
از آغاز همهگیری تا کنون بسیاری از جمله من، در نوشتههای مختلف امری بدیهی را به کرات مورد اشاره قرار دادهایم. در روزهای سخت پیش رو بزرگترین سرمایه و مهمترین ابزار نظام سیاستگذاری سلامت ایران اعتماد است.
اعتماد امر بدیهی و دستوری نیست. اعتماد را باید کسب کرد.
هر باری که در این بیش از یک سال مقامهای نظام بهداشت دروغ گفتهاند، آمار را تغییر دادهاند، به هر دلیلی واقعیات را جابجا کردهاند و در مقابل سوال و پرسش توهین و تحقیر پرسشگر و تهمت زدن به او را در پیش گرفتهاند نه تنها اعتمادی نساختهاند که ریشه آن را خشکاندهاند.
نه اینکه اگر اعتمادی ساخته شده بود امروز بدون مدرک و سند کارایی فلان واکسن را میپذیرفتیم. وظیفه ما است که سوال کنیم و وظیفه نظام سلامت است که پاسخگو باشد. اما اگر این اعتماد بنا شده بود، دادهها درست بود، ادعاها پیش از انتشار راستی آزمایی میشد و از همه مهمتر اگر مدیران ارتباطات عام در وزارتخانه به جای آنکه جایگاه خود را تا حد تبلیغاتچی برخی از محصولات و سیاستها کاهش داده و در نقش ترولهای حرفهای و با ادبیاتی چون ادبیات مزاحمان خیابانی ظاهر شوند، امروز میتوانستند در این آشفته بازار مرجع معتبری برای مردمی کلافه و خسته باشند.
از ابتدای همهگیری در کنار دادههای غلط، پنهان کردن دادهها، ادعاهای عجیب و غریب یکی از مصیبتها نحوه تعامل مسئولان وزارت بهداشت با پرسش مردم و رسانهها بوده است.
توییت امروز آقای جهانپور که منتقدان را پفیوز خطاب کرده بود و حتی صدای معاون اول رییس جمهور را نیز درآورد، تنها آخرین حلقه در زنجیره چنین رفتارهای قلدرمآبانه و بولی گری های ایشان است.

این رفتار مختص آقای جهانپور نیست بسیاری از مدیران و مقامهای رسمی در کشور ما زمانی که در مقابل سوال قرار میگیرند به خصوص زمانی که سوال و مسالهای تکرار میشود، همین رفتار را دنبال میکنند.
ایشان به هر دلیل و با هر توجیهی چنین رفتار و ادبیاتی را پیش گرفته باشند نشان از یکی از بحرانهای موجود در ساختار مدیریتی ما دارند.
روابط عمومی نهادهای مهم ما مخاطبشان را اشتباه تعریف کردهاند. آن ها مردم را و رسانه را مخاطب خود نمیدانند. آنها خود را در قالب مدافع تمام عیار ساختار به هر قیمت و هر زبان و هر ابزاری میدانند و تلاششان رضایت مدیران آن مجموعه است.
همه جای دنیا روابط عمومی یک نهاد وظیفه دفاع از آن نهاد و توضیح موقعیت آن را برای مخاطب و رسانه دارد. اما این ارتباط تخصصی است که در آن مخاطب چنین ارتباطاتی دشمن تلقی نمیشود.
در ذهن برخی از مدیران ما هر سوال و هر نقدی ریشه در توطئهای وسیع دارد که آن ها باید خنثی کنند و حتی با منکوب کردن پرسشگر او را از ادامه سوال کردن باز دارند یا به دیگران یادآور شوند که نقد کردن و سوال کردن هزینه خواهد داشت.
سوی دیگر این داستان این است که هر چیزی را که نشانی از تایید رفتارشان داشته باشد را چنان جدی می گیرند که گویی وحی الهی است و همین هم می شود که برای مثال آقای جهانپور یا سایر مقام ها به دام شوخی اینترنتی می افتند و وقتی کاربری تصویر بازیگر فیلمهای صنایع سرگرمی بزرگسالان را با ادعای اینکه ایشان دکتر فلانی هستند و از دیدن نتایج واکسن برکت شگفت زده شدند بلافاصله لایک می زنند.
قرار گرفتن عمدی یا تصادفی در مقامی که شما را به نوعی به سخنگویی یک ساختار یا نهاد مرتبط میکند اتفاقی است که شاید ساده رخ دهد اما حفظ آن جایگاه به شدت دشوار است. طبیعی است که همه ما تخصص لازم را برای این حضور و این جایگاه نداریم. اما وقتی به چنین موقعیتی می رسیم باید کمی احتیاط کنیم.
اولین قدم پذیرفتن این است که ما همه چیز دان نیستیم. بلد بودن توییت کردن به معنی تسلط برای این پلتفورم در نقش سخنگویی یک نهاد آن هم در حوزه سلامت عمومی نیست. اگر این بخش را بپذیرید می توانید قدم بعدی را بردارید و از کمک افراد متخصص استفاده کنید.
حتما در ساختاری مانند وزارت بهداشت یا هر جای دیگری کسان بسیاری هستند که الفبای ارتباطات آنلاین و روباط عمومی را می شناسند ،می توانند احساسات خود را مهار کنند و بر جریان توییت های شما نظارت داشته باشد. از این افراد کمک بگیرید.
وقتی یک ستاره سینمایی یا نوجوانی که اصطلاحا اینفلوئنسر جایی مانند اینستاگرام و توییتر شناخته میشود گاهی افرادی متخصص را برای مدیریت شبکههای احتماعی خود و طراحی و مدیریت پیام در ان استخدام می کند طبیعی است که این کار برای شما صدها برابر بیشتر اولویت دارد.
نگران نباشید این تقلب نیست.
تقریبا هر مقام مهمی که به اهمیت سخنش اعتقاد دارد از روسای جمهور تا مدیران گرفته یا حتی خبرنگارانی که جلوی دوربین قرار می گیرند، اگر حرفه ای باشند از تیمی از همکاران استفاده می کنند که پیش نویس سخنانشان را اصلاح کنند یا حتی این پیش نویس را برای آن ها تهیه کنند تا مبادا خطایی در گفتارشان ظهور کند.
شما هم همین کار را انجام بدهید. اگر اعصاب، حوصله، توانایی، تخصص و ادب حضور در این فضا را متناسب با موقعیت خود ندارید کسی را برای این کار استخدام کنیم و مدیریت محتوای خود را به او بسپارید.
تاکید من بر این کار برای حفظ آبروی فردی مانند آقای جهانپور نیست. نکته مهم در آسیبی است که چنین رفتاری به کلیت یک ساختار وارد میکند.
همان طور که رفتار اشتباه مدیران پروژه واکسن در ایران آبرو و اعتبار و ارزش کار محققانی که کرا فوق العاده ارزشمندی را قرار می دهند زیر سایه خود قرار می دهد، این رفتار به نام وزارت بهداشت سایه بر زحمت همه کادر پژوهشی و درمان و سلامت می اندازد.
به نظرم اگر این نوع افراد( شاید همه مسئولین) ادمین نداشته باشند، بهتر است.
زیرا بدون ادمین بودن باعث فاش شدن پنهان کاری ها و دروغ هایشان می شوند.