در ماههای گذشته داستان انتشار گزارشی در مجله ساینس از وضعیت بازار سیاه تولید مقاله و پایاننامه از سوی برخی موسسات و گروههای خارج از دانشگاه برای دانشجویان و جامعه علمی ایران، باعث ایجاد واکنشها و مناظره دامنهداری در ایران شد.
داستان این پایاننامهها و مقالهها داستان تازهای نیست. بارها و بارها روزنامهنگاران علم ایران آن را پوشش و بسیاری از چهرههای علمی ایران نسبت به رواج این پدیده دامنگیر هشدار داده بودند.
مساله مهمی که در این بازار آشفته وجود دارد، تنها به تقلب علمی محدود نمیشود. سیستم ارزشگذاری و ارزیابی جامعه علمی ایران به گونهای است که نقش مقالههای منتشر شده در ژورنالهایی که در فهرستهای مشخصی ثبت شدهاند، در ارتقا و رشد اعضای جامعه علمی، نقشی اساسی بازی میکند. از سوی دیگر پایان نامهها عصاره و خلاصه فعالیت پژوهشی فرد را تشکیل میدهند و بر مبنای آن است که شخص، فارغ التحصیل شده و میتواند وارد فضای دانشگاهی شود. به همین دلیل با پدیدهای مواجه هستیم که فقط تقلبی ساده نیست و میتواند بستری برای ورود افراد بدون شایستگی به سیستم آموزش عالی و پژوهشی و از آن نگرانکنندهتر، مسیری برای ارتقای ساده را پیش روی افراد سود جو بگذارد.
اما این بار انتشار این داستان در نشریه معتبری چون ساینس، باعث شد تا بحثها و دامنه آن توسعه بیشتری پیدا کند. از یک سو این گزارش و گزارشهای مشابه متهم به سیاهنمایی و تلاش برای کاهش رشد علمی ایران شدند و برخی دیگر آن را تنها نشانهای کوچک از عمق مشکلات سیستم آموزش عالی ایران ارزیابی کردند.
بحث درباره این داستان به خصوص، مفصل است و تا الان نیز افراد مختلف درباره آن صحبت کردهاند اما در حاشیه این داستان مساله مهم دیگری بار دیگر خود را نشان داد که به نظرم هرچقدر بر آن تاکید کنیم کم است.
یکی از نقدهایی که بخشهای از جامعه سیاستگذار علمی و جامعه علمی نسبت به پوشش این رویداد مطرح میکردند یا به عبارت دیگر توصیه میکردند این بود که رسانههای علمی و روزنامهنگاران علم نباید بیش از حد به این موضوع بپردازند. همین که یک گزارشی مطرح شده است بس است و روزنامه نگاران علم با دنبال کردن این مساله ممکن است به فضای آکادمیک ضربه بزنند یا باعث شوند نوعی بیاعتمادی به جامعه علمی و دانشمندان پدید آید و یا انگیزه و علاقه محققان در آینده تحت تاثیر قرار بگیرد و باید به جای آن بر نقاط قوت فضای علمی کشور بپردازند.
به عبارت خلاصه شاید اگر از صورتبندیهای مختلفی که این مساله را مطرح می کرد بگذریم، جان کلام این است که وظیفه و رسالت روزنامهنگاران علم این است که مواظب باشند مبادا آسیبی به بدنه و چهره جامعه علمی وارد شود و مواظب باشند با بزرگنمایی مشکلاتی که در حوزه علم وجود دارد مبادا انگیزههای جامعه علمی کاهش یابد و یا مشکلی بر مشکلات آن ها اضافه شود و تصویر بدی از آنها در ذهن مردم ایجاد شود.
این اولین باری نیست که چنین نقد یا خواستهای مطرح میشود. تقریبا هر بار که گزارشی درباره مناقشات و یا سیاستهای علمی مطرح میشود شاهد بروز چنین بحث هایی هستیم. هر باری که تضاد منافعی در جامعه علمی مورد اشاره قرار میگیرد، هر باری که روندهای اشتباه و یا خارج از قاعده مورد نقد قرار میگیرد و هر باری که روندهای رسمی در فعالیتهای علمی مورد نقد یا آشکارسازی قرار میگیرد همین داستان تکرار میشود.
روزنامهنگاران علم – همانند سایر همکاران خود – بارها با این خواسته از سوی منابع خود مواجه شدهاند که مصلحت نیست درباره این موضوع صحبت شود یا انتشار موضوعاتی ممکن است با سیاست ها و روندهای موجود تضاد داشته باشد.
