چه کسی باهوش تر است؟ شما یا شامپانزه

اگر به سایت بی بی سی فارسی سری زده باشید به آزمونی دررابطه با سنجش هوش خودتان در مقایسه با شامپانزه ها هم برخورده اید. بعید است وسوسه نشده باشید که در این آزمون شرکت کنید و در نهایت احتمالا متوجه شده اید که هوش شما از شامپانزه ها پایین تر و یا در همان سطح است.

این نمونه یکی از نمونه های جالب توجه از این موضوع است که چطور برای اینکه موضوعی را مهم کرده و مورد توجه قرار دهید می توانید برخی داده های درست و غلط را در هم بیامیزید و در حالی که کاری که انجام داده اید در اصل اشتباه نیست اما تاثیر آن را به طور چشمگیر در راستای نظر خودتان افزایش دهید.

اصل داستان ساده است. دانشمندی به نام هانس راسلینگ برای اینکه نشان دهد آگاهی ما از رویدادهای خاصی در محیط اطرافمان اندک است و بر مبنای پیش فرض های قبلی جهان را می نگریم، مجموعه پرسش هایی با هدف «سنجش نا آگاهی» مردم تهیه کرده است.

عمده هدف این پرسش ها این است که به شما نشان دهد اوضاع جهان از نظر اقتصادی و به ویژه از نظر تغییرات جمعیتی و سطح سواد و … بهتر از آنچیزی است که به نظر می آید و بسیاری از نگرانی هایی ناشی از افزایش جمعیت و … چندان پایه ای در واقعیت ندارد. در درستی این حرف شکی نیست اما در نحوه انجام آن شاید جای بحث باز باشد.

Untitled-2طبیعتا این سوال ها بر مبنای برخی از مطالعات آکادمیک و بررسی های اقتصادی و پیش بینی های جمعیت شناسی ارایه شده است و برای اینکه به برخی از آنها پاسخ دهید شما باید نه تنها این مطالعات را خوانده باشید که گاهی از بین روایت های متفاوت و پیش بینی های مختلف یکی از آنها را نیز  انتخاب کنید.

برای مثال سوال اول که شاید سوال شوکه کننده ای به خصوص برای کسانی باشند که دایم از زبان آدم هایی شبیه به من از خطر افزایش جمعیت شنیده اند، درباره پیش بینی این است که در سال 2100 چه تعداد افراد بین سن 0 تا 14 سال حضور خواهند داشت و آن را در مقایسه با آنچه امروز هست بسنجند.

وقتی شما با پاسخ درست مواجه می شوید که تقریبا این حمعیت در هر دو سال 2000 و 2100 یکسان است شاید همه باورهای شما درباره افزایش جمعیت به هم بریزد.

این تلنگر خوبی است که باید آمار ها را بررسی کرد. اما در عین حال به جای اینکه به شما بگوید در سال 2100 جمعیت زمین به عدد بیش از 10 میلیارد نفر خواهد رسید تغییر شکل هرم جمعیتی را مورد تاکید قرار می دهد.

این تغییر هرم جمعیتی بر اساس یکی از پیش بینی های سازمان ملل متحد بنا شده است. سازمان ملل متحد با بررسی روندهای موجود جمعیتی در جهان 3 پیش بینی برای سال 2100 ارایه کرده است. بر اساس پیش بینی خوش بینانه جمعیت جهان در سال 2100 شروع به کاهش کرده و به اندکی بیش از 6 میلیارد نفر خواهد رسید. بر اساس پیش بینی بدبینانه اما روند افزایش جمعیت ادامه یافته و به عدد 16 میلیارد نفر افزایش خواهد گرفت و بر اساس میانگین این دو روند  جمعیت جهان به چیزی حدود 10 میلیارد نفر خواهد رسید.

این پیش بینی تغییر هرم جمعیتی بر مبنای بررسی روند تغییرات جمعیت میانگین دو پیش بینی خوشبینانه و بدبینانه سازمان ملل است.

