«دانش‌بنیان»؛  شعاری متناقض در ایران

رهبر جمهوری اسلامی ایران بنا بر سنت سال‌های اخیر خود سال ۱۴۰۱، نخستین سال قرن تازه خورشیدی را به نام سال «تولید دانش‌بنیان، اشتغال آفرین» نام‌گذاری کرده است.

این سنت نامگذاری سال‌ها از سال ۱۳۷۸ خورشیدی آغاز شد. تا پیش از آن در پیام‌های نوروزی معمولاً رهبری بر موضوعی تأکید می‌کرد اما از سال ۱۳۷۸ بود که نامگذاری سال‌ها آغاز شد. اولین بهانه صدمین سالگرد تولد آیت‌الله خمینی بود که باعث شد تا سال ۱۳۷۸ به نام امام خمینی نامگذاری شود. سال بعدازآن به دلیل اینکه در سال خورشیدی دو عید غدیر رخ می‌داد به نام سال امام علی نامگذاری شد و ازآن‌پس این سنت ادامه یافت.

در بین این نام‌گذاری‌ها غیر از سه سال امام خمینی، امام علی، عزت و افتخار حسینی و پیامبر اعظم که به مناسبت‌های تقویمی مربوط بودند بقیه نامگذاری ها به نظر بر اساس مهم‌ترین نیازهای کشور صورت گرفته است.

تقریباً در هرسال و هم‌زمان با نامگذاری آن سال انبوهی از مراسم و جلسات درباره آن موضوع برگزار می‌شود و هزینه‌های زیادی صرف تبلیغ آن سال می‌شود اما حداقل در مورد مواردی که نامگذاری ها به اقتصاد مربوط بوده است، در پایان سال نشانی از تغییری بنیادی در آن موضوع به چشم نمی‌خورد.

نامگذاری امسال اما مورد ویژه‌ای به شمار می‌رود.

تأکید بر موضوعی به نام «دانش‌بنیان» و تولید دانش‌بنیان یا اشتغال‌زایی دانش‌بنیان در شرایطی اتفاق می‌افتد که برخلاف سال‌های دیگر بسیاری از نهادها و شرکت‌های کوچک و فضای اقتصادی تازه ایران خود را زیرمجموعه این عنوان می‌داند.

آن چیزی که به نام شرکت‌های نوپای مبتنی بر فناوری شناخته می‌شود و به نام استارت آپ ها به ایران رسیده است، موضوع داغ و جذابی هم برای نسل جوانی است که خود را در قیاس با کانون‌هایی چون سیلیکون ولی منشأ و موتور محرک اقتصاد آینده ایران می‌داند و هم برای مسئولانی است که سال‌های طولانی است از نام دانش‌بنیان در موارد مختلف استفاده می‌کنند.

مطابق معمول بسیاری از وام‌گیری‌های واژه‌ها در این مورد نیز با خطا همراه است.

همان‌طور که فضای به قول فعالان «اکوسیستم استارت آپی» بیش از اینکه اشاره به روند تاریخی و فضای فرهنگی و اجتماعی پدیده استارت آپ ها و تحول و تکامل تاریخی آن داشته باشد، بر ظاهر شرکت‌های شاخص و پوسته بیرونی آن تأکید دارد، برداشت مدیران از این مفهوم نیز به نظر گنگ است.

این گیجی را می‌توان در صحبت‌های عجیبی مانند اینکه دره طرشت در تهران به‌طور بالقوه دره سیلیکون ولی در ایران است (چون ازنظر ظاهری در نزدیکی دانشگاه شریف قرار دارد.) یا اینکه تلاش برای ساخت سیلیکون ولی ایران در صحبت‌های معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهوری مشاهده کرد.

