پرونده ای برای کنجکاوی – ۷
بامداد روز دوشنبه ۱۶ امرداد ماه اگر همهچیز خوب پیشرفته باشد، گران قیمتترین و پیشرفتهترین روبات تحقیقاتی ناسا، به نام آزمایشگاه علمی مریخ (MSL) که به نام کنجکاوی (Curiosity) نیز شناخته میشود، وارد مدار مریخ میشود تا مراحل نفس گیر فرود خود را آغاز کند. ۷ دقیقه ای که به ۷ دقیقه وحشت معروف شده است. مجموعه مطالبی که در زیر عنوان «پروندهای برای کنجکاوی» منتشر میشود به مناسبت نزدیک شدن به این رویداد هیجان انگیز است.
——
هزاران سال است که به مریخ این سیاره سرخفام منظومه شمسی نگاه میکنیم. ما دچار افسون مریخیم. در طول تاریخ از سپیده دم اساطیر تا مرزهای دانش نو سیاره سرخ ذهن ما را به خود مشغول کرده است و عجبا که هنوز بعد از چند هزار سال تماشای مریخ در آسمان، این سیاره هنوز هم میتواند ما را شگفت زده کند.
این مطلب بر اساس ترجمه مقاله گذشته پر رنگ و لعاب مریخ نوشته کری فرن در شماره اخیر ماهنامه استرونومی نوشته شده است. بخشهایی (نظیر مریخ در متون ایران قدیم و همچنین توضیحاتی تکمیلی در برخی از موارد) را به آن اضافه کردم و البته که بسیاری از نکات هیجان انگیز تاریخ مریخ ناگفته مانده است. داستانهای پر شوری مانند شهاب سنگ مریخی و یا صورتک مریخی که مدتها ذهن مردم را به خود اشغال کرده بود. در کنار مجموعه مطالب پرونده مریخ در این سایت توصیه میکنم به وب سایت یک پزشک سری بزنید. دکتر مجیدی و همکارانش نیز مجموعه ای ارزشمند را به مناسبت فرود مریخ نورد کنجکاوی آماده کردهاند که نباید آن را از دست داد.
—
زمانی که یونانیان باستان به آسمان شب نگاه میکردند مجذوب حرکت سیاره های سرگردان آسمان میشدند. یکی از این سیارهها بیش از بقیه توجه آنها را به خود جلب میکرد. سیاره سرخفامی که هر دو سال یک بار رفتاری غیر عادی از خود نشان میداد و در طی مسیرش حلقه ای در آسمان را طی میکرد. درست است که دو سیاره شناخته شده دیگر آن دوران (مشتری و زحل) نیز چنین رفتاری را از خود بروز میدادند، اما این مساله درباره مریخ چشمگیر تر بود. یونانیها این سیاره سرخفام را به نام خداوند جنگ خود آرس (Ares) نام نهادند که معادل مارس (Mars) رومی است.
از آن زمان تا کنون مریخ بیش از هر سیاره ای توجه ستارهشناسان را به خود جلب کرده و محور بیشترین داستانها در باره سیارهها بوده است. اینکه چرا مریخ کانون چنین توجهی بوده است به سابقه رابطه پر فراز و نشیب زمین و مریخ یا حداقل زمینیها و مریخ باز میگردد.
در حدود ۵ هزار سال پیش مصریان باستان از مسیر حرکت مریخ در آسمان آگاه بودند. آنها این سیاره سرخفام را به زبان مصری باستان، سِخِد- اِت – اِم – خِط – کِت، مینامیدند که به معنی، «آنی که در جهت معکوس حرکت میکند» است.
تصویری از حرکت رجوعی مریخ در زمینه آسمان شب – تصویر از APOD
بسیاری از فرهنگهای دیگر سرخفامی این سیاره باعث شده است نامهای شیطانیتر دیگری به آن تعلق بگیرد. در بابل باستان مریخ را نیرگال (Nirgal) یا ستاره مرگ مینامیدند و در هندوستان آن را آنگاکارا (Angakara) به معنی ذغال افروخته میخوانند.
در ایران باستان این سیاره داستان متفاوتی دارد. از سویی در اسطوره های باستانی ایرانیان سیارات به دلیل حرکتهای نا منظمی که دارند معمولاً از سپاه اهریمن شمرده میشوند که در برابر لشکر اهورایی ستارهها دست به مقاومت میزنند.
