آن ها که به فضا می روند و آن ها که ما را به فضا می برند

این چند روزه خیلی‌ها در واکنش به خبر سفر زیر مداری ریچارد برانسون که یکشنبه این هفته صورت گرفت و سفر جف بیزوس که طی چند روز آینده صورت می‌گیرد، به تکرار کلیشه‌ای نه چندان تازه می‌پردازند که «میلیادرها به فضا می‌روند» و اینکه این سفرها به ما ربطی ندارد و داستانی مربوط به میلیاردرها است.

گاهی افراد چنان با شدت و حدت از انزجار خود از سفر فضایی میلیاردرها سخن می‌گویند که گویی اگر آن‌ها به فضا نمی رفتند قرار بود به منزل آن ها سفر کنند. و چنان از اینکه این موضوع به آن ها نمی تواند ربطی داشته باشد می‌گویند و کسانی که از چنین رویدادهایی هیجان زده می شوند را چنان چون مجانین خطاب و نگاه می‌کنند که انگار نه انگار ساعتی بعد بر سر بازی فوتبالی میان دو تیم دیگر چنان رگ‌های غیرت و تعصب و هواداری‌اشان به جوش می آید و گویی تمام آنچه در جهان به آن توجه و الطفاتی دارند تنها به طور مستقیم و بی واسطه بر زندگی آن ها موثر است.

دایره این کلیشه البته بسیار وسیع است. از منتقدان سرمایه داری گرفته تا کسانی که کلا کار در حوزه فضا را تجملی و اشرافی می دانند یا حتی سیاست مدارانی که از آن برای پیش برد برنامه های سیاسی خود استفاده می کنند. برخی نقدها متوجه اشخاص است برخی متوجه برنامه ها و برخی فقط غر زدن مطلق است.

اما این کلیشه هم مانند هرکلیشه دیگری با نگاهی کمی دقیق تر از هم گسسته می شود و وقتی چنین شد شاید بتوان در نگاهی منطقی نکات مثبت یا منفی هر برنامه‌ای را بررسی کرد.

میلیاردرها یک گونه یکسان نیستند

هر گزینه که بخشی از بدنه یک جامعه را در قالب گزاره‌ای کلی مورد خطاب قرار و ارزیابی قرار دهد به احتمال بالایی دربردارنده خطا است. افرادی که به دلایل مختلف در یک طبقه از طبقه بندی ها اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی قرار می گیرند مانند هر زیر مجموعه دیگری از جامعه انسانی دارای تفاوتی ها بنیادین هستند.

ایرانی‌ها، اروپایی‌ها غربی‌ها، پزشکان، دانشمندان، مهندسان، روزنامه‌نگاران، تهی دستان یا ثروتمندان موجودات یکسان و همگنی نیستند.

در بین طبقه میلیاردرها هم شما شاهد حضور افراد مختلفی هستند. از ستاره‌های دنیای آنلاین گرفته تا وکلای تجاری تا مدیران ارشد بانک ها و شرکت های داروسازی تا کسانی که در حوزه فناوری مشغول هستند و از راه محصولات و شرکت های خود به ثروت بزرگی دست یافته اند.

هر کدام از این افراد مسیرها و تاریخ متفاوتی را پشت سر گذاشته اند و انگیزه ها و دلایل مختلفی برای کارهای خود دارند. به همین دلیل هم صدور حکمی عمومی درباره یک طبقه بر اساس موارد خاص اشتباه است.

در این مورد اخیر ما نمی توانیم بر مبنای حضور سه شخص ثروتمند و شرکت های آن ها در حوزه فضا این حکم را به کلیت جامعه ثروتمندان نسبت دهیم.

البته دورانی بود و هنوز هم هست که کسانی که ثروت های زیادی دارند سودای حضور در فضا را هم در سر داشته اند. عمده آنها مدتی به این فکر مشغول بوده و سپس آن را رها کرده و به سراغ داستان دیگری رفته اند. آنهایی که کمی مشتاق تر بودند شاید به سراغ امکانات و گزینه هایی مانند سفر توریستی به ایستگاه فضایی اندیشیده باشند.

