برای چندمین بار در این چند ماه اخیر موضوعی برایم مطرح شده که امیدوارم فقط توهم باشد و نه چیزی دیگر.
چندی پیش یکی از دوستان که مدتی هم سر یکی از کلاسهایم می آمد ، به من گفت شما ها (یعنی من و دوستانم که به تدریس و فعالیت نجومی اشتغال داریم) برای بسیاری از بچه ها تبدیل به یک بت و نمونه و الگو شده اید که حتی برخی اوقات می ترسند از شما سوال کنند و زمانی که برایش توضیح دادم که تمام تلاش ما ( یا حداقل من )این بوده که نه در کلاسهایم و نه در برخوردهایم هیچگاه رخت و لباس معلمی جدی را به تن نکنم و با کسانی که به آنها مطلبی می گویم مثل بقیه رفتار کنم ،بهم توضیح داد که به همین دلیل آنها فکر می کنند با گونه ای جدید از بتهای رایج خودشان سرو کار دارند !
چند شب پیش نیز در بحثی که با دوستان در خصوص وضعیت نه چندان مطلوب جامعه نجوم آماتوری ایران ( یا حداقل تهران) داشتم به نکته جالبی اشاره کرد که برایم شوکه کننده بود . این دوست ( که اتفاقا از مدرسان باسابقه نجوم و از اماتورهای بسیار فعال و سرشناس کشور است) معتقد بود بسیاری از این نابسامانیها به گردن خود ما است چرا که بسیاری از کارهایی که انجام داده ایم اشتباه تفسیر شده یا به قول او به برخی از مسایل بیش از آنچه سزاوار بود بها داده ایم و از ابزارهای غیر درست استفاده کرده ایم و اینک اگر به خاطر جوی که مثلا در پی سفر به قطب جنوب ایجاد شد عده ای تصمیم بگیرند به گوشه ای از دنیا بروند و اتفاقی برای آنها بیفتد شما مقصر هستید که از ابتدا راهی را مطرح کردید که افراد می توانند به ان به عنوان وسیله ای برای کسب محبوبیت و معروفیت نگاه کنند.
شاید اگر این حرفها را جای دیگر می شنیدم برایم قابل قبول بود اما در این مدت هرچه کلنجار می روم نمی توانم درک کنم چرا ما مقصریم .
آیا گناه ما غیر از این بوده است که تصمیم گرفتیم به جای اینکه در گوشه خلوت اتاق کارمان کار کنم دیگران را نیز به عرصه ای دعوت کنیم که این دعوت جز انرژی عظیمی که از ما می گرفت چیزی عاید ما نمی کرد؟
آیا غیر از این بوده است که سعی کرده ایم زیباییهای آسمان را با دیگران نیز تقسیم کنیم ؟
آیا گناه ما غیر از این بوده است که از هر ابزاری استفاده کردیم و از هر بهانه ای سود جستیم تا مردم متوجه آسمان شوند و بدانند در چه دنیایی زندگی می کنند و همواره نیز گفته ایم و تاکید کرده ایم ما هم کامل نیستیم و این راهی است که می توان با هم ان را طی کرد؟
آیا گناه ما جز این است که سعیکردیم به جای قهر با مردم دانسته هایاندک خود را نیز با بقیه شریک شویم ؟
آیا تقصیر ما جز این است که سعی کردیم نشان دهیم می توان گونه ای دیگر کار کرد و مفید بود و قالبهای دست و پا گیر را نیز رها کرد؟
اگر کسی از این نحوه زیستن ما اشتباه برداشت کرده است آیا مقصر ماییم؟
آیا ما باید متهم شویم که چرا هنوز در آموزش بچه های این سرزمین به آنها اموخته نمیشود خلاق باشند و راه هایگوناگون را امتحان کنند؟
آیا ما پاسخگوی تنبلی ذهنی کسانی هستند که برایهر کاری حتی نجوم آماتوری که چیزی جز عشق و علاقه نیست دنبال نسخه ای اماده و پیچیده شده می گردند؟
آیا ….؟
شاید پاسخ همه این پرسشها مثبت باشد در این صورت من به عنوان کسی که نقشی در فرایند داشته است معذرت خواهی بزرگی به این جامعه بدهکارم و اگر روزی به این نتیجه برسم که ادامه فالیت من باعث ادامه این انحرافها می شود به خصوص اینکه نه غیبگویم که آینده هر اقدامم را در سالهای بعد ببینم نه تواناییبرائت کامل از خطاها را دارم (که در بهترین شرایط و در فرض ایده آل من هم انسانی مانند دیگرانم) لحظه ای در بدرود گفتن با تمام فعالیتهای عمومیم درنگ نخواهم کرد.
اما سوالی آزارم می دهد یعنی تمام آنچه به خاطرش تلاش کرده ایم صرف راهی شده است که بر علیه آن قیام کرده بودیم؟