بنابراین جواب اگرچه درست است اما قطعی نیست و در عین حال دانستن روند تغییر شکل هرم جمعیتی جهان الزاما در رده دانش عمومی به شمار نمی رود. 

اما به هر حال این سوالات و پاسخ های آنها بیانگر  موارد مهمی هستند که باید مورد توجه قرار داد. شکی وجود ندارد که وضع درآمد اقتصادی، شکاف های طبقاتی و سطح سواد در حال رشد است اگرچه می توان در تعریف متفاوت سواد اکنون و سواد در سال 2100 درباره عمق شکاف طبقاتی موجود و بسیاری از موارد بحث های مختلفی را مطرح کرد.

اما تکلیف شامپانزه و هوش ما چه می شود؟

این نکته مورد بحث من است که چگونه انتخاب تیتر و اندکی بازی با آن می تواند شما را تا مرض افسردگی پیش ببرد.

داستان از این قرار است که این محقق برای هر سوال این پرسش نامه جواب ها را  روی موزهای مختلفی نوشته و جلوی یک شامپانزه قرار داده است و او از میان آنها به تصادف یا بر اساس برداشت های شامپانزه وار خود از موز محبوب، یکی را انتخاب کرده است. بعد از اینکه برای همه این سوال ها این روند تکرار شده است تعداد مواردی که شامپانزه موزی با جواب درست را انتخاب کرده (دقت کنید که جواب نوشته شده روی موز ربطی به انتخاب شامپانزه نداشته و هر بار او تنها یمی از سه موز را انتخاب می کرده ) حساب شده و حالا امتیاز شما براساس جواب های درست با انتخاب های شامپانزه شمرده می شود و شما خود را در رقابتی با شامپانزه ها می بینید و این داستان با تیتر شما با هوش ترید یا شامپانزه و تصویر یک شامپانزه متفکر، تاثیر بیشتری بر خواننده می گذارد.

در این آزمایش به راحتی می شد جای شامپانزه را با یک ماشین قرعه کشی، انداختن تاس، انتخاب با چشم بسته از میان ظرفی حاوی سه جواب، جوجه مرغ، بچه لاک پشت، هشت پا، اسب و یا هر چیز دیگری که به طور تصادفی دست به انتخاب یک شی از سه شی بزند عوض کرد.

اینکه چرا شامپانزه برای این تیتر و این آزمایش انتخاب شده است به این دلیل ساده است که شما از قبل می دانید شامپانزه موجود باهوشی است و توانایی های ذهنی بسیار بالایی دارد که گاهی آن را تا حد کودک 5 یا 6 ساله ارزیابی کرده اند. همچنین می دانید شامپانزه توانایی بی نظیری در عملکرد حافظه کوتاه مدت خود دارد، می تواند زبان اشاره را به خوبی یاد بگیرد و می توان به او کلمات را تا حدی یاد داد که امکان درک برخی از کلمات و عمل به آنها را به دست آورد. شما بسیاری از موارد شاهد گزارش هایی از آزمایش هایی هستید که برروی هوش شامپانزه انجام می شود و به همین دلیل وقتی بازی را به شامپانزه می بازید احساس می کنید واقعا عملکرد ضعیفی داشتید و احساسات شما  از این باخت بیشتر جریحه دار می شود و بیشتر نگران عمق نا آگاهی خود می شوید. تا اینکه مثلا به یک دستگاه قرعه کشی باخته بودید.

اما طراح این تحقیق و سپس باز نشرکنندگان  این آزمون در سایت های مختلف از جمله بی بی سی فارسی در بین همه حرف های خود به راحتی از زیر بار این سوال ساده فرار می کنند که چه نسبتی میان این داده ها و هوش ما یا شامپانزه وجود دارد؟ اانتخاب ما از میان جواب ها بر اساس داده های قبلی است که در اختیار داشته ایم. آنها را تحلیل کرده و گزینه ای را انتخاب می کنیم. شامپانزه مورد نظر در این مورد تنها موزی را انتخاب کرده است.