اینکه می گویند دانش بنیان، یعنی چه؟

اما قبل از اینکه ببینیم چرا چنین ادعاهایی فاقد معنی ویژه‌ای هستند بیایید نگاهی به تعاریف اولیه بیندازیم. وقتی می‌گوییم اقتصاد دانش‌بنیان درباره چه چیزی صحبت می‌کنیم؟ آیا الزاماً قرار دادن کلمه دانش‌بنیان در پیش و پس از هر کلمه‌ای به معنی تغییر مدل اقتصادی ما است؟ آیا تولید هر محصول و هر فناوری به معنی دانش‌بنیان است؟

رایج‌ترین تعریف از اقتصاد دانش‌بنیان یا به عبارت بهتر اقتصاد دانش (The Knowledge economy) بر این موضوع تأکید دارد که این اقتصاد ساختاری از تولید و مصرف است که به‌طور بنیادین بر سرمایه فکری یا intellectual capital تکیه دارد.

سرمایه فکری یا ذهنی به‌طورمعمول به ارزشی گفته می‌شود که کارمندان یک شرکت یا موسسه اقتصادی از به‌واسطه دانش، مهارت، آموخته‌های تجاری و هر نوعی از دانش و اطلاعاتی که ممکن است به یک موسسه اقتصادی برتری در رقابت بدهد گفته می‌شود.

هر نهاد اقتصادی از سرمایه‌های متفاوتی استفاده می‌کند.

بر اساس برخی از مدل‌های توسعه پایدار از ضرورت حضور و مشارکت پنج نوع سرمایه صحبت می‌شود. سرمایه مالی، سرمایه طبیعی، سرمایه تولیدشده، سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی.

سرمایه فکری در این مدل،  زیرمجموعه سرمایه انسانی قرار می‌گیرد.

نکته کانونی دیگر در مدل اقتصاد دانش‌بنیان این است که بر توانایی تبدیل کردن یافته‌های علمی و تحقیقات علوم بنیادی و کاربردی به سرمایه تأکید دارد.

اما شاید این سوال پیش بیاید که مگر در اقتصادهای پیشرفته جهان چنین وضعیتی وجود ندارد؟
حتی جالب‌تر اینکه مگر ما سال‌ها در ایران به نام‌های مختلف از همین اقتصاد حرف نمی‌زدیم ‌؟ خاطرتان هست زمانی بازاری به نام دفاتر ارتباطات صنعت و دانشگاه تأسیس شده بود؟

واقعیت این است که بخش عمده‌ای از ساختارهای اقتصاد کشورهای توسعه‌یافته دربردارنده شاخصه‌های اقتصاد دانش‌بنیان است. در این کشورها نه‌تنها شاهد حضور ساختاری قدرتمند برای حفاظت از مالکیت معنوی و طرح‌های ابتکاری هستیم، که با فرصت دادن به سودآوری سرمایه‌گذاری‌های پرخطر ولی دارای سود بالا بر ایده‌ها و ابداعات تازه و همچنین مهیاکردن زیرساخت‌های لازم فنی و توسعه امکان رشد این بخش را می‌بینیم.

اگر به زبان ساده بخواهید فضای آشفته و مه‌آلود این اصطلاح را تعریف کنید شاید بتوان گفت این عبارت بازنویسی دوباره و تازه‌ای از تجاری‌سازی علم و فعالیت‌های دانشگاهی و تحقیقاتی است. یکی از مسیرهای تجاری‌سازی دانش مسیر ثبت ابداعات و اختراعات است و رعایت قوانین حقوق مادی و معنوی است.

باوجودی که بنیان اقتصاد دانش‌بنیان مساله تازه‌ای نیست و تقریباً بخش عمده‌ای از توسعه دوران صنعتی بر اساس این مدل صورت گرفته است اما انقلاب ارتباطات دیجیتال با در دسترس کردن دسترسی به اطلاعات و شتاب دادن به فرآیند ارتباطات و تولید علم باعث شد تا فرآیندی که موج نو اقتصاد دانش‌بنیان است شتاب بگیرد.

باید به خاطر داشت که همه این مسیر و همه اجزای این دنیای اقتصادی هم درخشان و خیره‌کننده نبوده است. در موارد زیادی بحث مالکیت معنوی و ثبت اختراع افراطی باعث کندی حرکت فناوری به جلو شده و همچنین بسیاری از شرکت‌ها و نهادهای تجاری با توجه به موج علاقه به این مدل اقتصادی، در پشت نقاب آن پنهان‌شده‌اند.

