اخبار جعلی به بهانه حمله روسیه به اوکراین

به خبر جعلی نه بگوییم به خصوص وقتی با آن همدلیم

هزار و یک دلیل وجود دارند که بذر جنگ انسان‌ها با هم را در دل خود پنهان دارند. اگر به هر دلیلی به یکی از این هزار و یک فرصت رشد داده شود، آن دانه به ثمر می‌نشیند و مردمانی به نام و انگیزه‌های محترم و نامحترم دست به کشتن یکدیگر برمی‌دارند. می‌خواهد برتری عقیده باشد، یا توسعه مرزهای یک کشور، یا تحقق افسانه‌ای کهن، یا کسب ثروت بیشتر، دفاع از دوست یا ضرب شصت نشان دادن به دشمنی دیگر.

برخلاف افسانه‌ها و اسطوره‌ها زمانی که آتش جنگ روشن می‌شود به‌ندرت ممکن است بتوان خط مشخصی بین طرف حق و باطل کشید. به این دلیل ساده که در دنیای واقعی و پیچیده ما انسان‌ها که هزار و یک دلیل و مؤلفه بر هر تصمیم و رفتاری اثر دارد خیر و شر مطلق تقریباً وجود خارجی ندارند.

البته که می‌توان از بحرانی در فضا و زمان فاصله گرفت و سپس بر اساس هنجارهای روز به کاوش در دلایل شکل‌گیری بحران پرداخت و درنهایت گفت که کسی یا سویی در مجادله‌ای محق بوده است یا نه. حتی این کار هم چندان ساده نیست. هنجارهای معتبر زمان معمولاً به‌واسطه قدرت مسلط تعریف می‌شود و کم پیش می‌آید که سوی شکست‌خورده نبردی، در جایگاه تعریف هنجار تازه قرار بگیرد.

اما فارغ از این تحلیل بیرونی برای کسانی که وارد جنگ می‌شوند و به‌خصوص آن‌ها که می‌کشند و کشته می‌شوند در اغلب اوقات تصویر ساده است. ما برحقیم و دیگری در سوی ظلمت مطلق قرار دارد.

چنین ساده دیدنی تصادفی نیست. ساختار ارتش‌های جهان از دوران قدیم تا اکنون بر اساس سلسله‌مراتب مشخصی بناشده است. سلسله مراتبی که زنجیره فرماندهی در آن تعیین‌کننده است و حق پرسیدن، سوال کردن و زیر سوال بردن تصمیمات از سوی نیروهای عامل و سربازانی که درنهایت قربانیان و قربانی کنندگان هستند، در رده خیانت شمرده می‌شود.

حرمت نظامیان در همه کشورهای جهان و در همه فرهنگ‌ها سکه‌ای با دو رو است. در یک سو تقدیس نظامیان که از آن‌ها به نام قهرمانان وطن، مدافعان ارزش‌ها، سربازان آزادی، پیام‌آوران صلح، سازندگان فردا و هزاران صفت دیگر یاد می‌شود، سایه‌ای از تقدس و احترام ذاتی را بر سلاح داران می‌اندازد که هر نقدی به این ساختار از سوی مردم – و ازجمله احتمالاً همین نوشته‌ای که می‌خوانید – با واکنش شدید و متهم شدن به عدم وطن‌دوستی و دشمن پرستی و امثال آن روبرو می‌شود.

در سوی دیگر سکه اما در ساختار نظامی که برای مدیران کشور حکم نیروی پیاده و ابزار اعمال قدرت را دارند، این قهرمانانی که هر نقدی به آن‌ها از سوی مردم ممکن است به توهین و وابستگی تعبیر شود، حتی از حقوق شهروندی عادی منع می‌شوند.

