فقدان نهاد حرفه‌ای روزنامه‌نگاری علم در ایران‏

نگاهی به روزنامه‌نگاری علم در ایران

علم رویدادی است بدون مرز

وضعیت روزنامه‌نگاری علم در ایران و تحولات آن تاریخچه‌ای جالب و پیچیده‌ دارد که شاید کمی هم متناقض به نظر برسد. در ادامه به بیم‌ها و امیدهای این وضعیت می‌پردازیم.

روزنامه‌نگاری علم در جهان پدیده‌ای جدید است و در ایران نیز طبعاً همانند روزنامه‌نگاری به‌معنای عام آن به‌مراتب جدیدتر. اما تحول روزنامه‌نگاری علم در ایران شباهت چندانی به تجربه سایر کشورها ندارد. ابتدا بهتر است روزنامه‌نگاری در عمل را از روزنامه‌نگاری به مفهوم مدرن و امروزی آن جدا کنیم. بخشی از موضوعاتی که در این نوشته درباره روزنامه‌نگاری علم و تاریخ آن، خاصه در ایران، روایت می‌شود امروزه در ردیف روزنامه‌نگاری حرفه‌ای و استاندارد علمی قرار نمی‌گیرد، همانطور که بخشی از محتوای روزنامه‌نگاری عمومی ایران نیز در دوران تحولش در قالب تفسیر امروزی از روزنامه‌نگاری که عمدتاً در کشورهای غربی تحول یافته است نمی‌گنجد. در اینجا و در بحث از تاریخ روزنامه‌نگاری علم در ایران، با تساهل، منظورمان نوشتن از علم در روزنامه‌هاست.

روزنامه‌نگاری: اقلیم به اقلیم

روزنامه‌نگاری در مناطق مختلف جهان منشأ و رشد یکسانی نداشته است و از مسیرهای متنوعی عبور کرده است. گاهی تفاوت‌ها در سبک‌ها و روش‌ها چنان وسیع است که شاید بتوان تمایزهایی جدی در میان آن‌ها یافت. برای مثال، روزنامه‌نگاری سنتی در کشورهای آمریکای جنوبی عمدتاً در قالب زیرشاخه‌ای از ادبیات رشد کرده است. بسیاری از روزنامه‌نگاران شناخته‌شده این منطقه همان‌هایی هستند که بعدها به‌عنوان چهره‌های پرفروغ ادبیات داستانی در جهان شناخته شدند. در این سبک و سیاق محتوای داستان به همان اندازه اهمیت دارد که نحوه روایت آن. استفاده از ساختارهای ادبی و عناصر داستان‌گویی چنان قدرتمندند که گاهی خواننده فراموش می‌کند که با متنی روزنامه‌نگارانه سروکار دارد یا با داستانی تخیلی. چیرگی این سبک داستانی و ادبی حتی در کار نویسندگان و روزنامه‌نگاران برجسته‌‌ای که گزارش‌هایی تحقیقی و عمیق می‌نوشتند کاملاً مشهود بود. کتاب گزارش یک آدم‌ربایی نوشته گابریل گارسیا مارکز از جمله این نمونه‌هاست. نویسنده در این کتاب یک داستان افشاگرانه و تحقیقی را تبدیل می‌کند به داستانی که شاید در جاهایی توان روایی آن از محتوا پیشی می‌گیرد.

درست است که در غرب روند اصلی روزنامه‌نگاری بر مبنای گزارشگری و خبررسانی توسعه یافت و مورد توجه قرار گرفت اما «نظارت بر ساختار قدرت»، اعم از هر قدرتی، رکن اصلی این حرفه بوده و هست. منظور این نیست که همه ارکان و بخش‌های روزنامه‌نگاری در این کشورها از این الگو پیروی کنند. هنوز هم عمده تولیدات رسانه‌ای این کشورها از همان چیزهایی تأمین می‌شود که به شایعات و اصطلاحاً محتوای زرد معروف است. اما در این فضا برای اعتباربخشی به رسانه‌ها تلاش‌های بسیاری شده است. رسانه از زمانی‌که نقش اصلی خود را اجرا کرد به‌عنوان چشم بینای جامعه شناخته شده و بر عملکرد ساختار قدرت نظارت داشته است. تأکید بر «نظارت بر قدرت» و ماهیت افشاگرانۀ رسانه تا آنجا رواج یافت که نقل قولی ــ به نقل از منابع مختلف ــ به شکل ضرب‌المثل در دنیای رسانه پیچید: «روزنامه‌نگاری یعنی انتشار چیزی که کسی در جایی مخالف انتشار آن است. مابقی چیزی نیست جز کار روابط عمومی».