البته نتیجه چنین بازی از نظر رسانه ای قابل پیش بینی است. شما برای به چالش کشیدن شامپانزده از نظر هوشی وارد بازی می شوید ( شاید تیتری مثل «آیا اطلاعات شما از برخی از شاخص های توسعه در جهان به حدی هست که بتوانید بر انتخاب های کور یک دستگاه قرعه کشی غلبه کند؟ » چندان حس رقابت جویی در شما ایجاد نکند) یا شاید برای اینکه ثابت کنید این چه سوال مسخره ای است و معلوم است که من باهوش ترم وارد بازی می شوید. در اکثر موارد امتیازی پایین تر و یا در حد شامپانزه به دست می آورید و این مساله تبدیل به مکانیزمی در برابر موضع گیری های آینده شما در برابر بحث هایی می شود که طراح این پرسش ها می خواهد به شما ثابت کند که دیدگاه شما در آنها درست نیست.

شما می توانید نمونه این سوال ها را با همین تیتر اشتباه درباره هر حوزه ای که خواستید طراحی کنید. مثلا شما باهوش ترید یا شامپانزه، و بعد 9 سوال درباره ساختار گرانش نسبیتی بنویسید و وقتی تعداد بسیاری از مردم که مطالعه عمومی در آن سطح ندارند جواب غلط دادند به آنها با طعنه بگویید خوب بیشتر تلاش کن تو الان در حد شامپانزه هستی.

در جذاب بودن این روش ها – به خصوص وقتی از حوزه بحث های آکادمیک بیرون می آید و به عرصه رسانه عمومی کشیده می شود – شکی نیست اما آیا چنین تیترهای جذاب اما اشتباهی به افزایش آگاهی کمک می کند؟

هر جوابی که برای این پرسش درست بدانید باید مطمئن باشید شامپانزه ای در گوشه ای از جهان یکی از موزهایی که جواب شما رویش نوشته شده بود را انتخاب کرده است.

برای اطلاع بیشتر درباره روندهای تغییر جمعیتی جهان می توانید گزارش سازمان ملل متحد با عنوان WORLD POPULATION TO 2300 را در این نشانی مطالعه کنید یا به وب سایت بخش جمعیتی دفتر امور اقتصادی و جوامع سازمان ملل در این نشانی مراجعه نمایید و یا به صفحه جمعیت جهان وزارت بازرگانی امریکا در این نشانی سری زده و همچنین برای مشاهده تغییرات شکل هرم جمعیتی جهان تا سال 2100 بر مبنای پیش بینی میانگین سازمان ملل به این سایت سری بزنید.

 

  

 

دیدگاه‌ها

  1. ممنون آقای ناظمی، موضوع جالبی رو مطرح کردید.

    در مورد دورنمای نقش انسان بر محیط زیست کره زمین، نرخ افزایش جمعیت و مسائل مرتبط با اون به نظر من ما انسان ها تا همین الآنش هم به جاهای بسیار خطرناکی رسیدیم. در سایت زیر برخی از این فجایع به صورت آماری بیان شده:

