در کنار این صفحه مدتها است که لوگوی برنامه This Week In Science را دیده اید. مدتی پیش فرصتی دست داد تا با او گفتگویی در باره برنامه او و روش های ترویج علم داشته باشم که در جام جم چاپ شد. این متن آن گفتگو است.
دکتر کریستین سنفورد، یکی از چهرههای شاخص ترویج علم در جهان به شمار میرود. دکتر سنفورد که دارای کارشناسی محیط زیست و دکترای فیزیولوژی سلولی و مولکولی است، عمده وقت خود را صرف ترویج علم میکند و بسیاری از علاقهمندان علم، برنامه رادیویی هیجانانگیز علمی او به نام یک هفته با علم (www.twis.org) را هر هفته مشتاقانه گوش میدهند و از برنامه ویدیویی علوم غذا (Food Science) او لذت میبرند. سنفورد و همکارانش تلاش میکنند تا علم را نه به عنوان واقعیتی غیرقابل دسترس بلکه به عنوان روشی هدفمند در زندگی به مردم عرضه کنند. روشی که بر خلاف تصور بسیاری نه تنها کسلکننده و ترسناک نیست که شادیبخش و مفرح است. سنفورد با استفاده از فناوری اینترنت دامنه نفوذ خود را هر روز بالاتر برده است تا یکی از هزاران نفری باشد که به ترویج علم در جهان میپردازد. گفتگوی جامجم با وی، به بحثهای مختلفی که در مساله ترویج علم وجود دارد، اشاره میکند که شاید برای مروجان علم در ایران نیز قابل توجه باشد.
شما سعی میکنید افراد را به دام علم بیندازید. خودتان چهطور به این دام افتادید؟
من در سرزمینی بزرگ شدم که طبیعت اطراف مرا فرا گرفته بود. خانوادهام از علاقه من به علوم حمایت میکردند و در واقع این پدرم مرا وادار کرد تا درباره موضوعاتی که در محیط اطرافم بود، سوال و کنجکاوی کنم. من هم قدم در این راه گذاشتم و کارشناسی خودم را در رشته حفاظت از حیات وحش اخذ کردم. در همان سالها علاقه ویژهای به بررسی پرندگان پیدا کردم. پس از چند سال که در آزمایشگاهی مربوط به پرندگان کار کردم، تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم و شروع به مطالعه فیزیولوژی با تاکید و تخصص بر عصبشناسی فیزیولوژیک کردم. علاقه من به شیوههای عملکرد آموزش و ذهن بود وسرانجام دکترای تخصصی خود را در این رشته دریافت کردم.
با این سابقه تخصصی که در علوم دانشگاهی داشتید، چطور شد که علاقهمند به عمومیسازی و ترویج علم شدید؟
زمانی که از کالج فارغ التحصیل شدم متوجه شدم، فراتر از عشقی که به علوم دارم، علاقه اصلی من به آموزش بیش از انجام کار آزمایشگاهی است. تجربه آموزش زیستشناسی به گروههای غیر علمی مرا بیش از هر زمانی متقاعد کرد که بیش از هر چیز نیازمند افزایش درک عمومی مردم از علم هستیم. گذشته از این، این فکر به ذهنم رسید که صحبت کردن درباره علم بسیار هیجانانگیز و مفرح است و همگان میتوانند از یک گفتگوی خوب علمی لذت ببرند و درکنار این لذت بردن چیزهایی هم یاد بگیرند.
شما چندین سال است که به ترویج علم در دنیا میپردازید. از دید شما اصلا چه ضرورتی دارد که مردم عادی که در حال گذران زندگی روزمره خود هستند. درباره علم بدانند؟ فرض کنید اصلا مردم دید درستی درباره علم نداشته باشند. چه اتفاقی خواهد افتاد؟
علم بیش از هر چیزی روشی برای نگاه کردن به دنیای اطراف ما است. علم به مردم ابزاری میدهد که درباره محیط اطراف خود حدسهایی بزنند و اطلاعاتی به دست آورند. اگر مردم درکی از علم به معنای یک روش نداشته باشند، ممکن است دستخوش بدفهمی قرار بگیرند و از سوی گروه یا افرادی که مقاصد خاصی دارند، به آنها دروغ گفته و از آنان سوءاستفاده شود. ممکن است این گروه کارخانهای داروسازی باشد یا بخشی از دولت یا افرادی با ایدئولوژیهای خاص. به هر حال آینده جهان در دست همین مردم است. اگر مردم درکی از علم نداشته باشند هیچ گاه نخواهند توانست در خصوص غذای مناسبی که باید به فرزندان خود بدهند، داروهایی که مصرف آنها ایمن است، یا جایی که باید زندگی کنند تصمیم آگاهانهای بگیرند. البته ممکن است علم هم پاسخ همه سوالها را در اختیار نداشته باشد، اما به افراد کمک میکند تا درک درست و بهتری از دنیای اطرافشان داشته باشند. دنیایی که بسرعت در حال تغییر و تحول است.