اما بعدها مریخ در ایران به نام بهرام شناخته شد. علت این نامگذاری نیز بار دیگر به تابش سرخفام این سیاره باز میگردد. در یشت ها که بخشی از سروده های باستانی ایرانی در ستایش ایزدان است و بخشی از اوستا به شمار میرود، بخش کاملی به بهرام اختصاص یافته است. در بخشی از بهرام یشت که چهاردهمین یشت، از یشت ها است، زرتشت پیامبر از اهورا مزدا سوال میکند، مردمان چه زمانی باید دست نیاز به سوی بهرام دراز کنند و او پاسخ میدهد : «ای سپیتمان زرتشت! هنگامی که دو سپاه در برابر یکدیگر ایستند و آرایش رزم گیرند؛ اما پیشروان به پیروزی ِواپسین نرسند و شکست خوردگان به شکستی سخت، دچار نشوند …»
در گاهشماری ایرانی نیز نام روزی از هر ماه به بهرام اختصاص داده شده است. در گاهشماری قدیم ایران هفته وجود ندارد و هر سال از ۱۲ ماه ۳۰ روزه تشکیل میشود. در انتهای سال و برای اینکه طول سال به ۳۶۵ روز برسد ۵ روز به نام گهنبار به این تقویم افزوده میشود. در تقویم ایرانی هر روز از هر ماه نامی مخصوص به خود دارد که با اورمزد شروع میشود و به انارم ختم میشود. روز بیستم هر ماه (ماه ۳۰ روزه) به نام بهرام یا وَرَهرام خوانده میشود. بدین ترتیب روز دوشنبه ۱۶ امرداد ماه امسال در نامگذاری قدیم روزهای ایران روز بهرام و یا ورهرام است و جالب اینکه فرود مریخ نورد کنجکاوی به وقت مرکزی ایران در بامداد این روز صورت میگیرد. بدین ترتیب شاید دوشنبه ۱۶ امرداد و بهرام روز از امرداد ماه مریخیترین روز برای ایرانیان علاقمند به این سیاره باشد.
در غرب اما این سیاره بیشتر با نام آرس و مارس شناخته میشود. اینها نامهای خدایانی است که تاثیر به سزایی در تاریخ دوران باستان داشتهاند. آیینهای ویژه پرستش و پرستشگاه های ویژه آرس از قرن ۱۱ پیش از میلاد تا قرن چهارم میلادی وجود داشتند و فعال بودند. امپراتوری رم باستان، مارس را حامی خود میدانست و معتقد بود مارس پدر رومولوس و رِموس دوقلوهای افسانه ای بنیانگذار شهر رم هستند. مطابق اسطوره های قدیم این دو، فرزندان مارس خدای جنگ و رئا سیلویا بود. بعد از تولد فرزندان آمولیوس که با کشتن پدر بزرگ دوقلوها و برادر خود به نام نومیتر، به پادشاهی رسیده بود و نگران ظهور وارثانی برای تاج و تخت خود بود، مادر آنها را کشته و دوقلوها را به رودخانه تیبر میسپارد، این دو از امواج خروشان رودخانه جان سالم به در میبرند و در کناره ساحل، ماده گرگی آنها را پیدا میکند و به آنها شیر میدهد. این دو که در دامن این گرگ بزرگ شده بودند، بعدها بر فراز تپه پالاسیوم، شهر رم را بنا مینهند.
البته تأثیر مریخ تنها اثری اسطوره ای نبوده است. حرکت ناموزون آن در آسمان که به حرکت رجوعی معروف است، برای مدتهای طولانی باعث سردرگمی دانشمندان شده بود. در قرن ۴ پیش از میلاد، اودوکسوس کنیدوسی (Eudoxus of Cnidus) که یکی از شاگردان افلاطون بود به مطالعه این حرکت پرداخت. او فرضیه ای را مطرح کرد که مریخ بر روی دایره ای حرکت میکند که مرکز آن در حال حرکت بر روی محیط دایره ای بزرگتر است. او همچنین نخستین کسی بود که حدس زد محور دوران وضعی مریخ دارای انحراف است.
بطلمیوس، ستاره شناس نامدار یونانی، رصدهای متعدد دقیقی از مریخ انجام داد تا بتواند درک بهتری از مدل پیچیده فلکی ارسطو به دست دهد. حاصل این بررسیها در نهایت منجر به ارایه نظریه فلک تدویر برای حل مشکلات نظریه افلاکی بطلمیوس شد. نظریه ای که اگرچه بر پیچیدگیهای ساختار زمین مرکزی افزود اما این توانایی را داشت که این حرکت رجوعی مریخ را پیش بینی کند.
دیدگاه بطلمیوس در طول قرون وسطی به خصوص در غرب سلطه کاملی در اختیار داشت. اما در زمان تیکو براهه (۱۵۴۶-۱۶۰۱) بار دیگر این حرکت رجوعی مریخ باعث بروز بلوایی در دیدگاه دانشمندان شد. تیکو براهه رفتار سیاره سرخ را در همه مقابله های بعد از سال ۱۸۵۰ به دقت بررسی کرد. در نجوم رصدی مقابله به زمانی گفته میشود که خورشید، زمین و مریخ تقریبا در یک خط راست قرار گرفتهاند. این نزدیکترین حالت مریخ به زمین است که تقریبا هر دو سال یک بار رخ میدهد و بهترین زمان برای رصد این سیاره است. چرا که علاوه بر اینکه با غروب خورشید سیاره طلوع میکند و در تمام مدت شب در آسمان است، به دلیل نزدیکی مداری به زمین بزرگتر و درخشان تر به نظر میآید.
