ممنوعیت زبان آموزی در مدارس ابتدایی: چراغ خود بیفروزید

 

این روزها حجم خبرهای تاثیرگذار بر زندگی ما، چنان عظیم و سیل آسا بر سر ما آوار می شود که گاهی مهم ترین خبرها در میان بهمنی از خبرهای پر هیجان گم می شود یا کمتر مورد توجه قرار می گیرد. خبری که روز گذشته به نقل از دبیر کل شورای آموزش و پرورش ایران نقل و منتشر شد، خبری است که در شرایط عادی باید فضای بحث اجتماعی و فرهنگی ایران را با شوکی عظیم مواجه می کرد اما آن قدر به شوک های خبری روزانه عادت کرده ایم که عجیب نیست اگر این خبر در میان موج بعدی خبر که چند ساعت دیگر از راه می رسد گم شود.

بیایید ابتدا اصل خبر را مرور کنیم تا مبادا اظهار نظرهای بعدی برمبنای احساس و بی توجه به فکت ها و واقعیات باشد:

 

« دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش ایران گفته است که تدریس زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی دولتی و غیر دولتی در ساعات رسمی یا غیررسمی ممنوع است و در صورت مشاهده با آن برخورد خواهد شد.

به گزارش آفتاب نیوز، مهدی نوید ادهم در مصاحبه با خبرگزاری صدا و سیما ایران گفت: متأسفانه دیده می‌شود در برخی دبستان‌ها کلاس‌های آموزش زبان انگلیسی به ممنوعیت تدریس زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی عنوان کلاس‌های فوق برنامه دایر می‌کنند و برای تشکیل این کلاس‌ها از اولیای دانش آموزان شهریه می‌گیرند که این تخلف است.

وی افزود: برنامه آموزش و پرورش در دوره ابتدایی تقویت زبان فارسی و فرهنگ ایرانی اسلامی دانش آموزان است و آموزش زبان‌های خارجی در دوره ابتدایی به هیچ عنوان توصیه نشده است و آموزش این زبان از دوره اول دبیرستان قابل اجراست.»

 

همچنین برای اینکه دید بهتری از این داستان داشته باشیم باید به خبر خبرگزاری فارس در این بارذه توجه کنیم که از دلیل پشت این تصمیم می گوید :

« رضوان حکیم‌زاده معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش در گفت‌وگو با خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس در خصوص اعلام ممنوعیت تدریس زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی، اظهار داشت: این مسئله جدید نیست و براساس برنامه مصوب درسی، زبان انگلیسی در دوره ابتدایی تدریس نمی‌شود بلکه آغاز تدریس آن در پایه هفتم در مقطع متوسطه اول است.

وی افزود: دروس دوره ابتدایی با هدف کلی ایجاد، تقویت و تثبیت هویت ایرانی و اسلامی تنظیم می‌شوند و آموزش زبان فارسی در این دوره اهمیت بسیاری دارد و در کنار آن ما برنامه‌ریزی ویژه‌ای برای آموزش زبان فارسی در دوره پیش‌دبستان مناطق دوزبانه داریم.»

 

بیایید نکات کلیدی خبر را فهرست کنیم:

  • آموزش زبان انگلیسی در دوران ابتدایی (یعنی تا پایان کلاس ششم یا به عبارت دیگر ۱۳ سالگی دانش آموزان) در برنامه آموزش مدارس نیست.
  • آموزش زبان انگلیسی در این دوره از سوی مدارس، حتی در قالب کلاس های فوق برنامه و با رضایت دانش آموزان و والدین، ممنوع و مستوجب برخورد است.
  • هدف این امر ایجاد، تقویت و تثبیت هویت ایرانی اسلامی است و زبان فارسی در این میان نقش مهمی دارد. ( به عبارتی برای دفاع از هویت ایرانی و زبان فارسی انگلیسی یاد نمی دهیم.)

