نگاهی به آسمان نمای گنبد مینا: کردید و نکردید

371378_970

تهران، این شهری که دوستش داریم، دیگر آن شهری و روستایی نیست که روزگاری بود.

دیگر نشانی از آن باغ‌های عظیم و درختستان‌ها نیست. دیگر این شهر پناهگاه و راه فرار از گرمای نفس‌گیر تهران قدیم نیست. توچال و دامنه‌های آن نیز در تابستان عرق‌ریزان می‌شوند. کوهستان شمالی و شکوهمند تهران که این روزها زخم سازه‌هایی را بر تن دارد که شهر سر به کوه کوبیده، در تمنای فضایی بیشتر بر بدن آن وارد کرده است. برف‌هایی که زمانی جامه سپید و آرام‌بخش کوهستان بود و خنکایی برای خستگان پایتخت جدید آن دوران به همراه می‌آورد، اینک در میانه بهار از تن این کوهستان رخت برمی‌بندد. در کوچه و کنار شهر یادگارهای قدیمی، اگر محافظت نشود روزبه‌روز جای خود را به بناهای عظیم می‌دهند. سنگ‌فرش‌های شهر جای خود را به اتوبان‌ها و بزرگ‌راه‌های چندطبقه داده است و همزمان زمین را کنده‌ایم تا راهی برای رفتن پیدا کنیم.

تهران به ابَرشهری تبدیل شده است که خوب یا بد، مرکزیت همزمان فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و علمی کشور را تشکیل می‌دهد. پایتختی که نامش امروز برای جهان بیگانه نیست و هر تازه‌وارد و گردشگری را از هرجای جهان که آمده باشد در برابر حقیقتی متفاوت از تصویر رسانه‌ای از کشور ما قرار می‌دهد او را شوکه می‌کند و بسیاری را مشتاق و سرگشته خود می‌کند.

تهران برای تبدیل‌شدن به چیزی که امروز شده است، برای به دست آوردن چنین موقعیتی ممتاز، چاره‌ای نداشته است که دست از بسیاری از داشته‌های خود بشوید. تهران بسیاری از گنجینه‌های خود را ازدست‌داده است تا چنین شود که امروز شده است.

خوب یا بد، زشت یا زیبا تهران همین است که هست و ما شهروندان این ابَر شهر که هنوز آن را با همه تاریخش و همه مدرنیته‌اش دوست داریم می‌خواهیم شهرمان اگرچه بسیاری ازدست‌داده است، اگرچه بسیاری از اوقات غم دوری و نوستالژی ازدست‌داده‌های قدیم آن را داریم، اما آرزو داریم آنچه به بهای آن از دست دادن‌ها به دست آورده‌ایم ارزشش را داشته باشد یا حداقل بهترین باشد.

تهران بسیاری از داشته‌های خود را ازدست‌داده است و یکی از آن بی‌شمارها، آسمان پرستاره شهر بوده است.

داستان آسمان پرستاره برای آنان که در این نسل در این شهر به دنیا آمده‌اند و بزرگ‌شده‌اند، افسانه‌ای است قدیمی. آن‌ها آن را داستانی تخیلی و دور از ذهن می‌دانند و باور نمی‌کنند که روزگاری آسمان بر فراز سر تهران ستاره‌باران بوده باشد. باور نمی‌کنند که در میانه تابستان مردمان این شهر زمانی که برای سپری کردن شبی خنک، به‌جای پناه بردن به دامان کولرها و اسپلیت های مدرن، پشه‌بندهای خود را بر بهارخواب و پشت‌بام‌ها می‌آویختند و زیراندازها و تشک‌های خود را چندساعتی زودتر پهن می‌کردند که خنکای غروب را به خود بگیرند، می‌توانستند در میانه این آسمان پرستاره شهاب‌ها را ببینند و با دیدن آن‌ها آرزوهای خویش را به یاد آورند.

در نیمه مرداد لازم نبود از پدیده‌ای به نام بارش شهابی برای این مردم صحبت می‌کردیم آن‌ها همه در شب‌های تابستانی خود شاهد شهاب باران آسمان شهرشان بودند.

دیگر چنین نیست. تهران در فرآیند رشد لجام‌گسیخته‌اش و برای آنکه از شهری قدیم به ابرشهری مدرن بدل شود، چنان بی‌تاب بود که نه‌تنها چشمه‌ها و قنات هایش که باغ ها و درختستان‌ها و انارستان‌هایش که آسمانش را نیز قربانی کرد.

