
در درخشش لرزان سینماهای اوایل قرن بیستم، زمانی که چراغهای گازی هنوز در خیابانهای پاریس سوسو میزدند و جهان در آستانه مدرنیته قرار داشت، فیلمساز رویاپردازی به نام ژرژ مهلیس تماشاگران را به سفری غیرممکن دعوت کرد. «سفری به ماه» (Le Voyage dans la Lune) که در سپتامبر ۱۹۰۲ اکران شد، تنها یک فیلم نبود، بلکه دروازهای به سوی ستارگان بود؛ نمایشی ۱۴ دقیقهای که مرزهای قصهگویی را در هم شکست و جرقهی تخیل سینمایی را شعلهور ساخت.
طلوع یک هنر جدید
در سال ۱۹۰۲، سینما هنوز در دوران طفولیت خود به سر میبرد. برادران لومیر کمتر از یک دهه پیش، با نمایش تصاویر متحرک کوتاه و مستندگونه از زندگی روزمره، جهان را با این پدیده آشنا کرده بودند. اما ژرژ مهلیس، که پیش از این یک شعبدهباز و شومن صحنه بود، نگاهی فراتر از امور پیش پا افتاده داشت. از نظر او، سینما تنها ابزاری برای ثبت واقعیت نبود، بلکه رسانهای برای خلق ناممکنها بود. «سفری به ماه» که با الهام از رمانهای «از زمین تا ماه» اثر ژول ورن و «نخستین انسان در ماه» نوشته اچ. جی. ولز ساخته شد، جسورانهترین اثر مهلیس تا آن زمان بود؛ روایتی خارقالعاده که علم، فانتزی و استعداد تئاتری را در هم آمیخته بود.
داستان فیلم در دنیایی میگذرد که ستارهشناسان رداهایی شبیه به جادوگران بر تن دارند و در تالارهای باشکوه به بحث میپردازند. گروهی از دانشمندان به رهبری پروفسور باربنفویلیس (با بازی خود مهلیس) طرحی متهورانه را پیشنهاد میدهند: سفر به ماه. آنها کپسولی گلولهشکل میسازند، آن را در یک توپ غولپیکر قرار میدهند و به سوی کیهان شلیک میکنند. نمادینترین تصویر فیلم – چهره انسانوار ماه که با فرود کپسول در چشمش در هم میرود – به یکی از پایههای تاریخ سینما و نمادی از اشتیاق بشر برای لمس ستارگان تبدیل شده است، شاید این تصویر با هدف جان نمایی یا حتی نوعی طنز در فیلم گذاشته شده باشد اما و در همین حال هشداری فراتر از زمان است که کاوشهای انسان در دنیای ناشناخته فضا میتواند باعث آزار و صدمه به محیط تازه شود و اگر با احتیاط و اخلاق صورت نگیرد، تعادل جهان را به چالش و آشوب میکشد.
استودیوی پاریسی مهلیس، که سازهای شیشهای شبیه به گلخانه بود، کارگاهی بود که این رویا در آن جان گرفت. او با استفاده از دکورهای نقاشیشده با دست، درهای مخفی و ترفندهای هوشمندانه دوربین، جهانی را خلق کرد که هم خارقالعاده و هم ملموس به نظر میرسید. سطح ماه که با موجوداتی خرچنگمانند به نام «سلنیتها» و قارچهای درخشان پر شده بود، صحنهای برای ماجراجویی، نبرد، فرار و بازگشتی پیروزمندانه به زمین بود. برای تماشاگرانی که به صحنههای ثابت از قطارها یا کارگران عادت داشتند، این چیزی کمتر از جادو نبود.