در ماه ها و سال های اخیر تلاش برای ترسیم این کلیشه عمدتا با توجه بر سه نفر اتفاق افتاده است: ایلان ماسک، جف بیزوس و با فاصله طولانی نسبت به این دو ریچارد برانسون.

هر سه نفر اگرچه از مشتاقان سفر به فضا هستند و بخش بزرگی از سرمایه خود را به روی پروژه های فضایی گذاشته اند، اما هدف نهایی آن ها سفر شخصی به فضا نیست. شرکت ورجین گالاکتیک پس از سفر روز گذشته برانسون تعطیل نشده است. جیف بیزوس پس از پایان سفر خود، پروژه اش را تعطیل نمی کند و ایلان ماسک برای تجربه مرزهای فضا بلیط شرکت ورجین گالاکتیک را خریده است.

این سه نفر در راس سه شرکت تجاری و خصوصی هستند که برای توسعه در فضا تلاش می کنند.

آیا این شرکت ها هدف اقتصادی از این حضور دارند؟ صد در صد. در دنیای تجارت آزاد امروز چطور ممکن است شرکتی بدون اینکه بتواند به سود برسد، توسعه پیدا کند؟

اما کاستن پروژه این سه نفر به هدف شخصی سفر به فضا و ندیدن اینکه چطور این هدف و علاقه در بافتار پیچیده تر و بزرگ تری قرار دارد، ساده کردن صورت مساله مهمی است که به نام حضور بخش خصوصی در فضا از آن نام می بریم. یکی از مهم‌ترین اثرات چنین ساده سازی این است که ما از دیدین مسائل جدی و نقدهای اصلی غافل می‌شویم. مسایلی مانند حقوق استفاده از فضا که شاید بر زندگی همه ما اثرگذار باشد.

چرا اصلا باید بخش خصوصی در فضا حضور داشته باد

به دو صورت می‌توان به این اپرسش پاسخ داد؛ نخست اینکه چرا نباید حضور داشته باشد؟

بخش خصوص تجاری به دنبال فرصت‌هایی برای توسعه سودآوری خود است. اگر در جایی نیازی باشد، یا فکر کند در آینده نیازی به وجود خواهد آمد به طور طبیعی در آن حوزه سرمایه گذاری می‌کند. این سرمایه گذاری نه تنها برای پاسخ به برخی از نیازهای و تقاضاهای موجود است که در مواردی می‌تواند تقاضای تازه ای که از قبل وجود نداشته است را تولید کند و سپس به آن پاسخ دهد.

در مورد فضا با توجه به اینکه این حوزه در رده فناوری‌های پیشرفته وجود دارد سرمایه گذاری در بخش‌های راس هرم صنایع فضایی نیازمند شرکت‌هایی است که توان مالی لازم برای تامین هزینه‌های گزاف تحقیق و توسعه از یک سو و از سوی دیگر اعتبار لازم برای تامین منابع مالی، فنی و پشتیبانی لازم را داشته باشند.

در بخش خصوصی چنین ویژگی‌هایی معادل این است که ثروتمندترین ساختارها می‌توانند وارد این حوزه شوند و طبیعی است که مدیران ارشد این نهادها به طور طبیعی در رده ثروتمندترین افراد قرار دارند.

اما این تنها بازار بخش خصوصی فضایی نیست. صدها شرکت کوچک و نوپا، با بودجه پایین و نفرات کم در بخش‌هایی از صنایع فضایی که به لطف سرمایه گذاری های پیشین اکنون در حوزه توان اقتصادی کسب و کارهای کوچک قرار گرفته است فعال هستند.

از صدها و هزاران پروژه مربوط به توسعه مکعب واره ها (ماهواره های کوچک) گرفته تا تحلیل داده و اطلاعات دریافت شده سایر دریافت کننده های فضایی و حتی توسعه سیستم های الکتریکی ،رایانه ای، مدل سازی و امثال آن در حوزه فعالیت این شرکت ها قرار دارد.

در واقع اینکه شرکتی کوچک می تواند وارد دنیای مکعب واره ها بشود و با هزینه ای که امروز برای آن ها قابل پرداخت است ابزار خود را به مدار زمین بفرستد، مرهون حضور همین بخش خصوصی است. بدون حضور جایی مانند اسپیس ایکس، که هزینه پروازهای فضایی را کاهش می دهد بسیاری از این پروژه ها نمی توانستند عملی شوند.