این سوگواره‌ای بر گذشته نیست و طلب آن آسمان و آن شهر و آن سبک زندگی نیز شاید رؤیایی محال باشد؛ اما باید به راه‌هایی فکر کرد که خسارت چنان از دست دادن‌هایی را کم کرد و یا حداقل کاری کرد که چنان طبیعتی که روزگاری ما بخشی از آن بودیم به افسانه و داستان بدل نشود.

ما نمی‌توانیم آسمان شب ازدست‌رفته تهران را به آن برگردانیم اما می‌توانیم بهترین جایگزین را در اختیار مردمانش قرار دهیم.

آسمان‌نماها، در کنار کارکردهای آموزشی خود ابزاری برای چنین کاری هستند. مجموعه‌ای که در میان خود آسمان نمایی مدرن را داشته باشد می‌تواند به محلی بدل شود که گم‌شده مهم شهرهای بزرگ و ازجمله تهران یعنی آسمان پرستاره را به مردم آن یادآوری کند.

چنین محلی که معمولاً در کنارش موزه‌ها و نمایشگاه‌های علمی و نجومی بنا می‌شود نه‌تنها محلی برای تجدیددیدار با آسمان فراموش‌شده برای شهروندانی است که فرصت برون رفتن از شهر و تماشای دست‌اول آن را ندارند، این فرصت را به وجود می‌آورد که کنجکاوی و شگفتی مخاطبانش و به‌خصوص جوانان و نوجوانان تحریک شود. استفاده از فضاهای نمایشگاهی، جلوه‌های مدرن، نمایشگاه‌های مرتبط و در اوج آن نمایش‌های طراحی‌شده برای آسمان‌نما می‌تواند تا حدی خسارت فقدان آسمان را جبران کند.

و البته که چنین مکانی به‌مرور بدل به مکانی برای جمع شدن علاقه‌مندان علم می‌شود. جایی برای کسانی که بتوانند هم‌فکران و همراهان خود را بیابند و شاید در آینده راهشان را به دنیای علم کج کنند.

تهران سال‌های سال است که میزبان آسمان نمایی قدیمی در دل شهر است. آسمان نمای سازمان جغرافیایی در خیابان معلم بناشده و از سال ۱۳۷۲ تاکنون به فعالیت خود ادامه می‌دهد. این آسمان‌نما باوجود فناوری قدیمی خود و باوجود قدیمی بودن اطلاعاتش و اینکه در بازه‌ای زمانی نتوانست همراه با جهش عظیمی که در درک ما از عالم و دنیای ستاره‌شناسی به وجود آمد خود را همراه کند، اما به میعادگاهی برای علاقه‌مندان آسمان بدل شد. بسیاری از دوستان قدیمی که امروز از مؤثرترین چهره‌های نجوم کشور به شمار می‌روند، در این مکان بود که همدیگر را شناختند و دوستی‌هایی را بنا گذاشتند که آن‌ها را از زیر سقف این آسمان نمای کوچک به سفرهایی در قلب طبیعت شگفت‌انگیز ایران و به زیر آسمان‌های شگفت‌انگیز کشور راهنمایی کرد و اینک برخی از آن‌ها در زیر پرستاره‌ترین رصدگاه‌های جهان قدم می‌زنند و چهره‌هایی شناخته‌شده برای نجوم آماتوری نه‌تنها در ایران که در جهان هستند.

خوشبختانه در سال‌های اخیر این آسمان نمای قدیمی به‌روزتر شده است و تعدادی آسمان نمای دیگر و عمدتاً آسمان‌نماهای کوچک آموزشی در شهر وجود دارند.

اما شهری چندمیلیونی و کلان مانند تهران به چیزی بیش از این نیاز داشت. به آسمان نمایی مدرن، به‌روز و مجهز به فناوری‌های مدرنی که تجربه‌ای استثنایی و خاطره‌انگیز را در اختیار بیننده‌های خود قرار دهد و نه‌تنها لذت تماشای آسمان را برای آن‌ها فراهم آورد که بتواند از امکانات دیجیتال و فناوری‌های بصری جدید برای آگاه کردن برخی از شگفتی‌های کیهان استفاده کند.

به همین دلیل بود که وقتی خبر دار شدیم که در مجموعه بوستان آب‌وآتش در تهران که به‌زودی به یکی از تفرجگاه‌های اصلی تهرانی‌ها بدل شد قرار است آسمان نمایی با چنین ویژگی‌هایی ساخته شود حسی فراتر از شادی و هیجان را تجربه کردیم.

