اثری دارد یا اینکه این افراد نماینده ما نیستند. نمایندگان شورای شهر و شهرداری وظیفه پاسخ به این مساله را بر عهده دارند. حداقل حسن تکرار اعتراض به آن ها تماس با دفاتر شورای شهر و نمایندگان آن و شهرداری ها این است که نتوانند بی عملی خود را زیر سایه عدم اطلاع پنهان کنند و کسی چه می داند شاید معجزه ای شد و کسی تصمیم گرفت کاری کند