با رقابتی شدن این عرصه امکانات بسیاری برای فعالیت های وسیع تر در عرصه فضا به وجود می آید.

دلیل دوم بر این حضور به این مساله بر می گردد که با توجه به بودجه محدود و اندک دولتی که این روزها در اختیار سازمان های فضایی ملی قرار دارد بسیاری از آن‌ها بر ماموریت‌های پرهزینه ای که از خارج از توان فنی – مالی امروز نهادهای اقتصادی است تمرکز می کنند و در مواردی که توسعه فناوری به مرحله ای رسیده است که بخش خصوصی بتواند آن را بر عهده بگیرد به طور طبیعی توسعه بیشتر را به آن واگذار می کنند.

این همکاری و همزیستی سودمندی برای هر دو سو است کمااینکه الان ناسا بخشی از پروازهای مداری و برنامه ماموریت های آینده سفر به ماه خود را به بخش خصوصی واگذار کرده است و خود بر بخشی که نیاز به توسعه فناوری پیشرفته تر و در نتیجه در بازه زمانی کوتاه غیر مقرون به صرفه برای بخش خصوصی است قرار داده است.

جامعه علمی هم از این همکاری سود می برد. این روزها در حالی بخشی از جامعه علمی به اعتراض به حضور میلیاردرها در فضا پرداخته است که برخی از ابزارهای کار تازه آن ها را پرتابگرهای اسپیس ایکس به مدار می برند.

توریسم فضایی

داستان توریسم فضایی اما کمی متفاوت است. تفکر عملی ساختن امکان سفر تفریحی و سیاحتی به فضا به هیچ وجه داستان تازه ای نیست و از آغاز عصر فضا و حتی پیش از ان می توان رد پای آن را پی گرفت. البته شکل های تصور شده برای چنین سفرهایی متفاوت بوده است. یکی از تفکرات قدیمی ساخت هتلی در مدار زمین و در نهایت مدار ماه با امکان رفت و آمد امن برای مسافران است.

آیا ما به سفر تفریحی به فضا نیاز داریم؟ واقعیت این است که ما به هیچ چیزی غیر از هوا، آب و غذا برای ادامه حیات نیاز نداریم و بقیه موارد گزینه های انتخابی هستند.

اما به یاد داشته باشید برای مثال زمانی سفرهای توریستی در حکم ماجراجویی های عجیب و غریبی بود که داستان راویان آن سال های سال روایت می شد. امکان عمومی شدن چنین پدیده ای حتی اگر درقالب بازدید از شهری دیگر بود، چنان دور از دسترس و تجملی و غیر ضروری بود که تصور اینکه روزی صنعتی در اطراف این مساله شکل بگیرد بار کردنی نبود.

حال به همین یک سال و اندی از همه گیری نگاه کنید برای بخش بزرگی از طبقه متوسط در سراسر دنیا و از جمله ایران، بزرگترین اعتراض و شکوایه از این بوده است که امکان سفر را از دست داده اند و به قول برخی از کاربران توییتری «از نظر روحی نیاز به سفر» دارند. چیزی که زمانی چنان اشرافی و غیر واقعی بود اکنون به نیاز روحی بدل شده است.

آیا همین اتفاق برای سفرهای سیاحتی فضایی خواهد افتاد؟

مطمئن نیستیم. تا این جا تنها گزینه برای سفر سیاحتی به فضا در قالب همکاری با آژانس فضایی روسیه و با هزینه نزدیک به صد میلیارد دلاری ممکن بود و تعداد معدودی از افراد توانسته بودند این چنین سفری را تجربه کنند.

حالا به نظرمی رسد به لطف اسپیس ایکس و در مرحله بعد بلو اوریجن، سفرهای مداری سیاحتی به ایستگاه فضایی با قیمتی کمی کمتر و در حدود ۵۰ میلیون دلار (برای هشت شب اقامت) امکان پذیر باشد. کماکان جامعه مخاطبان چنین سفری بسیار معدود است.