این آسمان نمای مدرن با طراحی معماری زیبایی که داشت، قرار بود مجهز به مدرن‌ترین تجهیزات آسمان‌نما باشد و در کنار آن موزه و نمایشگاه‌های موقت و دائمی علمی بر پا شود که مخاطب تا زمانی که منتظر آغاز برنامه است بتواند در محیط آن پرسه بزند و از مواجهه با شگفتی‌های دنیای علم به وجد بیاید.

افتتاح این مرکز و به‌خصوص حضور یکی از بهترین ستاره شناسان آماتور ایرانی در نقش کارشناس آن خبر مسرت‌بخش بعدی بود.

همه این موارد دست‌به‌دست هم داد که در اولین فرصتی که برایم مقدور بود به دیدار این مجموعه رفتم و نتیجه این بازدید که امیدوارم استثنایی در یک فرآیند بوده باشد مرا به‌شدت شگفت‌زده و مبهوت کرد.

آسمان نمای گنبد مینای تهران که در معرفی خود اعلام می‌کند بزرگ‌ترین آسمان نمای خاورمیانه و یکی از بزرگ‌ترین آسمان‌نماهای جهان به نظر هنوز راه درازی را تا بدل شدن به یک آسمان‌نما در پیش دارد.

درباره نمایشگاه‌های حاشیه‌ای که در محوطه بیرون سالن اصلی قرار دارد و قرار است مخاطب را تا رسیدن زمان نمایش شگفت‌زده کند چیزی زیادی نمی‌توان گفت. ماکت‌هایی از فضاپیماهای ایران، ویدیو وال هایی که برخی از آن‌ها فیلم‌هایی غیرمتناسب با این کاربری را پخش می‌کنند و همچنین عدم استفاده از فرصت تعامل مخاطب با سازه‌ها و آزمایش‌ها شاید تنها ناشی از تفاوت سلیقه طراحی باشد؛ اما به‌هرحال نباید این نکته را فراموش کرد که فرصت بی‌نظیری در همین محیط وجود دارد که می‌تواند به جذاب شدن محیط و درگیر شدن بازدیدکننده کمک کند و با استفاده نکردن از آن حداقل این است که نوعی فرصت سوزی رخ داده است.

اما این مشکل قابل‌حلی است با به‌کارگیری ایده‌های جدید و نگاه به تجربه‌های دیگران و با هزینه بسیار اندک به‌خصوص با توجه به وجود زیرساخت مناسب می‌توان این بخش را به یکی از جذاب‌ترین مراکز بازدید عمومی در کشور بدل کرد که نه‌تنها مخاطب از مدت حضورش در این بخش خسته نشود که نیازمند وقت بیشتری باشد تا بتواند از چنین تجربه‌ای استفاده کند.

اما مشکل بزرگ این آسمان‌نما در مقطع فعلی داخل گنبد رخ می‌دهد. آنچه امروز فعال است هنوز یک آسمان نمای کامل نیست چه برسد به بزرگ‌ترین آسمان نمای خاورمیانه.

به نظر می‌رسد طراحی بخش پرژکتور و سخت‌افزاری این آسمان‌نما بر مبنای مدل‌های جدید و مدرن پرژکتورها و نمایش‌دهنده‌های آسمان نمای دوگانه یا هیبرید بوده است. نزدیک‌ترین مدلی که با وضع موجود سازگاری دارد طراحی آسمان نمای مدل سیستم نمایش شرکت GO TO و مدل‌هایی مانند CHIRON II و CHIRON III است. مدلی که در آسمان‌نماهایی همچون آسمان نمای مرکز علوم تاماراکوتو در ژاپن و مرکز علوم سودکوم در نشویل ایالت تنسی در آمریکا به کار گرفته شده است.

این سیستم‌ها به شکل دوگانه طراحی می‌شوند. قلب این آسمان‌نما یک استار بال یا پرژکتور اصلی است که وضعیت ستاره‌ها را با کمک لامپ‌های LED مشخص می‌کند. چیزی بالغ‌بر ۱۵ هزار ستاره به این روش روی این کره مشخص‌شده‌اند که ستاره‌هایی تا قدر ۷ را شامل می‌شوند. تصویری که این کره روی گنبد ایجاد می‌کند ستاره‌ها را در موقعیت خود و به‌شکل نقطه‌ای به نمایش می‌گذارد و متناسب با مختصات رنگی ستاره رنگ‌های آن را مشخص می‌کند. این تجربه‌ای نزدیک به رصد آسمان واقعی را با ستاره‌های سوسوزن واقعی به وجود می‌آورد همچنین ۳۰۰ جرم غیر ستاره‌ای روی این سیستم سوار شده و نوار راه کهکشان از کنار هم قرار گرفتن میکرو ستاره‌ها روی پرژکتور به وجود می‌آید که نمایی واقعی و مه‌آلود از راه شیری را شبیه‌سازی می‌کند.

