
چهار شبانهروز از آغاز حملات نظامی اسرائیل علیه خاک ایران میگذرد.
بر اساس ماده 2(4) منشور ملل متحد (Charter of the United Nations, Article 2(4))، تهدید به زور یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور ممنوع است مگر در سه حالت: دفاع در برابر حمله نظامی، صدور مصوبه شورای امنیت برای اقدام نظامی، حملات پیشگیرانه به شرط آنی بودن خطر حمله نظامی به کشوری و تا حدی که این خطر فوری را دفع کند.
اسرائیل با نقض این اصل به خاک کشوری مستقل حمله کرد. حملاتی که با ادعای «دفاع پیشگیرانه» آغاز شد، اما عمده ناظران بینالمللی (از جمله گزارشهای Human Rights Watch و Amnesty International) مصداق روشنی برای این ادعا در شرایط امروز نمییابند.
اگرچه جمله بلندی قانون به این مهمی دارای ابهاماتی است که برخی از تحلیل گران معتقدند بر اساس خوانشی خواص از آن توجیهی برای اسراییل مشاهده کرد.
این حمله بر خلاف توصیههای پروتکل الحاقی پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT Additional Protocol) صورت گرفت؛ هرچند اسرائیل عضو NPT نیست و پروتکل الحاقی را هم نپذیرفته است، اما همین اسناد بینالمللی تاکید دارند که تأسیسات هستهای با احتمال خطر آلایندگی نباید حتی در معرض حملات هدفمند قرار بگیرند (IAEA, Convention on the Physical Protection of Nuclear Material). اسرائیل اما گام فراتر نهاد و حملات را از تأسیسات هستهای به اهداف غیرنظامی و زیرساختهای اقتصادی و انرژی گسترش داد.
حمله به منازل شهروندان، ترور فرماندهان نظامی ایران (خارج از میدان نبرد و در خانههایشان)، تخریب زیرساختهای غیرنظامی، همگی مشروعیت ادعای «دفاع پیشگیرانه» اسرائیل را، مطابق نظر کارشناسان International Crisis Group و تحلیلگران سازمان ملل، زیر سؤال برده است.
و البته که این رفتار هیچ چیزی از بار مسئولیت سران جمهوری اسلامی ایران کم نمی کند. با بازی گرفتن سرنوشت یک ملت و سرزمین برای توهم «بازدارندگی فناوری هسته ای» که ناکارآمدی اش را همین روزهای می بینیم. نظامی که تمام هم و غمش را به جای رفاه، رشد و توسعه مردم و کشور بر اجرای توهمات بدوی خود قرار داده جایگاهی برای دفاع اخلاقی از خود باقی نگذاشته است. و نکته مهم نیز همین است. مخالفت با جنگ و محکوم کردن اسراییل به هیچ روی دلیل و بهانه ای برای دادن بار اخلاقی به نظام جاکم ایران نیست.
تهران و دیگر شهرهای ایران چهار شبانهروز است که زیر آتش میسوزند. مردمی که پیشتر زیر فشارهای اقتصادی و سیاسی خمیده شده بودند، امروز هر لحظه را با اضطراب و هراس از پرپر شدن عزیزان و ویرانی خانههایشان سپری میکنند.
رژیمی که سالها در رؤیای مقابله با اسرائیل دم میزد، اما حتی پناهگاهی برای شهروندانش در روز خطر مهیا نکرده است، حال کاسه «چه کنم» به دست گرفته است. توهم مستافسردهای که چشم بر واقعیات بسته و خود را بازیگر جنگی آخرالزمانی میان خیر و شر میبیند، و نهادهای بیکفایتی که به جای حفاظت از مردم، انرژیشان را صرف یافتن تار مویی از دختری در خیابان کرده بودند اما حتی توان رصد کامیون حامل تجهیزات دشمن در پایتخت را نداشتند… نه امیدی از آنان هست و نه فرجی.
اما این نوشته نه درباره سیاست وقیح جهانی است که اجازه میدهد نخستوزیر و وزیر جنگ اسرائیل (هر دو تحت پیگرد دیوان کیفری بینالمللی به اتهام جنایات جنگی در غزه) با پشتیبانی سیاستمداران محکوم به فساد در آمریکا، در مقابل رهبر سالخورده و متوهم و جنونآمیز ایران که خود را دست و زبان خدا میداند، مردم بیگناه را قربانی کنند؛ و نه درباره امید به نظمی جهانی که بارها آزمودهایم.
مخاطب این سخن، نیروهایی است که روزگاری مدیون این مردم بودند و امروز عجیب رسوا شدهاند.
