این یادداشت خلاصه و بازنویسی چندین کار قبلی درباره امکان این است که در یشت های اوستا و در بخش تیشتر یشت، اشاره ای به بارش های شهابی شده باشد.
ستاره شباهنگ یا Sirius که به نامهای آلف-کلب اکبر (سگ بزرگ)، شعرای یمانی و اخت السهیل نیز از آن نام برده میشود، پرنورترین ستارهای است که از روی زمین میتوان در آسمان دید. با قدر ظاهری ۱٫۴۶- این ستاره در فاصله حدود ۸٫۶ سال نوری از خورشید قرار دارد.
این ستاره در اصل ستارهای دوتایی است و ستاره همدم و کم سویی در اطراف آن قرار دارد. ستاره شباهنگ خود، ستارهای از رشته اصلی (در میانه عمر طبیعی ستاره) است و همدم آن ستارهای در رده کوتولههای سفید است که در سال ۱۲۴۱ خورشیدی کشف شد.
این ستاره به دلیل درخشش خیرهکنندهاش و اینکه درخشان ترین ستاره آسمان شب (برای ناظران زمینی) است، بهطور طبیعی جایگاهی ویژه در اسطورهها و فرهنگعامه پیداکرده است.
داستانها و اسطورههای مربوط به این ستاره را میتوان در مصر، چین، میانرودان، ایران باستان، برخی از مناطق آفریقا و بومیان آمریکا پیدا کرد.
در متون قدیمی ایران، تقریباً هیچ شکی وجود ندارد که این ستاره نماد و موکل ایزد تیشتر است. داستان تیشتر بهطور خاص در یشتها موردتوجه قرارگرفته است.
همینطور در تعدادی از متون، ازجمله در بندهش اشارهشده است که این ستاره یکی از چهار سپهسالار ارتش آسمانی ستارگان است.
درباره این داستانها چند نکته مرتبط با دانش ستارهشناسی وجود دارد. یکی از آنها اشاره به رنگ این ستاره است.
در توصیف این ستاره به فروغ سفید و خیرهکننده آن اشارهشده است که این موضوع بعدتر در بررسی گزارشهایی از تغییر رنگ این ستاره و حل معمایی درباره بررسی تغییر درخشش این ستاره و دلایل نجومی آن مورد استفاده قرار گرفته است.
همچنین در متن یشت ها به حضور همراهانی در اطراف آن به نام «تیشتریه» نیز اشارهشده است. حداقل بر اساس منابعی که در اختیارداریم نمیتوان مطمئن بود که این همراهان در آسمان اشاره مستقیمی به ستارههای صورت فلکی کلب اکبر داشته باشد، بهخصوص اینکه ظاهر و ساختار صورتهای فلکی و صورتکهای آسمانی در فرهنگهای مختلف متفاوت بوده است.
یکی از نکات جذابی که درباره این ستاره در بندهش ذکرشده درباره همراهی و طلوع آن با صورت فلکی سرطان یا خرچنگ است.
در بندهش درباره این ستاره آمده است:
«هنگامیکه تیشتر در برج خرچنگ طالع میشود»، نشانه باران سازی هویدا میشود. با توجه به اینکه ستاره شباهنگ نمیتواند در صورت فلکی دیگری ظاهر شود و موقعیت آن در آسمان نسبت به ستارههای دیگر (در مقیاس زمانی مشاهده از زمین) ثابت است، گاهی این عبارت باعث شک درباره ماهیت این ستاره شده که آیا واقعاً تیشتر اشاره به ستاره شباهنگ دارد یا جرم دیگری منظور بوده است.
در ادامه متن بندهش سرنخی وجود دارد که میتواند این تناقض ظاهری را حل کند: «چون هر ماهی را اختری، خویش است و ماه تیشتر چهارم ماه از سال و خرچنگ چهارم اختر از بره است بنابراین به سبب خویشی با خرچنگ است که تیشتر در او جست و نشانه باران سازی نمودار شد.»
با توجه به اینکه طلوع تابستانی ستاره شباهنگ در آسمان صبحگاهی در ماه تیر (تیشتر) اتفاق میافتد و در این ماه خورشید در صورت فلکی خرچنگ یا سرطان قرار دارد شاید این طلوع ستاره در خرچنگ درواقع اشاره به طلوع آن در زمانی داشته باشد که خورشید در صورت فلکی خرچنگ است.
