سال ۲۰۱۴ اتفاقی غیرمنتظره در دنیای سینمای ماجراجویانه رخ داد. دو کارگردان به نامهای چاد استالسکی و دیوید لیتچ که دومی سابقه مدیریت صحنههای بدلکاری در فیلمهای بزرگ هالیوودی را در سابقه داشت و هردوی آنها پیشتر در زمان فیلمبرداری مجموعه فیلمهای ماتریس با هم همکاری کرده بودند کار بر روی نوشتهای از دِرِک کولستاد را آغاز کردند. داستان فیلم سادهترین روایت ممکن را دنبال میکرد. یک آدمکش حرفهای به نام جان ویک که مدتها است بازنشسته شده است، با افسردگی ناشی از مرگ همسر جوانش به دلیل بیماری دستوپنجه نرم میکند. اندکی پس از خاکسپاری بستهای از سوی همسر درگذشتهاش به او میرسد که درون آن تولهسگی است. همسر او که از مرگ زودهنگام خود خبر داشت، این هدیه را برای جان آماده کرده بود تا بعد از مرگش به دست او برسد و تسکینی برای غم او باشد.
همین کافی است تا ارتباطی عمیق میان و سریع میان جان ویک و این تولهسگ برقرار شود. در این میان فرزند یکی از باندهای مافیایی بیخبر از ماهیت جان ویک به دنبال دزدیدن ماشین او به خانهاش هجوم میآورد و دراینبین تولهسگ او را میکشد. همین کافی است تا جان ویک بار دیگر به دنیای زیرزمینی قاتلان حرفهای و قراردادی بازگردد. او برای انتقام قتل تولهسگش حمام خونی به راه میاندازد.
برای ایفای نقش جان ویک شخصی لازم بود که بتواند از عهده کار فیزیکی سنگین برآید. کارگردانهای این مجموعه برای این نقش به سراغ دوست قدیمی خود که در پروژه ماتریس با او همکاری کرده بودند رفتند و کیانو ریوز قبول کرد که این نقش را بازی کند.
تمرین های ترون برای آمادگی بازی در نقش بلوند اتمی
نه داستان به نظر داستان پیچیده و جذابی میآید و نه نخستین باری بود که داستانی از دنیای زیرزمینی آدم کش ها قرار بود بر پرده بیاید و اما وقتی در سال ۲۰۱۴ این فیلم به روی پرده آمد همه را غافلگیر کرد. برخلاف فیلمهای پرتحرک رایج که هر صحنه از کنار هم قرار دادن تعداد زیادی از برشهای منقطع به دست میآید، این فیلم به لطف تمرینات سختی که کیانو ریوز پشت سر گذاشته بود و همینطور بهواسطه صحنهآرای و طراحی حرکت نرم و یکنواخت دوربینها و مدیریت کمنظیر بدلکاران، موفق شد صحنههای زدوخورد را تبدیل به رقصی هماهنگ و خیرهکننده و بدون برش کند. آنچه بعدتر کیانو ریوز از آن به سبک گان فو نام برد که منظورش ترکیب حرکات کونگفو با تیراندازی با اسلحه است.
موفقیت آن فیلم و نشان دادن امکانات کمتر کاوش شده در دنیای سینمای مهیج باعث شد بلافاصله دنباله دنیای جان ویک نیز در دستور ساخت قرار بگیرد و سال ۲۰۱۷ بر پردههای سینما آمد و اکنون بخش سوم آن در حال تدوین است اما این موفقیت این فیلم باعث شد تا بازیگر دیگری که سرش برای چالشهای تازه درد میکند راهی برای اجرایی کر دن یکی از پروژههای موردعلاقهاش پیدا کند.
« چارلیز ترون و دیوید لیتچ نشان میدهند چطور میتوان در ژانر آزموده شدهای چون فضای جاسوسی دست به نوآوریهای خیرهکننده زد»
چارلیز ترون، بازیگر آفریقای جنوبی تبار معروف هالیوودی است که در طیف وسیعی از فیلمها بازی کرده است. او برای اثبات استعداد خود تنها به ظاهرش اکتفا نمیکند. برای بازی در فیلم هیولا به کارگردانی پتی جنکیز، چندین کیلو بر وزن خود افزود و چهرهاش را بهطور کامل تغییر داد و زمانی که در فیلم مکس دیوانه، جاده خشم، ظاهر شد باوجودی که قرار بود نقش مکمل باشد اما عملاً تمام وزن فیلم را بر دوش گرفت و به شخصیت ماندگاری در آن داستان تبدیل شد.
او مدتی بود که دنبال فرصتی برای ساخت فیلمی مبتنی بر یک کتاب مصور میگشت. کتاب «سردترین شهر» در سال ۲۰۱۲ با داستانگویی آنتونی جانسون و تصویرگری سم هارت منتشر شد. این داستان مصور حولوحوش ماجراهای یک مأمور دوجانبه در پایان جنگ سرد میپرداخت.
موفقیت جان ویک و شور و علاقه ترون باعث شد تا او این فرصت را به دست بیاورد تا این ایده خود را عملی کند. برای این کار او دیوید لیتچ را راضی کرد تا از دنباله جان ویک بیرون آید و در این پروژه به او بپیوندد. با اضافه شدن گروهی از بازیگران بااستعداد و پس از یک دور طولانی از تمرینات دشوار بدنی و آمادهسازی فیلمبرداری بلوند اتمی آغاز شد.