اگر برای شهروند عادی – فرقی نمی‌کند در کجای جهان باشد – شخصیت و کرامت انسانی از حقوق اولیه‌اش باید شمرده شود، در آموزش سربازان با تحقیر مکرر، بیگاری کشیدن، کشتن حس هویت شخصی و درنهایت کور کردن پرسشگری و جذب ساختار و سلسله‌مراتب شدن چنان برجسته است که درنهایت پذیرش بی‌چون‌وچرای دستور و امر و اجرای آن حتی اگر هنوز توان روشن کردن شکی در دل آن‌ها داشته باشد، به‌ندرت ممکن است منجر به بیان آن شک شود.

«همه جنگ‌ها بر مبنای فریب طراحی می‌شوند»

آن‌ها در صورت تخلف مانند شهروندان دیگر در دادگاه عادی محاکمه نمی‌شوند که در پشت درهای بسته بر اساس اصولی متفاوت با قوانین شهروندی در دادگاه‌های نظامی مورد بازخواست قرار می‌گیرند.

چنین ساختاری برای توجیه عملکرد یک نیروی نظامی و قبولاندن این دیدگاه به سربازان ضروری است وگرنه چطور می‌توان در جامعه‌ای که از بدو کودکی، آزار رساندن به دیگران، کشتن، دروغ گفتن و مواردی این‌چنین به‌عنوان ضد ارزش‌ها آموزش داده می‌شود کسانی را پرورش داد که بی‌پروا نه‌تنها به آن دست زنند که بابت آن تقدیر شوند؟

موضوع این نوشته اما ساختار ارتش نیروی نظامی یا نقد آن نیست. دلایل مستدلی بر اهمیت وجود چنین ساختاری وجود دارد و نقدهای متعددی از دو سوی بازه ناظران مطرح است اما نکته این نوشته در اینجا است که فارغ از اینکه در دنیای واقعی چه چیزی و چه حرفی و چه سویی به حقانیت نزدیک‌تر است، برای کسانی که وارد آن درگیری شده‌اند دیگر جایی برای این پرسش نیست. شما اگر سلاح برداشته و قصد کشتن و نابودی دشمنتان را دارید اگر او را به‌طور مطلق در قالب و شکل بیگانه‌ای هیولاوار نبینید، حداقل لازم است ارزشی برای سوی خود قائل شوید یا هراسی بزرگ از عدم مشارکت داشته باشید که بتوانید برخلاف تمام رفتارهایی که تا دیروز نماد انسانیت می‌دانستید اقدام کنید.

وقتی جنگ آغاز می‌شود، دشمن بیگانه می‌شود و ما بسیاری از استانداردهای اخلاقی و رفتاری خود را در مورد او مورد تعلیق قرار می‌دهیم. برخلاف ادعاهای سیاسی و اهداف بلندبالا و گاه شاعرانه‌ای که درباره جنگ مطرح می‌شود، در هر عملیات و هر رفتاری یک هدف واضح، شفاف و مشخص فوری وجود دارد: پیروزی.

حتی اگر اعتقادی به دلیل شکل‌گیری جنگ نداشته باشید یا آن را درک نکنید، حتی اگر به فرماندهان خود اطمینان نداشته باشید یا از انگیزه‌های آن‌ها حمایت نکنید، وقتی نبرد شروع شد می‌دانید که باید پیروز شوید چون به‌سادگی سوی دیگر داستان شکستی است که با مرگ، اسارت و همان رفتارهایی برای شما همراه خواهد بود که شما در صورت پیروزی بر سر مغلوب خود می‌آورید.

و پیروزی هدفی است که در بسیاری از نبردها برای رسیدن به آن هر رفتار دیگری – به‌شرط اینکه طرح بزرگ‌تر شما و پیروزی بعدی شما را تحت تأثیر قرار ندهد – را موجه می‌کند.

از حمله به مناطق مسکونی گرفته یا پناه گرفتن پشت سپر شهروندان غیرنظامی، از استفاده از سلاح‌های مخرب کشتارجمعی – به شرطی که باعث نشود تهاجم بیشتری علیه ما ایجاد شود یا به‌قول‌معروف زورمان برسد – تا تهدید به رسواگری، از جاسوسی و خرابکاری گرفته تا دروغ. و موضوع این داستان دروغ است.