تیکو براهه یک سال پیش از درگذشتش با یوهانس کپلر (۱۵۷۱-۱۶۳۰) ملاقات کرد و به این ریاضیدان آلمانی مأموریت داد تا راز حرکت مریخ در آسمان را کشف کند.
قوانین حرکت سیاره ای کپلر در سال ۱۶۰۹ منتشر شد
پس از ۱۰ سال تلاش، کپلر، قوانین خود برای توصیف حرکت سیاره ای را تدوین کرد. قوانینی که به خوبی با رصدهای طولانی و دقیق تیکو براهه سازگاری داشت. کپلر در مدل خود خورشید را در مرکز عالم قرار داده بود و از مدارهای بیضی برای توصیف حرکات سیارات استفاده کرد و نتیجه محاسباتش با همه رصدهای پیشین و بعدی سازگاری داشت. بر اساس مدل جدید حرکت رجوعی (Retrograde Motion) به دلیل شکل مدار دو سیاره زمین و مریخ رخ میدهد. بدین ترتیب که زمین که مداری کوچکتر نسبت به مریخ دارد در بخشی از مسیر حرکت سالانهاش از مریخ پیشی میگیرد و با رسم خط دید ناظر زمینی میتوان این حرکت در آسمان را مطابق طرح زیر توضیح داد.
علت رویت پدیده حرکت رجوعی مریخ در آسمان
کپلر نتایج تحقیقات خود را در سال ۱۶۰۹ منتشر کرد. در همان سال ستاره شناسی ایتالیایی به نام گالیلئو گالیله (۱۵۶۴-۱۶۴۲) تلسکوپ ابتدایی خود را به سوی آسمان نشانه رفت و ستاره شناسی را وارد عصر جدیدی کرد. با وجود این تا نیمه قرن ۱۷ طول کشید، تا ستارهشناسان بتوانند نگاه دقیقتری به مریخ بیندازند و تصویر شفافتری از آن را ببینند.
عمده اعتبار این رصدها متعلق به ستاره شناس آلمانی، کریستین هویگنس (۱۶۲۹-۱۶۹۵) است. در سال ۱۶۵۹ او توانست ساختاری مثلث مانند را بر سطح مریخ رصد کند. او طرحی از این عارضه که امروز به فلات سیرتیس بزرگ (Syrtis Major) معروف است را رسم کرد. این طرح، در واقع نخستین ثبت یک عارضه مریخی در تاریخ علم بشر است.
طرحی که هویگنس در سال ۱۶۵۹ از سیرتیس بزرگ رسم کرد
هویگنس از این عارضه به عنوان نماد و شاخصی برای تعیین سرعت دوران مریخ استفاده کرد و به این نتیجه رسید که مریخ نیز هر ۲۴ ساعت یکبار و مشابه زمین به دور خود میچرخد. او همچنین تخمین دقیقی از اندازه مریخ ارایه داد و در عین حال دیدگاه های فلسفی خود را در باره تمدنهایی که به گمان او در مریخ و دیگر سیارات ممکن است وجود داشته باشند به رشته تحریر در آورد.
در این بین جیووانی دومنیکو کاسینی (۱۶۲۵-۱۷۱۲) نیز به رصد عوارض سطحی مریخ مشغول بود. وی بر مبنای مشاهدات خود دوره گردش وضعی مریخ را با دقت بیشتری محاسبه کرد و به نتیجه ۲۴ ساعت و ۴۰ دقیقه رسید (امروز میدانیم این دوره گردش معادل ۲۴ ساعت و ۳۷ دقیقه و ۲۲ ثانیه است). او همچنین در سال ۱۶۷۲ که مریخ به مقابله خود رسیده بود با کمک همکارش ژان ریشر، سعی کرد تخمین فاصله زمین تا خورشید را بر مبنای رصد حرکت مریخ را بهبود بخشد.
جیاکومو فیلیپو مارالدی (۱۶۶۵-۱۷۲۹) گام بعدی را در بررسی مریخ برداشت. او تا سال ۱۹۱۷ به طور دقیق و خستگی ناپذیری به مطالعه و رصد مریخ میپرداخت. در سال ۱۷۰۴ او برای اولین بار موفق شد دو لکه سفید رنگ در محل دو قطب شمال و جنوب مریخ رصد کند. در هنگام مقابله ۱۹۱۷ او این ایده را مطرح کرد که این لکه های سفید ممکن است کلاهکهای یخی باشند، چرا که لکه جنوبی متناسب با فصلهای مریخی کوچک و بزرگ میشود.
