
مروری بر برخی از اصول مورد قبول جامعه رسانه ای جهان برای گزارشگری در جنگ
در میانه درگیری نظامی ایران و اسرائیل، بحثهای داغی درباره مسئولیت رسانهها در جریان است. بازداشت روزنامهنگار روزنامه شرق، بمباران ساختمان صداوسیمای ایران (IRIB)، و اظهارات محمدعلی ابطحی که رسانهها در زمان جنگ باید نیروهای مسلح را تقویت کنند، همگی پرسشهایی جدی درباره بیطرفی، پروپاگاندا و مرزهای اخلاقی مطرح میکنند. این یادداشت، با تکیه بر اصول بنیادین اخلاق روزنامهنگاری جهانی، ازجمله چارچوبهای «انجمن روزنامهنگاران حرفهای» (SPJ)، «فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران» (IFJ) و رهنمودهای سازمان ملل، به بررسی مسئولیتها، چالشها و خطوط قرمز میپردازد. هدف، ارائه راهنمایی برای رسانههای سازمانیافته و فعالان رسانهای، بهویژه روزنامهنگاران پارسیزبان خارج از ایران، و کمک به مخاطبان برای تشخیص رسانههای حرفهای از ابزارهای پروپاگاندا است.
مسئولیتها و چالشهای رسانههای سازمانیافته
تعهد به حقیقت در میدان نبرد اطلاعاتی
هسته اصلی روزنامهنگاری اخلاقی، جستوجوی حقیقت و گزارش آن است، وظیفهای که در زمان جنگ به دلیل مه غلیظ «جنگ اطلاعاتی» اهمیتی دوچندان مییابد. رسانههای سازمانیافته باید اطلاعات را با دقت تأیید کنند و از بازنشر ادعاهای تأیید نشده طرفین درگیر بهعنوان خبر قطعی خودداری ورزند. طبق راهنمای «مرکز بینالمللی روزنامهنگاران» (ICFJ)، روزنامهنگاران باید با گروههای مسلح و نیروهای نظامی مواجهه داشته باشند و ضروری است، هویت خود را بشناسانند، و پیشزمینه سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیکی را برای تضمین ایمنی و گزارش عادلانه بررسی کنند. این اقدام با این هدف است که ضمن آگاهی به سوگیریهای شخصی در هنگام تهیه خبر و گزارش اثر این سوگیریهای واقعی را به حداقل برسانیم.
همین طور باید به یاد داشت با وجودی که شرایط جنگی برای همه و از جمله روزنامه نگاران به همراه دارد، احساسات و بروز اضطراب های خود را – اگرچه محترم و فهمیدنی هستند – به عنوان نکته مثبت در کار خود در نظر نگیریم.
همه ما می توانیم درک کنیم که مجری شبکه خبر هنگام حمله به صدا و سیما تحت فشار بمباران ممکن است برای لحظه ای دچار استرس شود و به جای رفتار حرفه ای دست به رجز خوانی بزند. هیچ ایرادی برای این رفتار نیست اما ایراد و مشکل آنجا است که آن رفتار تبلیغاتی را استاندارد طلایی روزنامه نگاری بدانیم و سپس بقیه هم سعی کنند برای کسب ارج و قرب همان رفتار را تکرار کنند. ما در دنیای خبرنگاری خودمان موضوع داستان نیستیم.

همچنین، در هنگام مصاحبه با بازماندگان، باید تلاش کنند تا از رساندن آسیب بیشتر به آنها جلوگیری کنند، در هنگام گفتگو با آنها باید بهصراحت و مشخص و شفاف خود را معرفی کنند، درباره انتشار اطلاعات به آنها آگاهی دهند که چه مواردی را منتشر و چه مواردی را قصد ندارند منتشر کنند، از سؤالات ترسناک و کلمه بندی که منجر به اضطراب اضافی شود یا نشان از بیتوجهی پرسشگر دارد و فشار روانی به فرد مصاحبهکننده و بازمانده یا در معذوریت قرار دادن یا متهم کردن او (اگر به من اجازه انتشار ندهی دست تو هم به خون آلوده است) اجتناب کنند، با واقعیات شروع کنند، بههیچوجه قول و وعدهای ندهند (حتی در زمینه انتشار که اختیارش ممکن است دست آنها نباشد) و همینطور وعدههایی فراتر از دایره وظایف و امکانات حرفهای مثل قول دادن اینکه در صورت گفتگو من کمک میکنم که فلان کار را انجام دهی.
