داستان پرحاشیه خبری که در آن فردی ادعا کرده بود موفق به ساخت ماشین زمان شده است میتوانست در حد یک اشتباه ساده باقی بماند. خبرگزاری فارس روز 17 فروردین خبری را با این مضمون بر خروجی خود قرار داد که مبتکری ایرانی موفق به ساخت ماشین زمان شده است و در چند خط بعدی وی توضیح میداد که در واقع ابزاری را ساخته است که میتواند شرایط آینده را پیشگویی کند و مثلاً تاریخ مرگ، تعداد فرزندان و … را به شما بگوید یا از تغییرات قیمت ارز شما را مطلع کند.
خبرگزاری فارس به سرعت متوجه اشتباه خود شد و این خبر را از خروجی خود پاک کرد البته در همان مدت این داستان به سوژهای برای شوخی و مزاح در شبکههای اجتماعی تبدیل شد. همه چیز به همین سادگی میتوانست فراموش شود تا اینکه روزنامه شرق دست به انتشار مصاحبهای با این مخترع زد.
در این گفتگو بود که این شخص سودازده، عرصه را مناسب ترک تازی خود دید و هرچه دل تنگش میخواست به زبان آورد و بخش عمدهای از آن بدون هیچ تعریضی در روزنامه معتبر شرق چاپ شد. این مصاحبه بدون هیچ نکته و توضیح و تفسیر جنبی منتشر شد و اگرچه هر خوانندهای که اندکی مطالعه و یا پیشزمینه در حوزه مسایل علمی داشته باشد از دیدن آن یا خواهد خندید و یا زیر گریه خواهد زد اما الزاماً همه مخاطبان چنین واکنشی را نسبت به این مصاحبه نخواهند داشت.
در مورد این مصاحبه در روزهای بعد 2 نکته به طور واضح مورد توجه قرار گرفته است. یکی در باره ادعاهای عجیب و غریب این فرد و شرایطی که چنین افرادی در جامعه ظهور پیدا میکنند و دیگری در باره انتشار این مصاحبه.
برخی از کاربران شبکههای اجتماعی و مردم با دیدن این مصاحبه و اطلاع از وجود چنین افرادی در جامعه شگفتزده شده و آن را به عنوان پدیدهای خاص و ویژه نگاه کرده بودند. پدیدهای که باید برای وجود آن به دنبال دلیل و نقصی در سیستمها و شرایط اجتماعی گشت. نکتهای که از دید این دوستان دور مانده این است که این فرد به هیچوجه یک استثنا نیست. تعداد اینگونه از افراد سودازده در جامعه و فعالیت آنها بسیار بیشتر از آن چیزی است که گاهی به حوزه رسانهها و افکار عمومی میرسد.
شاید برخی از اساتید و افراد حرفهای جامعه علمی مواردی را از مواجهه با چنین افرادی در ذهن داشته باشند. در انجمنهای علمی تعداد چنین مراجعینی بیشتر است و اگر شما در رسانههای علمی فعالیت کرده باشید تقریباً به طور مداوم با این افراد برخورد دارید. خود من بارها از اینکه میدیدم این تعداد از افراد سودازده با این جدیت و پشتکار در جامعه حضور دارند شگفتزده شدهام. در مدتی که در روزنامه جام جم مشغول فعالیت بودم شاید هفتهای و یا ماهی نمیگذشت که با چندین مورد از این افراد برخورد پیدا نمیکردم. طبیعی هم هست زمانی که این افراد راهی به درون مجامع علمی پیدا نمیکنند – که البته گاهی نیز موفق میشوند – به سراغ رسانههای عمومی و غیرتخصصی بیایند.
در این مدت بارها و بارها با افرادی مواجه شدم که ادعاهای شگفتانگیزی را مطرح میکردند. بیشترین آنها مواردی بود که ادعا میکردند نظریات فیزیکی جدید مطرح کردهاند، نسبیت انیشتین را توانستهاند رد کنند، نوعی موتور محرک بسازند که نیاز به سوخت ندارد – و همه قوانین فیزیک را نقض میکند – و البته دهها مورد که ادعا میکردند دستگاههایی برای پیشبینی زمینلرزهها ساختهاند که میتواند با دقت قابلتوجهی همه زلزلهها را پیشبینی کند. برخی از آنها ادعا میکردند توانستهاند نظریات جدیدی درباره آغاز و انجام کیهان ارائه کنند و یا معادلات ریاضی مطرح کنند که مثلاً قضایای حل نشده را به سادگی حل میکند و دهها مورد مانند آن.
طبیعی بود که ما هیچوقت دست به انتشار اینچنین خبرها و گزارشهایی نمیزدیم. اما این مسئله همیشه هم آسان نیست. برخی از این افراد آنچنان پشت کاری دارند که شما را تا مرز جنون پیش می برند. گاهی هر روز صبح پیش از آنکه من به محل کارم برسم در دفتر حضور داشتند و از دست تماسهای تلفنی آنها که گاهی نیمهشبها اتفاق میافتاد و در بازههای کوتاهی تکرار میشد به ستوه میآمدم. گاهی فکر میکردم اگر من در کار خودم یک صدم درصد این پشتکار را داشتم چه موفقیتهایی که در پیش پایم قرار داشت! سپر محافظ رسانهها البته همیشه کارآمد نیست. برخی از این افراد تنها به ادعایی ساده بسنده نمیکنند آنها گاهی مدارکی را ضمیمه کار خود میکنند که ظاهر موجهی دارد و البته برخی از موارد ادعای اولیه آنها به صورت بدیهی اشتباه نیست.
بسیاری از آنها گواهی ثبت اختراع از اداره ثبت اختراعات ایران را به همراه داشتند و برخی دیگر اضافه بر آن گواهی شرکت در فن بازارها و نمایشگاههای بینالمللی ابداعات را به همراه داشتند و از آن مهمتر اینکه بسیاری از اوقات میتوانستند با کمک پشتکار عجیب خود تأییدهایی از منابع معتبر به دست آورند. گاهی آنها نامههایی را از اساتید دانشگاه ضمیمه کار خود میکردند که مثلاً در آن نوشته شده بود این ایده خوبی است و امیدوارم موفق باشید. چندان دور از ذهن نیست که استاد پر مشغله دانشگاهی وقتی با سماجت آنها روبرو میشود برای از سر باز کردن آنها نامهای بیخطر نوشته باشد غافل از اینکه این نامه و موارد مشابه دومینویی را به حرکت در میآورد که در نهایت باعث انتشار وسیع یک خبر دروغین میشود.
گاهی کار از این هم بالاتر میگرفت. برخی از این افراد با استفاده از فضای عمومی سیاسی جامعه که در آن تشویق نوآوری و ابداعات و ابتکارات و تاکید و تبلیغ بر موضوع عجیب و غریبی به نام نخبگان و نخبهگرایی به سراغ ادارات دولتی میرفتند و برخی از اوقات راهشان این قدر هموار میشد که میدیدی مقامات عالیرتبه سیاسی در باره ادعاهای آنها اظهارنظر کرده و یا از آن حمایت کردهاند.
همین پیگیریها گاهی برای آنها جواب میداد و رسانههایی که در رقابت برای انتشار خبرهای مثبت و لابد امیدوارکننده هستند آنها را مطرح میکردند. گاهی خبر کشف فرمولی در رد نظریات انیشتین یا ساخت هواپیمایی که همزمان کشتی و زیردریایی میشود در صدر خبرهای صدا و سیما و روزنامهها قرار میگرفت و حالا تصور کنید چه کار دشواری در پیش پای بقیه رسانهها قرار دارد که آن موضوع را دنبال نکنند. ما باید به سؤال ساده مدیرانمان پاسخ میدادیم که اگر چنین رویدادی این قدر اشتباه است که ما میگوییم چطور همه رسانهها آن را پوشش دادهاند و مقامات از آن حمایت کرده و جای معتبری مانند اداره ثبت اختراعات آن را به رسمیت شناخته و از آن حمایت کرده است.