طرح هایی که ویلیام هرشل از تغییر فصول مریخ در سال ۱۷۸۴ رسم کرد
ویلیام هرشل (۱۷۳۸-۱۸۲۲) ستاره شناس آلمانی الا انگلیسی، یافته های مارالدی را در هنگام مقابله سال ۱۷۷۷ تایید کرد و این ایده که ممکن است این کلاهکها از یخ آب به وجود آمده باشند را مطرح نمود. دو سال بعد و زمانی که هرشل به رصد دقیق گذر مریخ از نزدیکی دو ستاره کم سو (اختفای خراشان) میپرداخت به این نتیجه رسید که مریخ باید دارای جو رقیقی باشد، چرا که در هنگام گذر تاثیری بر روی نور ستاره های زمینه مشاهده کرده بود. او همچنین کشف کرد که محور دوران مریخ زاویه ای ۳۰ درجه ای با صفحه مداری آن میسازد (مقدار دقیق این اختلاف نزدیک به ۲۵٫۲ است) که تنها اندکی با اختلاف زاویه محور سیاره ما (۲۳٫۴ درجه) تفاوت دارد. این کشف به این معنی بود که مریخ نیز فصلهای مشابهی مانند زمین دارد که تنها مدت زمانشان از فصلهای زمینی طولانیتر است.
هرشل هم همانند هویگنس به وجود زندگی پیشرفته روی سیاره های دیگر اعتقاد داشت و به همین دلیل و به واسطه کشف وجود فصلهای مشابه زمین در مریخ بود که معتقد بود مریخیها از بسیاری از جهات مشابه ما زمینیها هستند.
کم کم چهره مریخ دگرگون شد. ستارهشناسان سعی میکردند از مریخ نقشه برداری کنند و عوارض روی آن را با رنگهای متفاوتی ترسیم میکردند. نقاطی آبی و سبز که شاید اقیانوسها و یا مزارع مریخی تصور میشد. اولین کسانی که دست به نقشه برداری از مریخ زدند ویلهلم بیر و جان فون مادلر بودند که در سال ۱۸۳۰ نقشه خود را رسم کردند. آنها نقطه ای در زیر استوای مریخی را به عنوان مدار صفر در نظر گرفتند. این نشانگر هنوز هم مورد استفاده نقشه برداران مریخ قرار میگیرد.
نقشه برداری چشم گیر بعدی را ستاره شناسی به نام پیترو آنجلو سچی انجام داد. او اولین کسی بود که در خلال مقابله سال ۱۸۵۸ سیرتیس بزرگ را اقیانوس نامید و همچنین در مقابله سال ۱۸۶۳ سعی کرد طرحی رنگی از آنچه از مریخ میبیند را رسم کند. او بر مبنای چنین نقشه ای که تهیه کرد بود و در آن مناطق قرمز و آبی و سبزی که مشاهده کرده بود را به عوارض سطحی تفسیر کرد و نوشت: «وجود دریاها و قارهها در مریخ را باید اثبات شده دانست».
یک سال بعد رورند ویلیام روتر داوس ۲۷ طرح از مریخ رسم کرد که به واسطه شفافیت و دقتشان الهام بخش ستاره شناسی انگلیسی به نام ریچارد آنتونی پروکتور شد تا با استفاده از آنها در سال ۱۸۶۷ نقشه دقیقی از مریخ را رسم کند. این نقشه برای دو دهه حرف نهایی را در این زمینه میزد تا اینکه یک رصد تاریخی همه چیز را عوض کرد.
نقشه ای که در سال ۱۸۶۷ پروکتور بر مبنای ۲۷ سرح داوس از مریخ کشید
هنگام مقابله سال ۱۸۷۷، بسیاری از ستارهشناسان به تماشا و رصد مریخ پرداختند. در رصدخانه نیروی دریایی آمریکا، آساف هال موفق شد دو قمری که در اطراف مریخ در حال گردش هستند را کشف کند. قمرهایی که در نهایت او آنها را فوبوس و دیموس نامگذاری کرد. این نامها در واقع اشاره به نام دو ایزد یونان باستان که موکل هراس و وحشت بودند، داشت. در همین بین، جیووانی ویرجینیو شیاپارلی با کمک یک تلسکوپ ۸٫۶ اینچی شکستی، در میلان ایتالیا نقشه دقیقی از مریخ رسم کرد. او در این نقشهها مشخص کرد که قارههایی که پروکتور آنها را پیشتر رسم کرده بود در واقع به جزیرهها و ناحیه های کوچکتری تقسیم شده است. اما نکته مهمتر این بود که او در نقشه خود شبکه ای از ساختارهای خطی را روی مریخ مشاهده و رسم کرد که آنها را کانالی (Canali) نامگذاری کرد.