با عمومی شدن پروازهای زیر مداری شرکت هایی مانند ورجین گالاکتیک و بلو اورجین، هزینه چنین سفرهایی تا الان به مرز ۲۰۰  تا ۲۵۰ هزار دلار رسیده است. این یعنی طبقه بزرگتری از بخش بالایی طبقه متوسط و طبقات مرفه می توانند با قرار دادن چنین سفری در فهرست تصمیمات خود فکر کنند. این عدد که برای سفری زیر مداری است کماکان فراتر از آن چیزی است که بتواند عرصه ای پایدار برای توریسم فضایی ایجاد کند. اما کاهش قیمت از مرز ۵۰ میلیون دلار تا ۲۵۰ هزار دلار توسعه بزرگی است.

ماسک ضمن حضور در پرواز برانسون برای خود بلیط سفر با ورجین گالاکتیک را خرید

و به یاد داشته باشیم که این تازه آغاز کار و برای نخستین پروازهای تنها یک پروازگر است. با ادامه این روند و ساخت نمونه های دیگر و همچنین ورود سایر شرکت ها در این حوزه این قیمت کاهش خواهد یافت.

آیا توریسم فضایی به بخشی از زندگی عادی ما بدل خواهد شد؟ احتمالا پاسخ این پرسش در آینده کوتاه منفی است. پیش بینی آینده میان مدت و دراز مدت درباره آناما خیلی سخت است و به هزار و یک عامل از جمله مداخلات حقوقی بین المللی و امنیت فضا و همچنین موفقیت این فاز از پروژه توریسم فضایی بستگی خواهد داشت.

توریسم چه فایده برای فضا دارد؟

توریسم فضایی احتمالا مشابه توریسم روی زمین دو اثر مشخص را به همراه داشت. آلودگی بیشتر فضا (منظور از آلودگی از جمله افزایش تعداد ابزارهای حمل و نقل، تجهیزات مداری، آلودگی امواج و …. است) و توسعه زیر ساخت های فنی.

بخش اول بخش نگران کننده ای است که باید از الان به آن توجه داشت اینکه فعالیت های تفریحی در فضا یا حتی فعالیت های اقتصادی غیر پژوهشی در فضا چه تاثیری بر آسمان فراسوی جو زمین و به خصوص مدارهای نزدیک به زمین خواهند گذاشت.

ما از همین الان ناشنه های خطرناک این شلوغی مداری را شاهد هستیم.

آیا ما به سفر تفریحی به فضا نیاز داریم؟ واقعیت این است که ما به هیچ چیزی غیر از هوا، آب و غذا برای ادامه حیات نیاز نداریم و بقیه موارد گزینه های انتخابی هستند.

احتمال برخوردهای ماهواره‌ای در مدار که می تواند اثری دومینو وار داشته باشد، ایجاد آلودگی نوری منظومه استارلینک که تازه در آغاز راه است و از همین الان باعث محدود شدن دید موردی برخی از رصدخانه های بزرگ دنیا شده است و ده‌ها مورد دیگر نشانه هایی از جدی بودن این موضوع است.

در بخش مثبت داستان اما رقابت برای ارائه خدمات بهتر با قیمت کمتر برای پیروزی در رقابت اقتصادی منجر به توسعه فناوری می شود. همان طور که چنین رقابتی باعث توسعه صنعت هوانوردی یا خودرو یا کشتی رانی شده است. محصول جانبی این توسعه می تواند در بخش های غیر توریستی نیز مورد استفاده قرار بگیرد و به توسعه کاوش های فضایی کمک کند. همچنین با افزایش مهارت و توانایی این شرکت‌ها امکان واگذاری برخی از ماموریت‌های رایج به آن ها وجود دارد.

تنوع حضور بخش خصوصی در فضا

حضور در فضا از سوی شرکت ها و مدیران ثروتمند آن دلایل مختلفی دارد.

ایلان ماسک و امپراتوری فناوری‌های نوآورانه او با هدف مشخصی به فضا وارد شده است. هدف اصلی ماسک مستعمره سازی مریخ است. شاید این هدف به نظر غیر مهم یا فانتزی بیاید اما حضور ایلان ماسک در این حوزه با چنین هدفی تعریف شده است. تقریبا همه پروژه های ماسک در راستای این هدف بزرگتر قرار دارد.