گاهی ما از سوی این افراد و همچنین انجمنهای حامی آنها متهم به مخالفت با مبتکران و اندیشمندان و نخبگان ایرانی، وادادگی در برابر غرب، استفاده از منابع ملی برای سیاه نمایی و … میشدیم. به خصوص در مواجهه با برخی از مخترعان این وضعیت پیش روی ما بود. یک بار برای اینکه ثابت کنیم ثبت اختراع در اداره ثبت اختراعات به معنی صحت ایده نیست و مسئولان آن دفتر عموماً طرح را از نظر تکراری نبودن بررسی میکنند مجبور شدم پیشنهادی را ارائه دهم و با موافقت روزنامه آن را دنبال کنم. طرحی را آماده کردم که از عنوان تا محتوای آن همه چیزش بیمعنی و اشتباه بود. موضوع طرح درباره دستگاه پیشرفتهای بود که میتوانست همه شهابهای دیدهشده در آسمان شب را بشمرد و منبع آنها و جنس آنها و همچنین محل برخورد آنها به زمین و تعداد زیادی پارامترهای بیربط دیگر را تعیین کند. کل این دستگاه از 6 قطعه فلز ساخته شده بود و به ضمیمه آن تعدادی از گزارشهای بیربط مربوط به بارشهای شهابی و تعدادی نقشه آسمان را نیز ضمیمه کردم و به دفتر ثبت اختراعات بردم. همان طور که فکر میکردم این طرح تمام مراحل تأیید اختراع را طی کرد و تنها در آخرین و پس از اطمینان از تأیید آن بود که طرح را بیرون آوردیم تا بدنامیاش برایمان باقی نماند.
در آن سالها چند باری فهرست ثبت اختراعات و ابداعات را گرفتیم تا آنها را مرور کنیم و از بین هزاران مورد ثبت اختراع گاهی به مواردی مانند لواشک گوجهفرنگی و یا چند مورد دستگاه پیشبینی زلزله و یا سوخت شاتل فضایی نیز برخوردیم. این مسئله به این معنی نیست که همه اختراعات چنین وضعی داشتند اما مسئله مهم این است که این گواهی به معنی تأیید علمی نیست.
اکثر افراد مدعی نیز ویژگیهای نسبتاً مشابهی داشتند. اکثراً افرادی فوقالعاده پر تلاش و ساعی بودند. عمده آنها تحصیلات دقیق در حوزهای که کار میکردند نداشتند اما به شکل حرفهای دست به اختراع میزدند و هر یک دهها و گاهی بیش از 100 اختراع در کارنامه خود داشتند. در نمایشگاههای داخلی و بعضاً خارجی شرکت کرده بودند. به طور مطلق هیچ یک از آنها از جزییات کارهای خود صحبت نمیکردند و معتقد بودند برای امنیت خود و ترس از سرقت ایده نمیتوانند جزییات آن را بیان کنند. آنها حتی اجازه بازدید از اختراع یا تماشای فرمولهایشان را به ما نمیدادند. اکثر معتقد بودند با پیشنهادهای کلان از سوی دانشگاهها و سازمانهای علمی مواجه هستند ولی دوست دارند افتخار این کار در ایران باقی بماند. برخی از آنها که امکانات مالی بهتری داشتند و یا توانسته بودند از امکانات دولتی سهمی به دست آورند، دارای سمتهای عجیب و غریب و البته خودساختهای بودند . در بسیاری از اوقات آنها به شدت اسیر توهم توطئه بودند و برخی از آنها فکر میکردند مأمورهای جاسوسی سایر کشورها دنبال آنها هستند.
اصلاً فکر نکنید که همه آنها دروغ میگفتند. بسیاری از آنها واقعاً به آنچه میگفتند اعتقاد داشتند. در بین این افراد تعداد زیادی شیاد و دروغگو نیز وجود داشت که از آب گل آلود ماهی صید میکردند اما بسیاری از آنها نیز صادقانه حرف میزدند اما سودازده بودند. راه علم را نمیدانستند و وقتی هم به آنها توضیح میدادی بلافاصله خود را با نیوتون و گالیله و انیشتین مقایسه میکردند و میگفتند همان طور که دنیا بعدها فهمید گالیله راست میگوید بعدها قدر کار ما دانسته میشود و ما را در سطح مقامات تفتیش عقاید کلیسای قرون وسطی میدیدند.
آنها به دلایل مختلف نیاموخته بودند که مسیر نوآوری و کشف و ابداع از دل کار سخت و مرتبط میگذرد. آنها نمیدانستند که در دنیای علم آنچه جهشهای غولآسا به شمار می رود بر دوش هزاران کار و تحقیق و شخص دیگری بنا میشود که قبلاً مسیر را هموار کردهاند. آنها مسیر پلکانی علم را نمیشناختند و گمان میکردند هرکس بخواهد میتواند یک باره به میانه پلههای یک نردبان بلند بجهد.
این افراد البته مختص جامعه ایران هم نیستند. در همه جای دنیای چنین سودازدهها و شیادانی وجود دارند که به شبه علم متوسل میشوند و یا کالای بدلی خود را به جای طلای ناب به مردم میدهند. میتوان ساعتها درباره شرایط مختلفی که به ظهور و بقای این افراد و این گروهها کمک میکند بحث کرد اما به جرات میتوان گفت حتی اگر کشور ما و یا هر کشور دیگری به بهترین سیستم آموزشی، علمی و فرهنگی هم مجهز باشد، شاید تعداد این افراد کاهش پیدا کند اما به صفر نمیرسد.
این همان مساله ای است که مرا به نکته دوم میرساند.