در زبان ایتالیایی کانال به معنی شیار است و با توجه به اینکه شیاپارلی برای توصیف این ساختارها از واژه دیگر fiume به معنی رودخانه نیز در معنی یکسان و مترادف استفاده کرده است مشخصا منظور او نیز تنها شیار بوده است. اما در زبان انگلیسی این واژه به معنی کانال یا آب راهه ساخت دست انسان ترجمه شد.
نقشه ای که شیاپارلی از کانال های مریخی رسم کرد
با وجودی که شیاپارلی معتقد بود این کانالها ساختارهای طبیعی هستند، اما این ایده که تنها موجودات هوشمند میتوانند چنین ساختارها و کانالهای آبی را در مریخ حفر کرده باشند به سرعت شیوع پیدا کرد. کمیل فلاماریون، ستاره شناس و نویسنده علمی تخیلی در کتاب خود با نام «سیاره مریخ و شرایط زیست پذیر آن» که در ۱۸۹۲ به یکی از پرفروشترین کتابهای سال بدل شد، تحت تأثیر یافته های شیاپارلی به توصیف اتوپیای مریخ دست زد. او در این کتاب نوشت: «انکار اینکه مریخ میزبان انسانهای هوشمندی است که هوشمندی و روش عمل آنها بسیار فراتر از ما است، اشتباه خواهد بود… همچنین ما نمیتوانیم این مساله را انکار کنیم که آنها رودخانه های طبیعی مریخ را اصلاح کرده و سیستمی از کانالهای عظیم حفر کردهاند تا جریان آبی عظیمی در سطح کل سیاره به وجود آورند».
سرانجام در سال ۱۸۹۳ شیاپارلی در کتاب حیات در سیاره مریخ در باره کانالهایی که کشف کرده بود سخن گفت و نوشت: «ضروری نیست که فرض کنیم که این کانالها محصول کار موجودات هوشمند است… ما بیشتر تمایل داریم که بپذیریم اینها ساختارهایی ماحصل تحول و تکامل خود سیاره هستند».
اما این موضع گیری بسیار دیرهنگام بود. در شب عید سال نو ۱۸۹۳ کتاب فلاماریون به دست مردی رسید که به یکی از چهره های جدی پشتیبان نظریه کانالهای دست ساز همین طور حیات مریخی بدل شد و او کسی نبود جز پرسی وال لاول.
پرسی وال لاول در حال رصد مریخ از پشت تلسکوپ رصدخانه اش
زمانی که پرسی وال لاول که یک تاجر موفق آمریکایی بود کتاب فلاماریون درباره احتمال پیدا شدن حیات در مریخ را مطالعه کرد تصمیم گرفت مریخ را به موضوع اصلی زندگی خود بدل کند. در سال ۱۸۹۴، او در نزدیکی فلگ استف در ایالات آریزونا، رصدخانه ای برای تحقیقاتش ساخت با این امید که به زودی بتواند به کشفی قطعی در زمینه مساله حیات در مریخ دست پیدا کند.
لاول و همکارانش در مدت مقابله سال ۱۸۹۴ مریخ، بیش از هر رصدگر دیگری موفق به رصد و نقشه برداری از کانالهای مریخی شدند. او به این مساله مشکوک شده بود که اقیانوسهایی که شیاپارلی توصیف کرده است در عمل فاقد آب باشند که رصدهای بعدی نیز صحت این حدس را تایید کرد. به جای اقیانوسها لاول نتیجه گرفت این نواحی تیره مناطق وسیعی شامل پوشش گیاهی هستند.
یکی از نقشه های که لاول از مریخ رسم کرد
وی یکی معروفترین و پرتاثیر ترین کتابها درباره مریخ را در سال ۱۸۹۵ با عنوان «مریخ» منتشر کرد و در آن مریخ را محیطی بسیار شبیه به صحراهای آریزونا توصیف کرد که در آن بارندگی اندکی وجود دارد و به ندرت میتوان واحه هایی را پیدا کرد. از دید او کانالهای مریخی در واقع ساختارهای مصنوعی هستند که مردمان مریخی پس از آنکه سیاره مقدار زیادی از آب خود را از دست داد، برای انتقال آب به نواحی مختلف این سیاره ساختهاند.
اما نظریات لاول منتقدان زیادی نیز داشت. اگرچه نظرات این منتقدان نفوذی معادل نفوذ صدای لاول پیدا نمیکرد. یکی از این منتقدان بارنارد بود.
ادوارد امرسون بارنارد رصدهایی انجام داد که با نتایج رصدهایی که در فلگ استف صورت گرفته بود اختلاف داشت. در سال ۱۸۹۴ بارنارد به کمک تلسکوپ شکستی ۳۶ اینچی لیک که در قله مونت همیلتون در کالیفرنیا قرار داشت، نه تنها نتوانست تعداد زیادی از کانالهای مریخی را تشخیص دهد که در واقع هیچ کانالی ندید. ولی به جای آن موفق شد چندین قله و دشتهایی را رصد کند. او حتی این ایده را مطرح کرد که سرتیس بزرگ در واقع به جای آنکه سطحی پوشیده از گیاهان باشد یک فلات است که بعدا معلوم شد همین طور است.