به‌رسمیت‌شناختن چنین نهادی کار ساده‌ای نبود و تلاش‌هایی بسیار جدی در این راه صورت گرفت، چندان که آزادی مطبوعات تضمین و حتی به‌عنوان رکن چهارم دموکراسی شناخته شد. از معروف‌ترین تلاش‌ها می‌توان به اقدامات جوزف پولیتزر اشاره کرد. پولیتزر، سیاستمدار و مدیر رسانه‌ای، با وجود اینکه یکی از معروف‌ترین رسانه‌هایش یعنی نیویورک ورلد پیشگام روزنامه‌نگاری زرد بود، تلاش کرد با تأسیس «جایزه پولیتزر» و سرمایه‌گذاری در تأسیس «مدرسه روزنامه‌نگاری دانشگاه کلمبیا» و حمایت از آن نه‌تنها نسل تازه‌ای از روزنامه‌نگاران حرفه‌ای را تربیت کند که این حرفه را به‌عنوان نهادی معتبر تثبیت کند.

اما در شرق سیاره داستان فرق داشت. در کشورهای شرقی، مانند ژاپن، روزنامه‌نگاری بر مبنای فرهنگ غالب و ساختار اجتماعی این کشورها شکل گرفت و توسعه یافت. احترام به نهاد قدرت، امتناع از افشاگری و رسواکردن مسئولان، تلاش برای ارتقای آنچه خیر عمومی نامیده می‌شد، به اساس سبکی در روزنامه‌نگاری بدل شد که بعدها به روزنامه‌نگاری آسیایی شهرت یافت. در ایران داستان از این هم متفاوت‌تر بود.

نخستین روزنامه‌های ایران قبل از مشروطه و در عصر ناصری در داخل و خارج از کشور منتشر شدند. از همان ابتدا و بعدها به‌طور جدی در عصر مشروطه روزنامه‌های فارسی‌زبان به دو دسته عمده تقسیم شدند: دولتی و ملتی. روزنامه‌های دولتی را حکومت منتشر می‌کرد و در حکم بولتنی بودند که بیانیه‌های رسمی دولتی را بازنشر می‌کردند و به تعریف و تمجید از مدیریت ممالک محروسه می‌پرداختند و گزارشی از عظمت پادشاه ارائه می‌دادند. در مقابل، روزنامه‌های ملتی را روشنفکران و تجددطلبان و مشروطه‌خواهان منتشر می‌کردند. این روزنامه‌ها در غیاب ساختارهای مدرنی نظیر احزاب سیاسی و نهادهای مردم‌نهاد و اصناف و اتحادیه‌ها نقش همه آن‌ها را همزمان ایفا می‌کردند. اکثر این روزنامه‌ها به‌صورت تک‌نفره یا به کمک چند نفر اندک اداره می‌شد، و تمرکزشان بر نقد ساختار سیاسی حاکم بود. گاهی یک نفر کل یک روزنامه را با چندین اسامی مستعار می‌نوشت، و حتی گاه با خودش به بحث می‌پرداخت تا موضوعی را در ذهن مخاطب جا بیندازد. از این‌رو، بر اساس مشاهده و اطلاعات گزارش‌های زیادی تهیه و منتشر نمی‌شد. حتی زمانی‌که از خطابه محض دور می‌شدند و قصد ارائه گزارش داشتند به کلی‌ترین شکل ممکن به وضع اجتماعی اشاره می‌کردند. شاید به همین دلیل باشد که در دوره اول روزنامه‌نگاری در ایران نام‌های درخشان این عرصه عموماً ستون‌نویس‌ها یا نویسندگان مقالات بودند و چندان خبری از گزارشگری نبود.

خاستگاه روزنامه‌نگاری علم در ایران

با وجود این، هر دو گروه از نخستین روزهای انتشار مطبوعات در ایران به موضوع علم توجه داشتند. روزنامه‌های دولتی در گزارش‌هایی به فعالیت نهاد تازه‌ تأسیس دارالفنون و دانشجویان آن و دستاوردهاشان می‌پرداختند. این روزنامه‌ها خبرهایی هم از برخی رویدادها مانند سقوط یک شهابسنگ یا خورشیدگرفتگی منتشر می‌کردند. حتی در روزنامه‌ای که به همت مرتضی‌قلی صنیع‌الدوله، از رجال صنعتگر اواخر قاجار و اولین رئیس مجلس شورای ملی، چاپ می‌شد سعی می‌کردند ترجمه‌هایی از موضوعات جالب عمومی علم منتشر کنند. در این روزنامه‌ها موضوع علم در دو راستا پیگیری می‌شد: نخست در مواردی که مهر تأییدی بود بر پیشرفت علمی کشور و موفقیت دانشجویان یا «نخبگان» ایرانی در ایران و فرنگ، دوم در مواردی که ارزش خبری داشت و شگفتی‌ساز بود.