همسر فرزند آخرین پادشاه ایران که بسیاری او را جایگزینی برای گذار از بحران میدانستند، با انتشار بیانیهای شادیاش از کشتار مردم ایران را در قالب شعار «اسرائیل بزن» پنهان نمیکند. ولیعهد آخرین سلسله پادشاهی ایران؛ این حمله به خاک میهنش را فرصتی طلایی میداند و به جای تلاش برای مهار بحران، مردم را به خیابانها فرا میخواند تا همزمان با بارش بمبهای اسرائیل، به جنگ رژیم خامنهای بروند. گویی نه آن کسی است که در جنگ ایران و عراق پیشنهاد بازگشت داد تا از دانش خلبانیاش برای دفاع از ایران بهره گیرد؛ و نه نوه مردی که تبعید را بر جنگ علیه میهنش ترجیح داد. اگر سودای قدرت چنین اخلاقکش است، وای به حال قدرتی که روزی به چنگ آید.
چگونه در برابر رژیمی که اعلام می کند قصد دارد یک منطقه کامل از تهران را به آتش بکشد و با وقاحت فهرست بیمارستانها را در لیست اهدافش می گذارد چنین خار و خفیف شده اید؟
در سوی دیگر، تلخی رفتارهایی است که از داغ جمهوری اسلامی ریشه میگیرد. حامد اسماعیلیون که صدایی بلند علیه ظلم بود و غمش را به پرچمی برای مبارزه بدل کرد، امروز در قاب دوربین از «فرصتی استثنایی» سخن میگوید و توصیه میکند از این فرصت بهره گیریم؛ هرچند امیدوار است جنگ ویرانی نداشته باشد.
حامد عزیز، به قاب تصویر عزیزانت بر دیوار پشت سرت بنگر؛ میدانی در این چهار شبانهروز چند قاب دیگر به این قابها افزوده شده است؟
آیا خشم و اندوه شخصی چنین مجوزی میدهد که به نام مردم، خون تازهای را روا بدانیم؟
پیامآوران صلح و برندگان جوایز معتبر، پس از چهار شب سکوت، پیامهایی لکنتدار و محتاط صادر میکنند. بله، ما هم میدانیم غنیسازی اولویت مردم ایران نیست. اما وقتی برای محکومیت کشتار غیرنظامیان و حمله به زیرساختها، حتی در برابر سخنان علنی وزیر دفاع اسرائیل که میگوید مردم تهران هزینه جنگ را با خون میپردازند، صدایی برنمیخیزد، جای شگفتی است (رجوع به گزارش UN Human Rights Council درباره هدف قرار دادن زیرساختهای غیرنظامی) باید که بر ادعاهای آزادی خواهانه شما شک کرد. اگر مدافعان صلح نتوانند بدون اما و اگر جنگ را محکوم کنند، وای به حال ما مردم. چه فرقی است بین این نگاه که در محکومیت خشونت جنگ به دنبال توجیهی برای بهانه خشونت است و آنانکه در ایام تلخ جنگ جمهوری اسلانمی با زنان و دختران ایران، می گفتند رفتار گشت ارشاد درست نیست اما خود دخترهای هم باید کمی ملاحظه لباس پوشیدنشان را می کردند.
نه جایگاهی دارم و نه صدایم برای کسی مهم است. اما در میان این لحظات پراضطراب، که هر آن باید از دوستان بیخانمان و خانوادههای زخمخورده خبر بگیرم، میگویم:
ما این روزها و رفتارهای غیراخلاقی را فراموش نخواهیم کرد، اما همچون شما لیست مرگ نخواهیم ساخت. ما دست به انتقام نخواهیم زد، زیرا اخلاقمان را قربانی نخواهیم کرد و آینده ایران داغ دیده ما از مسیر انتقام و خون خواهی به جایی نخواهد رسید.
ای کاش همانگونه که ما در سوگ عزیزان شما که عزیزان ما بودند، صدایتان را انعکاس دادیم و تلاش کردیم نام و چهره قربانیان آن فاجعه و فاجعه ها از یاد نرود، امروز شما نامهای قربانیان ما را – که اگر نیک بنگرید عزیزان خود شمایان هستند – فریاد میزدید.
و در این میان، برخی رسانههای فارسیزبان در دنیای آزاد، از ترس برچسب دفاع از جمهوری اسلامی، چنان خبرها را دانهچین میکنند که گویی حقیقت در دنیایی دیگر رخ میدهد. (یاد دوران حرفهایگری افتادم که دو منبع مستقل لازم بود تا خبری منتشر شود، نه هر توییت بیپایهای!)
در روزگاری که دو مار بر دوش ضحاک بر سر لقمهای بیشتر به ظاهر بر هم خروش میکنند، قربانیان مردمان سرزمینیاند اسیر این ماران و ماردوشان.
و در آخر اینکه دست تک تک نیروهای کادر درمان، نیروهای امداد و آتش نشانی و نیروهای فنی که در تلاش اند با حداقل امکانات خود، کمی از ابعاد فاجعه را کاهش دهند می فشارم و در برابر عزم و تلاششان خود را تا همیشه مدیون می دانم.