یکی از بازارهای مکاره در این حوزه اقتصادی چیزی است که به استارت آپ های فناوری معروف است و هزار و یک داستان تیره و ترسناک از فریب و دروغ در آن وجود دارد که در تضادی کورکننده با ظاهر «فان» این شرکت‌ها قرار دارد و البته که متأسفانه در بسیاری از موارد ما در کپی‌برداری صرفاً به همین ظاهر بسنده کرده‌ایم و اگر چیزی یاد گرفتیم به‌جای الگوبرداری از نمونه‌های موفق و کارآمد، روش‌های فریب بوده است.

همان‌طور که هر شرکتی که روزی به شکل استارت آپ بنا شده باشد برای همیشه استارت آپ فناوری نیست و فارغ از اینکه چقدر وابسته به فناوری روز باشد نمی‌تواند برای مدتی نامحدود نوپا باقی بماند و مجبور است برای توجیه خود دست به داستان‌سرایی بزند (ابرشرکتی مانند آمازون هم که امروز بزرگ‌ترین خرده‌فروشی سراسر جهان است خود را هنوز استارت آپ می‌داند و وقتی از مدیرانش دراین‌باره سوال می کنی می‌گویند فرهنگ ما فرهنگ استارت آپی است. البته که این شعار به‌وضوح بی‌منطق دارای مزایای اقتصادی است. در ایران نیز وقتی از شرکت تجاری خرده‌فروشی آنلاینی مانند دیجی کالا نقد می‌شود، مدیران و سخنگویانش به‌جای پاسخ‌دهی به‌سرعت در پشت نقاب «اکو سیستم استارت آپی» پنهان می‌شوند و فریاد دشمن خواندن منتقدان  و ضدیت آن‌ها با شرکت‌های کوچک را سر می‌دهند و صدها و هزاران مثال دیگر که شما بهتر با آن آشنا هستید.)
به شیوه و طریق مشابه باید مراقب بود که اقتصاد دانش‌بنیان را درست شناخت.

هر سه بخش بزرگ و مولفه اقتصاد جهان یعنی کشاورزی، تولید و خدمات می‌توانند به سازوکار دانش‌بنیان درآیند یا در بخش‌هایی از رفتار و عملکرد خود از مؤلفه‌های این اقتصاد بهره بگیرند.

همچنین برخی از ساختارهای تجاری که از نمادهای اقتصاد دانش‌بنیان به شمار می‌روند ممکن است در بخشی از ساختار خود وفادار به این اقتصاد بوده و در بخشی دیگر از همان نهاد مدل دیگری را در پیش بگیرند.

مثال این مورد بار دیگر آمازون است. درحالی‌که استفاده از نیروی انسانی و خلاق سرمایه فکری باعث رشد و توسعه بخش اصلی معماری این نهاد شده است اما برای مثال در بخشی مانند انبار و توزیع تنها چیزی که اهمیتی ندارد ارزش نیروی انسانی است. برنامه‌ریزی ماشینی برای موردی مانند رانندگان آمازون در ایالات‌متحده که چند ماه پیش به رسوایی بدل شد، به‌گونه‌ای است که این افراد فرصت توقف برای استفاده از دستشویی ندارند و باید در بطری‌های خالی قضای حاجت کنند. شرکتی مانند اپل که نمادی از توسعه اقتصادی دانش‌بنیان و مبتنی بر سرمایه ذهنی به شمار می‌رود وقتی به کار تولید می‌رسد از کمپ‌های کار شبانه‌روزی کارگران ارزان‌قیمت در کشورهای کمتر توسعه‌یافته استفاده می‌کند.

بنابراین شما می‌توانید نهادی اقتصادی یا اقتصادی مبتنی بر اصول اقتصاد دانش‌بنیان باشید و هم‌زمان نوعی برده‌داری مدرن را به کار بگیرید.

