درباره خطرات اتکا به ابرمتخصص

چرا باید بازه متخصصان مورد استفاده در رسانه های خود را افزایش دهیم

گفتگو با کارشناسان، پرسیدن نظر و دیدگاه افراد متخصص، پوشش دادن بحث‌های مهم و رساندن اطلاعات درست بخش بزرگی از وظایف رسانه و از جمله رسانه علمی است.

دعوت از متخصصان برای نوشتن یا ارائه یادداشت‌های تخصصی در مورد موضوعات روز نیز که عموما در قالب ستون‌های دیدگاه یا صفحات Op-Ed منتشر می‌شوند نیز بخشی ضروری برای رسانه است. این فرآیند به رسانه این امکان را می‌دهد که گاه فرصتی برای بیان دیدگاه شخص متخصصی را فراهم کند که صدایش و حرفش دارای اهمیتی برای جامعه است و شاید لازم باشد مردم بی‌واسطه فرآیند سخت‌گیرانه‌ای که در تحریریه‌ها برای راستی آزمایی مطالب و انتشار یک مطلب وجود دارد، و مستقیم صدای او را بشنوند.

البته که وقتی کار به چنین ستون‌های می‌رسد همیشه هم تصمیم گیری برای انتشار یا عدم انتشار مواضع افراد ساده نیست. ماهیت این ستون به این معنی نیست که هر کسی هر چه دلش خواست بگوید. به خصوص در رسانه‌های دارای ساختار مدیریت کلاسیک، استفاده از فضای ستون دیدگاه نه یک حق که یک امتیاز است.

امتیازی که رسانه بر مبنای جایگاه فرد به او می‌دهد تا از این فضا که اعتبار رسانه و نفوذ آن را به همراه دارد استفاده کرده و با مخاطبش سخن بگوید.

به همین دلیل هم گاه انتشار برخی از دیدگاه‌ها با اعتراض‌های شدیدی همراه می‌شود.

روزنامه نیویورک تایمز روز سوم ژوئن (۱۴ خرداد) ستون دیدگاهی (Op-Ed) را در صفحه نظرات خود منتشر کرد که به قلم تام کاتون، سناتور جمهوری خواه ایالات آرکانزاس، نوشته شده بود. این ستون با عنوان «نیروی نظامی را به میدان بفرستید – نظم کشور باید برقرار شود، نیروی نظامی آماده است.» به دفاع از صحبت‌های دانلد ترامپ پرداخته بود که بر آمادگی رییس جمهور برای اعزام نیروی نظامی به خیابان‌ها برای مهار اعتراض‌ها تاکید می‌کرد. اعتراض ها و تظاهرات گسترده‌ای که در واکنش به قتل جورج فلوید به دست پلیس و همچنین اعتراض‌ها به خشونت سازمان یافته نژادی در سازمان‌های پلیسی آمریکا، در حال برگزاری است.

بلافاصله پس از انتشار این دیدگاه، انتقادهای عظیمی متوجه نیویورک تایمز شد. این انتقادها که به سبب محتوای این دیدگاه آن را دعوت به سرکوب و آزادی بیان، دعوت به خشونت و ضدیت با قانون اساسی می‌کردند تنها از سوی معترضان نبود که مطرح می‌شد برخی از روزنامه‌نگاران و محققان رسانه برجسته به صف این اعتراض‌ها پیوستند و چند ساعت بعد روزنامه‌نگاران شاغل در نیویورک تایمز که بنابر ساختار عجیب و قدیمی قراردادهای خود مجاز به انتشار مطالب شخصی که هویت رسانه تایمز را به پرسش بکشد نیستند، شروع به اعلام اعتراض علنی کردند. آن ها نه تنها با محتوای این ستون مخالف بودند که انتشار آن را خلاف دستورالعمل تحریریه دانسته و معتقد بودند با این کار روزنامه جان همکاران رنگین پوست آن‌ها را به مخاطره انداخته است. این اقدام روزنامه‌نگاران خطر تعلیق و حتی اخراج را برای آن‌ها به همراه داشت.

نیویورک تایمز ابتدا سعی کرد دلیل این انتخاب را توضیح دهد اما تنها چند ساعت بعد رسما از انتشار این ستون عذرخواهی و اعلام کرد که در انتشار آن قوانین سردبیری مربوط به صفحه دیدگاه‌ها رعایت نشده است و در نهایت روز گذشته (۷ ژوئن – ۱۸ خرداد)، جیمز بنت، دبیر بخش دیدگاه این روزنامه استعفا داد.