در چنین بازار مکارهای که از یک سو علم و فناوری نیاز واجب مردم است و توسعه یک کشور بدون افزایش آگاهی علمی مردم امکان ظهور ندارد. در روزگاری که علم و فناوری به بخش جداییناپذیر زندگی روزمره ما بدل شده است و در دنیایی که مسایل علمی آن قدر پیچیده است که برای تفسیر و ترجمه آن به زبان مردم باید تلاش ویژه و فوقالعاده اما ضروری و اجتنابناپذیری صورت بگیرد و در شرایطی که دنیای علم هم دنیایی با مرزبندی مشخص نیست که در آن سره و ناسره از هم قابل تفکیک باشد و حتی در بین خود جامعه علمی نیز ما گاهی با تقلبها و سیاست کاریها مواجهیم چه کسی باید سره را از ناسره تشخیص دهد و در اختیار مردم قرار دهد؟ چه کسانی باید حکم سنگ محک را بازی کنند؟
جواب به نظر مشخص است روزنامهنگاران علمی و مروجان علم. این روزنامهنگارهای علمی هستند که باید در مواجهه با اخبار علم را از شبه علم جدا کنند، مسایل مهم را تشخیص داده آن را به زبان مردم ترجمه کرده و آن را توضیح داده و تفسیر کنند. باید با مطالعه عمیقی که از موضوعات دارند صحت آن را تأیید کنند و روندهای آن را بررسی کنند. دنیای پیچیده علم و فناوری به قدری پیچیده است که روزنامهنگاران علمی حتی خبرهای مراجع معتبر را نیز دربست قبول نمیکنند. آنها حتی وقتی خبر پژوهشها و تحقیقات جدید را دریافت میکنند، به بررسی و تحلیل آن میپردازند آن را با منابع مختلف مرور میکنند، حتی به منابع مالی و ارتباطات احتمالی پشت پرده پژوهشی نگاه میکنند تا مبادا به ابزاری بدل شوند که به جای توسعه علم در خدمت ترویج شبه علم و خرافه قرار بگیرند. در جهان علم حتی ما بیطرف نیستیم. ما به عنوان روزنامهنگاران علمی جهتگیری داریم و جهتگیری ما را فکت ها و حقایق علمی تشکیل میدهند. ما خبری را فقط به دلیل جذاب بودن و بدون داشتن پشتوانه نباید تبلیغ کنیم. ما به خاطر تعداد مخاطب و علاقه آنها به انتشار خبر نمیپردازیم و یا حداقل نباید بپردازیم. طرفهای یک داستان علمی بر خلاف یک داستان سیاسی هر کسی نیست که در آن باره صحبت کرده باشد. هنوز که هنوز است صدها نفر به تخت بودن زمین اعتقاد دارند اما لازم نیست هر بار که درباره ماهوارهها و سیاره زمین صحبت میکنیم به آنها اشاره کنیم. آنها صدای بی اعتباری هستند. این سختگیریها و شکاکیت در روزنامهنگاری علمی شدید تر از حوزههای دیگر است. حتی به بدیهیترین موارد نیز باید شک کرد و دوباره و چند باره آنها را بررسی کرد و در همان حال به خبرهای پر سر و صدا و پر حاشیه تنها در صورتی مجال انتشار عمومی داد که بر پایه منطقی بناشده باشند.
البته کنترل این روندها در اختیار ما نیست. مطلبی اشتباه و افسانهای علمی منتشر میشود و ما باید واکنش نشان دهیم. این وظیفه بر عهده ما است اما این مسیر با روشن سازی و توضیح مطالب اتفاق میافتد و نه با تریبون دادن به افرادی که فاقد صلاحیت اولیهاند. شاید گفته شود برخی از موارد این افراد و این کارها موضوع جالبتوجهی برای عموم است که به مباحث روزانه مردم راه مییابد و ما هم به فرد مدعی مجال میدهیم تا حرف خود را بزند و مردم قضاوت کند. مگر قرار نیست مردم در نهایت داور و محک خبرها باشند؟ نخیر اینگونه نیست. مردم میتوانند از بین گزارههای درست انتخاب کنند اگر روزنامهنگاری به معنی آن است که هر ادعایی را بدون بررسی، بدون چک کردن فکت ها و بدون توضیح و حاشیهنویسی بازتاب دهد، پس نقش روزنامهنگاران چیست؟ چرا در همه دنیا روزنامهنگاران این همه هزینه میدهند و از آنها به عنوان رکنی از دموکراسی یاد میشود؟ مگر نه اینکه روزنامهنگارها هزینه آگاهی بخشی به مردم را میدهند؟ مگر نه اینکه روزنامهنگاری رکنی از دموکراسی است چون رای دهندهها را آگاه میکند و آنها میتوانند آگاهانه انتخاب کنند و تصمیم بگیرند؟ اگر قرار باشد هر منبع معتبر و غیر معتبری را به طور یکسان بازتاب داد چه کمکی به آگاهی مردم شده است؟
البته که در عصر تبلیغات و آگهیها و رقابتهای اقتصادی این حرفها به شوخی شبیه شده است. ما در بسیاری از اوقات مطالبی را منتشر میکنیم چون فکر میکنیم مخاطب دارد. و وقتی افراطی به این راه میرویم به جای رسانه آگاهی بخش ممکن است تبدیل به رسانه زرد و تابلوید شویم که همه مشتاقانه آن را میخرند و میخوانند و از دل سالها مطالعه آن اگر چیزی از آگاهی مردم کم نشده باشد چیزی نیز بر آن افزوده نمیشود.
در داستان اخیر به نظرم همکاران ما در چاپ این مصاحبه اشتباه کردند. هدف این مصاحبه چیست؟ ارزش آن در کجا است؟ چه عاملی ما را به گفتگویی بدون توضیح با مدعی که همه ما از چرند بودن حرفهای وی اطمینان داریم کشانده است؟ حتماً دوستان ما دلایلی برای خود داشتهاند اما این دلیل را من درک نمیکنم و حداقل اینکه ضروری بود به خواننده آن مطلب گفته شود که حرفهایی که میخواند اعتباری ندارد.
بسیاری از مخاطبان چنین روزنامهای قطعاً خود این موضوع را درک میکنند اما هیچ تضمینی وجود ندارد که همه آنها الزاماً متوجه اشتباهات شوند. ادعای بزرگی است که شاید بسیاری از افراد آن را باور کنند. حداقل برایشان این سؤال پیش آید که اگر این همه اشتباه است پس چرا روزنامهای مانند شرق با تمام اعتبار و حرفهای بودنش با وی مصاحبه کرده است؟
دکتر منصور وصالی، دوست ارجمند و سردبیر سابق ماهنامه نجوم سالها پیش در دفتر مجله نجوم داستان معروفی را تعریف میکرد. اینکه در صفحه یک روزنامهای مطلبی درباره موضوعی که در آن تخصص دارد خوانده و متوجه شده که اشتباه است. وی میگفت من به همه حوزههایی که در روزنامه منتشر میشود احاطه ندارم و حرف آن را چون در آن آمده قبول میکنم وقتی میبینم در حوزهای که مطلعم اشتباهی رخ داده است و مطالب غلط منتشر شده است طبیعتا فرض را بر این میگذارم که بقیه مطالب روزنامه هم به همین حد دربردارنده خطا و اشتباه است و دیگر به آنها نیز اعتماد نخواهم کرد و این حرف درستی است. اما این داستان به نظرم در دل خود نکته دیگری را نیز آشکار میکرد. خوب یا بد، وضع موجود ما در ایران این گونه است. این افراد وجود دارند، این ادعاها مطرح میشوند و خبرها نیز بخواهیم یا نخواهیم از روی عمد یا اشتباه به رسانهها میآیند و در اختیار مردم قرار می کیرند. ما گاهی عصبانی میشویم و گاهی در فضای دوستانمان در شبکههای مجازی حرفهایی در تأیید ناراحتی خویش میزنیم و دوستانمان آنها را تأیید میکنند اما واقعیت این است که اثرات چنین کارهایی بدون توجه به حرفها و عصبانیتهای ما و خارج از حلقههای محدود دوستان ما ادامه مییابد. آبهای شور و شیرین در هم میآمیزد و نتیجهاش آشفتهبازاری است که در ذهن مردم شکل میگیرد.
چنین ایامی است که بیش از هر زمانی ترویج علم مهم میشود. راهی جز این وجود ندارد که از فرصتهای اندک برای توسعه و ترویج علمی استفاده کرد. مناسبتهایی مانند روز نجوم و یا دیگر موارد بهانههای هستند که میتوان از آنها برای کمک به ترویج علم بهره گرفت. آن هم در دوران سختی که در کنار همه مشکلات موجود مسایل اقتصادی نیز باعث شده است هزینه کتب، مجلات و منابع آموزشی به طور جدی افزایش پیدا کند و به عبارتی منابع انحصاری تر شود.