این روزها و این ایام ما بیشتر از گذشته با واژه اخبار جعلی – به‌عنوان معادلی برای disinformation – مواجه می‌شویم. این اخبار اشاره به شایعات و خبرهایی دارد که به‌طور هدفمند طراحی و توزیع می‌شوند.

این هدف می‌تواند اثرگذاری بر تصمیم شما در خرید یک سهام باشد یا اینکه تشویق شما به پیوستن به یک حزب سیاسی یا عدم رای دادن به یک نامزد مشخص در انتخابات پیش رو. در دوره نبردهای سرد و گرم این تلاش سازمانی  به شکل پروپاگاندای نظامی بروز می‌کند. دستگاه مشخصی که مسئولیت تبلیغات جنگ را بر عهده دارد و فرقی هم نمی‌کند در ایران باشید یا در آمریکا.

ماشین تبلیغات جنگ نه‌تنها وظیفه دارد مشارکت در جنگ را برای شما به ارزشی مهم و حمایت از تصمیم دولت در نبرد را باوجود همه هزینه‌هایی که برای شما به همراه دارد به امری مهم و موردحمایت بدل کند که باید بتواند تصویر دشمن را تا حد ممکن آشفته سازد.

راضی کردن مردم به جنگیدن و کشتن مردمانی که سابقه فرهنگی ،هنری، تمدنی قوی دارند و افرادی مثل من و شما هستند که تا دیروز به زندگی روزمره خود مشغول بوده‌اند خیلی سخت‌تر از راضی کردن به نبرد با بیگانه‌هایی است که اگر جلویشان گرفته نشود جهان را در تاریکی مطلق فرومی‌برند. و پایان ایام را برای همه به همراه می‌آورند.

از سوی دیگر بازی جنگ همیشه به نفع شما پیش نمی‌رود. روزهایی هست که شما برخلاف تمام وعده‌ووعید فرماندهان شکست را به چشم می‌بینید و تمام روحیه خود را ازدست‌داده و تسلیم می‌شوید.

ماشین اخبار جعلی، ازجمله به دلایلی که در بالا ذکر شد، همیشه بخشی از طراحی نبردها بوده است. این داستان امروز و دیروز هم نیست. به تاریخ که نگاه کنید به نمونه‌های بسیاری از این مورد برمی‌خورید.

گفته می‌شود در جنگ داخلی قدرت میان آگوستوس و مارک آنتونی، در روم باستان که در حدود سال ۴۰ پیش از میلاد رخ داد، آگوستوس – احتمالا – با جعل بخشی از سخنرانی مارک آنتونی در سنا درباره واگذاری بخشی از سرزمین‌ها به کلوپاترا و همچنین طراحی این خبر که به دلیل رابطه با کلوپاترا، آنتونی به رسم و آیین وحشیان غیر متمدن درآمدهاست سعی کرد او را از راه خود برای کسب کرسی امپراتوری کنار بزند.

در همان ایام گفته می‌شود که یکی از سرلشکران رومی به نام Publius Ventidius با طراحی شایعه و خبری جعلی موفق شد یکی از فرماندهان ارتش اشکانی را فریب داده و بر او پیروز شود.

مهم نیست به کجای تاریخ و کدام نبرد و کدام تقابل نگاه کنید رد پای مؤثر اطلاعات جعلی را می‌توانید در گوشه و کنار آن بیابید. کارزاری که گاه مؤثرتر از نبرد فیزیکی بر سرنوشت جنگ‌ها اثر گذاشته است.

