روزنامه سازندگی روز پنجشنبه (۲۰ آذر) گفتگویی اختصاصی با دکتر مینو محرز که گفته میشود سرپرست پروژه تولید واکسن کرونا در ایران است انجام داده است. این نوشته نقدی بر محتوا و فرم این گفتگو است.
روزنامه سازندگی روز پنجشنبه گفتگوی اختصاصی خانم مریم لطفی با دکتر محرز را بهعنوان تیتر نخست خود در صفحه یک بازتاب داده است. این روزنامه علاوه بر تیتر اصلی «استقبال مردم از واکسن کرونا»، سه زیر تیتر دیگر را به شرح زیر در صفحه نخست خود پوشش داده است:
- «تیم پزشکی واکسن کرونا، تیمی قابل اعتماد است.»
- «کارخانه عظیمی در ایران وجود دارد که قرار است واکسن در آنجا تولید شود.»
- «بسیاری از دانشگاهها با ما تماس گرفتند و اعلام کردند آماده تست واکسن هستند و پرسیدند باید به کجا مراجعه کنند.»
این گفتگو – به نظرم – از دو زاویه قابل نقد است. یکی پاسخهای خانم محرز و دوم ازنظر روزنامهنگاری علم. من سعی میکنم این دو موضوع را در ادامه توضیح دهم.
نقدی بر محتوای پاسخ مینو محرز
دلیل مته بر خشخاش گذاشتن ادعاها و سخنان دکتر محرز به این دلیل است که ایشان در حال حاضر بهعنوان عالیترین و معتبرترین مقام در حوزه واکسن قرارگرفتهاند. در شرایطی که دستگاه سلامت و پروژه واکسن نیاز به اعتمادسازی به جامعه دارد خطاهای حتی جزئی در گفتههای ایشان نهتنها کمکی به بازسازی و تقویت اعتماد نمیکند که آن را زیر سؤال میبرد.
این گفتگو در قالب گزارش گفتگو تدوین و منتشرشده است و بخشی از آن به سابقه خانم محرز پرداخته است؛ و سپس اولین پرسش در خصوص مساله مهم و پرسش پیش روی جامعه که داستان واکسن ایرانی است مطرح میشود و آن اشاره به بازتابی است که سخنان خانم محرز درباره تعلق دیه به داوطلبان آزمون میشود ایجاد کرده بود.
خانم محرز که بر اساس این گزارش سرپرستی پروژه واکسن ایرانی را بر عهده دارد (که خود این موضوعی است که نحوه بیان آن مورد پرسش است) ضمن اشاره به آزمون حیوانی، میگویند کسانی که واکسن را میسازند ابتدا روی خودشان تست میکنند.
این نکته عجیب و در صورت واقعی بودن نگرانکننده است. بله در فیلمهای سینمایی مانند فیلم مسری (Contagion) و یکی دو نمونه خاص تاریخی شاهد این هستیم که دانشمند تولیدکننده واکسن آن را روی خودش میآموزد؛ اما این روشی نیست که دنیای پزشکی دنبال میکند. در فاز انسانی آزمون دارو یا واکسن (هر کدام سه فاز اول) جمعیت موردبررسی باید از میان داوطلبان دارای صلاحیت بهطور تصادفی، در حد امکان معادل بافت جمعیتی جامعه، انتخاب شوند، بهطور دو سو کور به گروه دریافتکننده واکسن اصلی و دارونما تقسیم شوند و سپس مورد ردگیری قرار گیرند تا نتایج قابلاعتماد شود. یکی از اهداف چنین تحقیقاتی اصولاً این است که هر نوع سوگیری در نتیجهگیری را به حداقل برسانند و برای همین هم توصیه میشود کسانی که در پروژه حضور و فعالیت دارند حق شرکت در آزمون را ندارند. به این دلیل ساده که نخست؛ اثر روانی ممکن است بر نتیجه کار اثر بگذارد و دوم اینکه ممکن است افراد نه بهطور تصادفی که بر اساس روابط واکسن اصلی یا دارونما را دریافت کنند. از سوی دیگر این گروه بهطور طبیعی بخش آگاهتر جامعه از اصول بهداشتی و رعایت هستند. تصور کنید کل جامعه اولیه شما را کسانی تشکیل داده باشند که بهطورجدی نسبت بهروشهای شیوع آگاهی دارند و توصیههای پزشکی را با حداکثر دقت دنبال میکنند (درنهایت آنها با ویروس سروکار دارند و رعایت پروتکلهای سخت گیرانه بخشی از عادت حرفهای آنها است.) طبیعی است که این افراد با خطر کمتری نسبت به ابتلا قرار دارند نتیجه بررسی روی آنها بازتابدهنده جامعه نیست. به همین دلیل هم در برخی از موارد حتی اجازه مشارکت نزدیکان افراد درگیر در یک تحقیق پزشکی در طرحهای بالینی داده نمیشود. امیدوارم این نقلقول درست نباشد و بد روایتشده باشد در غیر این صورت حداقل سؤال بزرگی درباره دقت آزمایشهای بالینی ممکن است برای ناظران پیش بیاید. بهخصوص که در طرحی که برای اخذ مجوز کمیته اخلاق ارائهشده است و دکتر جهانپور تصویر آن را در توییت خود منتشر کرده است بهطور مشخص نوع آزمون بالینی فاز یک با تأکید بر جامعه تصادفی، دو سو کور و با بررسی دارونما است.