 

دراینکه روند آموزش زبان – چه انگلیسی و چه عربی –  در ساختار ناکارآمد آموزش و پرورش ما چنان نا کار آمد و بی خاصیت است که بعد از سال ها آموزش زبان، کسانی که تنها به این ساختار تکیه کرده اند چیزی نصیبشان نمی شود، حرفی نیست. در اینکه آموزش و پرورش ما دستگاه سرگردان و لَخت و بی هدفی است که با شعارهای بزرگ و بدون پشتوانه علمی، تحقیقی و بی خبر از جغرافیای امروز جهان، بیش از هر چیز در کار هدر دادن مهم ترین سال های فراگیری نوجوانان و جوانان ایرانی است هم کمتر کسی شک دارد. اما تفاوت بزرگی بین ایرادهای یک ساختار که به دلایل مختلف رخ می دهد و آن چه در قالب هدف گذاری اعلام می شود و فلسفه است وجود دارد. شما ممکن است بخواهید کار درست انجام دهید اما آن قدر بند بر دست و پایتان باشد که در نهایت نتوانید گامی موثر به جلو بردارید ولی گاهی هست که هدف شما ارتقا نیست و سقوط را هدف گرفته اید. این دو تفاوت های مهمی با هم دارند و خبر جدید از رده دوم است.

 

یک بار دیگر خلاصه خبر را مرور کنید. مطابق اهداف ۲۰ ساله و سند چشم انداز افق ۱۴۰۴ که در سند تحول نظام آموزش و پرورش نیز به آن اشاره شده است (فارغ از اینکه متن این سند به خودی خود داستانی است پر آب چشم و می توانید خودتان آن را در اینجا بخوانید) باید در همه امور، کشور برتر در منطقه باشد ( و فراموش نکنید این منطقه نه تنها از کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس که از کشورهایی مانند اردن، ترکیه و مصر نیز تشکیل شده است.) از جمله در زمینه علم و فناوری و پژوهش های نو.

به عبارت دیگر وظیفه نهاد آموزش و پرورش این است که کودکان را برای ورود به چنین فضایی آماده کند. در این شرایط و بر اساس چنین سندی، حالا  مدیران و تصمیم گیران آموزش و پرورش تصمیم گرفته اند آموزش زبان انگلیسی را تا دوره دبیرستان به تاخیر بیندازند. به یاد دارید که هنوز جانوری به نام کنکور وجود دارد که سایه خود را بر تمام آموزش های دوره متوسطه انداخته است و تقریبا هر چیزی فراسوی موفقیت در کنکور در دوره دبیرستان برای مدارس فاقد اولویت است.

این در شرایطی است که دوست داشته باشیم یا نه، باور کنیم یا نه، آن را عامل دشمن و استعمار بخوانیم یا روند تاریخی طبیعی، واقعیت این است که نه تنها بیش از ۸۰ درصد مقالات تحقیقاتی در زمینه های مختلف در سراسر جهان (بر اساس آمار سال ۲۰۱۲ و از با بررسی مقاله های ۲۳۹ کشور) به طور کامل به زبان انگلیسی نوشته می شوند که عمده ژورنال هایی که مقاله هایی به زبان های دیگر را قبول می کنند از نویسنده می خواهند حداقل خلاصه (ابسترکت) مقاله را به زبان انگلیسی نیز ثبت کنند.

به عبارت دیگر در دنیای امروز – دوست داشته باشید یا نه – بدون دانستن زبان انگلیسی شما دسترسی مستقیمی به محتوای علمی و فناوری تولید شده در جهان ندارید و به مصرف کننده دست دوم و محتاج ترجمه هایی خواهید بود که اکثر اوقات دقت کافی را ندارند یا نمی توانند داشته باشند.

همزمان بخش عمده ای از محققان علوم شناختی و تربیتی ادعا می کنند که بهترین سال های آموزش زبان دوم تا پیش از ده تا ۱۳ سالگی است. یکی از این تحقیقات نشان داده بود که در بین جامعه مورد بررسی، کسانی که پس از ده سالگی شروع به آموختن زبان دوم کرده اند هرگز نمی توانند آن زبان را همچون زبان مادری به کار ببرند.

حال سیاست گذاران آموزش و پرورش ما نه تنها دست به اصلاح سیستم آموزش زبان خود نمی زنند که بتوانند به طور موثرتری و با استفاده از موقعیت رشد ذهنی کودکان، آموزش موثرتر زبان های دیگر را به کودکان بدهند که همان ساختار ناقص را از نظام اموزشی حذف می کنند و به ان هم راضی نیستند. آن ها آموزش زبان انگلیسی را حتی به صورت فوق برنامه ممنوع و غیر قانونی اعلام می کنند.