خلق ناممکن
ساخت «سفری به ماه» شاهکاری از نبوغ و اراده بود. مهلیس، استاد هنر صحنه، تخصص تئاتری خود را به پرده سینما آورد و تکنیکهایی را ابداع کرد که فیلمسازی را تعریف کردند. او پیشگام استفاده از دیزالو (dissolve)، نوردهی دوگانه (double exposure) و جلوههای استاپ-موشن (stop-motion) بود و با دستکاری زمان و مکان، توهم تغییر و حرکت را خلق میکرد. زمانی که کپسول ستارهشناسان در اقیانوس فرود میآید، یا وقتی سلنیتها در میان دود ناپدید میشوند، تماشاگران نفس در سینه حبس میکردند؛ نه به این دلیل که آن را واقعی میپنداشتند، بلکه چون مجذوب جسارت محض این نمایش شده بودند.
تولید فیلم حاصل عشقی بیکران بود. مهلیس دکورها، پسزمینهها و لباسهای پرجزئیاتی را طراحی و ساخت و اغلب با تیم کوچکی از بازیگران و صنعتگران کار میکرد. در برخی از نسخهها، هر فریم با دست رنگآمیزی شده بود؛ فرآیندی طاقتفرسا که رنگهای زندهای به منظره بیگانه ماه و لباسهای ستارهنشان ستارهشناسان میبخشید. در زمانی که فیلمها معمولاً یک یا دو دقیقه بودند، زمان ۱۴ دقیقهای «سفری به ماه» بسیار بلندپروازانه بود و نیازمند برنامهریزی دقیق و بودجهای بود که مهلیس را تا مرز ورشکستگی پیش برد.
با این حال، چالشها تنها فنی نبودند. مهلیس با جهانی روبرو بود که به پتانسیل سینما با دیده تردید مینگریست. بسیاری تصاویر متحرک را یک سرگرمی زودگذر میدانستند، نه یک فرم هنری قادر به قصهگویی. مهلیس با ترکیب روایت، فانتزی و طنز، نادرستی این دیدگاه را ثابت کرد و فیلمی ساخت که هم یک شگفتی فنی و هم یک پدیده فرهنگی بود. «سفری به ماه» که در ۱ سپتامبر ۱۹۰۲ در فرانسه (و کمی بعد در کشورهای دیگر) اکران شد، تماشاگران را در سراسر جهان، از پاریس تا نیویورک، مجذوب خود کرد و عطشی برای داستانهایی که فراتر از امور عادی بودند، برانگیخت.
میراثی نگاشته در ستارگان
تأثیر «سفری به ماه» فوری و عمیق بود. این فیلم یکی از اولین آثاری بود که داستانی منسجم را روایت میکرد و راه را برای سینمای روایی که امروزه بر جهان حاکم است، هموار ساخت. ترکیب داستان علمی-تخیلی و فانتزی در این اثر، الهامبخش نسلهای فیلمساز، از فریتز لانگ تا استیون اسپیلبرگ، شد که در آثار مهلیس قدرت سینما برای رویاپردازیهای بزرگ را دیدند. تصاویر نمادین فیلم – چهره ماه، شلیک توپ و رقص سلنیتها – به نمادهایی فرهنگی تبدیل شدند که در همه چیز، از کتابهای کمیک گرفته تا موزیکویدئوها، به آنها ارجاع داده میشود. این فیلم همزمان مفهوم جلوههای ویژه را بنیاد نهاد و سینما را به رسانه و مدیومی تبدیل کرد که می تواند تصاویری از جهانهایی را به نمایش بگذارد که پیش از آن تنها در ذهن قابل مشاهده بود.
در بستر زمانه خود، «سفری به ماه» بازتابی از شیفتگی بشر به اکتشاف نیز بود. اوایل قرن بیستم دوران خوشبینی علمی بود و اکتشافات در فیزیک، نجوم و مهندسی، رویاهای تسخیر ناشناختهها را تقویت میکرد. فیلم مهلیس این روحیه را به تصویر کشید و طنز (ستارهشناسان دستوپاچلفتی) را با شگفتی (عجایب بیگانه ماه) در هم آمیخت. این اثر، جشنی برای بلندپروازی انسان بود که با یادآوری بازیگوشانهای از غرور ما همراه شده بود؛ مضمونی که حتی امروز، در حالی که دست به سوی مریخ و فراتر از آن دراز میکنیم، همچنان طنینانداز است.