بیان این نکته ازاین‌جهت ضروری بود که مراقب باشیم تحت فریب نام شویی قرار نگیریم. یعنی اینکه چیزی را با یک برچسب معرفی کنیم  و فکر کنیم که چون این نام را دارد پس همه‌چیز آن خوب و خوش و عالی است. این مدل اقتصادی یکی از مدل‌های بالادستی  اقتصادی با قدرت و توانا است که مثل هر ابزار دیگری قابل نقد است.

ستون های تشکیل دهنده اقتصاد دانش بنیان از دید بانک جهانی

اما قبل از اینکه وارد مساله دانش‌بنیان در ایران شویم برای اینکه بحث کمتر بر برداشت‌های شخصی مبتنی باشد بر سر ویژگی‌هایی از این اقتصاد توافق کنیم.

بانک جهانی اقتصاد دانش‌بنیان را مبتنی بر چهار پایه و ستون معرفی می‌کند و شاید این نگاه برای بررسی وضعیت در ایران بتواند به ما کمک کند. بر اساس این توصیف این چهار ستون عبارتند از:

آموزش و مهارت‌آموزی: جمعیتی تحصیل‌کرده و ماهر برای تولید، به اشتراک‌گذاری و استفاده از دانش موردنیاز است و باید ساختاری جامع برای تأمین این نیاز وجود داشته باشد.

زیرساخت‌های ارتباطات: زیرساخت‌های فعال و پویایی برای ارتباطات وجود داشته باشد که بازه وسیعی از رادیو گرفته تا اینترنت را پشتیبانی کند. این زیرساخت‌ها باید ارتباطات مؤثر، انتشار و پردازش اطلاعات را تسهیل نماید.

تشویق‌های اقتصادی و ساختار قانونی: ایجاد محیطی اقتصادی و قانون‌گذاری به شیوه‌ای که گردش آزاد دانایی را تسهیل و توانا سازد، سرمایه‌گذاری در بخش اطلاعات و فناوری ارتباطات را تشویق کرده و از کارآفرینی حمایت کند.

ساختارهای نوآوری: شبکه‌ای از مراکز تحقیقاتی، دانشگاه‌ها، اندیشگاه‌ها تجارت‌های خصوصی و گروه‌های محلی و اجتماعی برای بهره‌برداری از اندوخته دانش جهانی، توزیع آن و تطبیق آن بر اساس نیازهای محلی و تولید دانش تازه ضروری هستند.

حالا بیایید فراتر از شعارهای رایج که در این مورد تنها محدود به مسئولان ارشد هم نمی‌شود و بسیاری از فعالان بازاری که آن را با نام های مختلف ازجمله اکوسیستم کسب‌وکارهای نوآورانه یا چیزهایی شبیه آن می‌نامند، در ترویج آن مشارکت دارند، ببینیم حداقل بر اساس همین یک تعریف عمومی موردقبول وضعیت ما چگونه است؟

ایران و وضع آموزش و مهارت آموزی

در مورد اول و بخش نیروی انسانی و متخصص به نظر می‌رسد ما با بحران جدی و فوری مواجه نباشیم. ما تعداد بسیار زیادی از نیروهای کارآمد، توانا و دارای مهارت‌های موردنیاز روز را داریم و از آن مهم‌تر اینکه خوشبختانه اقلیتی مهم و مؤثر از نسل تازه مهم‌تر از توانایی و مهارتی خاص، روش یادگرفتن مهارت‌های تازه را آموخته‌اند.

البته در نگاهی عمیق‌تر مشکلات سیستم آموزش‌وپرورش، نظام دانشگاهی، بازار تحقیقات، این واقعیت که ما هنوز توانایی رسیدن به هدف سی، چهل‌ساله بودجه پژوهشی بالای یک درصد تولید ناخالص ملی را پیدا نکرده‌ایم و هزار و یک مورد دیگر بر پایداری این وضع اثر می‌گذارد اما حداقل به‌طور فوری شاید دچار بحران جدی در این زمینه نباشیم. اما در سه مورد دیگر وضعیت بسیار بحرانی است.