کمکهای انسانی و قولهای اینگونه بخشی از وظیفه و اخلاق انسانی است که اگر از عهده شما برمیآمد فارغ از نقش روزنامهنگاری خود میتوانید آنها را برای هرکسی فارغ از کمک آنها یا نه به انجام برسانید. درنهایت به یاد داشته باشیم وظیفه نهایی ما جمعآوری دقیقترین داستانها و اطلاعات و روایت زندگی مردم و گزارش آن به تنها گروهی است که ما در مقابل آن مسئولیم و آن مخاطب ما است. ما نه برای نیروهای مسلخ نه برای شوراهای امنیت ملی، نه برای ارتش نه برای احزاب سیاسی و نه برای خیر بزرگتر فرضی کار نمیکنیم. ما باید برای مردم کار کنیم و در جنگل انبوه اطلاعات غلط، جنگ رسانهای و هزار و یک مشکل دیگر باید کمک کنیم تا مردم بتوانند واقعیت را ببینند.
چالش استفاده بیشازحد از «خبر فوری»
استفاده وسواسآمیز از عبارت «خبر فوری» برای هر ادعایی، حتی اگر تأیید نشده باشد، اعتماد عمومی را تضعیف میکند. این عبارت، که برای اخبار فوری و تأییدشده طراحیشده، با استفاده بیرویه معنای خود را از دست میدهد و مخاطبان را سردرگم میکند. به گفته «موسسه پوینتر»، این عمل باعث ایجاد خستگی خبری و بیاعتمادی در مخاطب میشود. برای مثال، در درگیری ایران و اسرائیل، رسانههایی که هر ادعای کوچک، مانند شلیک یک موشک، را با برچسب «خبر فوری» منتشر میکنند، ممکن است مخاطبان را به اشتباه بیندازند و اعتبار خود را از دست بدهند.
چرا بازنشر ادعاها خطرناک است
بازنشر ادعاهای نیروهای مسلح، مانند آمار تلفات یا موفقیتهای نظامی، بدون تأیید، میتواند پروپاگاندا را تقویت کند. در درگیری ایران و اسرائیل، رسانههای دولتی ایران ادعا کردند که حملات موشکیشان یک مرکز فرماندهی نظامی اسرائیل نزدیک بیمارستانی را هدف قرار داده، ادعایی که نیویورک تایمز به دلیل فقدان شواهد زیر سؤال برد (New York Times). به همین ترتیب، ادعاهای اسرائیل درباره حملات «دقیق» اغلب تأثیرات گسترده بر زیرساختها و تلفات غیرنظامی را پنهان میکند، مانند گزارشهایی از ۲۲۴ کشته ایرانی در برابر ۲۴ کشته اسرائیلی (The Guardian). این ادعاها، اگر بدون بررسی بازنشر شوند، اطلاعات نادرست را گسترش میدهند و تنشها را تشدید میکنند. گزارشهای «آزمایشگاه تحقیقات دیجیتال فارنزیک شورای آتلانتیک» (DFRLab) نشان میدهد که چگونه بازیگران دولتی از تصاویر تولیدشده توسط هوش مصنوعی و «دیپفیک» برای شکل دادن به افکار عمومی استفاده میکنند (Atlantic Council’s DFRLab).
به همین ترتیب باید به یاد داشته باشیم هر گزارهای که اکانت توییتر یا روابط عمومی یا سخنگوی یک ارتش منتشر میکند الزاماً نه خب راست نه فوری. ما خبرنگاران باید تفاوتها را متوجه شویم. همه ما داستان معروف سخنگوی ارتش صدام، سعید الصحاف را به یاد داریم که چطور هر ساعت در برابر دوربینهای رسانهای دروغ میگفت. همانطور که هر ادعای او بارها مورد راستی آزمایی قرار میگرفت ادعای سخنگویان یا اکانت های ارتشها همیشه نه خبرند و نه فوری و باید مرود راستی آژمایی قرار بگیرند. حتی زمان گزارش آن ها باید دقت کرد. وقتی سخنگوی ارتش اسراییل اعلام می کند ما 60 درصد انبار و ذخیره مشوک های ایران را از بین برده ایم، این خبر نه فوریتی برای مخاطب دارد و نه امکان راستی آژمایی مستقیم آن وجوددارد پس به جای ایجاد اضطراب برای آن می تواند خلاصه ای از خبرهای روزانه اشاره کرد که وزارت دفاع اسراییل ادعا کرده است که این تعداد موشک را از بین برده است اما این ادعا قابل تایید مستقل نیست.