واقعیت این است که ظهور و بروز چنین نقد و خواسته یا توصیهای به نظر میرسد از عدم درک جایگاه روزنامهنگاری علمی به طور خاص و روزنامهنگاری به طور عام نشات گرفته شده باشد.
اگر به طور خاص در زمینه روزنامه نگاری علم صحبت کنیم، متاسفانه این درک و برداشت عمومی از این حوزه در بین جامعه علمی وجود دارد که رسانه علمی باید به ابزاری صرفا ترویجی تبدیل شود. ابزاری که دیدگاههای جامعه علمی را به بدنه مردم منقل کند و از علم و جامعه علمی دفاع کند و کمکی در دستان آنها باشد تا بتوانند اهداف خود در توسعه علمی و ارتباط با جامعه را بهتر پیش ببرند. به عبارتی رسالت روزنامه نگاری علم در ترویج صرف و مطلق علم آن هم بنابر مصالح فعالان حوزه علم باید خلاصه شود.
این کار وظیفه روزنامه نگاران علم نیست.
در این واقعیت هیچ شکی وجود ندارد که روزنامهنگاری علم یکی از ابزارهای مهم و اصلی در ترویج علم است اما روزنامهنگاری علم با ترویج علم تفاوت دارد. در حالیکه ارتباطگران علم در حوزههای ترویجی عمدتا سعی در گرامیداشت و ارج نهادن علم و جایگاه دانشمندان دارند و سعی می کنند تا شکوه و عظمت و اهمیت علم و روش علمی و همینطور زندگی و کار دانشگران و دانشمندان را به مردم معرفی کنند اما این همه کار روزنامه نگاران علم نیست
روزنامهنگاران و ژورنالیستهای علم در کنار وظیفه اطلاعرسانی و ترجمه رویدادهای علم به زبان مردم وظیفه دیگری نیز دارند و آن دنبال کردن داستانهایی در دل جامعه مخاطب است. آن جایی که خطایی رخ میدهد، آن جایی که مناقشه ای وجود دارد، آن جایی که تضاد منافع رخ میدهد و آنجا که فسادی در روندها، سیاست ها یا عملکردها وجود دارد، آنجایی که دانشمندان یا نهادهایی سعی در پنهان کردن انگیزهها و روندها و وابستگیها دارند و آنجایی که ممکن است حقی در روندهای نادرست ضایع شود، اتفاقا محل اصلی است که روزنامه نگاران علم باید کار خود را انجام دهند.
جمله معروف ولی غیر دقیقی وجود دارد که ژورنالیسم انتشار آن واقعیتهای – معتبر، درست و مستندی – است که کسانی نمیخواهند افکار عمومی از آن اطلاع داشته باشند، بقیه کار، روابط عمومی و تبلیغات است.
شاید این جمله هم مانند همه جملات قصار از بیان دقیق منظورش ناتوان باشد اما این واقعیت است که در هر حوزهای روزنامه نگاران نه تنها به گزارش کردن واقعیتها و اطلاع رسانی رویدادها و معرفی چهرهها و روندها میپردازند که نگاه تیزبین خود را – که با کمک روشها و تکنیکهای تخصصی آن را صیقل میدهند – به حاشیههای مهآلود و فضاهای تاریک میاندازند تا چراغ خود را بر آن بتابانند و آن ها را از دل تاریکخانه پنهان کاری و مصلحت اندیشی بیرون آورند.
اگر کسانی مسولیت روزنامه نگاری در عدم انتشار را یادآوری می کنند باید به آنها یادآور شد اتفاق بخشی از مسولیت اخلاقی و حرفه ای روزنامه نگاران انتشار آن چیزهایی است که اولا مستند و دقیق است و کسانی از عدم انتشار آن سو استفاده میکنند.
این نکته مهمی است که روزنامه نگاران علم اگرچه عمده زمان و محتوای تولیدی خود را به بیان و توضیح علم برای مردم اختصاص میدهند و نقش وکیل مدافع علم را در برابر شکاکان، مروجان شبه علم و سودازدگان بازی میکنند اما به همان نسبت درمقابل خطاهای جامعه علمی نیز سکوت نمیکنند.
سرسپردگی روزنامه نگاران علم به جامعه علمی نیست. به واقعیت تحقیق شده و مستند است. وظیفه روزنامه نگار، مصلحت اندیشی حال جامعه علمی نیست بلکه مصلحت مخاطب و جامعه و شفافیت آن است که در راس اولیت های روزنامه نگاران قرار دارد.
طبیعی است که دربازار آشفته امروز همانطور که درون جامعه علمی یا هر جامعه دیگری افراد غیر حرفهای یا سودجو وجود دارند، درون جامعه رسانهای نیز این افراد و این نیروها وجود و حضور دارند اما اگر روزنامهنگاری کار خود را درست انجام دهد اتفاقا به سراغ داستانهای سخت و دشواری می رود که شاید خوشایند برخی از اعضا جامعه علمی نباشد.