سان سو نویسنده ارتشبد و فیلسوف چین باستان، نیم هزاره پیش از تولد مسیح در کتاب هنر رزم خود، این بنیاد اصلی نبردها را که تا زمان حاضر نیز دوام داشته است به این شکل بیان کرده است:

«همه جنگ‌ها بر مبنای فریب طراحی می‌شوند به همین دلیل ما زمانی که توان حمله را داریم باید به نظر ناتوان بیاییم، وقتی از قوای خود استفاده می‌کنیم باید به نظر ساکن و بی‌تحرک باشیم، وقتی نزدیک هستیم باید به دشمن خود بقبولانیم که بسیار دوریم و زمانی دور هستیم باید به او بقبولانیم که بسیار نزدیکیم.»

در دوران مدرن و به‌خصوص در دوره دو جنگ جهانی مساله کارزارهای اخبار جعلی به اوج خود رسید. در جنگ جهانی دوم از شوروی سابق گرفته تا آلمان نازی تا ایالات‌متحده مراکز پردامنه و نفوذی برای ساخت اخبار جعلی طراحی کردند و متدها و رفتارهای آن‌ها تاکنون به‌کرات مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. این کارزارها – مانند امروز – در دو جبهه بنا شده بودند. نخست فریب دشمن و تضعیف روحیه نیروهای طرف مقابل و دوم افزایش روحیه نیروهای خودی و پشتیبانان آن‌ها.

آن‌ها که دوره جنگ ایران و عراق را به یاد دارند برخی از داستان‌های چنین جعل خبر را به یاد دارند. از داستان سوار سفیدی که قبل از عملیات در برخی از جبهه‌ها ظاهر می‌شد تا بزرگنمایی و افسانه‌سازی داستانی مانند حسین فهمیده. تا ارائه آمار اشتباه از وضعیت تلفات جنگ.

در جنگ‌های بعدی که از آن زمان تاکنون هم رخ‌داده بارها و بارها این اخبار را دیده و شنیده‌ایم.

و البته که گاهی طراحان این اخبار جعلی و فریب وقتی کار خود را به‌درستی بلد نبودند به مضحکه تاریخی بدل شدند که نمونه بارز آن تلاش مضحک محمد صحاف وزیر تبلیغات عراق در دوران اشغال این کشور توسط ایالات‌متحده بود.

تمام این داستان طولانی برای بیان این گزاره ساده بود که در جنگ به‌قول‌معروف حلوا خیرات نمی‌کنند. طرفین به دنبال پیروزی به هر قیمتی هستند و ازجمله ابزارهای مؤثر و تاریخی که استفاده می‌کنند اخبار جعلی است.

در دوران ما به دلیل افزایش شبکه‌های ارتباط‌جمعی به‌طور طبیعی این شبکه‌ها به بخشی از سازوکار تولید و توسعه شایعه و خبر جعلی با هدف سیاسی یا نظامی بدل شده است.

از لشکر سایبری گرفته تا مزارع جعل خبر در روسیه و از طراحی الگوریتم‌های هوش مصنوعی برای تشخیص و هدف قرار دادن افراد خاص در کمپین‌های انتخاباتی یا نظامی، همه ما با دامنه وسیع استفاده از این ابزارها آشنا هستیم.

این اتفاق در جریان جنگ فعلی میان روسیه و اوکراین نیز رخ‌داده است.

دلایل پشت سر این رویداد احتمالاً خیلی پیچیده‌تر از مدل ساده‌سازی شده‌ای است که این روزها رواج دارد و یک طرف ماجرا را شیطان مطلق و طرف دیگر را فرشته معصوم می‌داند.

همین‌طور در رفتارهای هر دو طرف خطاهای راهبردی زیادی مورداشاره قرار گرفته است و قطعاً واقعیت پیچیده‌تر از این است که در یک سوی ماجرا قهرمانانی جان‌برکف و فداکار و دوستدار مردم و در سوی دیگر سربازانی بزدل و فراری و بی‌انگیزه حضور داشته باشند.

