چند ساعت پیش سران ۲۵ کشور اروپایی با امضا قانون اساسی مشترک اروپا فصل جدیدی از همکاریهای بین المللی را آغاز کردند. این قانون اساسی که پس از ۲ سال بحث و بررسی به تصویب همه اعضا رسید بعد از آنکه در مجالس همه کشورهای عضو به تایید برسد از سال ۲۰۰۹ اجرایی خواهد شد و جهان گام بزرگی به سوی از میان برداشتن مرهای سیاسی و بزرگ کردن محدوده های جغرافیایی خواهد برداشت.
همکاریهای بین المللی که در سایه حسن ظن و اعتمادسازیهای متقابل به وجود می آید گذشته از روند پر فراز و نشیبی که باید طی کند و گذشته از فواید عظم اقتصادی ،فرهنگی ،سیاسی و نظامی و امنیتی برای اعضا به ارمغان می آورد راهی برای گسترش و پیشرفت علوم نیز به حساب می آید . زمانی که جمعی از پیشرفته ترین کشورهای جهان در تعریف خود از مرزهای سیاسیُامنیت ملی و اولویتهای ملی تجدید نظر می کنند و دایره نظر خود را گسترش می دهند تعداد بیشتری از کشورها از غیرخودی به خودی تبدیل می شوند و دانشمندان با وطنی بزگتر و دارای امکانت بیشتر مواجه می شوند در این صورت محدودیتها و رقابتهای علمی کشوری که با عناوینی چون دانش High Tech مانع از خروج فناوریهای پیشرفته از مرزهای موهوم سیاسی میشود عملا رنگ می بازد و فضای همکاریهای گسترده تری برای انسان و به عنوان نوع بشر پدید می آید .
تجره اتحادیه اروپا درس دیگری را نیز به همراه دارد. اروپا همواره آلسن جنگهای حونین بوده است درگیریهای ۲ قرن گذشته را هیچ کس نمی تواند فراموش کند اما در سایه حل شدن در کلی بزرگتر خطر برافروخته شدن درگیریهای نظامی در کشورهای کوچک از بین خواهد رفت همانطور که امروزه انگلستان، فرانسه،آلمان و … خود را عضوی از یک مکشور به نام اتحادیه اروپایی می دانند.
الگوی اتحادیه شاید در نظر بسیاری خوشایند نباشد اما به نظر می رسد تنها راه مطمئنی است که انسان خردمند برای زیستن در فضای آینده سیاره می تواند بدان دلخوش باشد. . اگر نگاهی به مرزهای جغرافیایی و مرزهای خونین زمین بیاندازیم به وضوح تمام خطوط گسل که درگیریها در آن شدت می گیرد مرزهای فرضی سیاسی ،مذهبی ،اعتقادی و … است که خود ما به طور مصنوعی رسم کرده ایم . با گسترش این خطوط و رسیدن به جامعه ای واحد در سیاره می توان امیدوار بود همکاری جایگزین نبردهای خونین شود.
این راه راهی سخت و دشوار و همراه با آزمون و خطا خواهد بود که پیمودن آن نیازمند از خود گذشتگی در باره هویت غالب است . در چنین جهان چند تکه ای است که می توان امیدوار بود دلایل لازم برای نبردها ، برای تحریمها و برای برتری جوییها پایان بپذیرد و همه به این امر بدیهی وقوف پیدا نند که آنچه انجام می دهند اثر آن بر محلی است که سیاره زمین نام دارد و ما همه شهروندان این سرزمین یگانه هستیم .
قطعا چنین دیدگاهی نفی حفظ هویتهای بومی نخواهد بود بلکه هویتهای بومی می تانند – و باید – در این میان به عنوان خرده فرهنگها باقی بمانند و به عنوان میراث فرهنگی نوع بشر – به جای کشورهای خرد- مورد توجه قرار گیرند.
در چنین فضایی دانش و دانش پژوهی معنای ویژه خود را خواهد یافت و جست و جو و کنجکاوی علمی بر اساس سیاستگذاریهای بی معنی سلطه طلبانه سیاسی انجام نخواهد شد . آنچه در این فضا مهم است پاسخگویی به پرسشهای انسان بدون قید و شرط است.
در این شرایط فناوری دست آوردهای فراوانی به ارمغان خواهد آورد که اجماع نخبگان در باره کارآمد بودن و یا اخلاقی بودن استفاده از آن تصمیم گیری خواهد کرد اما در چنین فضایی با حفظ استقلال دانش از مرزبندیهای سیاسی – جغرافیایی دانش حق خواهد داشت به هر پرسشی پاسخ دهد.
رویای یک زمین و یک دولت واحد شاید تا قرنها به نتیجه نرسد اما به نظر می رسد راه دیگری برای زیستن در این سیاره وجود نداشته باشد