چنین تجربه‌ای اگرچه می‌تواند برای مخاطب محروم از آسمان شب هیجان‌انگیز باشد اما کافی نیست. حال که مردم به دیدن این دنیا آمده‌اند چرا نباید آن‌ها را به ملاقاتی نزدیک با اجرام سماوی برد؟ چرا نباید آخرین تصویر از سطح مریخ یا پلوتو را که همین روزها تهیه‌شده است به توضیحات مرتبط به این سیاره اضافه کرد؟ چرا نباید مردم را به یک شهاب باران در شبی تاریک دعوت کرد و یا اینکه او را به تماشای کسوفی خیره‌کننده فراخواند و یا در سویی دیگر او را تا ایستگاه بین‌المللی فضایی برد تا زمین را از آن بالا به تماشا بنشیند؟ این کار با کمک مجموعه‌ای از پرژکتورهای دارای کیفیت ۴K اتفاق می‌افتد که به همراه یک سیستم صوتی پیشرفته و البته دارای قابلیت پخش نمایش‌های سه‌بعدی – که برای تماشای آن نیاز به عینک‌های ویژه دارید – تصاویر زمینه موردنیاز شما را بر دیوار گنبد پخش می‌کند. این تصاویر در ترکیب با آن نمای واقعی از آسمان تجربه‌ای فراموش‌نشدنی برای مخاطب به وجود می‌آورد که استفاده از آن در یک سناریوی روایی مناسب می‌تواند چنان آن‌ها را سر ذوق آورد که مطمئن باشید در اولین فرصت آن‌ها به تماشای دیدن آسمانی صاف و پرستاره واقعی خواهند شتافت و بارها و بارها به آسمان‌نما بازخواهند گشت تا این تجربه را تکرار کنند.

آسمان نمای گنبد مینا هم قرار بوده است چنین باشد اما به دلایلی این‌گونه نیست. در آسمان نمای فعلی – علی‌رغم تعبیه جای پرژکتور اپتیکی و باوجودی که در فیلم معرفی مجموعه این پرژکتور نشان داده می‌شود که مشخصاً به این معنی است که قرار بوده از ابتدا در آن جای داشته باشد – خبری از این استار بال یا پرژکتور اصلی نیست.

آسمان نمای تهران قلب ندارد. آنچه امروز وجود دارد درواقع سیستم‌های نمایش‌دهنده‌ ۴K با قابلیت پخش تصاویر سه‌بعدی است که با کمک نرم‌افزارهای شبیه‌ساز آسمان تصویر آسمان را روی گنبد منعکس می‌کنند. به همین دلیل ستاره‌ها در این نمایش شفاف نیستند و در بهترین شرایط سینمایی دیجیتال با پرده‌ای گنبدی است؛ اما این داستان هم به‌خودی‌خود اشکالی را ایجاد نمی‌کند. کیفیت این پرژکتورها آن‌قدر بالا است که می‌توانند تصاویری بی‌نظیر و شفاف را به وجود بیاورند که به‌طورجدی قابل‌مقایسه با تصاویر واقعی است و اگرچه کیفیت بصری استفاده از استار بال را در اختیار مخاطب نمی‌دهد اما می‌تواند جایگزین قابل قبولی برای آن باشد.

اما مشکل بعدی درجایی ظهور می‌کند که برای استفاده از این پرژکتور نیاز به نرم‌افزاری دارید که بتواند تصویر شما را روی پرده منعکس کند و تصحیح‌های لازم را روی آن اعمال کند. اگر این اتفاق نیفتد و از نرم‌افزارهای رایج یا تطبیق داده نشده استفاده کنید، خروجی تصویری تخت را بر روی یک کرده می‌اندازید درنتیجه تصاویر اولاً از حالت طبیعی خارج‌شده و نسبت‌های خود را از دست می‌دهند و چون با سیستم پرژکتورها هماهنگ نشده‌اند در بخش عمده‌ای از گنبد خود شاهد دوگانه بودن تصاویر هستید یعنی در لبه‌های گنبد به‌جای یک ستاره یک جفت ستاره به چشم می‌خورد و هیچ‌کدام از آن‌ها نیز شفاف و واضح و ستاره گون نیست و به شکل سایه‌دار و محو دیده می‌شود.