سلام
سال نو مبارک
1- وقتی اخبار “علمی” فرهنگی هنری شبکهی 4 ، پروژهی آپولو را زیر سوال میبره و اونو «خیال پردازی» معرفی میکنه یا اخبار شبانگاهی شبکهی 3 میاد میگه منجمان عربستانی سیارهی زهره را با ماه اشتباه گرفتن و روز عید فطر را اشتباه اعلام کردن، باید فاتحهی خیلی چیزها را خوند
2-
«… یا ساخت هواپیمایی که همزمان کشتی و زیردریایی میشود در صدر خبرهای صدا و سیما و روزنامهها قرار میگرفت و …»
«… از بین هزاران مورد ثبت اختراع گاهی به مواردی مانند لواشک گوجهفرنگی و یا چند مورد دستگاه پیشبینی زلزله و یا سوخت شاتل فضایی نیز برخوردیم.»
من واقعا متوجه نمیشم مشکل این مواردی که گفتید چیه؟ مثلا مگه ساختن وسیلهای که هم در هوا، هم در آب و هم در زیرآب حرکت کنه از نظر علمی غیرممکنه؟
سلام
در مورد بند دو در نقل قول اول شاید امکان ساخت چنین چیزی وجود داشته باشد اما در این مورد خاص رسانه ها با شخصی مصاحبه کرده بودند که ادعا می کرد این ابزار را ساخته درحالی که تنها مدل پلاستیکی دردست داشت و البته توضیحاتش با همان مشخصاتی که ذکر کردم همراه بود و البته هنوز دانش آموز دبیرستانی بود و ادعا داشت ناسا به دنبال او است.
در مورد نقل قول دوم فکر کنم قبول داشته باشیم لواشک گوجه فرنگی در دایره انتظارات ما از اختراع قرار نمی گیرد و سوخت شاتل فضایی نیز وقتی چیزی به نام شاتل فضایی وجود دارد قطعا سوختش هم وجود دارد و شما نمی توانید سوختی را که صدها بار به کار رفته است اختراع کنید مگر اینکه مدعی باشید سوخت جدیدی برای شاتل فضایی ساخته اید که در این صورت آن را باید متناسب باموتور و پیشرانه این سامانه آزمایش کرده باشید و حداقل شاتلی آزمایشی ساخته شده باشد که با سوخت شما کار کند و یا برایآن بهینه سازی شده باشد. طبیعی است که این اتفاق ها هیج کدام رخ نداده است.
اون دانش آموز دبیرستانی همکلاس من بود توی دانشگاه. انتظار آدم اینه که کسی که هواپیما می سازه، حتی بدون اون ویژگی های خارق العاده، درکی از دینامیک و استاتیک و غیره داشته باشه. اما ایشون نداشت. ضمن اینکه هرگز کوچکترین توضیحی، حتی در مورد اینکه اصلا این دستگاه به چه درد می خورده نداد. اما از امکانات و بودجه های کلانی بهره مند بود.
ایراد کار اینه که اختراع و مخترع، فقط به مسخره بازی تبدیل می شن و کسانی هم که واقعا با زحمت زیاد چیزی مفید و واقعی اختراع می کنن دیگه اون اعتبار رو نخواهند داشت.
سلام مجدد
شما عملکرد رسانه های خارجی را در مورد بازتاب این خبر چه طور دیدید؟ آیا مطلب و طرز برخوردشون حرفهای بود؟
چه تعداد از این رسانهها برای مطمئن شدن از کم و کیف ماجرا و حقیقت موضوع، به منبع اصلی خبر (که بعدا هم حذف شد) مراجعه کردند و اگر مراجعه کردند چه تعدادشون مترجم حرفهای فارسی داشتند؟ بیش تر این رسانهها عنوان دانشمند را برای این فرد به کار بردند در حالی که در هیچ کدوم از سایتهای فارسی چنین عنوانی وجود نداشت و حتی خود این فرد هم چنین ادعایی نداشت . بعضیها سایتها در یک متن ، بعضی جاها از عنوان scientist و بعضی جاها از عنوان businessman استفاده کردند . این وسط تا جایی که من دیدم فقط سایت cnet بود که بعد از تکذیب ثبت چنین اختراعی در مراجع قانونی ایران از طرف وزارت علوم، در انتهای مطلبش این موضوع را اضافه کرد و …
من خودم فرق زیادی بین فارس و تلگراف ندیدم یا چیزهایی که wired نوشته بود در حد اراجیف سخیفترین وبلاگهای طرفدار رژیم حاکم بر ایران بود.
ممنون
آقا یعنی متوجه نشدید اینا خیال پردازیه؟ ایران تا حالا جه غلطی کرده تو دنیای علم؟ از بس تبلیغات بی پایه و دونگ میکنن! ببین ذهن ها به کجا رفته! دنیای غرب اگه الان در علم و تکنولوژی حرفی برای گفتن داره 3000 سال پیوسته پله های دانش رو طی کرده تا امروز .. من واقعن در این حس خود بزرگ بینی ایرانیا موندم! مگه متوجه نمیشین جایگاه تون چیه؟ ایرانیا توی الف با موندن انوقت …! هنوز زبان علمی و محافل علمی نداره
سلام
من این خبر را از شبکه من و تو و از برنامه من و تو پلاس شنیدم وخیلی تعجب کردم. حتی تو این برنامه به این مبتکر!!!! عزیز تبریک گفتن. کاش هر چیزی را راحت قبول نکیم و کمی در موردش تحمل کنیم و کمی تعقل
سطح همه چیز در ایران خیلی پایینه،و من هرچه می گذره به اینکه مراکز مرجع هم یه مشت اداره بروکراتیک قرن نوزدهمین بیشتر پی می برم، وقتی جمع هدایای نقدی و اوقاف مالی هدیه شده به هاروارد در سال 30 میلیارد دلاره،و بیش از 60 دانشگاه این رقم براشون بیشتر از 1 میلیارد دلاره، به تفاوت سنت علمی اینجا و اونجا پی می شه برد، بدبختی اینکه به خاطر توهمِ سمی “ما می توانیم” و نگاه ایدئولوژیک به دنیا این افراد پر و بال هم می گیرن توی این وضعیت. پر و بالی که شاید هیچگاه نمی گیرن، اضافش کنید تفکر انتقادی که یه ایرانی هیچ وقت یاد نمی گیره
دوست عزيز، با اصل حرفت موافقم. فقط يك نكته: رقمي كه گفتي، endowment هست كه مثل سرمايه است. رقم هدايا در سال خيلي كمتره و فقط در يك مورد بالاي يك ميليارد دلار شده. هر چند اين عدد هم خيلي بزرگه ولي هدايا غالبا حدود نيم ميليارد دلار در سال هستند.
بله، درست می فرمایید، منظورم درآمد ناشی از هدایای سالانه به اضافه اوقافی بود که از قبل به دانشگاه اعطا شده
سلام، از روزنامه شرق که در سال های اخیر مطالب مفید زیادی رو به صورت گزارش و مصاحبه منتشر کرده که البته نشان دهنده ی نگاه درست به مسئله هست چنین حرکتی بعید بود. البته شاید هدفی داشتن و می خواستن یادآوری کنن که ما در چه جامعه ای داریم زندگی می کنیم که در این صورت موفق بودن.
الان که قسمت هایی از مصاحبه رو خوندم ، که بیشتر به طنز شاهت داره البته از نوع بی مزش، مطمئن شدم که روزنامه این رو یا برای خنده منتشر کرده، یا همون طور که گفتم تا یاد آور بشه ما هنوز توی چه جامعه ای داریم زندگی می کنیم. واقعن جای تشکر داره! گاهی ما یادمون میره ، یاد آوری بد نیست …
به نظرم با هر تفکری اصل این کار اشتباه بوده است. اگر هدف تذکر دادن وضع جامعه و یا حضور چنین قشری است می توان به راحتی گزارشی از این ادعاها تهیه کرد. من شکی به آگاهی و ارزش همکاران روزنامه شرق و نقش موثری که این روزنامه در توسعه سطح آگاهی عمومی بازی کرده است ندارم. اما معتقدم در این مورد خاص مسیر اشتباهی طی شده است.