ایران و زیر ساخت های ارتباطی

زیرساخت‌های ارتباطی و دسترسی به بسترهای ارتباط دیجیتال یکی از مؤلفه‌های اصلی و ستون‌های نگاه دارنده آن چیزی است که اقتصاد دانش‌بنیان را تشکیل می‌دهد.

ما در این زمینه نه‌تنها توسعه‌یافته نیستیم که به‌طور روزمره و به‌طور ساختاری در حال مقابله با توسعه و محدود کردن این ساختارها هستیم.

طرح صیانت تنها یکی از بروزهای تازه محدودیت‌هایی است که به‌طور بنیادین در برابر توسعه زیرساخت‌های دیجیتال قرار داده می‌شود.

تصور ساختار توسعه‌یافته و پایدار اقتصاد دانش‌بنیان در نقطه مقابل فیلتر، محدودیت و سانسور قرار دارد. ما نمی‌توانیم دسترسی به صدها و هزاران مرکز اطلاعاتی را منع کنیم، با وضع تعرفه‌های مختلف بی‌طرفی شبکه را به چالش بکشیم، سعی در ملی کردن همه‌چیز و ازجمله اینترنت کنیم و بعد دم از توسعه اقتصاد دانش‌بنیان بزنیم. نظام مدیریت فعلی ایران در چندین دهه گذشته نشان داده که به دلایل مختلفی که جای بحث مجزا دارد نظامی فناورهراس است.

از محدودیت‌های مربوط به هر ابزار فناوری تازه (ویدیو، ماهواره، اینترنت و …) بگیرید تا بازداشت فعالان حوزه

ارتباطات دیجیتال، وضع قوانین محدودکننده، فیلتر کردن بسیاری از خدمات رسان‌های اصلی جهان و انحصار خفه‌کننده صداوسیما بر تولید محتوا سمعی بصری و این واقعیت که بخش بزرگی از مدیریت جریان اینترنت بر عهده نیروهای نظامی و امنیتی است.

بالا رفتن نیروی انتظامی از درودیوار خانه مردم برای لگدکوب کردن بشقاب‌های آنتن ماهواره و ساخت ماکتی از ستون‌های نماد شیطان در مراسم رمی جمرات در قالب یوتیوب و دعوت از بازدیدکنندگان نمایشگاه نوآوری‌های دیجیتال برای سنگ زدن به آن بخشی از ظواهر بیرونی این هراس است.

سنگ زدن بر نماد یوتیو در نمایشگاه رسانه های دیجیتال

ما نمی‌توانیم بازار و اقتصادی مبتنی بر فناوری نوین و تازه داشته باشیم وقتی زیرساخت فکر ما ضد فناوری است.

تا زمانی که محدودیت‌های اینترنت کاهش نیابد، دسترسی به زیرساخت‌های ارتباطات دیجیتال برای مردم فراهم نشود، شکاف (فیزیکی و ذهنی) دیجیتال کاهش نیابد ادعای حرکت به‌سوی بازار دانش‌بنیان شوخی تلخی است که عنوان می‌شود.

ایران و تشویق‌های اقتصادی و ساختار قانونی

بخش و ستون دیگر این اقتصاد بر اساس ساختار قانون‌گذاری بناشده است که بتواند از این اقتصاد پشتیبانی کرده و آن را حمایت کند. یکی از مهم‌ترین این بخش‌ها تن دادن به قوانین کپی‌رایت و حق مالکیت معنوی است.

ایران باوجودی که از سال ۲۰۰۵ کارگروه عضویت در سازمان تجارت جهانی را تشکیل داده  است اما قانون کپی‌رایت این سازمان را نپذیرفته است. ایران از سال ۲۰۰۱ عضو سازمان WIPO است و به‌واسطه این عضویت برخی از قوانین حفاظت از نام و نشان تجار یو مالکیت معنوی را پذیرفته است. اما ایران نه عضویت در کنوانسیون برن برای حفاظت از آثار ادبی و هنری را امضا کرده است، نه عضویت رسمی عهده نامه حقوق مولفان WIPO را امضا کرده و نه عضو سازمان تجارت جهانی و متعهد به قوانین کپی‌رایت آن است.