در بخشی دیگر از این گفتگو، خانم محرز، با اشاره به اینکه موسسه واکسنسازی رازی پیشتر واکسن ایرانی برای انسان تولید میکرد اما اکنون مدتی است تنها واکسن حیوانی تولید میکند میگوید: «اما الآن مدتی است که سایت بسیار بزرگی برای تولید واکسن راهاندازی شده است.» مصاحبهکننده نیز هیچ سوالی از این سایت تازه و مشخصات آن نمیکند.
اما ایشان در ادامه این بخش میگوید: «این اولین بار است که ایران ساخت واکسن در مورد بیماریهای ویروسی را شروع کرده است.»
این بخش مهم و نگرانکنندهای است. ایشان چند خط قبل گفته بودند موسسه واکسنسازی رازی قبلاً واکسنهای انسانی ایرانی را میساخته است. در گزارشی متعلق به سال ۱۳۸۷ که در آن ادعاشده است سرم و واکسنسازی رازی رتبه نخست ساخت واکسن در خاورمیانه را دارد، در مورد محصولات انسانی این شرکت آمده که این موسسه ’ واکسنهای ایرانی سه گانه، دو گانه، دیفتری، کزاز، سیاه سرفه، واکسن ویروسی انسان مانند سرخک، سرخجه، اوریون، در قالب ۳ گانه MMR و واکسن فلج اطفال و سرمهای درمانی ضد دیفتری و ضد کزاز ‘ را تولید کرده است.
همچنین بیش از ده سال است که صحبت از ساخت واکسن ایرانی آنفلوانزا میشود و در آخرین وعدهها گفتهشده است این واکسن ایرانی تا سال آینده به بازار عرضه خواهد شد. آیا خانم محرز درست میگویند که این اولین تلاش ایران برای ساخت واکسن عفونتی ویروسی است؟ و همه ادعاهای قبلی و فعلی دروغ است؟ یا اینکه خانم محرز از سابقه واکسنسازی بیخبر است؟ یا روزنامه بهاشتباه موضوع را منتقل کرده است؟ اگر هرکدام از موارد قبل بوده چرا خبرنگار و تحریریه سؤال تکمیلی نپرسیدهاند؟
در بخشی دیگر از این گفتگو خانم دکتر محرز ادعا میکند استقبال از واکسن ایرانی بسیار خوب بوده است و روزنامه سازندگی هم این موضوع را تیتر خود میکند. ایشان میگویند:
«استقبال مردم از واکسن کوید-۱۹ ایرانی بسیار خوب بوده است. از بسیاری از دانشگاهها با ما تماس میگیرند و میگویند داوطلب تست واکسن هستند و میپرسند به کجا باید مراجعه کنند. بهقدری استقبال از این موضوع خوب بوده است که برای خودمان هم عجیب و جالب بود. البته هنوز کار را آغاز نکردیم؛ اما بهزودی مراحل کارآزمایی بالینی واکسن کوید-۱۹ در ایران آغاز میشود.»
من نمیتوانم معنی این جملات را درک کنم. آیا استقبال مردم خوب بوده است یا مراکز دانشگاهی؟ بر اساس کدام نظرسنجی و آمارگیری از استقبال خوب مردم مطلع شدیم – که سازندگی هم آن را تیتر برجسته خود کرده است – و دقیقا مردم از چه چیزی استقبال کردهاند؟ از واکسنی که ساخته نشده؟ از خبر تولید واکسن؟ اگر دانشگاهها واقعاً چنین گفته باشند، مگر تست واکسن روی دانشگاهها صورت میگیرد؟ تست بالینی چه ربطی به داوطلبی دانشگاهها دارد؟ از آن مهمتر اگر این ادعا درست باشد که نشاندهنده اوج بیبرنامگی و عدم شفافیت است که مدیران و پژوهشگران دانشگاهی باید به شما زنگ بزنند بپرسند به کجا باید مراجعه کنند؟ یعنی جامعه دانشگاهی اصولاً نمیداند چه کسی مشغول چهکاری است.