مسئولیت رسانه در برابر جایگاه ستون دیدگاه

این مقدمه نسبتاً طولانی برای تاکید به اهمیت این موضوع بود که دیدگاه و ستون نظر در روزنامه با وجودی که الزاماً بیان کننده نظر تحریریه روزنامه نیست و بازتاب نظر شخصی نویسنده است اما باید دارای استانداردهایی باشد. همچنین نکته مهم این که این ستون دارای جایگاه فوق‌العاده مهم و با ارزشی برای روزنامه و نویسنده است.

ستون دیدگاه فضای خالی نیست که به هر قیمتی بخواهیم به زور پر کنیمش و آنچه در این ستون منتشر می‌شود، چه نویسنده آن شهروندان عادی باشند و چه افراد شناخته شده و متخصص، هم برای روزنامه و هم برای نویسنده مهم و قابل دفاع باید باشد.

همان‌طوری که در بخش خبر و گزارش در رسانه‌ها عدم تکراری بودن نه تنها  مهم که ضروری است، در حوزه دیدگاه و سرمقاله هم این روند وجود دارد.

شما اگر همان خبری را که رسانه دیگری کار کرده است از همان منبع و به همان شکل به عنوان خبر اختصاصی خود کار کنید، طبیعتا باید به سوال‌های زیادی جواب دهید که چطور گزارش یا خبر اختصاصی شما همزمان با همان منبع و مرجع در نشریه دیگری نیز منتشر شده است؟

این وضعیت درباره ستون دیدگاه نیز وجود دارد. اگر یک روز دو یا سه یا چهار روزنامه همزمان ستون دیدگاه خود را درباره یک موضوع به یک شخص اختصاص دهند، حداقل نشان دهنده بی‌دقتی و جدی نگرفتن این ستون از سوی رسانه است. رسانه ارزش دارد و وظیفه تحریریه است که قبل از هر کس دیگری از این اعتبار و حرمت پاسداری کند. بخشی از این ارزش این است که وقتی فضایی در اختیار نویسنده ای قرار می‌گیرد، به او امتیاز و اعتمادی شده است که از این بستر استفاده کند.

همان‌طور که اگر نویسنده گزارش شما در همان روز درباره همان موضوع در دو یا چند روزنامه دیگر مطلبی بنویسد، حتما تحریریه با او برخورد می‌کند، دبیران بخش نظر و دیدگاه نیز باید پاسخگوی این باشند که میهمان آن‌ها حداقل در آن روز و درباره آن مطلب تنها آن رسانه را برای گفتن حرفش انتخاب کرده باشد.

ابرکارشناسان

این وضعیت گاه در حوزه‌های خاص منجر به ظهور ابَرکارشناسان می‌شود. در این تعریف ابرکارشناس، کسی است که به دلایل مختلف، همه رسانه‌ها او را تنها منبع در دسترس و معتبر خود برای یک موضوع در نظر می‌گیرند و در اجماعی غیر رسمی قبول می‌کنند که در یک مورد خاص تنها آن یک نفر منبع معتبر و در دسترس است و نگرانی از تکرار حضور او در رسانه‌های مختلف و رقیب ندارند و دیگر به دنبال افراد دیگر در آن حوزه نیز نمی‌گردند. گاه کار به جایی می‌رسد که رسانه‌ای از اینکه آن شخص تا کنون در آن حضور نداشته است احساس عقب ماندن می‌کند و به هر زور و زحمتی می‌خواهد تا آن شخص را دعوت به نوعی حضور کند. کار به جایی می‌رسد که دیگر موضوع و محتوا هم فراموش می‌شود و کارشناس نه به واسطه محتوایش و تخصصش که به واسطه نامش مورد توجه قرار می‌گیرد.

یکی از نمونه‌هایی که این روزها زیاد مشاهده می‌کنیم، داستانی است که به نظر من باید آن را سواستفاده تحریریه‌ها از پاسخگویی دکتر زارع، زلزله شناس کشورمان نامید.

آقای زارع به دلیل علاقه به ترویج علم و آشنایی با زبان مخاطب و از سوی دیگر داشتن خصیصه مهم به وقت بودن و در دسترس بودن، یکی از چهره‌های شناخته شده در حوزه مطالعات زمین و زمین لرزه و بحران‌های طبیعی است.

این بخش از نقدی که مطرح می‌کنم به متخصص باز نمی‌گردد. او لطف می‌کند و به درخواست رسانه‌ها پاسخ می‌دهد. مشکل از دبیران و مدیران ستون یادداشت است.

اما ما به عنوان فعالان رسانه گاهی از این رفتارها سو استفاده می‌کنیم. چندی پیش پس از زلزله دماوند که در تهران هم احساس شد به طور همزمان چهار یا پنج روزنامه یادداشت هایی از ایشان درباره موضوعی یکسان منتشر کردند. روزنامه‌ها از طیف اصلاح‌طلب و اصول‌گرا گویی تنها بر سر یک نکته به توافق رسیده بودند و آن اینکه هیچ کسی غیر از دکتر زارع برای صحبت کردن درباره زلزله وجود ندارد.