به عبارت ساده‌تر  ایران خود را ملزم به رعایت قوانین کپی‌رایت جهانی نمی‌داند. درنتیجه بسیاری از کشورها و ازجمله ایالات‌متحده ثبت مالکیت معنوی در ایران را به رسمیت نمی‌شناسند. نتیجه ساده اینکه بسیاری از  ضرورت‌های بنیادین برای توسعه اقتصادی دانش‌بنیان در ایران وجود ندارد. جالب است که باوجوداینکه کلیت مفهوم اقتصاد دانش‌بنیان بر مبنای سرمایه فکری بناشده است اما این وضع آشفته در قوانین داخلی و عدم پیوستن به قوانین جهانی برخی از نهادهای به ادعای خود دانش‌بنیان را چنان وقیح کرده است که بی‌پرده ادعا می‌کنند در دوره ما «ایده» یا «فکر تازه» فاقد هرگونه ارزشی است مگر اینکه آن را تبدیل به پول کرده و وارد چرخه اقتصادی کنید. این ادعای جالب حاصل ساختاری است که نمی‌تواند از طرح‌هایی که قابلیت تبدیل به سرمایه را دارند، حفاظت کند.

قوانین  داخلی ایران ازجمله شامل قانون حفاظت از حقوق مولفین در ایران در سال ۱۳۴۸ تصویب و در دهه ۱۳۷۰ اصلاح شده است. همچنین قانون حمایت از حقوق پدید آورندگان نرم افزارهای رایانه ای مصوب سال ۱۳۷۹ و همچنین قانون تجارت الکترونیک مصوب سال ۱۳۸۲ می‌شوند.

نگاهی به متن این قوانین و البته زمان تصویب آن‌ها نشان از  ناکارآمدی آن ها در فضای فعلی دارد و از سوی دیگر در سال‌های اخیر ما شاهد بروز تعداد زیادی از نهادهای موازی و نظارتی باقدرت بالا بوده‌ایم (مانند نهاد نظارت بر فضای مجازی، شورای عالی فضای مجازی، کمیته فیلترینگ و …) که می‌توانند درباره این فضا بر اساس مصلحت تصمیم‌گیری کنند. این موضوع در کنار این واقعیت است که بر اساس ساختار فعلی موجود در ایران یک قاضی به‌تنهایی می‌تواند دستور به تعطیلی یا فیلترینگ یک بستر رسانه‌ای بدهد صرفاً به این دلیل که فکر کرده است عملکرد یک کاربر در آن نادرست بوده است.

صحبت از توسعه اقتصاد دانش‌بنیان بدون بحث درباره این وضع قوانین و دخالت‌های ده ها نهاد متفاوت و بی‌ربط که درنهایت باعث مه‌آلود شدن فضا و عدم اطمینان و پایداری در ساختار می‌شود حتی شوخی هم نیست. نتیجه این ساختار این است که معدود نهادهای اقتصادی که برفرض با تکیه بر ساختار آنچه دانش‌بنیان نامیده می‌شود ایجادشده‌اند برای اطمینان از بقای خود به‌سرعت شروع به ایجاد ارتباط با نهادهای قدرت کرده و درنهایت ممکن است به شریکی برای قدرت بدل شوند.

