گاهی اوقات اتفاقاتی می افتد که آدمی را به تفکر مجبور می کند. هرکدام از ما شاید هرروز به دلایل مختلف از شرایط اطرافمون شاکی می شیمو احساس می کنیم باید یک طوری بر سر یک نفر فریاد بزنیم . خیلی از موارد حق با همه ما است اما در همین شرایط به ظاهر افتضاح گاه اتفاقاتی می افته که آدم را به تفکر وادار می کنه .
در این چند روز خبر جالبی در دنیای کیهانشناسی رخ داد. استفان هاوکینگ کیهانشناس صاحب نام جهان و استاد دانشگاه کمبریج که توانسته کرسی استادی ریاضیات این دانشگاه را که زمانی متعلق به نیوتون بود و پس از او تنها دایراک توانسته بود آن را تصاحب کند، به دست بیاورد. در کنفرانس موسوم به GR17 (هفتدهمین کنفرانس جهانی نسبیت عام و گرانش) که در دوبلین ایرلند برگزار شد اعلام کرد ۳۰ سال تمام او و همفکرانش در باره ماهیت سیاهچاله ها اشتباه میاندیشیدند و تابش هاوکینگ (تابش ضعیفی که از سیاهچاله منتشر می شود) به همراه خود اطلاعات با ارزشی از درون سیاهچاله – جایی که پیش از این تصور می شد هیچ داده ای نمی تواند از آن به خارج فرار کند- برای ما به ارمغان می آورد . با اثبات ریاضی این مساله پارادوکس مشهوری به نام پاردوکس اطلاعات منتشره از سیاهچاله حل شد و هاوکینگ یکی از شرط بندیهای بزرگ تاریخ علوم را به یکی از اساتید موسسه فناوری کالیفرنیا (کالتک) باخت.
او سالها پیش بر سر این مووع با وی شرط بندی کرده بود.خود هاوکینگ در زمره افرادی به شمار می رفت که گمان می کرداین تابش نمی تواند با خود اطلاعاتی را به خارج بیاورد و اینک پس از ۳۰ سال خود او اثبات کرد که اشتباه می اندیشیده است.
این نکته بسیارمهم و باارزشی است انسانی که بیش از ۳۰ سال از عمر خود را محکوم به زندگی برروی یک صندلی چرخدار بوده و به دلیل ابتلا به بیماری فلج اعصاب محرک عضلانی تقریبا تمام تواناییهای خود را از دست داده است. او نمی تواند سخن بگوید یا راه برود یا کتابی را در دست بگیرد اما توانسته به تلاشی اسطوره ای برای حل رازهای کیهان دست بزند.
پزشکان سالها قبل به هاوکینگ گفته بودند او مدت زمان زیادی زنده نخواهد بود اما او اینک از بسیاری از آن پزشکان نیز بیشتر زنده مانده تا فک کند.نکته جالب زندگی هاوکینگ در این نیست که به عنوان یک انسان فلج به سطح بالایی از دانش رسیده است البته اگر او کاری جز این نمی کرد بازهم شاسته اکرام ویژه ای بود. در زمانی که بسیاری از ما در زندگی روزمره به خاطر حوادث بسیار بی ارزش از کوره در می رویم و امیدمان را از دست می دهیم شاید همین یک نکته زندگی هاوکینگ بتواند زندگی بسیاری از ما را نجات دهد. اما در زندگی هاوکینگ و به ویزه سخنرانی اخیرش نکته مهم تری وجود دارد.
او سالها تلاش علمی کرد تا حقیقت را بشناسد! حتی اگر این حقیقت به قیمت اعلام این نکته تمام شود که او ۳۰ سال تمام اشتباه می کرده است و این راز جاودانگی افرادی است که چون او می اندیشند.
کدام یک از ما حاضر است بعد از آنکه بر سر اعتقادی پا فشرد خود آن را تقض کند؟ به راستی رفتارهای ما و کسانی که خود را مدعی دانش نو و اخلاق علمی قرن ۲۱ می دانند و افرادیکه معتقدند آن قدر بزرگ شده اند که فرهنگ ایرانی برای اندیشه آنها کوچک شده و باید در مقیاس جهانی بیاندیشند (منظورم مشخصا در حوزه علم و فناوری است) حاضر است اشتباهات خود را بپذیرند؟
هاوکینگ می داند که یک انسان است. با ضعفها و تواناییهای یک انسان . پس به عنوان یک انسان از تواناییهایش سود می جوید تا بر بیماری مرگ بارش غلبه کند وامید را در خود زنده نگاه دارد و به عنوان یک انسان می پذیرد ک ممکناست اشتباه کند و این نه تنها نقطه ضعفی برای او نیست که راز پیشرفت اوست.
هاوکینگ در نوشته های خود افتخار می کند که در سالگرد وفات گالیله زاده شد ه و اینکه به نوعی با گذشته خود در ارتباط است را افتخار خود می داند و از سوی دیگر سعی در حل رازهای جهان دارد.
ادیشه هاوکیمگ صرف نظر از پذیرش یا رد آن توسط جامعه علمی در جهان ماندگار خواهد شد چرا که او به دنبال خقیقت است و نه نام و اعتبار شخصی