تیشتر و باران
ارتباط ستاره تیشتر و باران و بارندگی، مختص ایران نیست. در مصر باستان این ستاره در تابستان همراه با فصل طغیان رود نیل ظهور میکرد و درواقع طلوع این ستاره و همزمانی آن با این رویداد بود که باعث شد مصریان باستان تقویمی خورشیدی بر مبنای طلوع تابستانی ستاره شباهنگ وضع کنند. همینطور در بینالنهرین گاهی این ستاره موکل ایزد اینانا سومری است که بعدتر به شکل ایزد ایشتر اکدی ظاهر میشود و موکلی بر چرخه حیات و زایش و باروری است که شاید اشاره به اهمیت بارندگی برای باروری زمین را در خود پنهان داشته باشد.
در یشت ها اما ارتباط میان تیشتر و بارندگی مشخص و محوری است. این ایزد پس از طلوع تابستانی خود با اهریمن موکل بر خشکسالی اپوش دست به مبارزه میزند؛ اما پس از پیروزی بر او – که اگر ازنظر زمانی آن را بخواهیم با تقویم سالیانه خورشیدی تطبیق دهیم، با توجه به طلوع تابستانی تیشتر در ماه تیر و مدت نبردی که حدود سی روز طول میکشد، این پیروزی باید در اوایل مردادماه اتفاق بیفتد – فصل بارندگیهای ایران هنوز آغاز نشده است.
در متن یشت ها به نبردی دیگر در این فاصله اشاره میشود.
بر اساس ترجمه ابراهیم پورداوود از متن تیشتر یشت کردۀ ۱۰ – بندهای ۳۹ و ۴۰ داستان اینگونه روایتشده است:
۳۹ تشتر ستاره رایومند فرهنمند را میستاییم، کسی که به پریها غلبه نمود، کسی که پریها را در هم شکست، آن پریهایی که اهریمن برانگیخت به امید آنکه تمام ستارگانی را که حامل نطفه آیند باز بدارد.
۴۰ تشتر آنها را شکست داد، آنها را از دریای فراخکرت دور نمود، آنگاه ابرها بالا برآمد و آبهای سال خوش آورنده روان گشت. در آنهاست سیل، باران شدید، آبهایی که سیلان کنان در روی هفتکشور پراکنده شوند، برای فروغ و فرش او را میستایم.
در کردۀ ۵ (بند ۸) توضیح دقیقتری درباره پریها دادهشده است:
«تشتر ستاره رایومند فرهمند را میستاییم کسی که به پریها غلبه کند، کسی که پریها را در هم شکند وقتی آنها به شکل ستارگان دنبالهدار (شهاب) در میان زمین و آسمان پرتاب شوند به نزدیکی دریای فراخکرت نیرومند خوشمنظر ژرف که آبش سطح وسیعی را فراگرفته است، …»
در ترجمه دقیقتر از متن عبارتی که به شهاب یا ستاره دنبالهدار ترجمهشده است، کرمستاره آمده است. ستارههایی که همانند کرمی در آسمان ظاهر میشوند و میتوانیم با اطمینان بالایی آنها را شهابها بدانیم.
دلیل اینکه چرا این اشاره را باید به شهاب و نه دنبالهدارها معطوف کرد شاید به این نکته برگردد که اولاً در متن اشاره به مبارزه با این موجودات به شکل جمع آمده است. ظهور دنبالهدارها علاوه بر اینکه به شکل سالانه نیست بهندرت پیش میآید که بیش از یک دنبالهدار مریی در آسمان دیده شود.
از سوی دیگر با نگاهی تطبیقی به داستانها و افسانههای قدیم مناطق مختلف، میبینیم که اشاره به شهابها در قالب موجودات یا نشانههایی از نبرد با موجودات اهریمنی تکرار شده است.
علاوه بر اشارههایی مبنی بر اینکه شهابها طالع یا نشان (omen) گاه منفی از سوی خدایان هستند برای مثال در متون بعدی نظیر قرآن اشاره مشخص به شهابها بهعنوان تیرهایی شده است که فرشتگان برای جلوگیری از استراق سمع شیاطین از ملکوت بر آنها میبارند.
«إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَهٍ الْکَوَاکِبِ ﴿۶﴾ وَحِفْظًا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ مَارِدٍ ﴿۷﴾ لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَیُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ ﴿۸ دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ ﴿۹﴾ إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَهَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ ﴿۱۰﴾»
(سوره صافات)
این نگاه با کلیت جهانبینی تقابل خیر و شر و بازنمایی آن در قابل نظم و آشوب نیز قابل توجیه است. شهابهای سرگردان اوج بینظمی و آشوب در نظم آسمان و رویدادهای آسمانی به شمار میروند.
آیا این داستان ریشه در مشاهده پدیدهای طبیعی دارد؟
شاید ما هیچوقت نتوانیم مجموع رویدادهایی را که به شکلگیری اسطوره منجر شده است، ردیابی کنیم، اما گاه همبستگیهایی را میان رویدادهای طبیعی و متون میبینیم که شاید سرنخهایی دراینباره به ما بدهد.
اینکه چرا پس از طلوع ستاره موکل بر بارندگی و پیروزی او بر دیو خشکسالی، او باید زمانی را به نبردی با موجوداتی (پریها) اختصاص دهد تا زمان پیروزی بر آنها فرابرسد و اینکه چرا این موجودات در شکل کرم ستارهها یا شهابها تصویر شدهاند، ممکن است دربردارنده نشانهای از آگاهی ضمنی سازندگان افسانه از رویدادی طبیعی در آسمان شب داشته باشد.
بارش شهابی برساوشی
در بازههای زمانی مشخصی از هرسال، پدیدهای به نام بارشهای شهابی اتفاق میافتند. بهطورمعمول در زیر آسمانی تاریک و بهدوراز آلودگی نوری و همینطور درخشش ماه کامل، ممکن است در هر ساعت در آسمان حدود ده شهاب سرگردان را در آسمان مشاهده کنیم.
این شهابها حاصل برخورد ذرات غبار کوچک و سرگردان در فضای میانسیارهای با جو زمین هستند. زمانی که این ذرات به جو زمین برخورد میکنند، به دلیل اصطکاک با جو و دمای فوقالعاده بالایی که در اثر این اصطکاک ایجاد میشود، در جو زمین میسوزند و ما میتوانیم سوختن آنها در جو را به شکل شهاب ببینیم.
اما در موارد و ایام خاصی ما شاهد افزایش تعداد شهابها در آسمان هستیم که معمولاً در بازهای چند هفته ادامه پیداکرده و در یکی دو روز به اوج خود میرسد. این پدیده به نام بارش شهابی معروف است.
دلیل این اتفاق گذر زمین در مدار خود به دور خورشید از میان ذرات باقیمانده از گذر دنبالهدارها است.
دنبالهدارها که عموماً از دورترین مرزهای منظومه شمسی و بر اثر پدیدههای مختلف گرانشی بهسوی مرکز منظومه شمسی و خورشید عازم میشوند تودههایی از یخ و غبار درهمفشرده هستند. فرد ویپل، این هستههای دنبالهدارها را به شکل گوله برفیهای کثیف توصیف میکند.
زمانی که این دنبالهدارها به نزدیکی خورشید میرسند تحت تابشهای خورشیدی، بخشی از یخ هسته آنها تصعید میشود و به همراه آن ذرات یخ و غبار موجود در هسته دنبالهدار از آن جداشده و در امتداد مسیری که دنبالهدار در حال حرکت است بهجای میماند. زمانی که نور خورشید به این ذرات خورده و بهسوی ما بازتاب پیدا میکند ما این باقیمانده ذرات را به شکل دنباله و گیسوی دنبالهدار میبینیم (که همین باعث انتخاب نام دنبالهدار برای این اجرام شده است.)
زمانی که هسته دنبالهدار در مدار خود پیش میرود، ذرات باقیمانده از آن در امتداد آن مسیر پراکنده میشوند و با کاهش چگالی آن (همانند بخاری که از موتور هواپیما در آسمان بهجای میماند) دیگر نور خورشید را بازتاب نمیدهند اما در مسیری که هسته دنبالهدار طی کرده باقی میمانند.
برخی از دنبالهدارها تنها یکبار به دیدار خورشید میآیند اما برخی دیگر که به دنبالهدارهای تناوبی معروف هستند، به دام گرانش خورشید افتاده و در مدارهایی به شکل بیضیهای کشیده به دور خورشید میچرخند و هر از چند گاهی به دیدار دوباره خورشید میآیند و هر بار که به خورشید نزدیک میشوند این توده ذرات باقیمانده در مسیر خود را غنیتر میکنند.