نکته دیگر در این بخش بحث نیاز به حضور سرمایه‌گذاران خطرپذیر مستقل در این فضا است. کمک‌های دولتی در مواردی می‌تواند کمک کننده باشد اما کمک مالی در این فضا وظیفه اصلی دولت نیست. دولت می‌تواند قوانین و زیرساخت‌ها را توسعه دهد اما تضمین امنیت سود سرمایه‌گذاران خطرپذیر و پذیرش اینکه این اجازه منجر به بروز نهادهای ثروت تازه می‌شود و به رسمیت شناختن آن است که امکان رقابتی نسبتاً واقعی را فراهم می‌آورد. آیا قوانین اقتصادی ایران ظهور و رشد شرکت‌های سرمایه‌گذاری مستقل از دولت و نهاد قدرت را به رسمیت می‌شناسید؟ آیا به‌محض قدرت گرفتن و ثروت ساختن این نهادها با آن ها برخورد نخواهد شد؟ آیا قوانینی داریم که تضمین کند  از این سرمایه‌گذاران به‌شرط رعایت قوانین فعلی حمایت کرده و فردا آن ها را به جرم فساد اقتصادی متهم و محکوم نکند؟

ایران و ساختارهای نوآوری

در مورد ساختارهای نوآوری نیز با بحران‌های جدی بنیادی مواجه هستیم. درست است که ما دانشگاه، پژوهشگاه و امثال آن را داریم اما از یک‌سو این نهادها با بحران بودجه دست‌به‌گریبان هستند و برای بقا دست‌وپا می‌زنند و چهل سال است که ما نتوانسته‌ایم بودجه پژوهشی خود را به بالای یک درصد تولید ناخالص ملی برسانیم. چطور می‌توان از دانش‌بنیان صحبت کرد وقتی بودجه پژوهشی تولید دانش در کشور ما زیر یک درصد است؟  از سوی دیگر قوانین عجیبی چون تاکید بر انتشار مقاله، طراحی سازه‌هایی مانند فهرست ژورنال‌های کشورهای اسلامی روح نوآوری در فضای آکادمیک را ضعیف کرده است.  شرایط فرهنگی و اجتماعی باعث شده بسیاری از دانشجویان دانشگاه‌های معتبر بیش از آنکه بر توسعه دانش و تبدیل فناوری به محصول تمرکز داشته باشند به مهاجرت فکر کنند.

از سوی دیگر این بخش شامل نهادهای مدنی است که با استفاده از آزادی ارتباطات و جریان اطلاعات از گنجینه دانش جهانی استفاده کرده و آن را به شکل بومی مورداستفاده قرار دهند و تجربه‌های خود را به آن بیفزایند.

این کار به معنی تکرار الگوهای آزموده شده و مشارکت است. چند نمونه در همین سال‌های اخیر می‌شناسید که اجرای پروژه‌های – صرفاً تحقیقاتی و غیر سودآور – با نهادهای بین‌المللی درنهایت با اتهام جاسوسی مواجه شده است؟ چند مورد را شنیده‌اید که وقتی سعی می‌شود  الگویی موفق به‌طورجدی بومی ‌شود متهم به ترویج فرهنگ غرب می‌شود؟

این فضا است که فرصت رشد به نهادهای «بی‌اخلاقی» می‌دهد که به اتکا به روابط قدرت و انحصار بازار، با شبیه‌سازی و ادعای بازتولید تجربه موفق جهانی، شبح و سرابی از آن را به کاربران خود ارائه می‌دهند. کاربرانی که در غیاب رقیب خارجی و حتی داخلی فرصتی برای انتخاب ندارند. استفاده از روی ناچاری کاربران از سوی این شرکت‌ها به موفقیت بزرگ تعبیر می‌شود و آن ها را دچار توهم می‌کند.

طبیعتاً موضوع اقتصادی پیچیده‌ای مانند اقتصاد دانش‌بنیان پیچیده‌تر از آن است که در یک نوشته کوتاه بشود همه جنبه‌های آن را بررسی کرد و طبیعتاً بررسی همه جوانب آن نیز از عهده من خارج است.

اما نگاهی به بدیهی‌ترین عناصر این دنیا نشان می‌دهد ما از چهار ستون رسمی شناخته‌شده این حوزه تنها نیمی از یک ستون را داریم و با نیروهایی مواجهیم که به‌طور فعال هر اقدامی برای ساخت سه ستون دیگر را بی‌ثمر می‌کنند.