در مقابل، نشریات و روزنامه‌های ملتی یا منتقد هم گه‌گاه سراغ موضوعات علم می‌رفتند و از اهمیت آن می‌نوشتند. توجه این روزنامه‌های به موضوع علم شاید بیشتر به دلیل چشم‌انداز و دیدگاه رایج بخشی از متفکران / روزنامه‌نگاران این دوره بود که ایران را کشوری عقب‌مانده و غیرمترقی می‌دانستند و با بازدید از غرب به این نتیجه رسیده بودند که فناوری یا علم کاربردی برای ترقی ایران ضروری است. تتمه این دیدگاه را تا به امروز هم می‌توان دید. هنوز که هنوز است بخش بزرگی از روزنامه‌نگاری مؤلف ما تمرکزش بر مقاله‌نویسی و ارائه راهکار است. این سنت در بخش علم نیز ادامه یافته است.

یک جوالدوز به دیگران

اما تحت تأثیر این سنت و همچنین تقلید از روندی که در دنیای غرب شروع به افول کرده بود هرچه آشنایی ما با روزنامه‌نگاری مدرن و نیز مفهوم مدرن علم بیشتر شد، سبک معروف به الگوی «کسری دانش» (Knowledge deficit) به الگوی روزنامه‌نگاری علم در ایران بدل شد. «کسری دانش» دیدگاهی است در روزنامه‌نگاری علم و توسعه علم که باور دارد مشکل بزرگ مسئله علم در جامعه چیزی نیست جز عدم آگاهی مردم جامعه از اطلاعات علمی. بر اساس این الگو وظیفه رسانه هم چیزی نیست جز ترجمه رویدادها و اطلاعات علمی به زبان مردم عادی و انتقال دانش به آن‌ها. تصور می‌شود با این کار شکاف میان علم و جامعه پر خواهد شد و مردم آگاهی علمی پیدا خواهند کرد و در زندگی از این اطلاعات بهره خواهند برد.

از ابتدا نقدهایی جدی به این الگو وارد شد و اعتبار آن در دهه‌های اخیر بارها و بارها زیر سؤال رفته است. در تازه‌ترین بررسی صورت‌گرفته درباره نقش رسانه‌های علم در دوران همه‌گیری مشخص شد که تا چه اندازه این الگو اشکال دارد و صرف انتشار اطلاعات بدون توجه به مخاطب و نیازهایش نمی‌تواند نقشی در افزایش آگاهی علمی جامعه ایفا کند.

این دیدگاه در آغاز شکل‌گیری رسانه‌های مدرن علم در ایران، و به‌خصوص پس از انقلاب، سنگ بنای روزنامه‌نگاری جدید علم در ایران را گذاشت. البته باید توجه داشت که این انتخاب به نوعی ناگریز بود. بر اساس نظر گروهی از ناظران توسعه علمی ایران، مواجهه ما با علم مدرن و روش‌ها و کاربرد آن در همین ایام صورت گرفت و بدنه علم در ایران هنوز بزرگ نبود، و از سوی دیگر دوران پرشتاب علم و فناوری در جهان انبوهی داستان نگفته برای مخاطب ایرانی داشت، بنابراین استفاده از ساختار دایره‌المعارفی مبتنی بر ترجمه شاید گزینه ــ در زمان خود ــ قالب دفاعی بود. اوج موفقیت این سبک را می‌توان در محبوبیت مجلات دانستنیها و دانشمند دید.

با وجود این، برخی از مجلات و روزنامه‌ها با گذشت زمان کم‌کم سعی کردند از این الگو فاصله بگیرند. توجه و تأکید بر تألیف به‌جای ترجمه در دستور کار قرار گرفت، که عموماً در ابتدا از حوزه‌های نجوم و فضا آغاز شد ولی به سرعت و به مدد ظهور و گسترش اینترنت به سایر بخش‌ها هم تسری یافت. حالا می‌شد در روزنامه‌های عمومی و مجلات تخصصی علاوه بر گفتگوها و گزارش‌هایی از وضع موجود داخل کشور گزارش‌های تولیدی و گفتگوهایی خواند که با محققان خط مقدم علم و فناوری صورت می‌گرفت. این دوره متأثر بود از مدرن‌شدن الگوی روزنامه‌نگاری ایران، و در دوران اوج رسانه‌های چاپی پس از دوم خرداد پا گرفت، که البته با افت و خیزهایی ادامه یافت. با وجود این، سایه سنگین روزنامه‌نگاری سابق علم در ایران به همراه مشکلات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی همچنان بر سر رسانه‌های علم باقی ماند.