هر دو سوی ماجرا سعی می‌کنند از هر ابزاری که در دسترس دارند برای پیروزی استفاده کنند. همدلی عمده جامعه جهانی با اوکراین در کنار این واقعیت که این کشور حداقل روی کاغذ دست پایین‌تری نسبت به روسیه دارد به‌خصوص باعث شده است که این کشور با مهارت بالایی از جنگ اخبار و اطلاعات استفاده کند. شاید هم یک دلیل آن تسلط و خبرگی رئیس‌جمهور این کشور در ارتباط عمومی است که به‌واسطه سابقه هنری‌اش توسعه‌یافته است.

نکته مهم دراین‌بین واقعیت اخبار جعلی نیست. مساله مهم اما واکنش رسانه‌ها و درنهایت ما شهروندان خارج از دایره فوری بحران نسبت به این اخبار جعلی است.

شما کافی است سری به شبکه‌های خبری مختلف بزنید تا بازتاب و پژواک سوگیری‌های قبلی در ساختار تحریریه را ببینید که چطور در راستی آزمایی و بازنشر اخبار جعلی خود را بروز می‌دهد.

برای مثال رسانه‌های حامی روسیه تصویر کاملاً متفاوتی از جنگ نشان می‌دهند و حتی همگام با این کشور – و گاه بر اساس توصیه سفرای آن کشور – از استفاده از لفظ جنگ هم خودداری می‌کنند.

آن‌ها تصاویری از مهربانی سربازان روسی و پناه دادن آن‌ها به جنگ‌زدگان اوکراینی را بازنشر می‌کنند. در سوی دیگر رسانه‌های متمایل به اوکراین، وقتی نوبت به بررسی واقعیت‌ها و راستی آزمایی از ادعاهای رایج در جنگ خبری میان دو کشور می‌رسد، با تساهل بیشتری با اوکراین برخورد می‌کنند.

خوشبختانه سخت گیری در راستی آزمایی ادعاهای روسیه و آشکار کردن موارد جعلی آن با دقت و سخت گیری بیشتری صورت می گیرد. اگرچه این بازی با اطلاعات تنها مختص یک سوی داستان نیست.

داستان معروفی مانند روح کیِف که به داستان خلبانی اشاره دارد که به‌تنهایی ده‌ها هواپیمای روسی را ساقط کرده و اسمش هراس به تن همه انداخته داستانی است که ردی در واقعیت ندارد و با اغراق برای تخریب روحیه روس‌ها و ایجاد انگیزه در میان سربازان اوکراینی ایجادشده اما به‌سرعت در شبکه‌های اجتماعی بدل به افسانه‌ای باورپذیر شده است.

داستان دقیق اتفاقی که در یک پایگاه اوکراینی و مواجهه آن با ناو روسی افتاد هنوز مشخص نیست اما داستان غیرقابل تائید کشته شدن آن ملوان‌ها که از سوی رئیس‌جمهور این کشور هم تکرار شد بارها و بارها گفته و به‌عنوان فکت تاریخی درآمدهاست.

آیا زمانی که می‌بینیم نقض اصولمان به نفع باورها و اندیشه و دوستانمان و متحدانمان هست، حاضریم بر آن پافشاری کنیم؟

نکته کمی بحرانی‌تر زمانی است که بسترهای نشر اطلاعات که وعده داده بودند به هر قیمتی در برابر داده‌های جعلی مقاومت کنند حالا به دلیل مظلومیت اوکراین به‌طور علنی یا غیرعلنی در این مقاومت خود جهت‌گیری می‌کنند. توییتر و شبکه‌های زیرمجموعه متا بخشی از قوانین خود در مورد انتشار اخبار جعلی – یا حتی مواردی که با قوانین مستقیم این شبکه‌ها تضاد دارد مانند آموزش ساخت بمب خانگی – به نفع اوکراین به حالت تعلیق درآورده‌اند.