رییس پیشین ناسا که از مشاوران اولیه ماسک بود به خاطر می آورد که وقتی به همراه ماسک برای خرید یک پرتابگر روسی عازم این کشور شده بود مطمئن بود علاقه ماسک به فضا هم در رده همان تب فضا در میان ثروتمندان بوده است. فکر اولیه او که با کمک پرتابگر روسی باغچه ای کوچک را به مریخ بفرستد داستان مهمی نبود اما در بازگشت از آن سفر ناموفق ماسک شروع به طراحی پیشران خود کرده بود.
هدفش را توسعه داد و طی دهه گذشته نشان داد که مسیر توسعه فناوری فضایی را به خوبی شناخته است. او و شرکتش اکنون بخش اصلی ارسال پرتابه های سرنشین دار و غیر سرنشین دار به مدار زمین را بر عهده دارند، یکی از شریکان پروژه ناسا برای بازگشت به ماه هستند، شبکه اینترنت استارلینک که در نهایت تبدیل به زیربنایی برای طرح اینترنت فضایی می شود را توسعه می دهد و در حال پیش بردن طرح سفر به مریخ خود است.
در این مسیر کار مهم ماسک شناختن پله هایی بود که باید در این مسیر طی کند. او مرحله به مرحله برنامه فضایی خودش را پیش برد، از سود موفقیت اولیه خود در پرتابگرهای فالکون هزینه ادامه توسعه پیشران های خود را ادامه داد و حتی در طراحی نسل تازه ای از خودروهای تسلا نیم نگاهی به مفهوم وسایل نقلیه قابل استفاده در ماه و مریخ داشت.

بلو اوجین به رهبری جف بیزوس در حالی که نیم نگاهی به مشارکت در برنامه کاوش‌های ماه و پرتاب محموله به مدار زمین دارد و همزمان برنامه های توریستی زیر مداری و مداری را دنبال می کند اما عمدتا بر اساس الگوی توسعه آمازون و ارائه محصول به طیف وسیعی از مشتریان مختلف و توسعه حضور ارتباطاتی و فناوری ارتباط او بنا شده است.

ریچار برانسون و ورجین گالاکتیک اما بیشتر مطابق الگوی تجاری امپراتوری ورجین بر اساس سرگرمی و خدمات رفاهی و مسافرتی بنا شده است. او هدف اصلی اش را سفرهای زیر مداری گذاشته است و بر اساس طرحی که در سال ۲۰۰۴ جایهز انصاری ایکس پرایز را برد، شرکت و محصول اولیه خود را توسعه داده است. مسیر توسعه ای که به هیچ وجه ساده نبوده است و حتی خسارت جانی نیز به همراه داشته است. او اگر چه پروژه ای برای سفرهای مداری نیز در نظر دارد اما تمام هم و غمش در این مرحله سفرهای زیر مداری است.

این تفاوت رویکرد در میان سه چهره اصلی بخش خصوصی فعلی در فضا نکته مهم و قابل توجهی است.

البته همه آن ها مشترکاتی دارند. همه آن ها بر اساس الگوی توسعه مدرن شرکت های دانش بنیان پیش می روند. هر سه از سیستم تبلیغاتی فضای جذب سرمایه شرکت های نوپا استفاده می کنند و درباره دست آوردهای خود و اهمیت آن غلو می کنند و سعی می کنند محصولاتشان را با ادعای بزرگتر از واقعیت و در بازه های زمانی غیر واقع بینانه تبلیغ کنند.

اما در نهایت مسیر همه این افراد ثروتمند به فضا مسیر یکسانی نیست و قرار نیست به هدف یکسانی برسد.

مشکلات واقعی در برابر مشکلات فرضی

در مقابل این پدیده بسیاری نگاهی نقادانه دارند. نگاه اول به انتقاد عمومی از حضور میلیاردرها در فضا مربوط می شود. اما این نقدی جدی نیست. چرا که فارغ از اینکه این افراد – حداقل در این سه مورد – با هدف سفر شخصی در این حوزه وارد نشده اند و ساختاری را طراحی کرده اند که فارغ از آن ها به کار خود ادامه می دهد، نمی تواند ایرادی جدی به این حضور وارد کند.