هدف چیست؟ ادعا می کنند بثبیت هویت ایرانی اسلامی. باید از این افراد پرسید چطور آموزش یک یا چند زبان دیگر به کودکان و آماده کردن آن ها برای مواجهه مستقیم با جهان بر ضد هویت ایرانی است؟ سوال مهمتر اینکه شما در نظام آموزشی ایران چقدر بر یادگیری ادبیات و هویت ایرانی تاکید کرده اید؟

در بسیاری از ساختارهای آموزشی جهان، دانش آموزان در کنار دروس رسمی موظف هستند برخی از کتاب های مهم ادبی خود را بخوانند و در قالب گزارش از آن ها درباره آن به بحث بپردازند. بسیاری از کتاب های ادبی و تاریخی فرهنگ های مختلف در کشورهای متفاوت جهان به بخشی از برنامه درسی آن ها بدل شده است. بدین ترتیب دانش آموزان در پایان دوره تحصیلی خود نه تنها انبوهی از آثار کلاسیک ادبیات خود و جهان را خوانده اند، که با روش های گزارش نویسی و ارجاع دهی آشنا شده اند. در دوره ۱۲ ساله آموزشی ایران، دانش آموزان چند کتاب ادبی و فرهنگی و تاریخی و داستان را باید به طور کامل بخوانند و درباره آن بحث کنند؟ اولین باری که با شیوه های گزارش نویسی و ارجاع دهی مواجه شده اید چه زمانی بوده است؟  چطور است به جای ممنوع کردن زبان آموزی شاهکارهای ادبیات را به دانش آموزان معرفی کنید؟ فرهنگ و هویت فرهنگی یک کشور را نه ممنوعیت ها که شناخت ها می سازد. شما از هویت فرهنگی ایرانی صحبت می کنید و این در حالی است که دانش آموزان ما اگر به تدبیر والدین یا دلسوزی برخی از مربیان نباشد، در نظام آموزش هیچ گاه دعوت به خواندن کامل آثار ادبی و فرهنگی ایران و جهان نمی شوند و حتی بسیاری از نام های بلند سپهر ادبیات ایران و جهان در رده فهرست نام های مگویی است که دانش آموزان فارغ التحصیل دبیرستان حتی ممکن است نام آن ها را نشنیده باشند.

به جای ترمیم نظامی آسیب دیده آزموده ای هزار باره را می آموزیم. چند بار هر چیز تازه و کهنه ای را ممنوع کرده ایم و چند بار از آن سود برده ایم؟

متنی می خواندم (فکر کنم از کتاب فریدون آدمیت ، شاید فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطه) که از قول عین الدوله می گفت: «اگر رعایا دارای تلگراف شدند، در ولایات ممالک محروسه، در جلوی تلگرافخانه جمع می شوند و از احوال یکدیگر با خبر می شوند و علیه سلطنت آشوب می کنند.»

از آن زمان تا کنون چقدر این آزموده را آزموده ایم؟ فکر می کنید با ممنوعیت آموزش زبان انگلیسی، از هویت ایرانی دفاع می کنید؟ به عبارت ساده تر می ترسید که با یادگیری انگلیسی نوجوانان از حال دیگران با خبر شوند و در برابر آنچه به آن ها گفته می شود سوال کنند؟ مگر قبل تر به همین بهانه، ماشین فکس و ویدیو و ارتباطات بلوتوثی و ماهواره و این روزها شبکه های اطلاع رسانی را محدود نکردیم؟ چه به دست آورده ایم؟ آیا با این محدودیت ها توانسته ایم شبکه زمزمه گران را محدود کنیم و مانع با خبر شدن از حال دیگران شویم؟

