
این مقاله ای است که من و مرجان مرادی در سال ۱۳۸۳ در مجله نجوم (شماره ۱۳۳) منتشر کردیم و در آن به مرور روایت های اصلی از اساطیر ایرانی آسمان پرداختیم.
در فضای اتاق صدای جرقههای حاصل از سوختن چوبهای مرغوبی که با روغن آمیختهشده است به گوش میرسد. شعلههای آتش از درون جامی زیبا زبانه میکشند و دیوارههای اتاق را روشن میکند. فضای اتاق را رایحه اسپند و گیاهان خوشبو پر کرده است. پیرمردی سپیدپوش و سپیدمو در مقابل جام آتش سرودهای مقدسی را میخواند که بر کاغذهای پوستی نوشتهشده است: اهورامزدا به اسپنتان زرتشت گفت: «تو بزرگ جسمانی و روحانی باش. ماه و میهن را میستاییم تا اینکه از برای من ستاره فرهمند به همراهی ماه به مردان و زنان شکوه ارزانی دارد. من تشتر ستاره آرامگاه بخشنده را با زُر میستایم.»
قرنها بعد، از بنای باشکوهی که موبد سپیدپوش در آن سرودهای اوستا را میخواند جز ویرانهای که آثار هجومهای مکرر را بر خود داشت، چیزی باقی نمانده بود؛ اما همانطور که قلمموها و ابزارهای ظریف باستان شناسان سعی در بازیابی آن دوران دارند، باقیماندههای متون کهن نیز، نشانههایی از دانش و فرهنگ روزگار کهن ایران را از پس و سالها آشکار میکند؛ گنجینهای که بیمهریهای فراوان اجازه ندادند تا این میراث گرانقدر بهطور کامل به وارثانشان انتقال داده شود. بررسی بازماندههای متون کهن و استخراج نشانههای دانش قدیم ایران و بهویژه نجوم که تاریخش از دوران اساطیری آغاز میشود، بسیار دشوار است زیرا بخش عمده مدارک مکتوب ما از بین رفته است.
شاید در دسترس ترین منابع، بخشهای باقیمانده اوستا و متون گردآوریشده در سالهای اولیه پس از اسلام مانند بندهشن باشند. در این گفتار به معرفی اجمالی اساطیر ایرانی آسمان پرداخته شده است.
بنابر روایت بندهشن، در آغاز زمان بود و زمان بیکرانه و ازلی و ابدی بود. غیرازآن دوجهان روشنایی و تاریکی نیز وجود داشت و میان آنها تهیگی (خلأ) برقرار بود.
بر جهان روشنایی اهورا و برجهان تاریکی اهریمن فرمانروا بود. اهورا به دلیل دانایی خویش از وجود اهریمن آگاه بود و برای حفظ جهان روشن خویش تصمیم گرفت تا آن را در برابر تازش اهریمن ایمن سازد. از سوی دیگر اهریمن که به دلیل کمدانشی خود از وجود اهورا آگاه نبود براثر دیدن روشنایی جهان بالا به مرز روشنایی میآید و تصمیم میگیرد تا به آن حمله کند. اهورا به او پیشنهاد صلح میکند اما او نمیپذیرد. پس اهورا زمانی را برای نبرد معین میکند و بدین ترتیب زمان ازلی و ابدی و بیکرانه کرانه مند میشود و برای مدت دوازده هزار سال زمان کرانه مند آفریده میشد. چون هیچ خلقتی بدون زمان ممکن نبود، اهورا زمانه کرانه مند را خلق میکند تا بتواند مخلوقاتش را بیافریند؛ اما در سوی مقابل با کرانه مند شدن زمان اهریمن نیز قادر به آفرینش میشود که این آفرینش سه هزار سال به طول میانجامد. در پایان این دوره، اهریمن به جهان روشنایی میتازد اما با شنیدن سرود «اهونور» از طرف اهورا که عاقبت نبرد را به او نشان میدهد، سست شده و به جهان تاریکی فرو میرود و سه هزار سال به خواب میرود. پس از بیداری مجدد او است که نبرد بزرگ کیهانی خیر و شر آغاز شود.
در مورد دورههای خلقت دو نظر وجود دارد، یک نظر معتقد است که زمان نبرد نه هزار سال بود که سه هزار سال به میل اهورا و بیهوشی اهریمن، سه هزار سال به نبرد و سه هزار سال به اضمحلال و نابودی اهریمن منجر میشود. در نظر دیگر سه هزار سال به خلقت مینوی جهان، سه هزار سال به حمله اول اهریمن و بیهوشی او، سه هزار سال به نبرد و سه هزار سال به پیروزی نهایی اهورا میانجامد.