ضرورت حیاتی دانش بنیان و مقابله با شعار زدگی

آیا این به معنی این است که ایران نیاز توسعه اقتصاد دانش‌بنیان را ندارد؟ به نظر من نه‌تنها این نیاز وجود دارد که از ضروری‌ترین نیازهای ما است اما باید مراقب باشیم در سالی که از سوی مقام عالی کشور به این نام نامگذاری شده است و بر سر سفره‌ای که چون سال‌های دیگر به‌واسطه این نامگذاری پهن‌شده و بودجه انبوهی که بر اساس این نام تباه خواهد شد و همین‌طور همدستی برخی از کسانی که از فضای بسته امروز ما سود می‌برند و خود را نماد اقتصاد دانش‌بنیان معرفی می‌کنند، چشم ما را به‌سوی واقعیت نبندد. مراقب باشیم که چسباندن واژه دانش‌بنیان به پشت یا پیش هر کلمه‌ای ما را فریب ندهد.

ما برای توسعه اقتصاد دانش‌بنیان که شرط بقای ما در قرن تازه است چاره‌ای جز این نداریم که با واقعیت‌ها مواجه شویم. موانع را بشناسیم و آن را برطرف کنیم.

از رقابت و جریان اطلاعات نترسیم و حداقل چنین فعال در مقابل زیرساخت‌ها و پایه‌های اساسی موردنیاز برای ایجاد چنین فضایی موضع نگیریم.

نوری بر واقعیت بتابانیم تا زیر آن و به درو از فضای مه‌آلود و سایه‌های ترسناک انحصار و فناوری هراسی و محدودیت، بازار تازه به‌طور طبیعی رشد کند.

دیدگاه‌ها

  1. برخی میگویند با برداشتن فیلترینگ یوتیوب، میتوان شعار سال را عملی کرد( لااقل بهتر از شعار های سال های گذشته) نظر شما چیست؟

    1. می تواند اولین قدم باشد… برداشتن فیلترنیگ ها… افزایش دسترسی به ساختار ارتباطات و تضمین عدم دخالت دولتی در رقابت مالی بنگاه های تازه تاسیس

  2. سلام آقای ناظمی با تشکر از نظرات واقع نگر وکاربردی شما که مثل همیشه استفاده میبریم، کشور ایران استعدادها ومزیتهای نسبی زیادی رو دارا بوده وهست که میتونه از علم و دانش برای ایجاد ارزش افزوده درآنها استفاده کنه مثل صنایع دستی ،سنگهای معدنی ،صنعت چرم، روده، دام ابریشم، پتروشیمی، فرش، پسته و غیره که طی این سالها چندان توجهی به آنها نشده. چون اولویتهای کشور چیزهایی غیر از مسائل اقتصادی است.سر این کلاف سردرگم شاید درقطار خالی سیاست باشد. باید امیدوار باشیم که ضمن اصلاح روابط خود با دنیا واحترام به افکار وعقاید دیگران از داشته هاوسرمایه های خود استفاده بهینه نماییم.
    شرح این خسران و این خون جگر این زمان بگذار….
    باتشکر

  3. سلام آقای ناظمی بزرگوار .ممنون که بدون هیج جانب سیاسی وکاملا بر اساس آنچه هست با ما صحبت میکنید و کنار ما هستید .رنج ودرد ما از بابت فضای آلوده به پوپولیسم و عوام فریبی در کنار دور ماندن مردم از دانستن وخواندن همراه با انواع سانسورها بینهایت است .وقتی کتاب هراری و جین شارپ وصدها کتاب دیگر از بازار جمع میشود ، وقتی عادل فردوسی پور و سروش صحت و…از ارتباط جمعی با عوام کنار گذاشته میشوند .وقتی علم آموزی وعلم پژوهی در هیچ مدرسه و شبکه اجتماعی الویتی ندارد ،به جرات میتوانیم بگویبم درصد بالایی از ما سواد علمی و اجتماعی نداریم .ما از ابتدا باید شروع کنیم ودانش و ارزش بالای آن را آموزش دهیم آن هم از کودکی .

دیدگاهتان را بنویسید

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.