نکته مهم دیگر در گفتگو با صاحبان مقام یا نقش در جنگ درخواست سند و مدرک از آنها برای ادعاها – طبیعتاً بخشی از این اسناد به دلیل شرایط جنگی قابلبیان نیست – و همینطور آماده بودن برای به چالش کشیدن اطلاعات آنها است. (مثال سؤال از اسراییل: شما از سال 1998 ادعا میکنید ایران جند هفته تا بمب هستهای فاصله دارد چرا در حالیکه آژانس تائید میکند ایران چنین برنامهای ندارد یا حداقل چند سال با آن فاصله دارد باید این بار حرف شما را باور کنیم؟ / سؤال از مقامهای ایران: چرا باوجودی که ایران اصرار دارد هدفش از برنامه هستهای تولید انرژی و بینیازی از سوخت فسیلی و آبی است و این امر تنها نیاز به غنیسازی در حد 6 درصد دارد چرا غنیسازی را تا 60 درصد افزایش دادهاید؟)
همین طور نکته دیگری که بخش بزرگی از ماشین پروپاگندای جنگی طرفین روی آن حساب می کنند این است که ادعاها در سیلاب خبرها به سرعت فراموش شوند. برای مثال اگر ادعای اصلی از بین بردن تاسیسات هسته ای است، زمانی که این حملات به بخش وسیع تری توسعه پیدا کرد به یاد آوردن زمان ادعاها و تغییر آن ها برای یادآوری بافتار داستان و اتفاقات اهمیت دارد.
به حداقل رساندن آسیب و مسئولیت انسانی
اصل «به حداقل رساندن آسیب» در زمان جنگ به معنای درک این است که کلمات و تصاویر میتوانند به اندازه سلاحها آسیبرسان باشند. طبق «کتاب راهنمای اخلاق در روزنامهنگاری» (1995)، روزنامهنگاران باید در هنگام گزارش از مناطق جنگی، حساسیت بالایی نسبت به آسیبهای احتمالی داشته باشند. برای مثال، در گزارشهای مربوط به زنان یزیدی، مطالعهای در سال 2018 نشان داد که 85% از زنان یزیدی با روزنامهنگارانی مواجه شدهاند که از اصول اخلاقی دوری کردهاند، ازجمله فشار برای صحبت کردن یا عدم حفاظت از هویت آنها (Medium: Reporting From the Rubble). روزنامهنگاران باید منابع خود را حفظ کنند و از هرگونه افشای هویت که ممکن است منجر به خطرناک شدن وضعیت منبع شود، خودداری کنند.
بااینوجود باید مراقب بود که منبع ناشناس قرار است برای مخاطب و برای حفظ امینت او محرمانه باقی بماند نه برای روزنامهنگار. اینکه هرکسی که ادعا میکند سمتی دارد هر حرفی را بزند و ما به نقل از منابع ناشناس منتشر کنم درواقع چیزی جز تلاش برای برنده شدن در مسابقهای نیست که اصولاً وجود ندارد. ما باید ادعای مقامی که میخواهد نامش فاش نشود را بررسی کنیم، با منابع دیگر تأیید کنیم و سپس تصمیم بگیریم که آیا این داستان اصولاً جایگاه انتشار دارد یا نه.
استقلال؛ دیواری در برابر پروپاگاندا
استقلال، سنگ بنای روزنامهنگاری اخلاقی است، اما در زمان جنگ تحتفشار شدید ملیگرایی، سانسور و منافع سیاسی قرار میگیرد. طبق «فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران» (IFJ)، روزنامهنگاران باید در برابر فشارهای تبدیل شدن به ابزار پروپاگاندا مقاومت کنند و به گزارش حقایق پایبند باشند (IFJ Declaration of Principles). دنیس مولر، متخصص اخلاق روزنامهنگاری، تأکید میکند که استقلال برای ارائه داستان کامل درباره تصمیمات دولت در مورد جنگ ضروری است. مثالهایی مانند ویکیلیکس و روزنامهنگاران همراه در عراق نشان میدهند که چگونه گزارشها ممکن است یکطرفه شوند (The Conversation).
حفاظت از روزنامهنگاران و شفافیت در محدودیتها
حفاظت از ایمنی روزنامهنگاران وظیفهای غیرقابلمذاکره است. طبق قطعنامه 2222 شورای امنیت سازمان ملل (2015)، روزنامهنگاران در مناطق جنگی بهعنوان غیرنظامی محسوب میشوند و باید تحت حمایت قوانین بینالمللی بشردوستانه باشند (UN Security Council Resolution 2222). رسانهها باید برای ایمنی روزنامهنگاران خود تلاش کنند، آموزشهای ایمنی و تجهیزات حفاظتی فراهم آورند، حمایت حقوقی ارائه دهند، و درباره محدودیتهای گزارشگری با مخاطبان خود شفاف باشند. برای مثال، ایران با سرکوب و بازداشت روزنامهنگاران به اتهام انتشار «اخبار جعلی» و اسرائیل با اعمال سانسور شدید نظامی که انتشار تصاویر از محلهای اصابت موشک را ممنوع میکند، جریان آزاد اطلاعات را محدود میسازند (Committee to Protect Journalists; Haaretz).