مطابق نظر اخیر، اهورا بعد از خلق موجودات مینوی، از جهان مادی نخست آسمان را آفرید. قبل از آنکه به توضیح خلقت آسمان بپردازیم، لازم است در مورد دیدگاه دیگری که در اساطیر ایرانی موجود است (زروان) توضیح مختصری داده شود.
زروان، خدای بیکرانه زمان است که مدت هزار سال قربانی میدهد تا فرزندی داشته باشد که خلقت و پادشاهی نیکی را به او بسپارد، پس از هزار سال، لحظهای در برآورده شدن نذر خویش شک میکند. بدین ترتیب از خرد او اهورا و از شک او اهریمن به وجود میآیند. زروان عهد میکند، سلطنت را به هرکدام که زودتر به دنیا آید، بسپارد. اهریمن با نیرنگ، زودتر بطن زمان را میشکافد و از آن خارج میشود و ادعای سلطنت میکند، اما زروان شاخههای «برسم» (از گیاهان مقدس ایران قدیم) را به دست اهورا میدهد و چون اهریمن عهد زروان را به او یادآوری میکند و زروان معین میکند که دورهای را این دو باهم در نبرد باشند و پسازآن اهورا به پیروزی نهایی دستیافته و کار جهان با نیکی پایان پذیرد. براساس این دیدگاه تفاوتهایی در خلقت اسطورهای اجرام آسمانی وجود دارد که بعد به آن اشاره میکنم. تفاوت عمده این دو دیدگاه در جایگاه زمان است که در دید زروانی زمان پیش و مقدم بر هرچیز (حتی اهورا و اهریمن) است اما در دیدگاه زرتشتی زمان بیکرانه موجود است و اهورا آن را کرانه مند میکند.
آفرینش آسمان بنابر روایت بندهشن
اهورا در آغاز خلقت مادی، ابتدا آسمان را همانند تخممرغی بلورین از جنس «خُم آهن» که گوهر الماس است، خلق کرد. مطابق این افسانه خلقت مادی طی شش مرحله صورت گرفت و درمجموع یک سال به طول انجامید. هر دوره آفرینش را، در گاهشماری ایرانی یک گاهانبار میخوانند. در نخستین گاهنبار که آن را از روز «دی به مهر» اردیبهشت (۱۴ اردیبهشت) و به مدت پنج روز گرامی میدارند و آن را «میدیوزرم گاه» خوانند، آسمان خلق شد. خلقت آسمان در شش طبقه صورت میگیرد. نخست طبقه ابرها دوم سپهر اختران، سوم اختران نیامیزنده، چهارم بهشت، پنجم گروتمان (روشنایی بیپایان = جایگاه خورشید) و ششم جایگاه امشاسپندان (فرشتگان مقرب آیین زرتشتی) و در فراز همگی جایگاه اهورا. آسمان نخستین آفرینش مادی و نخستین مخلوقی بود که موردحمله اهریمن قرار گرفت. پسازآن آفرینش تمام مخلوقات مادی درون این پوسته تخممرغی شکل انجام گرفت که به ترتیب عبارتند از آب، زمین، گیاه، گاو (رمه) و کیومرث (انسان). پس از خلقت آسمان، اهورا اقدام به خلق روشنان (ستارگان) کرد و نخست ستارگان اختری را آفرید. پسازآن ستارگان نیامیزنده را خلق کرد (نیامیزنده ازآنجهت که در حمله اهریمن به این ستارگان دسترسی حاصل نمیشود) و سپس ماه و بعد خورشید را خلق کرد و تمامی آنها را میان دوازده اختر (برج) جای داد که به ترتیب عبارتند از بره، گاو، دوپیکر، خرچنگ، شیر، خوشه، ترازو، کژدم، نیم اسب، بز، دلو و ماهی. سپس برای یاری دادن به هریک از این اختران «شش هزار هزار و چهارصد و هشتاد هزار ستاره خرد» آفرید. ازآنجاکه نبرد کیهانی به آسمانها و ستارگان نیز کشیده میشد، برای ستارگان چهار سپاهبد در چهارسوی آسمان (تیشتر در شرق، سدویس در جنوب، ونند در غرب و هفتاورنگ در شمال) قرار داد و سپاهبدی نیز بر آن سپاهبدان گذاشت. تیشتر بهعنوان سپاهبد ستارگان مشرق انتخاب شد. این ستاره مطابق اسناد وجود همان شباهنگ یا شعرای یمانی از قدر ۱/۵ است که درخشان ترین و پرفروغترین ستاره آسمان شب است. در یشت ها از ستارگانی با عنوان تیشتریه نامبرده شده، این احتمال وجود دارد که این ستارگان، گروهی از ستارههای صورت فلکی کلب اکبر باشند. در هر سال، ماه ؤ چهارم و روز ۱۳ هر ماه (برمبنای گاهشماری زرتشتی) به نام تیشتر است که امروزه از آن به تیر یادمی شود (قابلذکر است که نام این ستاره ارتباطی با سیاره تیر ندارد. همانگونه که خواهیم دید، این سیاره حتی دشمن ستاره شباهنگ در نبرد کیهانی است). این ستاره موکل باران است و آن را معادل میکاییل در اساطیر سامی میدانند (نگاه کنید به ((شباهنگ در اساطیر ایران)) نجوم شماره ۱۰۸، ص ۲۴).