شما به واسطه کار آکادمیک خودتان بخوبی با روشهای علمی و نظرهای دانشمندان آشنا و از سوی دیگر با مردم عادی طرف هستید و برای آنها کار میکنید. از دید شما تفاوت عمده دیدگاه این دو گروه (دانشمندان و علم پیشگان و مردم عادی) در خصوص علم چیست؟
من فکر میکنم تفاوت اصلی این است که دانشمندان علم را روشی میدانند که به همراه مجموعهای از ابزارها آنها را قادر به یافتن پاسخهایی برای پرسشهایشان میکند. پرسشهایی مانند این که اشیای اطراف ما چگونه و چرا چنین رفتارهایی را از خود بروز میدهند. اما از منظر افراد غیر دانشمند به نظر میرسد علم مجموعهای از واقعیتهای خشک است. شاید ریشه این اندیشه در مدارس ما باشد که به روشهای حفظی بیش از تفکر انتقادی تاکید میکند. این نگاه و برداشت به علم شاید باعث شود که چشماندازی تقویت شود که بر مبنای آن علم جز برای عده معدودی غیرقابل دسترس است. این مساله ترس از علم به دلیل کم بودن آگاهیها را به نوبه خود تشدید میکند و به این ترتیب چرخه فاسد و دور باطلی شکل میگیرد که البته این چرخه را میتوان شکست.
فکر میکنید یک مروج علم چه عواملی را باید در نظر داشته باشد یا از چه تواناییهایی بهره ببرد؟
من فکر نمیکنم داشتن پیشزمینه علمی قوی برای علاقهمند کردن مردم به علم و برانگیختن آنها خیلی ضروری باشد. نگاهی به نویسندگان علمی که از بستر ادبیات به این راه آمدهاند، این حرف مرا تایید میکند. فکر میکنم شرط اصلی این است که شخص عاشق علم باشد تا بتواند آن را به موضوعی جذاب تبدیل کند. داشتن خصلت آموزگاری توانا در علم، داشتن تماسهای خوب و روابط عمومی قوی و توانایی تفکر خلاقانه و بصری و توانایی حرکت و اقدام به روشهای غیرخطی از مشخصات مهم در این زمینه است. ضمن این که توانایی ایجاد ارتباط میان نواحی و تحقیقات به ظاهر دور از دسترس مردم با زندگی روزمره آنها نکته مهمی است که باعث میشود مردم توجه به علم را در جایگاه بالایی در زندگی خود قرار دهند.
یکی از مشکلاتی که در کشورهایی مانند ما وجود دارد، بروز چالشهایی است که ریشهاش ناآگاهی عمومی از مفهوم علم مدرن است که متاسفانه گاه حتی مراجع علمی را نیز در بر میگیرد. برخی این مساله را به تجربه اندک ما در علم مدرن میدانند، آیا چنین مشکلاتی در جامعهای که دارای سابقه طولانی در علم مدرن است (مانند آمریکا) هم بروز میکند؟
اتفاقا ما اینجا در آمریکا بیش از هر کشور توسعه یافتهای شاهد چالشهای غیرمتجانس در این زمینه هستیم. در اینجا عمده مشکل ما با تعصبات ایدیولوژیکی است که حاضر به پذیرش علم مدرن نیست و آن را آنگونه که خود میخواهد توصیف میکند و علم را به عنوان دشمن خود میبیند. البته اینجا هم با برخی مشکلات جدی مواجهیم که ریشه آن در کمدانشی و حتی سرباز زدن و طفره رفتن از یادگیری علم مدرن است.
آیا خود شما در کار ترویج علم با این چالشها هم روبهرو بودهاید؟
بله من به طور مداوم از سوی مردم مورد تهمت قرار میگیرم که دارم با تلاش برای ترویج علم با ارزشهای اجتماعی و اعتقادی مبارزه میکنم. در حالی که هدف من نشان دادن سازگاری میان باورهای اعتقادی و علم است. از سوی دیگر، در بخش حرفهای کارم نیز که با حیوانات سر و کار دارم گاه به گاه باید با طرفداران حقوق حیوانات دست و پنجه نرم کنم.
یکی از برجستهترین فعالیتهای شما برنامه رادیویی اینترنتی به نام یک هفته با علم است که برای مدت بیش از ۹ سال به طور بیوقفه اجرا میشود و طرفداران زیادی هم دارد. درباره سابقه این برنامه برایمان بگویید.
ما نخستین بار این برنامه را روی نوارهای کاست ضبط میکردیم که با فناوریهای امروز اصلا قابل مقایسه نیست و در حقیقت جهشی عظیم را سپری کردهایم. حدود سال ۲۰۰۳ برنامه را به شکل فرمت mp3 ضبط کردیم و آن را از طریق وبسایتمان در دسترس قرار دادیم و پس از این که از نقش تاثیر گذار فیدها و فناوری RSS در جذب مخاطبان بیشتر آگاه شدیم، به سراغ پادکست رفتیم و طی یک سال به حدود بیش از یک میلیون دانلود برنامه رسیدیم و اکنون بیش از ۲۰ هزار نفر هر هفته برنامه ما را در سراسر جهان گوش میدهند که این تعداد نیز هر روز در حال افزایش است. از زمانی که کار پادکست خود را آغاز کردهایم، از سوی iTunes به عنوان یک یاز پادکستهای علمی مطلوب معرفی شدیم.