با نفوذترین منتقد لاول اوجین میشل آنتونیادی بود. در خلال مقابله سال ۱۹۰۹ این منجم یونانی الاصل فرانسوی مریخ را به کمک تلسکوپ شکستی ۳۳ اینچ رصدخانه پاریس که بزرگترین تلسکوپ شکستی اروپا بود رصد کرد و به جای کانالهای مورد اشاره، نواحی جدا از هم و دهانه های برخوردی را مشاهده کرد. کانالهایی که لاول و بقیه همکارانش توصیف کرده بودند، تنها در شرایطی که هوای نا مناسب کیفیت رصد را کاهش میداد هویدا میشدند. آنتونیادی در نامه ای به همکارانش نوشت، شبکه عنکبوتی کانالهای مریخی به اسطوره ای قدیمی و تاریخ گذشته تبدیل شدهاند. در سالهای اخیر گروهی از محققین به این نتیجه رسیدند که احتمالا آنچه لاول میدیده در کنار عوارض جوی بازتابی از رگهای خونی درون شبکیه چشمش بوده که هدر چشمی تلسکوپ بازتاب پیدا میکرده است.
با وجود نظرات مخالفان و منتقدان لاول، ایده کانالهای مریخی او تا دهه ۱۹۶۰ به حیات خود ادامه داد و ایده حیات مریخی به طور جدی وارد فرهنگ عامه شد. اگرچه بر خلاف موجودات مریخی نیکخواه لاول، مریخیهای دنیای علمی – تخیلی در اکثر موارد موجوداتی عاشق نبرد و خون ریزی بودند.
نخستین کسی که مریخیها را در هیات موجوداتی هیولا صفت توصیف کرد، اچ جی ولز و در کتاب معروفش جنگ دنیاها بود که در سال ۱۸۹۷ منتشر شد. در این داستان نبردی میان سیاره ای روایت شده بود و ولز با جزییات هجوم موجودات بی رحم مریخی به زمین را توصیف میکرد.
جلد کتاب جنگ دنیا ها اثر اچ جی ولز
از زمان لاول تا کنون و در غرب محبوبترین هیولاهای مریخی حاصل مجموعه کتابهای ادگار ریس بوروگس به نام بارسوم (Barsoom) بودند. این داستانها حول شخصیت قهرمانی به نام جان کارتر شکل گرفته بود. بارسوم نشانگر دنیای تخیلی مریخ از دریچه ذهن نویسنده بود که البته به طور گسترده ای تحت تأثیر رصدهای لاول شکل گرفته بودند و به توصیف تمدنی که در صحراها در حال مرگ است میپرداخت. اما بوروگس به این صحنه موجودات سبز رنگ ۶ پایی را نیز به عنوان مریخیها اضافه نمود. در سال ۲۰۱۲ هالیوود فیلمی پر هزینه بر مبنای این داستانها به نام جان کارتر ساخت که البته فیلم موفقی از کار در نیامد.
دهه ۱۹۲۰ طلیعه دوران طلایی مجلات کاغذی علمی تخیلی بود و اگرچه جلدهای بسیاری از این مجلات به تابلوهایی از مریخیها به روایت و تحت تأثیر رصدهای لاول شکل اختصاص مییافت، اما در آنها توجه کمی به واقعیتهای علمی مریخ میشد. در این بین با اختراع رادیو و درک بهتری که از امواج رادیویی پیدا شد، هر از چند گاهی خبری از شنیده شدن سیگنالی از مریخیها منتشر میشد که گمانهها در باره حیات مریخی را بیشتر میکرد.
در این میانه بود که در رویدادی که به یکی از معروفترین برنامه های پخش تاریخ رادیو بدل شد اورسون ولز برای برنامه ای که به طور زنده و با نام The Mercury Theatre on the Air از رادیو پخش میکرد نمایشنامه ای را بر مبنای داستان جنگ دنیاهای اورسون ولز اجرا کرد. در این برنامه که در تاریخ ۳۰ اکتبر ۱۹۳۸ به روی آنتن رفت، به بیش از ۷/۱ میلیون شنونده ای که گمان میکردند در حال گوش کردن به یک مجله خبری رادیویی هستند گفته شد مریخیها به زمین حمله کردهاند. با وجود اینکه قبل از آغاز پخش برنامه اعلام شده بود که این یک برنامه نمایشی است اما واقعگرایانه بودن اجرا باعث ایجاد وحشت عمومی شد و بسیاری که ابتدای برنامه را نشنیده بودند سراسیمه به خیابانها ریختند. در آن زمان امکان وجود حیات در مریخ حداقل به طور نظری ممکن بود و در عین حال مردم برای مطلع شدن از آخرین خبرهای اروپا به شدت وابسته به رادیو شده بودند و به همین دلیل این نمایش واکنش عظیمی را ایجاد کرد. استیون اسپیلبرگ نیز در سالهای اخیر روایتی جدید از داستان جنگ دنیاها را با همین نام و با بازی تام کروز به روی پرده های سینما فرستاد.