اتفاقا به نظر من باید این افراد رو به سطح جامعه کشوند و مفتضح کرد تا از توهماتشون بیان بیرون. کاری که روزنامه شرق انجام داد کاملا درست بود.
با کمال احترام موافق نیستم.
حتی اگر فرض اولیه شما را بپذیریم (که من مطمئن نیستم کار درستی باشد و سودی داشته باشد) روشش این نیست. شما به دهها روش می توانید این کار را انجام دهید که در حالیکه هم حرف های این فرد و ادعاهای وی یمی آید صحت حرف هایش مشخص شود. در این مورد خاص ببه نظرم دوستان گروه اجتماعی روزنامه کمی اشتباه کردند و البته این همه تاکید برای این است که اتفاقا روزنامه شرق یکی از روزنامه های فوق العاده دقیق و خوب کشور است که انتظارها از آن بیشتر از بقیه است.
اتفاقا به نظر من روزنامه شرق مصاحبه خوبی کرده، کسی که دیپلم داشته باشه هم میفهمه که این آدم داره مزخرف میگه. لحن این آدم عوامانه تر و مسخره تر از اونه که بشه ازش حرف حساب انتظار داشت.
با احترام، خیلی موافق نیستم. حتی اگر چنین قصدی در بین بود باید یا در گوشه ای توضیحی می آمد و یا متن به شکل گفتگو – گزارش تنظیم و در دل آن توضیحات لازم می آمد. البته این اشتباه به نظرم نه خدشه ای بر نقش مهم شرق وارد می کند و به خصوص هیچ اثری بر گروه علمی این روزنامه دارد. دقت کنید که این مطلب را گروه جامعه روزنامه شرق منتشر کرده و احتمالا قصد داشته مثلا معضلی اجتماعی را مطرح کند اما ناقص این کار صورت گرفته است.
بدتر روزنامه صدا و سیماست. خود من به شخصه چند مورد خبر اختراع دستگاه پیشبینی زلزله توسط مخترع ایرانی رو یادم میاد.
بله. اشاره به روزنامه شرق در این مورد خاص فقط به دلیل مورد جدید بود وگرنه در همه روزنامه ها این مساله وجود دارد و اتفاقا روزنامه شرق یکی از روزنامه های دقیق کشور است که شاید به همین دلیل دیدن این مصاحبه در آن بیشتر از دیدن آن در روزنامه های دیگر شگفت انگیز بود.
آقای ناظمی می بینید …
میبینید رسانه های اونها از یک مسئله کوچیک که به قول شما میتونست در حد یک اشتباه ساده باقی بمونه چه سر و صدایی راه انداختند …
اما، ما؟
یکی از بزرگترین دروغ های تاریخ بشریت (سفرهای تخیلی انسان به ماه)،که به انواع و اقسام مختلف مدارکش رو شده رو بی تفاوت از کنارش رد میشیم!
…………………
به عنوان یک نمونه NASA عکسهایی از مدارگرد LRO رو به ما نشون میده(که حتما” شما دیدین) که در اون عکسها رد ماهنورد از اون ارتفاع کاملا” مشخص هست در حالی که در عکسهایی که در آرشیو خود NASA موجود هست،ماهنورد از فاصله بسیار نزدیک، هیچ ردی نداره!!
در لینک زیر میتونین این تناقض فاحش رو ببینید.
یا این سوتی محرز NASA در این کلیپ 17 ثانیه ای
ماشین زمان کم بود، شما هم به جمعشون اضافه شدی
بنظر من کمتر کسی نکته اصلی رو میبینه… این آدمها فقط جلب توجه میخوان و بس… من الان به عملکرد همین آقای آینده بین شارلاتان نمره 20 میدم، چون کار اصلیش که جلب توجه باشه درست انجام داده، هرچقدر که از نظر من و شما اینکار غیراخلاقی باشه، برای اون توجیه پذیره…
مطلب خیلی خوبی بود و کاشکی همه همینقدر دغدغه داشتند.. من بعلت فضای کاریم کم و بیش با چنین متوهمانی برخورد دارم و فصل مشترک همه آنها همین جلب توجه هست…
تو سطوح بسیار ابتدایی و پایین علم بنظرم میشه همچین اتفاقات بزرگی (پرش های بزرگ) اتفاق بیفته ولی از یه جایی به بعد امکان نداره بدون طی کردن مسیر منطقی علمی دستاوردی داشت، که البته از اون نقطه ای که بشه چنین پرش هایی داشت بیش از 300 سال میگذره و در نتیجه پیش فرض همه چنین ادعاهایی غلط بودن آن است…
البته همیشه نوابغی مثل Srinivasa Ramanujan هستن، اما اونها هم توی حوزه های نظری هستن، دیگه اختراع اصولا معلومه تهش چیزی نیست با سطح تکنولوژی فعلی
سلام آقای ناظمی گرامی
ممنونم از مطلب خوب شما.
مطالبی که بهش اشاره کردید، برای بسیاری از مخترعین محصولات عجیب و غریب درسته (اون دستهای که از ساز و کار علمی نا آگاه هستند) اما در این مورد خاص به نظرم نکتهای دیگر را هم باید در نظر گرفت و اون هم این که این فرد، یک مخترع عادی نیست. ایشون یک مرکز به نام «مرکز هدایت راهبردی مخترعان و مبتکران کشور» تاسیس کرده. احتمالا این محصول را در آینده تولید انبوه خواهد کرد و به فروش خواهد رساند.