این روزها بسیاری از نشریات علمی قدیمی و باسابقه نظیر دانستنیها و دانشمند در آستانه تعطیلی‌اند. مجله‌ای مانند نجوم ــ که نقش یک کارگاه روزنامه‌نگاری را برای بسیاری از روزنامه‌نگاران علم در ایران داشت ــ با چالش جدی برای بقا دست به گریبان است. ما قدم در عصری گذاشته‌ایم که حیات رسانه علم در معرض تهدید است، آن‌هم در زمانه‌ای که بیش از همیشه جامعه به رسانه علم مستقل و معتبر نیاز دارد. بخشی از عوامل تهدیدکننده روزنامه‌نگاری علم در کشور از همان قسم مشکلاتی است که تمامی رسانه‌ها را تهدید می‌کنند: از گرانی کاغذ و چاپ و شبکه نامناسب توزیع گرفته تا رواج شبکه‌های اجتماعی و امثالهم.

یک سوزن به خود!

اما احتمالاً عوامل دیگری هم در کار باشند. رسانه‌های علم ما نمی‌توانند همۀ بار مسئولیت عدم اقبال را به گردن شرایط عمومی و مخاطب بیندازند. چقدر این رسانه‌ها تلاش کرده‌اند که مخاطب وجود آن‌ها را ضروری و حیاتی و بی‌جایگزین بدانند؟ در دورانی که دسترسی به منابع دقیق به صورت آنلاین فراوان‌تر از هر زمانی است طبیعی است که افزایش اندک قیمت باعث شود به‌سرعت این محصول از سبد خرید مردم حذف شود. ما در چند مورد توانسته‌ایم داستان‌هایی را پوشش دهیم که اولاً مخاطب با آن ارتباط برقرار کند و ثانیاً با خودش بگوید که اگر آن را از این نشریه تهیه نکند دیگر جایی گیرش نمی‌آید؟ از سوی دیگر، به‌نظر می‌رسد ما در روزنامه‌نگاری علم، در برخی موارد، از ضرورت به‌روزشدن و منعطف‌بودن در قبال فناوری نوین ارتباطی آگاه نیستیم. الگوهای تجاری و تحریریه ما برای دورانی است که این فناوری‌ها ظهور نکرده بودند و چنین نقش پررنگی نداشتند.

از دیگر از بحران‌های اصلی روزنامه‌نگاری علم در ایران می‌توان به نامرئی‌بودن آن در اقلیم روزنامه‌نگاری جهان اشاره کرد. چندی پیش بود که گزارشی از وضعیت روزنامه‌نگاری علم در جهان منتشر شد. طبق انتظار، هیچ داده‌ای از روزنامه‌نگاری علم در ایران در این گزارش وجود نداشت. دلیلش هم ساده است. ما با گذشت بیش از یک قرن هنوز از تشکیل نهاد حرفه‌ای روزنامه‌نگاری علم در ایران عاجز مانده‌ایم. ده‌ها بار تلاش برای شکل‌گیری نهادی حرفه‌ای که نقش مشورتی و حمایت حرفه‌ای، و نه صنفی، از روزنامه‌نگاری علم داشته باشد صورت گرفته و هر بار نیز به شکست انجامیده است. شاید به این دلیل که ما، روزنامه‌نگاران علم و اعضای این اجتماع، هنوز ضرورت این موضوع را درک نکرده‌ایم. چنین انجمنی می‌تواند عضویتی در نهادهای بین‌المللی مانند فدراسیون جهانی روزنامه‌نگاران علم داشته باشد و از طریق آن خدمات و در عین حال منابع تازه را در اختیار اعضایش قرار دهد، در رویدادهای جهانی شرکت کند، و از این تعامل جهانی بیاموزد. علم رویدادی است بدون مرز. گزارشگری و روزنامه‌نگاری از علم هم نمی‌تواند در غار رشد کند.

و در نهایت شاید مهم‌ترین مسیر دشوار پیش روی روزنامه‌نگاری علم که در شرایط فعلی مسیری نفس‌گیر می‌نماید چیزی نیست جز ایستادن بر پای معیارها و اصول روزنامه‌نگاری مدرن علم. احترام به مخاطب، تأکید بر ارائه بهترین نسخه از حقیقت قابل دستیابی، شفافیت و پرسش از نهاد علم مسیرهایی‌‌اند که با وجود دشواری باید پیموده شود. درست است که شرایط اقتصادی نشریات و رسانه‌ها در ایران و فشارهای اجتماعی و محدودیت‌هایی که نهاد علم ایجاد می‌کند منجر به نگرانی از چشم‌انداز آینده رسانه علم در ایران شده است اما در عین حال ابزارهای تازه و نیروهای درخشان تازه‌نفس و میل به بهترشدن اوضاع امید به بهبود روزنامه‌نگاری علم در کشور را زنده نگاه داشته است.  


این نوشته برای مجله بازخورد نوشته و نخستین بار در آن منتشر شده است.

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.