در برنامه TWIS شما شعار و تاکید خود را در علم مفرح گذاشتهاید و میکوشید علم را برای مردم به موضوعی دوستداشتنی تبدیل کنید. آیا واقعا علم برای مردم مفرح است. میدانید که بسیاری از مردم عملا از علم میترسند و با نوعی فوبیا در رابطه با علم مواجهاند آیا این روش میتواند نظر آنها را تغییر دهد؟
زمانی که شما شوخی و خوشخلقی را به کار بگیرید، بیشتر خواهند آموخت و شاید برایتان تعجببرانگیز باشد که چقدر از مردم به واسطه این فضای جدید جذب دانش میشوند. همین طور با مفرح کردن هرچه بیشتر علم من امیدوارم احساس تهدیدکنندگی یا آن ابهت دستنیافتنی را که علم در ذهن مردم دارد، بشکنیم. سوال اینجاست که چطور میشود از چیزی که باعث خنده و تفریح شما میشود، ترسید؟
فکر میکنم از سال گذشته شما یک برنامه ویدئوی اینترنتی درباره غذا به نام علم غذا را آغاز کردهاید که واقعا جذاب و دیدنی است. چرا غذا را به عنوان محیط واسطه انتقال علم انتخاب کردید؟
غذا بخش جداییناپذیری از زندگی روزمره همه ماست. همه مردم باید غذا بخورند. من فکر میکنم با انتخاب چنین عامل مشترک و مهمی در زندگی روزمره مردم که البته بیان آن با شوخی هم آمیخته شده است، توانستهام به مخاطبان بیشتری دست یابم و اگر میخواستم به کلیت علم بپردازم که تعداد کمی از مردم به طور مستقیم با آن سر و کار دارند، شاید هیچ وقت نمیتوانستم این نفوذ را بین مردم پیدا کنم و درباره علم با آنها صحبت کنم.
برای فعالیتهای ترویجی خودتان از پادکستهای صوتی، ویدئویی اینترنتی و وبلاگنویسی استفاده میکنید. چرا اینترنت را واسطه این ترویج خود قرار دادهاید؟
اینترنت یک رسانه بسرعت در حال رشد است. در بیشتر کشورها مردم دسترسی به اینترنت دارند. از طرف دیگر، اینترنت حالت توسعه ذاتی دارد؛ یعنی کافی است شخصی در یک منطقه دارای دسترسی به اینترنت باشد و او میتواند به عنوان دروازهبانی عمل کند که اطلاعات را از این رسانه گرفته و به افراد دور و بر خود که این دسترسی را ندارند، منتقل میکند.
شما در کار خود از تجربههای زیادی استفاده کردهاید. کار کدام یک از روزنامهنگاران یا نویسندگان علمی بیش از همه بر شما تاثیر گذاشته است؟
شارون بیگلی که در روزنامههای والاستریت ژورنال و نیویورک تایمز مینویسد، کارل ساگان، نویسنده و دانشمند بزرگ که برنامه کاسموس او معروف است و برنامه ۱ و ۲ و ۳ تماس را برای بچهها اجرا میکرد. کارل زیمر، نویسنده نیویورک تایمز و همین طور ایرا فلاتو مجری برنامه جمعهها با علم را نیز باید نام ببرم و البته بسیاری دیگر نیز الهامبخش من بودهاند.
آیا برنامههایی را برای توسعه فعالیتهای ترویجی خود برنامهریزی کردهاید؟
الان دارم روی توسعه کار تولید ویدئوهای اینترنتی کار میکنم و سعی میکنم همین برنامه یک هفته با علم را ویدئویی کنم. همین طور روی روشهایی کار میکنم که بتوانم مخاطبان بیشتری را به دست آورم و شاید برنامههای فوق برنامه مدارس و نوشتن مقاله و کتاب در اولویت قرار داشته باشند.
پرسش آخر این که در برنامههایتان هیچ گاه مشکلی با جامعه علمی نداشتهاید و آیا آنها از کار شما حمایت میکنند؟
معمولا دانشمندان کار مرا دوست دارند. البته برخی اوقات بعضی از آنها فکر میکنند که من باید اطلاعات را با راه و روش محافظهکارانه و سنتی قدیمی ارائه کنم، اما در بیشتر اوقات آنها از این کار بسیار حمایت میکنند.
از این که این وقت را به من دادید، متشکرم.
من هم ممنونم که این فرصت را به من دادید و امیدوارم پاسخهای من توانسته باشد کمکی کند