اگر مسیر دنبالهدار به دور خورشید بهگونهای باشد که از نزدیکی مدار زمین به دور خورشید عبور کند، ذرات بهجای مانده از آن در اطراف مدار دنبالهدار شاره یا جریان یا تودهای از ذرات را تشکیل میدهند که گاهی مدار زمین به دور خورشید را قطع میکند.
بدین ترتیب هر بار که زمین در مسیر گردش سالانه خود به دور خورشید از میان آنها عبور میکند، تعداد زیادی از این ذرات باقیمانده، با جو زمین برخورد کرده و از روی زمین به شکل شهاب دیده میشوند. در این صورت و به دلیل خطای پرسپکتیو، به نظر میرسد که همه این شهابهای ناشی از این ذرات را اگر در آسمان به شکل معکوس ادامه دهیم به نقطه مشخصی در آسمان میرسیم که آن را کانون بارش شهابی مینامند.
این بارشهای شهابی هرسال تکرار میشوند و چندتایی از آنها میتوانند باعث شوند در بازهای چندهفتهای تعداد شهابهای بیشتری در آسمان ببینیم و در شب اوج بارش (زمانی که زمین به چگال ترین بخش توده باقیمانده ذرات میرسد) گاهی میتوان در یک ساعت چند صد شهاب و در موارد خیلی خاص تا هزاران شهاب در آسمان دید. (که در این صورت به آن توفان شهابی گفته میشود.)
یکی از پر شهابترین بارشهای شهابی سالانه بارش شهابی برساوشی است.
کانون این بارش در صورت فلکی برساوش قرار دارد و هرساله حوالی ۲۰ تا ۲۲ مردادماه به اوج خود میرسد؛ بنابراین چند هفته پیش و پس از آن نیز شاهد افزایش تعداد شهابها در آسمان هستیم.
بهطور متوسط در یک بارش شهابی برساوشی معمولی انتظار میرود تعداد شهابهایی که در اوج بارش بتوان زیر آسمانی تاریک دید حدود ۱۰۰ تا ۱۲۰ شهاب در ساعت باشد. نکته قابلتوجه دیگر درباره بارش شهابی برساوشی این است که این بارش در اکثر سالهای خود شهابهای درخشانی به نام آذرگوی را تولید میکند. آذرگویها به شهابهایی که گفته میشود که ذره اولیه تولیدکننده آن (شهابواره) بزرگتر یا چگال تر است و درنتیجه هنگام سوختن این شهابها در جو زمین درخشش چشمگیری تولید میشود. گاه درخشش ناشی از این آذرگویهای قابلمقایسه با درخشش سیاره زهره و در مواردی حتی درخشان تر از درخشش ماه بدر میشود.
این پدیده امروز هم برای علاقهمندان طبیعت و نجوم یکی از رویدادهای جذاب سالانه به شمار میرود و در دورانی که آسمان شب از آلودگیهای نوری پاک بوده، حتماً چشمگیرتر بوده است.
تاریخ این رویداد با روایت تقویمی داستان مبارزه تیشتر برای آغاز فصل باران ها و نبرد او با پریها – که به شکل شهاب در آسمان دیده میشود – سازگاری دارد.
اما آیا درزمانی که این داستان شکل میگرفته این بارش وجود داشته است؟
بارش شهابی برساوشی حاصل گذر زمین از میان توده بهجای مانده از دنبالهداری به نام سویفت تاتل (۱۰۹P/Swift-Tuttle) است که نخستین بار در سال ۱۸۶۲ کشف شد. هسته این دنبالهدار قطری در حدود ۲۶ کیلومتر دارد و هر ۱۳۳ سال یکبار به دور خورشید میچرخد.
قطر این دنبالهدار آن را به یکی از بزرگترین دنبالهدارهایی بدل کرده است که بهصورت تناوبی به دور خورشید میچرخند. (در مقام مقایسه قطر هسته دنبالهدار معروف هالی حدود ۱۱ کیلومتر است)
دنبالهدار سویفت تاتل آخرین بار در سال ۱۹۹۲ از نزدیکی خورشید رد شد و دفعه آینده در سال ۲۱۲۶ از کنار خورشید عبور خواهد کرد.
