نوروز مبارک باد

نوروز

نوروز در راه است و روز و جان و جهان ما در حال نو شدن.

این ساعات مکرم و محترم و با ارزشند. ساعاتی که نه تنها نو شدن طبیعت بهانه شادی است، که چون رشته تسبیحی ما را فراسوی مرزهای زمان و مکان به هم پیوند می دهد.

ما که نوروز را در پهنه این جهان جشن می گیریم، فرصتی کم نظیر داریم. جشنی نمادین که مرز‌های زمان و مکان را برای ما در هم می شکند و ما را ما می کند.

ما در نوروز نه تنها هرجای زمین که باشیم برای لحظاتی در کنار هم قرار می گیریم و به یک داستان و نماد می اندیشیم که این فرصت را داریم که با گذشتگان و نیاکان خود که آن ها نیز در کنار همین سفره و همین زمان به یاد سال گذشته خویش و به امید آینده ای که امروز گذشته ما است، گرد می آمدند، همداستان شویم. چه باک اگر در طول زمان سفره هایمان کمی بزرگتر یا کوچکتر شده است، گاهی چیزکی به ان اضافه شده و چیزکی از آن کمتر  شده است.

ما هستیم که نوروز را زنده نگاه می داریم. ما که در شب یلدا در میانه تاریک ترین شب های سال بذر امید را در دل و جان خود زنده نگاه داشتیم و از شعله لرزان آتش خانه، دربرابر بادها و گزند سرما تا سپیده صبح مراقبت کردیم، تا به آخرین چهارشنبه سال رسیدیم و آتش مقدس خانه زنده نگاه داشته شده در زمستان را بر فراز بام های خود روشن کردیم تا ارواح گذشتگان را راهنمایی باشد برای دیدار از خانه هایشان و ما که امروز پاداش آن شکیبایی در شب یلدای طولانی و از دست ندادن امید را می بینیم.

بهار ما و نوروز ما نه تنها زنده نگاه داشتن سنتی باستانی است که نمادی از شورش و طغیان علیه سلطه تاریکی و سرما است. چه قیام و شورش و آشوبی درخشان تر از آن که جوانه را در دل خاک یخ زده نگاه داریم و بذرش را شکوفا کنیم تا چون سر از خاک در آورد زمین و زمان را از زندان بلور آجین زمستان و افسردگی رهایی بخشد.

سالی که می‌آید حتما از سال قبل و سال‌های قبل سخت تر است و حتما از همه آن ها بهتر.

حتما از چیزهایی باید بگذریم و بکاهیم تا چیزهایی را به دست آوریم و بر چیزهای دیگر بیفزاییم. در این سخت با نامردمی ها مواجه می شویم، حسادت و دروغ راهمان را سد و و روحمان را خواهد آزرد، گاه باید دندان بر جگر گذاشته و راهی نا مطبوع را پیش رویم و گاه باید در حسرت فهمی و درکی و خردی سر در چاه برده و فریاد برآوریم. اما چه باک. ما همان هایی هستیم که فردا ثمره صبر زمستان خود را خواهیم دید. شب تاریک یلدای ما نه به جبر طبیعت که به پاس بیداری ما بود که سحر شد. ما که چنان تجربه ای را داریم در طول سالی که می‌آید نیز از این ظلمت های گاه گاه نخواهیم هراسید.

نوروز در جان و دل ما است که بهار را می آفریند.

بهارتان خوش باد که ما و ایرانمان محتاج بهارانیم.

دیدگاهتان را بنویسید

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.