با این اوصاف به نظر سکوت رسانهای در زمینه نقد سخنان ایشون درست نیست و باید رسانهها به نقد جدی اون بپردازند تا از کلاهبرداری در آینده جلوگیری بشه. این طور نیست؟
پیمان جان
تعداد بسیاری از این افراد یا در چنین سازمان هایی هستند و یا خود سازمان جدید می سازند. ایشان که کار را راحت کرده و خودش اختراع خودش را هم ثبت کرده است. من هم موافقم که باید این چنین نام هایی را زیر نظر داشت و مواظب خبرهای آینده آنها بود اما مطمئن نیستم اینکه یک به یک همه ادعاهای وی را پاسخ دهیم کار درستی است یا نه. خیلی از این افراد منتظر ایجاد شدن فضایی هستند که از آن استفاده کنند. فرض کن تعداد زیادی از کسانی که درجه های دانشگاهی در زمینه فیزیک دارند نامه بنویسند که این آقا اشتباه می کند و به این دلیل و … یکی از محتمل ترین کارهای ایشان این است که این چنین نامه ای را ضمیمه کارهایش کند و هرجا می رود اعلام کنید ببینید! این کار به قدری مهم است که حتی آدم های حرفه ای احساس خطر کرده اند و بعد هم می پرسد این دوستان دانشمند چطور قبل از اینکه دستگاه را ببینند آن را نقد کرده اند؟ و البته او هم هیچوقت چنین دستگاهی را به نمایش نمی گذارد. این ادعای ابلهانه ای است اما مخاطب عادی بلافاصله می گوید خوب راست می گوید دیگه باید اول می دیدند شاید راست گفته باشد. برای همین به نظرم بحث کردن در باره کلین این آدم ها مفقد تره مگر اینکه واقعا ظاهر مطلبشان بیشتر شبیه به علم شده باشد و لازم باشد استدلال کرد که چرا اشتباه است
غرب 3000 سال تمدن و پیشرفت علمی پیوسته داره از همون یونان باستان محافل علمی داشته! الان صد ها سال هست که هم محافل معتبر علمی داره و هم آموزشی و هم انتشارات معتبر علمی! به هیچ عنوان ایران در هیچ قسمت از تاریخش قابل مقایسه با اونا نیست! ایران هنوز محافل و نشریات معتبر علمی نداره! هیچ مرجعی نداره! فقط یک محفل در این کشور به عنوان یک مرجع سالهاست مورد ارجاع برای یک رشته خاص هست و اون هم محافل دینی هست! ما در ایران در کلیه رشته ها اعم از هنری علمی آموزشی سیاسی اقتصادی و… هیج محفل و مرجع و نشریه معتبری نداریم! چون اصولن اینجا هنوز جامعه شکل نگرفته بلکه فقط جمع مردمان در کنار هم هست و جامعه زنده و پویا نیست! کاملا نا خود آگاه و باری به عر جهت! ربطی هم به حکومت نداره مردم ما از قدیم این روش رو انتخاب کردن! شما خیلی عالی نوشتی آقا خیلی لذت بردم! بله ایران مراجع معتبر علمی و نشریات وابسته نداره! برای یک تحقیق و روش سکولار امکان ارجاع به هیچ مرجعی در ایران به زبان فارسی نیست و اصولا زبان فارسی همچین قابلیتی رو عنوز نداره
با شما کاملا موافقم که مجرمین اصلی این وسط خبرگزاری فارس و بخصوص روزنامه شرق مدعی حرفه ای گری هستند. و البته نتیجه «جذب خواننده» این رسانه ها بهر قیمت برای کل ایرانیها گران تمام شده و باز ایرانیها مضحکه دنیا شده اند. اینجا را ببینید برای مثال:
http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/middleeast/iran/9985757/Iranian-scientist-claims-to-have-invented-time-machine.html
و نگاهی به انبوه کامنتها نشان میدهد که اکثر کامنت گذاران این ادعا را مثل ادعای ارسال میمون به فضا، دولتی هم تلقی کرده اند و مسخره کرده اند.
بنظر من خود ما (منظورم کسانی است که به علم و اخبار تحولات علمی علاقه داریم) تا حدی مقصریم. در تمام دنیا هستند کسانی که مدعی چیزهای عجیب و غریب زیادی میشوند و البته طرفدارانی هم پیدا میکنند. اما یک فرد، حتی اگر استاد دانشگاه باشد، وقت و توانایی لازم برای پوشش دادن تمام ادعاهای اینچنینی را ندارد (خود شما بسیار خوب به سماجت و حجم بالای ادعاها اشاره کرده اید). اینجاست که ضرورت وجود نهادی غیر دولتی متشکل از کسانی که علم و تحولات علم را میفهمند و فعالانه دنبال تشخیص سره از ناسره میروند، بیش از پیش مشخص میشود. چنین نهادهایی در خیلی از کشورها وجود دارند و فعالند و نشریه چاپ میکنند و پادکست پخش میکنند و پنل های گفتگو میگذارند، اما در ایران متاسفانه کل بار این مسوولیت به گردن مسوولین صفحات علم و تکنولوژی روزنامه هاست که نمیتوان از آنها همیشه توقع 100% دقیق بودن و انجام تحقیقات گسترده قبل از چاپ مطلبی را داشت، بخصوص که بالاخره هدف اصلی روزنامه جلب مشتری است.
همیشه هم مساله به طنزی چنین گل درشت و مضحک ختم نمیشود. برای مثال اخبار مربوط به سلامتی را نگاه کنید که چه حجمی از چرندیات، دروغ، و ادعاهای کذب در آنها وجود دارد و چطور این همه اطلاعات غلط یا بی ارزش دائما وارد ذهن مخاطبان رسانه هایی میشوند که اخبار علمی بطور عادی برایشان صرفا حکم صفحه پر کن دارد.
ارادتمند قربان
اول این که به نظر بنده خواندن کلیه مطالب این وبسایت بر هر علاقهمندی به ژورنالیسم علمی واجب عینیئه. ممنون که شما بار این زحمت رو به دوش گرفتی.
دوم این که در رابطه با همان خبر ماشین زمان … بیبهرگی ژورنالیستهایی که خبر و مصاحبه را کار کردند از علم، عواقب دیگری هم دارد: بیآبرویی علمی در عرصه بینالمللی
http://gizmodo.com/5994334/oh-yes-an-iranian-scientist-has-invented-a-time-machine-so-he-says
خدا قوت
قربانت
حافظ
قربان اولا شما لطف دارید
و بعد از ان هم بله متاسفانه به گیزمودو هم محدود نماند و به سرعت در بین بقیه روزنامه ها نیز توسعه یافت
به خاطر دارم سال اول دبیرستان بودم که با ایده ای خلاقانه در زمینه تولید اکسیژن، تحسین و هیجان اساتید شیمی و زیست و فیزیک اطرافم را برانگیختم.
بعد از یک سال مطالعه و تحقیق مستمر (البته با کمک استاد شیمی خودم در دبیرستان و یکی از اساتید بیولوژی دانشگاه) به مرحله عملیاتی طرح، یعنی ساخت نمونه اولیه ایده، رسیدم.
برای ساخت این دستگاه که قرار بود بر اساس الگوی مکانیکی مکانیزم تولید اکسیژن گیاه، اکسیژن مورد نیاز در مکان های محدود مانند کپسول های فضانوردی را تامین کند، به هزینه ای نیاز داشتم که از عهده تامین و پرداخت آن بر نمی آمدم.
در این شرایط، اکثرا به سراغ پارک های علم و فناوری و یا سازمان ها و موسسات مرتبط می روند تا با دریافت تسهیلات مالی و مادی به ساخت و اجرای طرحشان مشغول شوند.
من نیز بر همین اساس (البته با تجربه ای کم در چنین فعالیت هایی!) به سراغ یکی از همین سازمان ها رفتم. به دلیل کم تجربگی تصمیم گرفتم که علی رغم هشدارهایی که اساتیدم مبنی بر این که مراقب طرح خود باشم، به مسولان سازمان اعتماد کرده و تمام اطلاعات کسب کرده را جهت نتیجه بهتر در اختیارشان قرار دهم. یادم هست که به من گفتند یک ماه دیگر برای پاسخ و تاییدیه طرح به آنها مراجعه کنم.
در مراجعه بعدی پس از یک ماه، با پاسخی باور نکردنی مواجه شدم. گفتند که طرح شما قبلا به ثبت رسیده است!!
خیلی مستاصل بودم که پس از یک سال تلاش مستمر، با این پاسخ مواجه شده ام، چه باید بکنم.
بعد از گذشت دو سال از این ماجرا، و افزایش تجربه و فعالیت های این چنینی، از طریق یک از دوستان در همان سازمان، به حقیقتی پی بردم که پشیمانی به معنای واقعی به سراغم آمد! دوستم با پیگیری مستمر و در نهایت با ارائه مدرک مستند ثبت شده در سازمان، ثابت کرد که دستگاه تولید اکسیژن مورد نظر بعد از ارائه من به سازمان توسط یکی از کارمند های آن ثبت شده است!!!
این نمونه ای ساده و کوچک از چنین اتفاقاتی است که در جامعه علمی ما رخ می دهد.
بخشی از مشکل، در مسولان و تعریف نادرست مسولیت ها در چنین ارگان هایی است که شاید از پایه و اساس به غلط ارائه شده اند.