سدویس، که به معنی دارنده صد چاکر و ملازم است، نگاهبانی آسمان جنوب را بر عهده دارد.
درمورد این ستاره نظرات گوناگونی موجود است. ازجمله آن را به نسرواقع، ثریا، دبران و گروهی نیز به سهیل نسبت دادهاند؛ اما با توجه به اهمیت و جایگاه روشنایی در آیین زرتشتی و اینکه سپاهبدان آسمان از ستارگان روشن آسمان هستند و با توجه به اینکه سهیل از قدر ۰/۷ دومین ستاره پرنور آسمان شب است، انتخاب مناسبی برای معادل سدویس است. هرچند که این ستاره از نیمه شمالی ایران دیده نمیشود اما در شبهای زمستانی از نواحی مرکزی و جنوبی ایران پرفراز افق جنوبی پیداست. سپاهبدی غرب آسمان بر عهده ونند گذاشته شد که آن را همان ستاره نسرواقع پرنورترین ستاره مثلث تابستانی از قدر صفر میدانند. همچنین سپاهبدی جهت شمال آسمان بر عهده هفتاورنگ است. این جهت در اساطیر ایرانی بسیار مهم است چراکه بنابر روایات قدیمی، شمال جایگاه دیوها و پریها است. در مورد اینکه این ستاره کدامیک از ستارگان آسمان است ظاهراً اختلافی نیست چراکه هنوز هم بسیاری صورت فلکی دب اکبر را با این نام میشناسند؛ اما شاید باید در درستی این موضوع شک کرد. سه ستاره دیگر که سپاهبدی شرق و غرب و جنوب را بر عهدهدارند، همگی از قدر اول و جزو چهار ستاره درخشان آسمان شب عرضهای میانه شمالی ایران مانند هستند (شباهنگ پرنورترین، سهیل دومین ستاره و نسرواقع چهارمین ستاره پرنور آسمان شب). بنابراین باید هفتاورنگ سومین ستاره درخشان
شب، یعنی سماک رامح از قدر ۰/۰۰ باشد البته آلفا – قنطورس ستاره پرنور آسمان است که از عرضهایی مانند ایران دیده نمیشود. درحالیکه در تمام صورت فلکی دب اکبر ستارهای از قدر اول موجود نیست و شش ستاره آن از ستارگان قدر دوم و دیگری از قدر سوم است. مهرداد بهار در کتاب «پژوهشی در اساطیر ایران» در وجهتسمیه هفتاورنگ وجود هفت ستاره کمنور در اطراف سماک رامح را علت این نامگذاری عنوان کرده است. همچنین در کتاب صورالکواکب عبدالرحمن صوفی رازی از ستاره سماک رامح و صورت آن (عوا یا گاوران) بهعنوان حارس شمال یاد شده است که این مسائله با نقش نگهبانی هفتاورنگ بر شمال آسمان تطابق دارد. همچنین اهورامزدا سپاهبدی برای این سپاهبدان تعیین کرد که از آن به سپهبدان اسپهبد آسمان یا میخ گاه نام بردهاند. این ستاره همان جدی یا ستاره قطبی است. علت این نامگذاری نیز کاملاً واضح است. تمام ستارگان درحرکت ظاهری خود به دور ستاره قطبی میگردند و به دلیل ثبات و پایداری آن، سردار سپهبدان