این فیلم نیز همانند جان ویک از همان سبک و سیاق صحنههای مبارزاتی فعال و غیر منقطع بهره میبرد. امری که نیازمند تمرینهای سخت برای ترون بود. در طی این تمرینها او بارها دچار آسیبدیدگی شد و حتی یکی دو دندانش شکست.
اما درنهایت بلوند اتمی تنها نسخهای زنانه از جان ویک نبود. داستان این فیلم برخلاف روند داستان جان ویک (کسانی سگ او را کشتهاند و او انتقام سگش را میگیرد) داستانی چندلایه و پیچیده بود.
داستان بلوند اتمی در آستانه فروپاشی دیوار برلین و پایان جنگ سرد رخ میدهد. لورین براتون (با بازی چارلیز ترون) مأمور سازمان جاسوسی انگلستان است که به دنبال فهرستی از مأموران مخففی سازمانهای جاسوسی گوناگون است. او در برلین با دیوید پرسیوال (با بازی جیمز مکووی) همکاری میکند تا بتواند این میکروفیلم را از دست کسانی که ممکن است با سو استفاده از آن روند پایان جنگ را به تأخیر بیندازند خارج کنند.
این تازه آغاز داستان است و لحظهبهلحظه روایتها و لایههای تازهای به داستان افزوده میشود و پای مأمورانی از چندین سازمان جاسوسی به میدان باز میشود. درنهایت شما با داستانی پر ضد و خورد طرف هستید که عمده شخصیتهای آن نهتنها جاسوسی که جاسوسهایی چندجانبه هستند و تا انتهای فیلم شما را در تردید موقعیت و موضع خود قرار میدهند.
فیلم در سال ۲۰۱۷ به روی پردهها آمد و توانست موج مثبتی از نقدها را به خود اختصاص دهد. عمده نقدها به بازی درخشان ترون و مکووی و همچنین کارگردانی صحنههای زدوخورد دیدنی و بیوقفه فیلم و همینطور موسیقی آن امتیاز بالایی دادند. برخی از منتقدان اما داستان پیچیده و چندلایه فیلم را نکته منفی قلمداد کردهاند که ذهن شما را بهطور مرتب درگیر دنبال کردن داستان و شخصیتها میکند.
نکته مهم و جذاب این فیلم اما این نیست که این بار شاهد قهرمان زنی هستیم که همزمان توان نبردهای تنبهتن را دارد و درعینحال میتواند بازی پیچیده شطرنج جاسوسی را بهخوبی پیش ببرد. نکته مهم این است که ترون و کارگردان این فیلم سعی نکردهاند شبیهسازی از قهرمانهای مرد مشابه به دست بدهند. آنچه از شخصیت اصلی زن داستان میبینید برای شما باورپذیر است و احساس نمیکنید کسی در حال تقلید دیگری است.
این فیلم در IMDB امتیاز ۷٫۱ از ۱۰ و در وبسایت متاکرتیک که گردایه ای از بهترین وبسایتهای نقد فیلم است امتیاز ۶۷ از صد را به خود اختصاص داد. وبسایت راتن تومیتوز به این فیلم بر مبنای مرور ۲۴۰ نقد مختلف امتیاز ۷۵ درصد را داد و آن را فیلمی تازه و دیدنی توصیف کرده است.
فیلم بلوند اتمی یکی دیگر از مجموعه اتفاقهای خوب امسال سینما برای زنان به شمار میرفت. بعد از موفقیت خیرهکننده واندر ومن یا زن شگفتانگیز و نقدهای تحسینبرانگیز و فروش چشمگیر آن، بلوند اتمی نشان داد که فیلمهایی با نقش اول زنان حتی در نقشهایی که زمانی ملک مطلق مردان به شمار میرفت و حتی در مقام کارگردان و تهیهکننده، میتوانند به موفقیت دست پیدا کنند. پس از سالهای طولانی به نظر میرسد هالیوود کمکم متوجه شده است که باید تبعیض جنسیتی در فیلمهای خود را کاهش دهد و از این دیدگاه امسال سال مهمی در تقویم تاریخ سینما خواهد بود.
این فیلمی است که تماشای آن بهخصوص اگر به داستانهای معمایی و جذاب جاسوسی علاقه دارید دیدنی خواهد بود و تجربه صحنههای نبرد و فیلمبرداری آن فوقالعاده چشمنواز است. در نظر داشته باشید که این فیلم به دلیل خشونت، استفاده از کلمات گستاخانه و صحنههای عریان، دارای ردهبندی R است و نوجوانان باید با سرپرستی، صلاحدید و نظارت والدین آن را تماشا کنند.
منتقدان چه میگویند؟
مجله آتلانتیک – دیوید سیمز
«صحنههای اکشن فیلم فوقالعاده و دارای بالاترین استاندارد است اما داستانی که باید این صحنهها را به هم متصل کند و باری هر فیلم جاسوسی خوب ضروری است، نمیتواند باکیفیت صحنههای اکشن رقابت کند.»
بازفید نیوز – الیسون ویلمور
«این یک لذت مطلق بدون نگرانی از کالریهایی است که میخورید و گاهی این دقیقاً همان چیزی است که ما لازم داریم.»
نیویورک آبزرور – تلما آدامز
«آیا یک زن میتواند پای در کفشهای جیمز باند بگذارد و نقش او را بر عهده بگیرد؟ چارلیز ترون در بلوند اتمی نشان میدهد که جواب مثبت است. او نمایشی جذاب از مأموری به سردی یخ را با عینک آفتابی قرمز به نمایش میگذارد که داستانی درباره جاسوسها علیه جاسوسها را روایت میکند.»
ممنونم از معرفی این فیلم