به گمانم، بی اعتماد کردن افرادی که به درستی به سراغ طرح ها و ایده های توجیه از لحاظ علمی و اجرایی می روند اشتباهی ست که جبران آن به سادگی صورت نمی پذیرد و حتی باعث جرات پیدا کردن چنان افرادی که در بالا به طور کامل شرحشان دادید، می شود؛ چرا که می دانند که به راحتی می توانند با جذاب و خاص نشان دادن طرحشان از سد ثبت طرح در این موسسات بگذرند و شاید در آینده نام و نشانی از خود به جا بگذارند که البته نامی سیاه در تایخ علم…
در دنیایی که برای بسیاری از حرکت های رو به جلو در بسیاری از زمینه فناوری و علم، باید به آزمایشگاه های میلیون دلاری و میلیارد دلاری متکی باشید. و باید تئوری ها و پیش زمینه ها را خوب بدانید، همچنین زمان زیادی صرف تحقیق و پژوهش بکنید، چنین ادعاهایی (ماشین زمان!!) واقعا شگفت آور و مضحک است!
البته منکر این نیستم که در همین دوران هم افرادی خلاقیت هایی به خرج می دهند و خارج از مسیر آکادمیک و آزمایشگاهای گرانقیمت و… به موفقیت هایی دست پیدا می کنند. اما این ها استثنا هستند و در دنیای امروز، بدنه اصلی علم از مسیر سخت و پرهزینه عبور می کند.
بسیار زیبا نوشتید اما
قسمتهای آخر را من به عنوان یک دکتر فیزیک نمی پسندم
بنده به شخصه در مواجهه با چنین افرادی آنها را به مثابه یک بیمار روانی نگاه می کنم
حال شما می گویید که اهالی علم می بایست به نقد کارهای اینان بپردازند!!
این مقوله صرف یک بیماری اجتماعی است و روانشناسان می بایست ناظر و ناقد باشند
سلام
من ننوشته بودم که اهل علم باید به نقد کارهای ایشان بپردازند اتفاقا در مواردی – مانند همین نمونه اخیر – این بدترین کاری است که می شود انجام داد چون آنها نیاز به این بازرگرمی دارند. در مورد برخی از این افراد من هم موافقم که عملکرد آنها ناشی از ناهنجاری های مختلف است و برای برخی از آنها کاری نمی شد انجام داد اما اشاره من در انتها به این مساله بود که ترویج علم در جامعه می تواند به مانعی برای افزایش حضور این افراد در آینده بدل شود و البته این تنها یکی از مزایای ترویج علم است
ممنون
مرسی جناب ناظمی از این مطلب جالبتون.
نمونه ای از این افراد…http://berahmand2020.blogfa.com/post-2.aspx
مرسی از این تحلیل زیباتون آقای ناظری.
شاید کاملا با این اقدام روزنامه شرق موافق نباشم ولی حداقل با این کار باعث شد خیلی ها از جمله خودم رو متوجه کنه که چنین افردای با چنین ادعاهایی وجود دارند. کل سوالات روزنامه شرق هم با هدف زیرسوال بردن فرد سوادزده صورت گرفته شد. حالا اگر یه مقاله ساده می داد که جامعه ما سوادزده است شاید هیچکی نمی خوند و هیج جا درج پیدا نمی کرد.
ولی الان با اینکار خیلی ها آگاه تر شدند.
دوستان یه سری به این سایت با مزه بزنند، امثال این مخترع ماشین زمان کلا چیزای جالبی مینویسند:
“در حالی که ماه هیچ اتمسفر و هوایی نداره و قائدتا” نباید صدایی وجود داشته باشه!”
باسلام واحترام
ازنظرات وانتقادات شماعزیزان کمال تشکررادارم.
بااحترام علی رازقی
مخترع سیستم پیش بینی آینده( آریا )
وای چقدر بزرگوار!!
شما به این حرفا توجه نکنید آقای رازقی، همممممه ی مردم ایران با شما هستن!
عاششششششقتم
آی لاو یو پی.ام.سی!
درود
بنده استاد دانشگاه هسنم و اختراع هم ثبت کرده ام، روزی جوانی سراسیمه وارد اتاقم شد و گفت: آقای دکتر من مشکل دندان درد را حل کرده ام و میخواهم شما لطف کنید و آن را تایید کنید…دربررسی اولیه ایشان مدعی شد که معجونی اختراع کرده که ( بقول ایشان کرم دندان و با کمک کمی علم عصب دندان)عصب دندان را خارج میکند. خلاصه اینکه با ریختن معجونی در دهان عصب دندان شما را خارج کرده و به اصطلاح داندان شما را عصب کشی میکند. پرسیدم: آیا می توانی عصب دندان سالم مرا با معجونت بکشی؟ با تمام توان تاکید کرد؛ آری میتوانید آزمایش کنید. بنده بعنوان یک متخصص می دانستم که خارج کردن عصب از دندان سالم غیر ممکن است، لذا خواستم تا عصب دندان سالم خودش را بکشد.
ابتدا دهانش راشستم، سپس پودر زردی از جیبش خارج کرد و در دهانش ریخت. یک ساعت بعد دهانش پر بود از اجسام کرم مانند.
اما بنده کرمها را از دهانش خارج کردم و به شیوه ی علمی بررسی و به ایشان ثابت کردم که معجون زرد رنگش گرده ی گل است و کرمها! محصول ریشه زدن گرده ی گل در محیط مرطوب دهان!
یک هفته بعد ایشان برگشت و پیشنهاد کرد: اگر به من کمک کنی با این معجون در دانشگاه علوم پزشکی ارومیه به تحصیل دندانپزشکی مشغول شوم یک خودرو تویوتا صفر با شماره ی اربیل هدیه میگیری!!
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
سلام آقای ناظمی
من هم با نظر سایر دوستانی که گفتند این مصاحبه را شرق برای هشدار به جامعه منتشر کرده است موافقم. اول از آنجایی که در بالای تیتر می نویسد “گفتوگو با ایرانی مدعی اختراع ماشین زمان: ” و تاکید دارد که ایشان مدعی است و تیتر مسخره آمیز و مضحک “با «انیشتین» و «نیوتن» مشکل شخصی دارم ” و همچنین سوال و جواب هایی که رد و بدل می شوند همگی نشان می دهد که یک طنز تلخ در جریان است.
منتها با نظر شما هم موافقم اگر در آخر مطلب باز هم یادآور می شدند که این اعدعا های این مرد است و یک نوشته تحلیلی هم داشت باعث می شد تا مخاطب عامی و بیخبر هم متوجه این طنز تلخ بشود.
چرا مسخره میکنید؟؟؟ پنتاگون و دارپا 40-60 سال پیش سیستمی تهیه نموده بودند که با احتساب تحولات فعالیت خورشیدی و تاثیر بر اختلال روان افراد زمین و قدمت کشورها و توسعه فساد امکان محاسبه زمان فروپاشی و نیز در بحث پزشکی با محاسبه قد و وزن و رژیم غذایی و سوابق فرد قابلیت محاسبه عمر افراد را دارد.
در کل ایشان این منابع را جمع بندی نموده.
به عوض اینکه توی سر ایشان بزنید ابتدا بررسی کنید عوامل رد کننده داخلی سطح سواد و دانششان چه قدر است.
در وضع موجود افراد با حاج آقا بودن صاحب منصب میشوند و نه کتاب میخوانند و نه اهل تحقیق اند.
فردا این فرد میرود امریکا و بعد حسرت میخورید به خرفتی خودتان که نتوانستید انرا درک کنید.