اینها موارد مهمی است اما مهمتر از پاسخ تکتک این ادعاها این است که ما باید بتوانیم حداقل به یک نفر اطمینان کنیم و اگر آن یک نفر چنین مبهم سخن بگوید چه جای اعتمادی باقی میماند؟
در جای دیگری ایشان میگویند اولین اپیدمی جهانی آنفلونزا در سال ۱۹۱۸ بوده است. اینگونه نیست ما حداقل از همه گیری های ویروس آنفلونزا در سال های ۱۵۱۰، ۱۵۵۷، ۱۵۸۰ و ۱۷۲۹ خبر داریم. درست است که آنفلونزای اسپانیایی که در ۱۹۱۸ همه گیری شد، بزرگترین همه گیری معاصر است اما ویروس آنفلوانزا با این همهگیری شکل نگرفته است.
در بخش فوقالعاده مهمی از مصاحبه ایشان درباره گروه سازنده واکسن اشاره میکنند. اینجا عمده نگرانی حداقل در ذهن افرادی مانند من شکل میگیرد.
ایشان گفتهاند: «شرکتی که واکسن کرونا را ساخت (احتمالاً منظورشان طرح حیوانی است چون هنوز آزمایشهای بالینی آغاز نشده است) از ما خواست که برای کارآزمایی بالینی قبول کنیم که بهعنوان مجری در پروژه حضور داشته باشیم…علت پذیرش من و دو همکارم … این بود که ابتدا اثربخشی واکسن زیر نظر خودمان تائید شود و بعد به مردم توصیه کنیم.»
من نمیدانم مرجع این ما در این جملات ه کجا اشاره دارد. قاعدتاً اشاره به نهادی است که برای سلامت و کارآمدی واکسن باید تصمیم گیرد. چراکه ایشان میگویند قبل از توصیه به مردم مطمئن شویم. بر این اساس کسانی که باید از صحت عملکرد واکسن اطمینان حاصل کنند خودشان بازوی اجرایی همان طرح هستند؟ آیا این تعریف بدیهی تضاد منافع نیست؟ آیا هر پروژهای که چنین تضاد منافعی در آن باشد بهطور خودکار از آن سلب صلاحیت نمیشود؟
ایشان در ادامه میگویند گروه سازنده این واکسن گروهی از جوانان نخبه و قابلاعتماد هستند و روزنامه سازندگی این را هم تیتر میکند که گروه پزشکی واکسن قابلاعتماد است و مبنای این ادعا حرف سرپرست همان گروه است.
اگر این مصاحبه را خلاصه کنیم غیر از تضادها و جملات غیرواضح درباره واکسن این موارد را متوجه میشویم
شرکتی (بینامونشان) که در آن گروهی جوانان نخبه (ترکیبی که فاقد هر نوع معنی است) کار میکنند، واکسن کوید (احتمالاً با روش ویروس غیرفعال) ساخته (که این روش با روش واکسنهای چین و روسیه که وایرال وکتور هست و واکسنهای فایز رو مدرنا که mRNA است متفاوت است) و روی حیوانات آزمایش کرده که این آزمایشها (بدون ارائه سند و انتشار نتایج) خوب بوده و حالا خانم محرز و همکارانشان (در ستاد کرونا و تیمی که گویا مسئولیت نظارت بر روند ایمنی را دارند) همزمان مجری طرحشدهاند و قرار است واکسن که هنوز (نیمه آذر) فاز اول آن شروع نشده است در تیرماه (چطور قرار است در این بازه فاز دوم و سوم به نتیجه برسد) در کارخانهای که در جایی ساختهشده است، به تولید انبوه برسد.
چنین سخنهایی و اینگونه حرف زدن چطور میتواند اعتماد مردم را جلب کند؟ چرا یک شهروند باید روزی که واکسن ایرانی تائید شد، سخنان خانم محرز را قبول کند وقتی ایشان چنین بیدقت سخن میگویند؟ نمیتوان از مردم انتظار داشت که بگوییم ما به شما هیچ اطلاعاتی نمیدهیم اما به ما اعتماد کنید.