این اتفاقی است که حداقل تا یک ماه پیش در آسمان نمای گنبد مینا رخ می‌داد.

تصاویر ستاره‌ها ناواضح، غیر شفاف و دوگانه بودند شاید به دلیل همین عدم تنظیم تصویر نمایش شده هیچ قرابتی با تصویری باکیفیت ۴K نداشت. اگر از این آسمان‌نما بازدید کرده باشید تفاوت این کیفیت را می‌تواند در نمایش ستاره‌ها و زمانی که فیلم کوتاه معرفی مجموعه نمایش داده می‌شود ببیند.

نبودن بخش اصلی آسمان‌نما یعنی کره ستاره ساز اپتیکی آن (استاربال) در کنار تنظیم نبودن نرم‌افزار با خروجی موردنظر تجربه‌ای را برای مخاطب رقم می‌زند که در بهترین حالت فاصله طولانی با قلمرو لذت‌بخش دارد. بخش نمایش فیلم سه‌بعدی نیز – اگرچه من فقط یک فیلم مربوط به منظومه شمسی را دیدم و شاید درباره سایر قیلم ها این‌گونه نباشد – کماکان از مشکل کیفیت و عدم تضاد نوری رنج می‌برد و متأسفانه در دوبله آن نیز گاه خطاهای جدی وجود دارد که ازجمله در آن به دره‌های یکی از سیاره‌های گازی اشاره می‌شود.

در چنین شرایطی بهترین و باتجربه‌ترین افراد همچون کارشناس مجموعه نیز کار زیادی از دستشان بر‌نمی‌آید و اگرچه توضیحات آن‌ها می‌تواند به مخاطب کمک کند اما در غیاب جذابیت بصری و عدم امکان استفاده از پتانسیل بالای مجموعه تجربه‌ای که می‌تواند به یکی از جذاب‌ترین رویدادهای شهر ما بدل شود، به افزایش علم و آگاهی کمک کند، باعث ترویج علم شود، جمع مشتاقی را دورهم جمع کند، به یک تجربه فراموش‌شدنی برای عموم بدل می‌شود که بعید است از دل آن‌کسی مشتاق نحوم و یا دل‌تنگ آسمان پرستاره تهران شود و حتی در بدبینانه‌ترین حالت می‌تواند شانس شعله‌ور شدن این علاقه را در دل بسیاری بخشکاند. این آسمان‌نما در وضعیت فعلی نه آسمان نمایی است که ما تهرانی‌ها به آن نیازی داشته باشیم و نه آسمان نمایی است که مستحق آن باشیم.

 

اینکه چه عواملی باعث شده است تا طرحی چنان به نتیجه‌ای چنین برسد معلوم نیست. من مطمئنم هزینه بالایی برای ساخت این آسمان‌نما هزینه شده است. هزینه‌ای که شهرداری تهران از بودجه‌ای پرداخت کرده است که بخشی از آن دارایی ما است. ما حق‌داریم برای شهرمان بهترین را بخواهیم و می‌خواهیم.

اما همین آسمان‌نما را می‌توان با اصلاح نرم‌افزار و تکمیل بخش پرژکتوری آن و تبدیل آن به یک آسمان نمای واقعی و همچنین تفکر دوباره در استفاده از فضای محوطه اطراف می‌توان به همان آسمان نمایی تبدیل کرد که هم به آن نیاز داریم و هم مستحق آن هستیم.

آسمان نمایی که هر بار دلمان برای آسمان پرستاره تهران تنگ شد به آن سری بزنیم و در غروب تهران، به زیر گنبد مینای شهر برویم و نه‌تنها کمی از دل‌تنگی خود بکاهیم که با دیدن مردم و به‌خصوص نوجوانانی که هیجان مواجهه با چنان جهان شگفت‌انگیزی نفسشان را بند و برق به چشم‌هایشان آورده است دلگرم شویم.

تهران شهری است که هنوز از پس‌ازاین تاریخ طولانی ما مردمانش هنوز دوستش داریم و اگرچه دل‌تنگ ازدست‌داده‌های باارزشش هستیم، اگرچه برای حفظ میراثش می‌کوشیم به چیزی کمتر از بهترین‌های ممکن برای آن راضی نیستیم. به‌خصوص وقتی وعده آن به ما داده شده باشد.

 

پ.ن: این نوشته در ماهنامه نجوم شماره ۲۵۰ منتشر شده است.

پ.ن ۲: این یادداشت بر اساس مشاهداتی که در تابستان امسال انجام شده نوشته شده است. امیدوارم این ایرادات به زودی برطرف شود.

دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.