و. بعد توجیه میکنید که ما برتریم و امثال ان. و خودتان دو تابعیتی میشوید میروید انگلیس و امثال من می مانم در این خراب شده.
اینبار قضیه برعکس شده. به جای اینکه کیهان و فارسنیوز و بهماننیوز، اخبار طنز خارجی رو جدی بگیرند و به عنوان خبر مهم و جدی منعکس کنند و مایه شرمندگی شوند، اینبار دیلیتلگراف و وایرد و غیره، آمدهاند ستونهای غیر طنز فارسنیوز و بهماننیوز رو زیاد جدی گرفتهاند! ولی این بار رفع سوءتفاهم خیلی سختتر است. چون وقتی همگی دارند به شعور نژاد آرایی به خاطر ادعای «اختراع ماشین زمان» میخندند، چی واقعاً میشه بهشون گفت؟ که مثلاً سایت فارسنیوز رو جدی نگیرند؟ به فرض که فارسنیوز رو هم دیگه جدی نگیرند، این یکی خبری که این هفته در مهر و رجا و کلی سایت خبری ریز و درشت منتشر شد مبنی بر کشف درمان قطعی بیماری ام.اس توسط مبتکر جوان دشتستانی را چه کنند؟ مبتکر ۱۷ سالهای که بعد از اختراع «دستگاه جهانی تولید انرژی» و «اختراع و ساخت نمونه اولیه دستگاه تولید آب از هوا»، تصمیم گرفته بیماری ام.اس را هم درمان کند؛ و تازه اینکه «وی هدف از اختراع داروی جدید ام.اس را ثابت کردن توانمندی بالای جوانان ایرانی به دشمنان دانست» نه احیاناً نجات جان بیماران. با این وضع، اخبار سایتهای خبری رسمی را هم جدی نگیرند؟ اگر همه خبر-نویس های فارسی زبان را هم جدی نگیرند، وزیر ارتباطات کشورمون رو که نمیتونند جدی نگیرند. که صاحب سه عدد مدرک دکتری است. که گفته است تا چهار ماه دیگر طرح «گوگل ارث اسلامی» به بهرهبرداری میرسد تا از این به بعد همه در دنیا بتوانند بدون نگرانی از سرویسهای جاسوسی غربی، از نقشهها استفاده کنند؛ و تازه هم قرار است «عموما مواردی در سایت قرار بگیرد برای ارشاد مردم جهان به حقیقت.»…
این پست غم انگیزتر از اونیه که بشه به خوبی و خوشی و پیام اخلاقی و طنز فیسبوکی تمومش کرد. حکایت مجدد خندیده شدن است (اگر لینک زیر رو بخونید). حکایت مجدد رهبران یک کشور است که رمز ابرقدرتی را، کودکانه، در داشتن توپ و ترقه و موشک و هسته میبینند؛ و فاجعه نداشتن دو تا سایت خبری معتبر، و چهار تا روزنامه جا افتاده و پر سابقه، و یک عدد قوه قضاییه نه تماماً فاسد، و کلی سه نقطه دیگه که اختصاراً اسمش تمدن است رو از بیخ نمیفهمند. http://www.wired.com/dangerroom/2013/04/iran-time-machine/
آقای ناظمی سلام
شما فارغ التحصیل ریاضی محض دانشگاه فردوی مشهدهستید
شخصی به نام رستمی مدعیست که فرمول بزرگترین عدد اول یا تعداد اعداد اول را کشف کرده است
اقلیدس ثابت کرده است که بزرگترین عدد اول وجود ندارد
شما برایم بگویید که به این آقای شبه علم زده چه بگوییم
خیلی ممنون
البته آقای ناظمی در این زمینه باید پاسخ بدهند، ولیکن بنده با سواد ناچیزی که دارم موردی را مطرح می کنم، اگر صحیح بود، ایشان تصدیق بفرمایند:
به این جناب رستمی بفرمایید، نگاهی به قضیه آخر فرما بیاندازند! صورت این قضیه به حدی ساده است که هر کس آشنایی مختصری با ریاضیات داشته باشد، به راحتی قادر به فهم آن خواهد بود.
اما تا انجا که می دانم اثبات این قضیه خودش یک کتاب است! و آرزوی هر ریاضیدانی که در آنالیز اعداد و ریاضیات گسسته کار می کند این است که اثبات این قضیه 350 ساله را بفهمد!!
به این ترتیب به ایشان بگویید که اظهار نظر کردن راجع به بنیان های ریاضیات و سختتر از آن اثبات کردنش، به هیچ وجه کار ساده ای نیست.
به این آقای شبه علم زده بگویید بزرگترین عدد اولش را به شما معرفی کند. فرض کنیم عدد ارائه شده ایشان P باشد. به محض این که چنین عددی را که البته وجود هم ندارد! به شما معرفی کرد شما عدد P!+1 را به او معرفی کنید (!P حاصلضرب اعداد 1 تا P است) که هم از عدد P که او ادعا می کرد بزرگترین عدد اول است، بزرگتر است و هم خودش یک عدد اول است. در حقیقت اقلیدس هم به همین روش نشان داد که اعداد اوّل نامتناهی اند و بزرگترین عدد اول وجود ندارد.
خبر ماشین زمان بر روی خروجی سایت یاهو هم قرار گرفت …
واقعا این اتفاق تعجب برانگبز هستش…
آقای ناظمی عزیز
درود
من فقط یه چیز رو می خوام بدونم و اونم اینکه: چه جوری این مدل آدم ها انقد توی جامعه راحت رشد می کنن و هیچ کسی هم جلودارشون نیست؟! یعنی توی مملکت به اون بزرگی چندتا با سواد توی پست های مهم حکومتی نیست که مانع بزرگ شدن و ریشه کردن این آدم ها نشه؟!
قیاس کاملا مضحکی خواهد بود اما دردم میاد از اینکه دو تاره موی یه دختر باعث به خطر افتادن نظام میشه اما این افکار مریض و بیمار که مثل سم می مونه برای جوانهایی که تازه دارند دنبال راه عقل می گردند به راحتی هرچه تمامتر نقل محافل می شن!
یه روز خوب میاد که ما همه …..
جالبه كه هيچ كس اصل ماجرا رو نفهميد!!!!
يه سئوال مهم :
چرا اين خبر براي خبر گزاري هاي خارجي مهم شد؟ در صورتيكه خبر هايي اين چنين بي محتوا و كذب در مطبوعات ما كم نيست!!!!
راستي شرق و فارس كه زمينه فكريشون مشخصه چرا همچين خبري رو كار كردند؟
دوستای عزیز من یه خالی ای بود بسته بودم
بخدا من دیپلم هم ندارم یعنی اصلا وارد دبیرستان نشدم والان ادعام شد مخترعم
حالا من یبه چیزی گفتم شماهم جدی گرفتینش آخه من شب قبلش قرصامو نخورده بودم یه دفعه شر گفتم
من یه مدت هم قبل از اون حادثه بیمارستان روزبه بودم باورتون نمیشه برید بپرسید وپروندم رو در بیارید
من اگه عقل داشتم که وضعم این نبود
این زندگی آـس وپاس چیه که من دارم
این از بابام این از مادرم این از زنم اون از مادر زنم اون از پدر زنم که بهم پول نمیده اینم از بچه پدرسگم
جان من گیر ندید
باشه
آفرین
تو رو خداکمکم کنید
اصلا اسم منو از تمام سایتا پاک کنید
خونه نشین شدم بدبخت شدم زندگیمو از دست دادم
اصلا اسم منو از تمام سایتا پاک کنیدممنون
خونه نشین شدم بدبخت شدم زندگیمو از دست دادم