ایرادهای ساختاری
اما فارغ از پاسخهای خانم محرز ایرادی اساسی به ساختار مصاحبه از دیدگاه روزنامهنگاری علم وجود دارد. چرا هیچیک از سؤالهای مهم که بیجواب مانده است، پیگیری نشده است؟ چرا مدرک و مشخصات درخواست نشده؟ گیریم که ایشان به هر دلیلی از مشخص کردن محل کارخانه نوساز طفره میروند اما حداقل میتوان آن را سؤال کرد. چرا درباره بازه زمانی کوتاه اعلامشده میان فاز اول و تائید اعلام نهایی در تیرماه سؤال نشده است؟ چرا درباره سابقه ادعاهای دیگر بهطور خاص در مورد خانم محرز که اکنون این سمت مهم ر ابر عهدهدارند و ازجمله موضع ایشان در زمان معرفی داروی درمان ایدز چیزی پرسیده نشده؟ چرا درباره نحوه و فناوری واکسن چیزی رسیده نشده و چرا بدیهیترین اختلافها در صحبتهای ایشان بدون هیچ توضیحی بازتاب یافته است و حتی تبدیل به تیتر شده است. آیا سردبیری سازندگی هیچ نقشی برای خود در راستی آزمایی دادهها قائل نیست و هرکسی هر صحبتی بکند را به بهانه اینکه نظر ایشان است تیتر میکند؟ چند درصد از کدام مردم از خبر واکسن کرونا استقبال کردهاند؟ چون مدیر پروژه گفته است ما باید آن را با تیتر درشت بازنشر کنیم؟
آیا اینکه مدیر یک پروژه گفته است زیردستانش در آن پروژه قابلاعتماد است برای کسب اعتماد کافی است؟
اگر سازندگی که ادعای روزنامهنگاری مدرن را دارد و بسیاری گروه فعال در آن را بخشی از بدنه حرفهای روزنامه ایران میدانند چنین – حداقل در بخش علم خود – بیاحتیاط است که وای بر حال بقیه رسانهها.
در دورانی که دیگر شکی بر اهمیت علم و روزنامهنگاری علم نمانده است آیا وقت آن نیست که روزنامههای رسمی این موضوع را جدی بگیرند؟
جالب این است که این روزنامه دقیقاً در صفحه بعدی خود ترجمه گزارشی از کارل زیمر را منتشر کرده است که درباره معنی اعداد در آمارهای ارائهشده توضیح داده است. آیا خود ما نباید از روند نوشتن و گزارش گری افرادی مانند زیمر و یانگ و دیگران درس بگیریم یا قرار است فقط مطالب آنها را برای دیگران بازنشر دهیم؟ و سؤال دیگر اینکه چرا سایر رسانهگران علم ما در برابر چنین موضوع مهمی سکوت میکنند؟ چرا خبر را دنبال نمیکنند و چرا سؤالها را بازتاب نمیدهند.
بله محدودیت وجود دارد اما انصاف دهیم آیا بخشی از کمکاری ما به دلیل عدم رعایت اصول روزنامهنگاری علمی است یا محدودیتها کل مسئولیت را بر عهدهدارند؟
دود پوریا جان ممنون ام بابت اطلاع رسانی و آگاهی بخشی که انجام میدهی
پروژه تولید واکسن ان هم در این مدتی که ادعا شده است از پایه بی اساس و خارج از منطق علمی است.این خانم دکتر با حرف هایی که زده اند نشان میدهند تنها چیزی که برایشان مهم است این که بگویند بله همه چیز بر وفق مراد است و ما هیچ ضعفی نداریم و از خیلی ها هم بهتریم و چه و چه و چه زمانی که پای جان مردم وسط باشد شفاف سازی از همه چیز مهم تر است
این سرکار خانم وقتی با قاطعیت فرمودند برای کشتن ویروس کرونا کافیست مواد غذایی را فریز کنید، عیار علمی خود را نشان دادند. همان زمان هم با یک سرچ ساده ادعای غلط ایشان قابل تشخیص بود. خداوند به مردم این سرزمین رحم کند با این دانشمندشان!
ممنون از حاشیهی دقیق و توضیحات خوبی که در جهت روشنگری و بهبود شرایط نوشتید
یادداشت شما را خواندم و از موشکافی و دقت شما لذت بردم، برایم آموزنده بود.
ممنونم
فرمایش خانم دکتر در مورد فریز مواد غذایی به منظور از بین بردن ویروس کرونا را در لینک زیر می بینید:
http://www.irna.ir/news/83688731/
گفته میشه که باید تمام جمعیت در یک دوره کوتاه واکسینه بشن و اگه مثلا نصف جمعیت واکسن بزنن و نصف دیگه شش ماه بعد واکسینه بشن بی فایده اس. داشتم فکر میکردم که چه خوب میشد اگه واکسن خوراکی بود و مثلا میشد وارد مخازن آب کرد تا وارد خونه های مردم بشه. البته این خیلی تخلیلیه !