    http://www.worldometers.info/fa/

    یا با یه حساب سر انگشتی دیگه می شه دید که در مورد مسأله ی تأمین غذا برای جمعیت حدوداً 7 میلیاردی جهان که البته مسأله ی مهمی هم هست با فرض این که هر انسان به طور متوسط فقط یک کیلوگرم غذا در روز بخوره (تازه من فکر می کنم متوسط خوراک ما انسان ها 2 تا 3 کیلوگرم و شاید بیشتر هم باشه!) جمعیت کنونی ما انسان ها روزانه حداقل 7 میلیارد کیلوگرم (7 میلیون تن!!!) غذا می خورند. شما حساب کنید در یه ماه، یه سال و بعد مثلاً طی 50 یا 100 سال آینده این عدد چه رقم وحشتناکی خواهد شد! فکر می کنم حتی حیواناتی مثل گاو گوسفند هم که فکر می کنیم خیلی پر خورند به پرخوری نسل ما انسان ها نباشند!
    این آمار رو می شه به صورت تقریبی برای خیلی موارد دیگه هم مثل میزان آب مصرفی، مقدار زباله ی تولید شده، تخریب جنگل ها و مراتع، تعداد کشتار حیوانات در هر روز و … ه حساب کرد:

    مثلاً یه بار که به صورت تقریبی حساب کردم دیدم اگه از کشتار حیواناتی مثل مرغ و ماهی و گوسفند و … فاکتور بگیریم! جمعیت کنونی ما انسان ها در هر ثانیه بیش از 30 گاو می کشه (چیزی بیش از یک میلیارد گاو در هر سال) و تا پنجاه سال آینده با همین نرخ افزایش جمعیت و همین شیوه تغذیه این آمار به بیش از 50 گاو در هر ثانیه خواهد رسید! اصلاً کاری ندارم که خوردن گوشت خوبه یا بد و یا برامون مفیده یا مضر، می خوام بگم با این وضعی که ما پیش گرفتیم اگه برای نوع خوراک یا کنترل جمعیت مون چاره ای نیندیشم به زودی دچار قحطی و گرسنگی خواهیم شد! و ضمناً یادمون باشه که 100، 200 یا حتی 500 سال هم در گذر تاریخ لحظه ای بیش نیست و خیلی زود فرا خواهد رسید!

  2. البته از زاویه ای که شما به مطلب نگا کردین خیلی هم خوبه…ولی به نظر من اونها هم اینو میدونن و نخواستن واقعا اصلن مقایسه ای بین هوش انسان و شامپانزه بکنن…چرا که اصلن این ازمون هیچ ربطی به لین قضیه نداره و در جای خودش ازمون ها مختلف و جالبی طراحی شده و من جااهای مختلف دیدم..در واقع اصل مطلب این کار هم همین هست که نشون بده میزان آگاهی ما مردم جهان از جهانی که درش هستیم توی زیمنه های مختلف میتونه چقدر کم و نادرست باشه…و این مطلب رو اومده با خلاقیت توی اون چهارچوب مطرح کرده تا شاید بیشتر توجه جلب کنه و مثلن یه متلکی باشه به ماها که ببین! آگاهی که تو درباره این موارد داری با و میتونی جواب بدی در حد همون جواب شانسی هست که یه شامپانزه میده..چون بحرحال در همون اول هر کس متوجه این مطلب میشه که این آزمون هیچ ربطی به میزان هوش و مقایسه اون نداره…چرا که شامپانزه ها دارن فقط موز رو شانسی برمیدارن که هیچ ربطی به اون سوال نداره…پس مقایسه ای در کار نیست….یه تلنگر به ما ادمهاست که تو یه چهرچوب شاید بی ربط قرار داده شده…و مطمعننن کسی که نتونسته اینها رو متوجه بشه و مثلن از اینکه هوشش از شامپانزه کمتره افسرده بشه واقعا فکر نمیکنم توی ادمهای عادی پیدا بشه …چون باید مقدار ضریب هوشیش بسیار کم بوده باشه….

    چیزی که مشخص هست اینه که تکیه و عنوان اصلی مطلب هم اینه که میزان ناآگاهی شما چقدر هست…یا میزان اطلاعات شما از جهان چقدر هست و تکیه ای روی مقایسه هوشی بهیچ وجه وجود نداره به نظر من…

    کلن وجه اصلی مطلب کاملن مشخصه و چیزی برای گول زدن و ایجاد توهم و … وجود نداره به نظرم…

دیدگاهتان را بنویسید

*

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.