تأثیر فیلم فراتر از سینماست. زبان بصری آن، زیباییشناسی داستانهای علمی-تخیلی را، از مجلات عامهپسند گرفته تا فیلمهای پرفروش مدرن مانند «جنگ ستارگان» و «میانستارهای»، شکل داد. روحیه «خودت انجامش بده: (DIY) آن – که زاییده خلاقیت و کاردانی مهلیس بود – در میان فیلمسازان مستقلی که با امکانات محدود مرزها را جابجا میکنند، زنده است. حتی مفهوم «بلاکباستر» (فیلم پرفروش) نیز مدیون مهلیس است که دیدگاه بلندپروازانهاش ثابت کرد تماشاگران به یک اندازه خواهان نمایشهای پرزرقوبرق و داستان هستند.
چالشها و کشف دوباره
علیرغم موفقیت، «سفری به ماه» با مشکلاتی نیز روبرو بود. سرقت هنری در صنعت نوپای فیلمسازی شایع بود و نسخههای غیرمجاز فیلم به طور گسترده پخش میشد که مهلیس را از سود حاصل از آن محروم میکرد. پیگیری بیوقفه او برای نوآوری منجر به مشکلات مالی شد و در دهه ۱۹۲۰، او به فراموشی سپرده شد و در یک ایستگاه قطار در پاریس به فروش اسباببازی مشغول بود. بسیاری از فیلمهای او، از جمله نسخههایی از «سفری به ماه»، در جریان جنگ جهانی اول برای استخراج نقره ذوب و نابود شدند.
با این حال، میراث فیلم پابرجا ماند. در دهه ۱۹۳۰، مورخان سینما شروع به کشف دوباره آثار مهلیس کردند و «سفری به ماه» به عنوان یکی از پایههای سینما مورد ستایش قرار گرفت. نسخههای ترمیمشده، که برخی از آنها فریمهای رنگی دستی داشتند، از زیر خاک بیرون کشیده شدند و در سال ۲۰۱۱، یک نسخه رنگی که با دقت ترمیم شده بود، با موسیقی متن جدیدی از گروه فرانسوی «اِیر» (Air)، در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد. این احیا، فیلم را به نسلهای جدید معرفی کرد و جادوی بیزمان آن را بار دیگر به اثبات رساند.
سفری بیزمان
همزمان با بزرگداشت سالگرد «سفری به ماه»، ما نه تنها یک فیلم، بلکه نقطه عطفی در خلاقیت بشر را جشن میگیریم. مهلیس، با تخیل بیحدوحصر خود، نشان داد که سینما میتواند چیزی فراتر از یک سرگرمی باشد؛ میتواند محملی برای رویاها، آینهای برای آرزوها و صحنهای برای ناممکنها باشد. جذابیت پایدار فیلم در سادگی و شگفتی آن نهفته است: گروهی از رویاپردازان، یک توپ و ماهی با یک چهره. این فیلم به ما یادآوری میکند که قصهگویی، در ذات خود، جسارت تصور آنچه فراتر از افق است را میطلبد.
فراخوانی برای بزرگداشت و آفرینش
تماشای «سفری به ماه» امروز به منزله قدم گذاشتن در دنیایی است که در آن هر چیزی ممکن است. قابهای دانهدار و جذابیت تئاتری آن ما را به دورانی میبرد که سینما یک مرز جدید بود و هر فیلم یک تجربه. همزمان با گرامیداشت سالگرد آن، بیایید نه تنها دستاورد مهلیس را جشن بگیریم، بلکه روحیه نوآوری او را نیز در آغوش بکشیم. چه از طریق فیلم، هنر یا اکتشاف، همه ما وارثان میراث او هستیم و وظیفه داریم سفرهای خود را به ماه بیافرینیم.