اما آیا این دنبالهدار زمانی که اسطوره ساخته میشده، به دام خورشید افتاده بوده و این بارشهای شهابی را ایجاد کرده بود یا بعدازآن بوده که برای اولین بار به دیدار خورشید آمده است؟
اگرچه برخی از نشانهها درباره مشاهده بارش شهابی برساوشی در دوران باستان وجود دارد اما معتبرترین سندی که دراینباره در اختیار داریم بر اساس گزارشی است که در چین ثبتشده است.
بر اساس این گزارش ثبتی از بارش شهابی برساوشی با بیش از صد شهاب در ساعت در سال ۳۶ میلادی در چین اتفاق افتاده است. نمونههای دیگری از این گزارشها هم در چین و هم در کره ثبتشده است.
این ثبتهای تاریخی تائید شده نشان از آن دارد که گذر اولیه دنبالهدار به دورانی بسیار قدیمتر از این تاریخ بازمیگشته و حداقل در سده نخست پیش از میلاد بارش شهابی برساوشی شناختهشده و ثبتشده بوده است.
بدین ترتیب شاید بتوان با اطمینان خوبی گفت در زمانی که متون اسطوره تیشتر شکل میگرفته، بارش شهابی برساوشی پدیدهای بوده که بهصورت سالانه اتفاق میافتاده است و با توجه به اهمیت آسمان شب ممکن است برای مردمی که این داستانها را شکل دادهاند، اینکه در بازهای زمانی از اواخر تیرماه تا اواخر مردادماه، تعداد شهابهای رصد شده در آسمان به شکل چشمگیری افزایش مییابد (و در بین آنها تعداد بیشتری آذرگوی دیده میشود) امر آشنایی بوده است و شاید به همین دلیل تفاوت فاصله زمانی پایان نبرد تیشتر با اپوش و آغاز فصل باران ها را به نبرد تیشتر با موجوداتی اختصاص دادهاند که بروزش در آسمان به شکل شهاب باشد.
طبیعتاً از چنین همبستگی نمیتوان نتیجه گرفت که آنها – حتی در صورت دانستن اینکه این اتفاق در این زمان رخ میدهد – شناختی از ماهیت آن داشتهاند.
نقدی که ممکن است درباره این دیدگاه وجود داشته باشد این است که با توجه به اینکه ما بارشهای شهابی سالانه دیگری نیز در هرسال داریم چرا داستانهایی درباره آنها نداریم.
شاید یکی از دلایل این باشد که بارش شهابی برساوشی که در تابستان رخ میدهد یکی از پر شهابترین بارشهای شهابی سالانه است. بهطور سالانه (غیر از مواردی استثنایی که یک بارش خاص در دورههای خاصی به دلیل شرایط گذر هسته دنباله دار ممکن است توفان شهابی به پا کند – مانند بارش شهابی اسدی در آبان ماه) دیگر بارشهای سالانه پر شهاب در بازه زمانی نامناسبی برای رصد اتفاق میافتند.
دو بارشی که غیر از بارش شهابی برساوشی ازنظر تعداد شهاب در اوج قابلمقایسه با بارش شهابی برساوشی هستند بارشهای شهابی رُبعی (Quadrantids) و جوزایی (Geminids) هستند که اولی در حدود ۱۲ و ۱۳ دیماه به اوج میرسد و دومی در نیمه دوم آذرماه.
هر دو این بارشهای در زمستان و فصلی اتفاق میافتند که احتمال ابری بودن هوا بسیار بیش از تابستان است و بنابراین احتمال اینکه پدیده بهعنوان پدیدهای منظم که هرسال تکرار میشود مشاهده و رصد و ثبتشده باشد کمتر از بارش شهابی برساوشی است.
در مورد بارش ربعی غیر از زمان رخ دادن این بارش، به دلیل شکل توده بارش، بازه فعال بودن بارش بسیار کوتاه است و تنها در عرض چند ساعت به اوج میرسد و سپس خاموش میشود و نتیجه این است که در مواردی ممکن است این اوج در روز اتفاق بیفتد و امکان رصدش وجود نداشته باشد.
بنا بر کل این داستان شاید بتوان این احتمال را مطرح کرد که نیاکان ما که افسانه تیشتر را پرورش دادهاند، از وقوع رویدادی در آسمان آگاه بودهاند که در اثر آن در بازه زمانی مشخصی تعداد بیشتری شهاب در آسمان دیده میشده است.