چنین شفافسازیها و افشاگریها و گزارشگریهای تحقیقی اگرچه ممکن است برای بخشی از جامعه علمی تلخ باشد اما در نهایت باعث میشود تا این جامعه از روندهای اشتباه دوری کند و افرادی که درون این جامعه در حال سو استفاده هستند آشکار و افشا شوند.
نگاهی گذرا به تاریخ و روند روزنامه نگاری علمی در سراسر جهان سرشار از این داستان ها است. اتفاقا آن جایی که روزنامه نگاری علمی نقشی موثر ایفا کرده است همین موارد بوده است. از داستان گرمایش زمین بگیرید تا محصولات تراریخته، از تضاد منافع در بین جامعه پزشکی که وابسته به نهادهای داروسازی بودهاند تا تغییرات آمار و داده ها در تحقیقات پزشکی بالینی که با هدف امکان کسب بودجه های بعدی صورت گرفته است.
نکته تکراری و لی مهمی است که مواجهه دو نهاد علم و روزنامه نگاران علم مواجهه شاگرد و استاد نیست. مواجهه دو تخصص است. تعهد روزنامه نگاران علم به فکت ها و دادهها و واقعیت ها و روندها و او برای خیر جامعه است که داستان خود را روایت می کند.
بین علم و افرادی که به علم مشغولند تفاوتی عظیم وجود دارد همان طور که بین افرادی که روزنامه نگاری میکنند و مفهوم ژورنالیسم تفاوتی اساسی ممکن است وجود داشته باشد.
یک دانشمند بیانگر کلیت علم نیست و حتی برترین دانشمندان و برندگان نوبل و صاحبان بیشترین آثار منتشره در ژورنال های علمی پژوهشی تجسم علم نیستند.
برنده نوبل ممکن است در حوزهای دیگر رفتاری نه تنها ضد علمی که ضد انسانی از خود بروز دهد و اتفاقا این وظیفه روزنامهنگاراست.
اگرچه عمده انرژی و وقت روزنامهنگاران علم صرف توضیح و تفسیر علم و کمک به توسعه و ترویج علم می شود اما آنها وکلای مدافع افراد و نهادهای جامعه علمی نیستند. ما قصهگوی داستان علم و بازیگران آن هستیم. خطای بازیگران را نباید گردن راوی قصه گذاشت و البته که آشکار کردن خطاها در نهایت باعث خواه شد تا فضای جامعه عادلانه تر و منصفانه تر شود.
درباره داستان انتشار مقاله های تقلبی نیز داستان همین است. تا وقتی که حتی یک نفر با انتشار مقالهای تقلبی که در بازار سیاه تهیه شده است رتبه و درجهای می گیرد و یا از چنین پایاننامهای دفاع می کند، این موضوع داستان و موضوع مبتلا به جامعه علمی و داستانی برای تعریف کردن از سوی روزنامه نگاران علم است.
دلیلی وجود دارد که گفته می شود روزنامه نگاری رکنی در دموکراسی است. شاید یکی از دلایل آن این باشد آنجایی که بقیه قوا مصلحت اندیشی و سیاست ورزی و آینده نگری حرفه ای و صنفی را مد نظر قرار می دهند، روزنامه نگاران با انتشار واقعیت ها مردم را آگاه تر می کنند. مردمی آگاه تر در انتخاب خود تواناتر می شوند و میتوانند در جامعه دست به تغییر بزنند و روندها را اصلاح کنند. اگر زشتی در یک بخشی از یک جامعه وجود دارد وظیفه روزنامه نگاران رفو کردن آن نیست وظیفه ما قرار دادن آینهای شفاف و تمام قد دربرابر این ناراستی است تا آن هایی که خود را در آینه می بینند دست به اصلاح خود بزنند.
البته که همه آنچه نوشتم به هیچ وجه اشارهای به انتشار هر حرف و شایعه ای ندارد. فرض بر این است که روزنامه نگار کار خود و پژوهش و تحقیق خود را درست انجام داده باشد و در نهایت با رعایت همه اصول گزارشگری و دقت ها و بررسی ها به یافته ای رسیده باشد که ضرورت انتشار دارد.
در انتهای این داستان اگر ما و جامعه علمی کار خود را درست انجام دهد از دل این زیست همزمان علم توسعه مییابد و جلوی سو استفاده درون جامعه علمی و یا فریب دیگران گرفته می شود و در عین حال آگاهی و دانش عمومی نیز توسعه مییابد.