پرهیز از استانداردهای دوگانه و زبان بیطرف
ثبات در گزارشگری برای جلوگیری از استانداردهای دوگانه ضروری است. طبق مطالعات سازمان «عدالت و دقت در گزارشگری» (FAIR)، زبان استفادهشده در عناوین خبری میتواند تأثیرگذار باشد. برای مثال، استفاده از صدای مجهول برای تلفات فلسطینی یا ایرانی در مقابل صدای فعال برای تلفات اسرائیلی میتواند ادراک مخاطب را شکل دهد (FAIR). روزنامهنگاران باید از اصطلاحات یکسان و نمایندگی متوازن استفاده کنند.
همینطور باید به یاد داشته باشیم که کلمات و ترتیب استفاده از آنها معنیدار است. نمیتوان در گزارشگری از یک نبرد میان دو دولتی که در سازمان ملل متحد به رسمیت شناختهشدهاند برای یکی از لفظ رژیم و برای دیگری از دولت استفاده کنیم. نمیتوانیم برای توصیف حملات موشکی دو طرف یکی را حملات هدفمند و دیگری را حملات مثلاً تروریستی بنامیم.
همینطور به یاد داشته باشیم که مردم باهوشتر از چیزی هستند که برخی از مفسران یا شبه روزنامهنگاران تصور میکنند. اگر پناه گرفتن رهبر ایران در مکان امن قرار است بهعنوان نقطهضعف شناخته شود بهطور مقابل باید اشاره شود که چطور تشکیل جلسه کابینه جنگ در ساختمان امن اسراییل هم نقطهضعف است و البته قبل از هر کار از خودمان بپرسیم آیا اصولاً چنین موضوعی فراتر از اینکه در موقعیت جنگی دو طرف سعی میکنند رهبران خود را از تهدید دور نگاه دارند ارزش دیگری دارد؟
مسئولیتهای فعالان رسانهای و شهروند-خبرنگاران
فعالان رسانهای، که اغلب در شبکههای اجتماعی فعالیت میکنند، نقشی دوگانه دارند: آنها میتوانند سانسور دولتی را دور بزنند و صداهای سرکوبشده را بازتاب دهند، اما درعینحال میتوانند ناخواسته به ابزاری برای انتشار اطلاعات نادرست تبدیل شوند. طبق «مرکز بینالمللی روزنامهنگاران» (ICFJ)، فعالان باید قبل از بازنشر، اطلاعات را تأیید کنند و از منابع معتبر استفاده کنند. همچنین، باید از بازنشر محتوای غیرانسانی، مانند ویدئوهای تمسخرآمیز یا هشتگهای نفرتانگیز، خودداری کنند. تمرکز باید بر مستندسازی نقض حقوق بشر و هزینههای انسانی جنگ باشد.
برای فعالان پارسیزبان خارج از ایران، یک لایه پیچیده اخلاقی دیگر وجود دارد: تهدیدات جمهوری اسلامی علیه خانوادههایشان در داخل کشور (Freedom House). این فعالان باید دائماً میان حق عمومی برای دانستن و مسئولیت اخلاقی برای حفاظت از ایمنی نزدیکان خود توازن برقرار کنند. این امر مستلزم استفاده از کانالهای ارتباطی امن و تصمیمگیریهای بسیار دقیق و حسابشده است.
خطوط قرمز غیرقابلعبور در گزارشگری جنگ
برخی اقدامات در روزنامهنگاری جنگی بههیچوجه قابل قبول نیستند:
هدف قرار دادن روزنامهنگاران و رسانهها: حمله به تأسیسات رسانهای، مانند بمباران صداوسیما، نقض صریح قوانین بشردوستانه بینالمللی است. رسانهها اهداف غیرنظامی هستند مگر اینکه مستقیماً در عملیات نظامی مشارکت کنند. به گفته «کمیته بینالمللی صلیب سرخ»، انتشار پروپاگاندا بهتنهایی یک مرکز رسانهای را به هدف نظامی مشروع تبدیل نمیکند (International Committee of the Red Cross).
انتشار عمدی اطلاعات نادرست: انتشار آگاهانه دروغ یا اطلاعات تأیید نشده برای فریب مخاطب، خط قرمزی است که روزنامهنگاری را به عملیات روانی تبدیل میکند.