زبان فارسی و هویت ما از حمله اعراب و مغول و تاتار و جنگ های داخلی و نبرد با دشمن خارجی زنده بیرون آمده است. در این مواجهه آنچه برایش مفید بوده گرفته و بخشی را که نمی خواسته انکار کرده است. ما کی از آشنایی با دیگری ترسیده ایم که این بار بخواهیم بترسیم؟ یادگرفتن انگلیسی و عربی و فرانسه و اسپانیایی و چینی و عبری چیزی از هویت ما نمی کاهد که اتفاقا باعث تقویت آن می شود وقتی ما بتوانیم با زبان دیگران درباره خود و دیگران بخوانیم و حرف بزنیم. در این دنیای در هم تنیده و به هم پیوسته نه تنها زبان انگلیسی و عربی که آموختن زبان ماشین و اصول برنامه نویسی رایانه ای، تعامل با دنیای دیجیتال و آشنا شدن با راه و رسم دنیای امروز نه تنها مانع نیست که اگر از آن غافل شویم که نه تنها در منطقه خویش که از امروز و دیروز خود نیز عقب خواهیم ماند.

من نه امیدی به نظام آموزشی دارم و نه  اراده ای برای اصلاح آن می بینم. آنچه از دست من بر می آید تنها پیشنهادی است که می توانید به آن فکر کنید یا آن را رد کنید. روی پیشنهادم با مسولان نیست بلکه با پدران و مادران جوانی است که فرزندان خردسال و نوجوان دارند. بعید می دانم اگر شما تنها به نظام آموزشی مدرسه اکتفا کنید، کمکی به حال فرزند خود کرده باشید. اگر می خواهید فرزند شما برای دنیایی که به آن وارد می شود آماده باشد، اگر می خواهید عملی انتقادی و موثر انجام دهید اگر می خواهید در برابر مهندسی فرهنگی مقاومت کنید، پیشنهاد می کنم به فرزندان خود از نخستین سال ها زبان انگلیسی و عربی را یاد بدهید. همزمان به او یکی از زبان های برنامه نویسی رایانه را آموزش دهید و او را تشویق کنید در غیاب عمل مدرسه، در دوران تحصیلش آثار مهم ادبی ایران و جهان را بخواند. به او گام زدن در دنیایی پیچیده که به آن وارد می شود را بیاموزید و به او نشان دهید که چطور می تواند منبع معتبر را از جریان دروغین تشخیص دهد. به او به جای یاد دادن ارزش ها، روش شناخت آن ها و ارزیابی آن ها را بیاموزید.

بگذارید دیگران در اندیشه های نخ نما و قدیم خود دست و پا بزنند. شما از دل تاریکی راهی به سوی روشنی فردا ایجاد کنید.

ما در جهانی پر از تیرگی و اغتشاش زندگی می کنیم. این مخصوص ایران نیست. در جای جای جهان، آشفتگی های بسیاری وجود دارد اما امروز بیش از هر زمانی ما به ابزارهایی مجهز هستیم که می تواند راهمان را در میانه این جنگل تاریک به سوی چشم اندازی باز و روشن باز کند. خواندن، شناخت، شنیدن، گوش دادن، فهمیدن و سخن گفتن ابزارهای ما برای روشن کردن این راه هستند و هر گامی که برای افروختن شمعی در راه و مسیر افراد به خصوص کودکان و نوجوانان برداریم، جامعه ما را روشن تر می کند. آموزش روش ها و راه ها – چه زبان باشد و چه توان تفکر – یکی از مهم ترین این شمع ها است.

 

 

 

 

دیدگاه‌ها

  1. پیشنهاد بسیار خوبی ست آقای ناظمی، ممنونم به خاطر مقاله خوب.

    من مخصوصا با این نکته کاملا موافقم: به او گام زدن در دنیایی پیچیده که به آن وارد می شود را بیاموزید و به او نشان دهید که چطور می تواند منبع معتبر را از جریان دروغین تشخیص دهد. به او به جای یاد دادن ارزش ها، روش شناخت آن ها و ارزیابی آن ها را بیاموزید.
    آفرین

  2. همان‌طور که اشاره کردید، اکتفا کردن و اعتماد کردن والدین به تصمیمات نظام آموزشی رسمی، جفا به فرزندان است.
    وظیفه پدر و مادرها این است که ابزارهایی در اختیار بچه‌هایشان قرار دهند که در این دنیای شلوغ و پر آشوب، به تکنیک تفکیک بین منابع خوب و بد مجهز شوند و معیارهای خوبی برای تشخیص در اختیار داشته باشند.

دیدگاهتان را بنویسید

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.