فارغ از اینکه غیر از صنایع و افراد ثروتمند کسان دیگری نمی توانند در فضا در بخش پیشرو خصوصی فعالیت کنند، این نقد در نهایت تبدیل به نقد حضور بخش خصوصی در فضا می شود.

اما نقدها و نگرانی های جدی کلی و فنی در این زمینه وجود دارد.

نخستین مساله که شاید کمی فلسفی باشد این است که چرا ما باید روند توسعه و پیشرفت در یک حوزه را به افرادی بسپاریم که به دلایل مختلف توان مادی دارند اما الزاما اهداف آن ها ممکن است همسو با سود جمعی ما نباشد.

چندین سال پیش مارک زاکربرگ درباره حمایت از چند پروژه گفته بود که من و همسرم وقتی فرزند دار شدیم به این فکر کردیم که این دنیایی نیست که دوست داشته باشیم فرزندمان در آن بزرگ باشد برای همین سعی کردیم دنیا را به گونه ای تغییر دهیم که برای فرزندمان می پسندیم.

سوال مهم این بود که از کجا معلوم دنیای مطلوب مارک زاکربرگ و همسرش همان دنیایی باشد که من و شما برای خود و نسل بعدی می پسندیم؟ با این تفاوت که من و شما توان ایجاد چنان تغییرهای وسیعی را نداریم ولی این افراد ثروتمند دارند.

البته این فقط به حوزه فناوری مربوط نیست. سال های طولانی است که نهادها و افراد ثروتمند در طیف های سیاسی مختلف سعی دارند تا با افزایش نفوذ خود سیاستمداران را به تصمیم گیری به نفع آن ها مجبور کنند. از لابی ها داروسازی گرفته تا نفوذ شرکت های نفتی مثال های فراوانی در این باره وجود دارد. مواردی که اثر منفی اش را همه ما امروز حس می کنیم اما کمتر مورد توجه قرار می گیرند.

این نقد مهمی است که وظیفه تعیین جهت های کلی در مواردی که آینده انسان و بشر را رقم می زند آیا باید به دست هر کسی سپرده شود که توانایی اش را دارد یا نهادی دارای مشروعیت و نمایندگی از مردم در این باره حق اظهار نظر دارد؟

ایلان ماسک می خواهد مریخ را مستعمره کند، سوال مهمی است که آیا این امر اخلاقی، معقول و دارای اولویت است یا نه؟ اصلا چرا به جای مریخ هدف را روی ماه قرار ندهیم؟ 

یا اینکه پروژه استار لینک و پروژه منظومه های ماهواره ای مشابه که آمازون و گوگل در سر دارند، آیا بهترین راه است؟ آیا ما برای چنین فضای اینترنت ماهواره ای واقعا لازم داریم که سه یا چهار شرکت خصوصی هر کدام چند هزارتایی ماهواره در مدار قرار دهند که خدمات یکسانی را ارئه دهند؟ چرا نباید این ماهواره ها را به صورت مشارکتی ساخت و توسعه داد؟ آیا در این صورت حجم آلودگی و خطرات مداری کاهش پیدا نمی کند؟ فردا که کشور دیگری مثل چین یا ایران یا کره شمالی هم خواست چنین کند آیا به او اجازه می دهیم؟

این سوالات مهمی است که به خصوص وقتی می بینیم قوانین موجود برای استفاده و بهره برداری از فضای ماورای جو تا چه حد قدیمی و از کار افتاده است اهمیت بیشتری پیدا می کند.

این مساله فراتر از مساله ثروتمندان یا کشورها است. خلا قانونی مهمی است که در بی توجهی جامعه بین الملل مورد  استفاده موردی قرار می گیرد و هر کسی که توانست از این فضا استفاده می کند. ما شاهد سقوط ماهواره دولتی چین در چند ماه گذشته بودیم، احتمال برخورد مداری و سقوط ماهواره های اسپیس ایکس، بلو اورجین و بقیه قابل توجه است.