آسمان است. البته حرکت تقدیمی محور زمین موجب جابهجایی قطب شمال و ستاره قطبی آسمان میشود. از زمان پیدایش برخی از این اساطیر تا زمان نگارش بندهشن (در ابتدای دوران اسلامی)، ستاره قطبی امروزی ۵ تا ۱۰ درجه نسبت به قطب شمال آسمان فاصله داشته است اما بازهم پرنورترین ستاره در این محدوده آسمان بوده است (ستاره قطبی چهلمین ستاره درخشان آسمان است). همانطور که گفته شد، در این مرحله خورشید و ماه نیز خلق شدند. بخش هشتم یشت ها به نام خورشید است و نیز روز ۱۱ هر ماه را در گاهشماری ایرانی به نام خورشید مینامند (خور). خورشید در اساطیر ایرانی دارای تقدس بسیار بالایی است، بهطوریکه گاهی از آن بهعنوان کالبد یا چشم اهورامزدا یادمی کنند. بنابر روایت بندهشنن بعد از مرگ کیومرث (نخستین بشر) نطفه او به خورشید رفت و براثر تابش آن تطهیر یافت. امروزه ما از مهر نیز بهعنوان خورشید یادمی کنیم، درحالیکه در اوستا این دو از یکدیگر متفاوتاند. مهر که در گاهشماری قدیم ایران روز ۱۶ هر ماه متعلق به اوست، درواقع فرشته روشنایی و فروغ است و در وندیداد و یشت ها اشاره شده است که مهر نخستین مینوی فناناپذیری است که پیش از خورشید بر بالای کوه برآمد. درواقع مهر را فروغ و روشنایی میدانند. در فقره ۹۵ مهر یشت اوستا در مورد مهر اشارهشده است که او قبل و بعد از خورشید به زمین میآید و دو انتهای زمین فراخ کروی را طی میکند. همچنین گویند در روز مهر از ماه مهر (مهرگان =دهم مهر) اهورا زمین را بگستراند و ماه که تا آن زمان تاریک بود، از خورشید پرتو گرفت. ایرانیان باستان در هرروز سه بار (صبح و نیمروز و عصر) سرودی را در بزرگداشت خورشید میخواندند. همچنین در مورد ماه میدانیم، یشت هفتم از یشت ها متعلق به ماه است. در معتقدات ایران باستان ماه نیز چون خورشید ستایششده است زیرا در هنگام شب یگانه مشعلدار مبارزه با تاریکی است. بنابر روایت بندهشنن، ماه محل نگهداری نطفه ستوران است و نطفه گاو نخستین (که از نخستین مخلوقات ایزدی اساطیر ایرانی است) پس از مرگ به ماه برده شد و در آنجا تطهیر یافت. روز ۱۲ هرماه نیز به نام «ماه» نامیده شده است. ماه دارای نیایشی است که در هرماه یکی در هنگام هلال اول ماه، یکی نیمه ماه و دیگری در هنگام هلال آخر ماه خوانده میشده است. قابلذکر است که علامت هلال ماه از علائم ویژه ایرانیان بوده است که ازجمله برفراز آتشکده شیز نصب شده بود (حدس زده میشود، بعدها ترکان عثمانی این علامت را گرفته و به سایر نقاط منتقل کردند).