تحریک مستقیم به خشونت و نسلکشی: هرگونه محتوایی که صراحتاً به خشونت، پاکسازی قومی یا نفرت علیه یک گروه دامن بزند، نهتنها غیراخلاقی بلکه در بسیاری از قوانین بینالمللی جرم است.
فدا کردن استقلال برای منافع سیاسی یا مالی: تبدیلشدن به بازوی تبلیغاتی یک دولت، ارتش یا هر گروه سیاسی، عبور از خط قرمز استقلال است.
سانسور یا تلافی علیه همکاران: هرگونه مشارکت در سانسور یا سرکوب روزنامهنگاران دیگر، خیانت به اصول بنیادین آزادی مطبوعات است.
راهنمای مخاطبان؛ چگونه رسانه حرفهای را از پروپاگاندا تشخیص دهیم؟
در این فضای آشفته، مخاطبان نیز مسئولیتی حیاتی بر عهدهدارند. برای تشخیص یک رسانه حرفهای از یک ابزار پروپاگاندا، این معیارها را در نظر بگیرید:
زبان و لحن: رسانههای حرفهای از زبانی عینی، آرام و مبتنی بر واقعیت استفاده میکنند. رسانههای پروپاگاندا به زبان احساسی، هیجانی، تفرقهافکن و مملو از صفات ارزشی (مانند قهرمان، جنایتکار، خائن) متوسل میشوند.
منابع و شفافیت: رسانه حرفهای منابع خود را ذکر میکند (مثلاً «به گفته یک مقام آگاه»، «طبق اسناد منتشرشده»، «به گزارش رویترز»). اگر منبعی ناشناس است، دلیل آن را توضیح میدهد. رسانه پروپاگاندا اغلب به کلیگویی («گفته میشود»، «منابع ما میگویند») بسنده میکند.
توازن و جامعیت: آیا رسانه تلاش میکند دیدگاه طرف مقابل را نیز منعکس کند، حتی اگر با آن مخالف باشد؟ آیا به روایتهای مختلف میپردازد یا تنها یک خط داستانی را دنبال میکند؟ رسانههای حرفهای به دنبال ارائه تصویری چندبعدی هستند.
تمایز بین خبر و نظر: در رسانههای معتبر، بخش اخبار از بخش تحلیل و ستون نظرات کاملاً جداست و بهوضوح مشخصشده است. در رسانههای پروپاگاندا، نظر شخصی و تحلیل جهتدار در قالب خبر به مخاطب ارائه میشود.
اصلاح اشتباهات: رسانههای حرفهای اشتباهات خود را میپذیرند و آن را بهصورت شفاف اصلاح میکنند. این نشانه قدرت و تعهد به حقیقت است. رسانههای پروپاگاندا هرگز اشتباه خود را نمیپذیرند و در صورت افشاگری، آن را توطئه دشمن مینامند.
فراتر از بیطرفی، تعهد به حقیقت
در پاسخ به پرسش اصلی مطرحشده—آیا رسانهها باید بیطرفی را برای حمایت از دفاع ملی کنار بگذارند؟—روزنامهنگاری اخلاقی پاسخی قاطع دارد: خیر. بیطرفی به معنای خنثی بودن در برابر ظلم یا بیتفاوتی نیست، بلکه به معنای تعهد به فرآیندی منصفانه، متوازن و مبتنی بر واقعیت برای گزارشگری است. رسانههایی که آگاهانه دستور کارهای نظامی را بر حقیقت اولویت میدهند، نهتنها اعتماد مخاطبان خود را از دست میدهند، بلکه با دامن زدن به نفرت و اطلاعات نادرست، به تشدید درگیریها کمک میکنند.
البته که رسانه مستقل و آزاد و واقعی بی طرف نیست. فارغ از اینکه در کجا منتشر می شود و به چه زبانی سخن می گوید او یک سوگیری مهم و حیاتی دارد: سوگیری به سوی حقیقت.
درنهایت، مسئولیت رسانهها در میانه آشوب جنگ، مقابله با اطلاعات نادرست، شفافیت درباره محدودیتها، و تمرکز بر هزینههای انسانی—از ۲۲۴ کشته ایرانی تا ۲۴ کشته اسرائیلی—است. تنها با این رویکرد است که رسانه میتواند بهجای تبدیلشدن به سلاحی در جنگ، به ابزاری برای تقویت درک متقابل و شاید روزی، صلح، تبدیل شود.
بسیار عالی و حرفه ای 👏👏
زنده باشید