اورسون ولز در حال اجرای زنده نمایش جنگ دنیا ها در استودیو سی بی اس
موضوع مریخ و مریخیها در دوران جنگ جهانی دوم مدتی از کانون توجه مردم دور شد. وقتی دوباره مریخ مورد توجه قرار گرفت، هراسی که جنگ جهانی و مواجهه متعاقب آن میان ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در جریان جنگ سرد به بار آورد، برای همیشه رابطه مریخ و زمین را چه در دنیای واقعی و چه در دنیای علمی – تخیلی تغییر داد.
این نسخه کامل نمایشنامه جنگ دنیا ها است که اورسون ولز آن را اجرا و باعث وحشت عمومی در آمریکا شد
هراس از سیطره سرخ (بر مبنای احساسات شدید ضد کمونیستی آمریکاییها) و همچنین هراس از سلاحهای اتمی به سرعت خود را درون فیلمها و داستانهای دهه ۱۹۵۰ نشان داد.
در برخی از این فیلمها مانند مهاجمانی از مریخ (Invaders from Mars) محصول سال ۱۹۵۳، پارانویای آمریکاییها از دشمن ناشناخته در قالب مریخیهای دیو صفت بازتاب داده شده بودند. این مریخیها میتوانستند با کمک کنترل ذهنی خود را مانند انسانهای عادی تصویر کنند به طوری که آنها را نمیشد از کمونیستها تشخیص داد. در برخی دیگر از این فیلمها مانند The Day that Earth Stood Still محصول سال ۱۹۵۱ (اخیرا و در سال ۲۰۰۸ باز سازی دیگری از این فیلم با بازی کیانو ریوز ساخته شده است)، تمدنی خیرخواه به تصویر کشیده میشد که نیتشان حفاظت از زمین در مقابل یک نبرد هسته ای ویرانگر بود.
در این میان معروفترین رمان درباره مریخ کتابی به نام «حکایتهای مریخی» (The Martian Chronicles) بود که مجموعه ای از ۲۷ داستان پیشتر منتشر شده در مجلات بود. این مجموعه از داستانها در سال ۱۹۵۱ به صورت کتاب منتشر شد. نویسنده این کتاب، چهره سرشناس جهان علمی تخیلی، ری بردبری بود که چند ماه پیش دیده از جهان فرو بست. او در این داستانها به تصویر لاول از مریخ بازگشت و به توصیف سیاره ای پرداخت که اگرچه شرایط حیات را دارد اما با نژادی در حال انقراض روبرو است. شخصیتهای زمینی این داستانها پس از آنکه از زمین که در اثر نبردی اتمی ویران شده است به این سیاره فرار میکنند، در تلاش برای همانند سازی یا کولونایز کردن این سیاره هستند.
این فیلم سخنرانی و شعر خوانی ری بردبری خالق حکایت های مریخی در مراسمی است که ناسا
هنگام نزدیک شدن مارینر ۹ به مریخ برگزار کرده بود
اما جنگ سرد تاثیر مهمی نیز بر تحقیقات علمی و واقعی در زمینه مریخ نیز داشت. بخشی از این تاثیر به دلیل مواجهه شرق و غرب و برتری جویی فناوری آنها بود که ازجمله خود را در جریان مسابقه فضایی نشان داد. پرتاب اولین ماهواره بدون سرنشین در دهه ۱۹۵۰ توسط روسها نشان داد که عملا کاوش سیارات دیگر مقدور است.
نخستین بار شورویها برای کاوش مریخ پیشگام شدند. آنها در سال ۱۹۶۰ عزم کاوش مریخ را کردند اما فضاپیمای آنها در راه رسیدن به مدار زمین ناکام ماند. چندین تلاش بعدی شورویها در این راه نیز به شکست منجر شد. سپس در نوامبر ۱۹۶۴ بود که آمریکاییها فضاپیمای مارینر را به قصد گذر از کنار مریخ عازم این سیاره کردند. اگرچه مارینر ۳ در فضا گم شد اما خواهر این سفینه توانست با موفقیت به مقصد خود برسد و با اطلاعاتی که به زمین باز فرستاد به طور کامل دیدگاه ما را از این سیاره و برای همیشه تغییر داد.