این روند نه‌تنها از نظر رسانه‌ای خطا است و جایگاه رسانه را به چالش و پرسش می‌کشد، که متخصص را نیز با خطر مواجه می‌کند.

کافی است تحت فشار انبوهی کار و درخواست، یک خطا وارد نوشته و گفته متخصص شود. همان یک خطا به دلیل حضور متعدد او برجسته شده و تبدیل به حاشیه‌ای بزرگ برای او می‌شود.

در مقیاسی وسیع‌تر این کار ضربه به آن حوزه علمی است. استفاده مکرر از یک شخص، به خصوص اگر موضوع مورد بحث موضوعی باشد که در آن اختلاف نظری در جامعه علمی وجود دارد، به معنی صدا دادن به یک سوی مناظره و برداشتی از علم است و از سوی دیگر این تلقی را به جامعه منتقل می‌کند، که در این حوزه فقط یک نفر وجود دارد. این کار انگیزه‌های دیگر فعالان آن بخش را در تعامل با مردم کاهش می‌دهد و قطعا روندی در مسیر معکوس فرآیند ترویج علم است.

این بخش از نقدی که مطرح می‌کنم به متخصص باز نمی‌گردد. او لطف می‌کند و به درخواست رسانه‌ها پاسخ می‌دهد. مشکل از دبیران و مدیران ستون یادداشت است.

کار ساده‌ای که می‌توان انجام داد، این است که وقتی با کسی تماس می‌گیریم تا از او دعوت کنیم ستونی برای ما بنویسد از او بپرسیم آیا در آن روز با رسانه دیگری صحبت کرده یا قرار است مطلبی از او منتشر شود؟ اگر جواب مثبت بود از او تشکر کنیم و توضیح بدهیم که ناچارایم برنامه خود را تغییر بدهیم.

شاید گفته شود بقیه دیر جواب می‌دهند یا متنشان خوب نیست یا سریع کار را انجام نمی‌دهند.

یادمان باشد وظیفه دانشمند و محقق نیست که مطلب شسته و رفته و  آماده صفحه‌آرایی به ما تحویل بدهد. ما به عنوان روزنامه‌نگار برای این کار آموزش دیده و تجربه کسب کرده‌ایم.

اینکه افراد دیگری در یک حوزه را نمی‌شناسیم نیز نه تقصیر مخاطب است و نه تقصیر کارشناسی که قبول به نوشتن متنی برای ما کرده است. این تنها نشانه کم کاری ما است.

 از کارشناس پاسخگو فقط برای گرفتن مطلب فوری استفاده نکنیم. از او بپرسیم چه کسان دیگری در این حوزه فعال هستند؟ به سراغ مراکز علمی مختلف برویم و پیش از اینکه بحران زمان داری پیش بیاید، در هر حوزه ای ارتباطی را با چند نفر ایجاد کنیم، که در موقع اضطرار زمانی اگر یک نفر در دسترس نبود و یا همکاری با رسانه دیگری را قول داده بود، بتوانیم کارشناسی دیگر داشته باشیم که دست به تکرار نزنیم.

همین‌طور قبل از نقاط بحرانی که می‌دانیم فرا خواهند رسید (مواردی مانند زلزله، سیل، همه گیری ویروسی و …) خود را با فضای بحث های این حوزه آشنا کنیم. ببینیم چه دیدگاه‌هایی وجود دارند؟ آیا نظر افراد سرشناس در جامعه علمی منتقدی دارد؟ آن شخص چه بخشی و چه میزانی از جامعه علمی را نمایندگی می‌کند.

به یاد داشته باشیم وقتی می گوییم ۹۹ درصد جامعه علمی معتقدند گرمایش زمین واقعی و حاصل دست بشر است یعنی ۱ درصد آن‌ها نظر دیگری دارند. اگر تنها کارشناس شما متعلق به آن یک درصد باشد آن وقت به این معنی است که تمام قدرت و اعتبار و نفوذ رسانه شما صرف بازتاب نظری می‌شود که صدای جامعه علمی نیست.

اگر می‌خواهیم رسانه و روزنامه صاحب حرمت بماند، اول باید خودمان جایگاه و شان آن را جدی بگیریم.

دیدگاه

  1. نکته ی خوبی بود. اما متاسفانه در رسانه های ایران رعایت نمیشه. دلایل مختلفی هم داره. یکیش اینه که متاسفانه سعی شده که روزنامه نگاری بی حرمت بشه و تا حد زیادی هم این اتفاق افتاده.

دیدگاهتان را بنویسید

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.