تکلیف آن‌ها که درگیر جنگ هستند معلوم است. اما تکلیف ما با این وضعیت چیست؟

آیا بر حق دانستن یک‌سو در یک درگیری و نبرد باید به ما این اجازه را بدهد که سخت‌گیری خود در تعیین راست از نادرست و اطلاعات درست از غلط تغییر دهیم؟

این سوال مهمی است که شاید برای بسیاری جوابش ساده باشد. بله وقتی حق و ناحق رودرروی هم قرار گرفتند ما باید هر کاری به نفع حق انجام دهیم.

اما این پاسخ به‌سرعت اعتبار خود را در برابر پرسش‌های بعدی از دست می‌دهد. نخست اینکه آیا واقعاً یک رودررویی پیچیده که حاصل تنشی طولانی است را می‌توان به‌سادگی به دو گروه ساده‌سازی شده حق مطلق و شر مطلق فروکاست؟ آیا می‌توانیم رویداد تهاجم روسیه به اوکراین را فارغ از همه سوابقش، نقش بازیگران دیگر و هزار و یک موضوع دیگر به شکلی مستقل و مجرد در نظر بگیریم؟ و سپس حق و ناحق را مشخص کنیم؟

نکته دوم اینکه چه کسی و بر چه اساسی حق و ناحق را باید تشخیص دهد؟ آیا تشخیص و باور امروز ما معیار قطعی است؟ آیا ممکن است ما در موج کارزار اطلاعاتی و خبرهای جعلی بخشی از واقعیت را ندیده باشیم؟

آیا پیش‌فرض‌های ما بر این تصمیم‌گیری حق و ناحق اثر می‌گذارد؟

نکته دیگر اینکه همان‌طور که سعی کردم در مقدمه نشان دهم درون درگیری هر سویی خود را به‌حق می‌داند. آیا ما حقانیت را بر اساس اکثریت نظر مردم تعیین می‌کنیم؟ اگر امروز به هزار و یک دلیل غرب به این نتیجه می‌رسید که ارزش درگیر شدن با روسیه کم است و به نفع آن‌ها است که حتی با فرض قربانی کردن اوکراین از روسیه حمایت کنند آیا ما بازهم چنین ساده می‌توانستیم درست و نادرست را تشخیص دهیم و اصولمان را تغییر دهیم؟

آیا این اجازه به بقا و توسعه اطلاعات غلط و عدم رد آن‌ها حقی برای دیگرانی که مظلوم بوده و موردتهاجم بوده‌اند ایجاد نمی‌کند؟ آیا ما حاضریم اگر در یمن، فلسطین یا هر جای دیگری زمانی که حمله‌ای به آن‌ها وارد شد، ادعاهایشان را راستی آزمایی نکنیم و حتی اجازه دهیم دستورالعمل ساخت بمب و سلاح را در شبکه‌های اجتماعی پخش کنند؟

ایستادن بر سر اصول وقتی ایستادن بر آن در راستای همه باورها و اهداف ما است کار ساده‌ای است. مهم این است که آیا زمانی که می‌بینیم نقض آن اصول به نفع باورها و اندیشه و دوستانمان و متحدانمان هست، حاضریم بر آن پافشاری کنیم؟

اطلاعات جعلی نویزی است که به شکل هدفمند بر روی جریان داده‌ها و اطلاعات ما وارد می‌شود. هدفش ناتوان کردن ما از درک درست واقعیت و تصمیم‌گیری نادقیق است.

امروز و در میانه جنگ اطلاعات جعلی به همان اندازه‌ای بد و نادرست و مخرب هستند که دیروز بودند.

امروز و در میانه جنگی نابرابر که فکر و اندیشه ما با یک‌سوی ماجرا همدلی بیشتری دارد، اتفاقا راستی آزمایی آن‌ها از سوی رسانه و ناظران مستقل مهم‌تر و حیاتی‌تر از زمان آرامش است.

از دل اخبار جعلی طرز تفکرهای نادرست شکل می‌گیرند و قدرت می‌یابند و برخی از شاخه‌های این هرز درخت خشک ممکن است به اندک بارقه‌ای آتش جنگ دیگری را روشن کند.

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.