در مورد ماه، ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه بیان میکند که گروهی از ایرانیان قدیم اعتقاد بر این داشتند که ماه درون ارابهای است که گاوی آن را میکشد و جنس آن از نور است و این گردونه در شب ۱۶ دی به مدت یک ساعت در آسمان قابل روئیت است و هرکس این ارابه را ببیند و حاجتی بخواهد کامروا میشود. نکتهای که ذکر آن در مورد خلقت آسمان لازم به نظرمی رسد، این است که در ابتدای خلقت، تمام ستارگان و خورشید و آسمان در جای خود ثابت بودند و بعد از حمله اهریمن شروع به گردش کردند که بنابر روایاتی از بندهشنن این حرکت از پرتو فروهرهای نیکان است؛ اما در ادامه داستان خلقت مشاهده میشود که اهریمن نیز در برابر خلقت، بیکار نمینشید و به ازای هریک از موجودات اهورایی دست به خلق هماوردهای اهریمنی آنها میزند. ازجمله اینکه در برابر امشاسپندان و ایزدان، موجوداتی به نام کماله دیوان، دیوان و خرفستران و همه بدیها را میآفریند و بعدازآن با مخلوقات خویش به جهان اهورایی حمله میکند. ازجمله مخلوقات او عبارتند از خورشید تاریک و ماه تاریک که در مقابل خورشید و ماه خلق شدند. این دو بنابر اعتقاد پیشینیان عوامل ایجاد کسوف و خسوف هستند. یعنی هنگام خورشیدگرفتگی، خورشید تاریک بین زمین و خورشید و هنگام ماهگرفتگی ماهِ تاریک بین ماه و زمین قرارمی گیرند؛ اما بنابر مندرجات متون اساطیری ازآنجاکه خورشید و ماهِ تاریک در گردونه حرکتی خورشید و ماه قرار گرفتند، نتوانستند بهغیراز ایجاد کسوف و خسوفهای مقطعی کاری از پیش ببرند. همچنین اهریمن در برابر هریک از سپاهبدان آسمان هماوردی خلق کرد که هنگام نبرد کیهانی به نبرد با هماورد اهورایی خویش پرداختند. به دلیل حرکت نامنظم سیارات نسبت به ستارگان، این اجرام بهعنوان مخلوقات اهریمنی در نظر گرفته میشدند. بر این اساس سیاره هرمزد (مشتری) در برابر هفت اورنگ قرارگرفت، بهرام (مریخ) در برابر ونند، ناهید در برابر سدویس و تیر در برابر تیشتر صف آرایی کردند. همچنین کیوان (زحل) بهعنوان سپاهبد ارتش اهریمنی به مقابله با میخگاه (ستاره قطبی) به نبرد پرداخت.
درهنگام نبرد آسمانی، نیروی هفت اورنگ و سدویس از نیروی هرمزد و ناهید بیشتر بود و توانستند مانع آنها از انجام مأموریتشان شوند.
بدین روی اخترشماران آنان را بهعنوان کرفه گر مینامند؛ اما نیروی کیوان از میخگاه و بهرام از ونند بیشتر بود و آنان مغلوب شدند. ازاینرو این اختران را بزه گر مینامند. نیروی تیر با تیشتر برابر بود و ازاینرو گویند تیر با کرفه گران، کرفه گر و با بزه گران، بزه گر است. با توجه به همین دلیل است که سیاره هرمزد را سیاره زندگی مینامند زیرا به دلیل شکست در نبرد کیهانی خاصیت فاتح خود را که زندگی است، پذیرفته است. کیوان را نیز سیاره مرگ مینامند زیرا بر ستاره قطبی غالب آمده و باعث نابودی و تباهی است.
نکته دیگری نیز درباره سیارات در متون اساطیری آمده است و آن این است که اهورا سیارات را با طنابی نامرئی مهار کرده است (این احتمالاً به علت حرکت نامنظم آنهاست) و همچنین برای آنکه این سیارات به دلیل ذات اهریمنیشان موجب وحشت مردم نشوند، اهورا آنها را با نور خویش پوشانده است. در دیدگاه زروانی آفرینش ستارگان و موجودات اختری بر اساس آمیزش اهورا (که در این باور فرزند زمان است) با خویشان خود پدیدار شدند و سیارات یا موجودات آسمانی اهریمنی بر اساس آمیزش اهریمن با خویشان خود به وجود آمدند. در پایان اسطوره آفرینش و پس از نبرد بزرگ کیهانی چنین میخوانیم که اهریمن چون در آفرینش اهورا و پیروزی ایزدان، بیزوری خویش را دید، بازگشتش را آرزو کرد. مینوی آسمان به مقابله با اهریمن پرداخت تا آنکه اهورا بارویی برای آسمان ایجاد کرد – سختتر از پوسته نخستین- و در اطراف آن نگهبانی پرهیزگار و گرد و سواره و نیزه به دست گمارد. اهریمن که راهی برای بازگشت نیافت، نابودی دیوان و کارافتادگی خویش را آنگونه دید که اهورا فرجام پیروزی خویش و بازسازی (فرشگرد) آفرینش را دیده بود.
خیلی جذاب بود.
ممنون از مطلب خوبتون
آقای ناظمی من داشتم بیوگرافی شما رو میخوندم. نوشتین که دانشجو هستین در ارتباط با رسانه. اما یادمه این موضوع رو چیزی حدود چهار سال پیش هم گفته بودین. چرا بیوگرافی تون رو بروز نمیکنین؟ شایدم حالا در مقطع دکترا هستین. خلاصه ما که نفهمیدیم موضوع رو