نکته دیگر مسایل فنی و تکنیکی است و نقدهای جدی که به همراه دارد. مواردی درباره با فناوری هایی که قرار است در این حوزه مورد استفاده قرار بگیرد، امکان هک و سواسفتاده برای مثال شبکه ای مانند استارلینک یا فروش داده ها به نیروهای سیاسی یا سو استفاده از توان فضایی برای مقاصد سیاسی و … و در نهایت چگونگی استخراج منابع فراسوی زمین و مالکیت آن ها.

این ها داستان های جدی است که نباید در پشت ظاهر ساده میلیاردرها به فضا می روند گم شود.

همچنین برخی استدلال اخلاقی مطرح می کنند که وقتی روی زمین این همه مشکل وجود دارد چرا این افراد پولشان را صرف زمین نمی کنند و به جای زمین به مریخ می روند.

این استدلال غریب و غیر منطقی است. نخست اینکه چه کسی تضمین داده است این افراد اگر شرکت های فضایی خود را تاسیس نمی کردند به جایش سرمایه خود را در راه آنچه خیر جمعی است صرف می کردند؟

دوم اینکه سفر به فضا و حتی فکری مانند مسکونی کردن مریخ با نجات زمین و مقابله با تغییرات اقلیم مانعه الجمع نیستند. سفر به مریخ یا فضا مسیری را پیش روی ما باز می کند که همه به آن نیاز داریم اما قرار نیست جایگزین حل مشکل زمین شود.

و البته که توسعه صنایع فضایی در نهایت به بهبود زندگی روی زمین کمک کرده و می کند.

برخی از افراد به خصوص در فضای سیاسی هم معتقدند این افراد باید به جای این مالیات بیشتری پرداخت کنند. این استدلال درستی است. اما باید در نظر داشت وقتی سیاستمدارانی برای مثال در کنگره آمریکا ادعا می کنند فردی مثل جف بیزوس، کمتر از یک شهروند عادی مالیات داده و حالا می خواهد به فضا برود، فراموش می کنند بگویند که او سرقت مالی یا فرار مالیاتی انجام نداده است (برخی از آن ها البته این کار را کرده اند) بلکه با استفاده از تبصره هایی که در قوانین مصوب همین کنگره هست از پرداخت مالیات معاف شده است.

این ایراد به سیستم قانون گذاری است و نه افراد. اگر فردی مانند بیزوس از نظر حقوقی مجرم است باید دستگیر، محاکمه و مجازات شود اما اگر او از امکانی که قانون برایش گذاشته است – حتی اگر این امکان غیر اخلاقی باشد – استفاده کرده است او را نمی توان مجرم خواند حتی اگر بتوان انتخابش در استفاده از این فرصت ها را غیر اخلاقی دانست.

همان طور که در دوران مدیریت او وضعیت کارگران آمازون فاجعه بار بوده و هست. اما این مساله بار دیگر بخشی به سیستم قانون گذاری باز می گردد.

ما نمی توانیم در یک جامعه مبتنی بر رقابت تجاری به حس اخلاق گرایی افراد اعتماد کنیم. اگرچه آن را تشویق می کنیم اما باید قانون این رفتار اخلاقی را تضمین کند.

ساده کردن بیش از حد مساله پیچیده تنها بر پیچیدگی آن می افزاید

مطابق معمول ساده سازی بیش از حد داستانی مانند حضور بخش خصوصی در فضا به امری مانند اینکه میلیاردرها را تب فضا گرفته است، باعث گم شدن داستان های مهم و اصلی در پشت پرده ای قطور و غیر واقعی می شود.

چه دوست داشته باشیم چه نه فضا در آینده ما و نسل بعدی عرصه ای اثر گذار و غیر قابل انکار است و چه دوست داشته باشیم و چه نه بسیاری از شرکت ها ،کشورها، افراد و صنایع دامنه فعالیت های خود را به سوی فراسوی جو زمین توسعه می دهند و اگر نه امروز فردا و پس فردای ما از تصمیمات ایشان متاثر خواهد بود.

شاید کار درستی باشد که اسیر کلیشه ها نشویم و هر داستان و موضوعی را در بافتار خود قرار دهیم و با نگاهی نقادانه واقعیت های خیر و شر آن را مرور کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.