یکی از ۲۲ تصویر کوچکی که مارینر ۴ هنگام گذر از کنار مریخ به زمین فرستاد
روز ۱۵ ژوئن ۱۹۶۵ مارینر ۴ از ارتفاع ۹ هزار و ۸۴۶ کیلومتری سطح مریخ عبور کردو ۲۲ تصویر کوچک از سطح این سیاره تهیه و به زمین ارسال کرد. در این تصویرها نه نشانه ای از کانالهای مریخ و نه نشانه ای از حیات دیده میشد. مریخ پوشیده از دهانه های برخوردی و دشتهای مریخی بودند.
دهانه های برخوردی ظاهر مریخ را شبیه ماه زمین میکرد. اندازه گیریهای جوی مریخ نیز غیر منتظره بود. اندازه گیریهای مارینر نشان داد که فشار جوی در سطح مریخ بین ۴ تا ۵/۱ میلی بار است (فشار در سطح دریای آزاد روی زمین ۱ بار است) و این بسیار کمتر از تخمینهای قبلی بود.
امروز ما میدانیم مریخ حتی نسبت به آنچه دانشمندان در سال ۱۹۶۵ کشف کرده بودند بسیار متفاوتتر است و به هیچ وجه شبیه سطح ماه نیست. یافته های کاوشهای فراوان مداری و سطحی دید ما را از این سیاره به طور بنیادی تغییر داده است. اینک باز هم دانشمندان معتقدند مریخ ممکن است در گذشته و حتی امروز میزبان حیات باشد البته حیاتی متفاوت با موجودات سبز مریخی سابق.
اینک نوبت کنجکاوی است تا اسرار دیگری را از مریخ آشکار کند
چهره و پرتره مریخ در طول قرنها بارها تغییر کرده است و هنوز هم دانشمندان برای اطلاعات جدیدی بی تابی میکنند که میتواند تصویر تازه تری از چهره مریخ را رسم کند. اطلاعاتی که شاید مریخ نورد کنجکاوی بخشی از آن را برای آنها به ارمغان بیاورد.
بیش از ۵ هزار سال از زمانی که به مریخ نگاه کردهایم میگذرد و این سیاره هنوز هم میتواند ما را شگفت زده کند.
–
مطالب قبلی پرونده ای برای کنجکاوی
–
گفتگو با دکتر فیروز نادری در آستانه فرود مریخ نورد «کنجکاوی»
آیا «کنجکاوی» در مریخ حیات پیدا خواهد کرد؟
– «کنجکاوی» بهانه ای برای تحریک کنجکاوی دیگران
– ۷ دقیقه وجشت را در خانه تجربه کنید
– گفتگو با مهندس دارا صباحی از مهندسان ارشد پروژه مریخ نورد کنجاوی
اقای ناظمی سلام بنابر انچه گفتید من مقاله را نه یک بار بلکه چندین بار فرستادم اگر واقعا هم به درد نخور بود ارزش یه یه کلمه افتضاحه را نداره؟ من به این ایمیل برای شما فرستادم که در وبتون گذاشتید
من همین الان دوباره همه آرشیو ایمیل ها را جستجو کردم و هیچ ایمیلی از شما ندیدم ایمیل من
pnazemi(at)gmail(dot)com است. اگر می توانید از طریق فیس بوک برایم مسیج کنید و یا ایمیلتان را از فیس بوک به من بدهید که من روی آن پاسخ دهم و مقاله را برای آن بفرستید
ممنون
سلام
بسیار عالی بود .اما آقای ناظمی مجدداً دو تا از عکس ها بسته است احتمالا ارجاعتون دوباره به مشکل برخورده.۱-عکس ماینر۹ وقبلیش.
تشکر
سلام
نه! عکس ها مشکلی ندارد آن دو مطلب در واقع دو ویدیو است که مجبور بود از یوتیوب لینک بدهم و به دلیل بسته بودن یوتیوب بسته است.
ممنون
از همین الان، ۲ روز و ۹ ساعت و ۱۸ دقیقه تا فرایند فرود…
یک تایملاین زیبا راجع به مرحله فرود در لینک زیر:
http://www.universetoday.com/96556/4-days-to-mars-curiosity-activates-entry-descent-and-landing-timeline-edl-infographic/
با سلام . می خواستم عکسی که کنجکاوی ارسال کرد ببینم اما ظاهرا مطالب به روز نشده. با تشکر
من متاسفانه نمی رسم کل خبرهارا به طور منظم به روز کنم به همین دلیل سعی می کنم هفته ای یک بار گزارش ماموریت را بنویسم اما برای دیدن تمام تصاویر می توانید به وب سایت ماموریت و همچنین این نشانی http://photojournal.jpl.nasa.gov/
مراجعه کنید
کامل و جتمع ممنون آقای ناظمی
چقدر خوب می شه که توی مریخ ادم باشه و بعد تو ی فیلم ها ادم فضایی هارو خیلی بد شکل می کنند اما ما زمینی ها خودمون اد مفضایی هستیم