چطور تصمیم بخش دیدگاهها و سرمقالههای واشنگتنپست مبنی بر عدم معرفی نامزد موردحمایت خود باعث واکنش منفی جامعه و خبرنگاران شده است و چرا این موضوع اهمیت دارد؟
درحالیکه تنها یازده روز تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا زمان باقی بود، روزنامه واشنگتنپست (و البته لسآنجلس تایمز) سرمقالهای به قلم ناشر این روزنامه منتشر کرد و در آن خبر از این داد که برخلاف سنتی که از زمان جیمی کارتر تاکنون پابرجا بوده است این روزنامه در آستانه انتخابات نامزد موردحمایت خود را معرفی نخواهد کرد.
در این یادداشت، ناشر روزنامه (مدیر انتشارات) با اشاره به اینکه مردم توان تشخیص را دارند و میتوانند برای خود تصمیم بگیرند، این تصمیم را بازگشت به ریشههای واشنگتنپست و در راستای سیاستهای رسانهای آن تعریف کرده است.
این تصمیم و اعلام آن در این بازه زمانی باعث موجی از اعتراضها شد. تقریباً تمام روزنامهنگاران واشنگتنپست که به صورت علنی یا بدون ذکر نام با خبرنگاران صحبت کردهاند حتی اگر از اصل تصمیم راضی بودند از زمان اعلام آن ابراز ناخوشنودی میکردند.
چند نفر از دبیران روزنامه در اعتراض به این تصمیم از سمتهای خود استعفا دادند.
باب وودوارد و کارل برنشتاین دو روزنامهنگار معروف و باسابقه واشنگتنپست (که رسوایی واترگیت با گزارشگری ابتدایی آنها درنهایت منجر به استعفای ریچارد نیکسون از ریاست جمهوری شد و هنوز هم به فعالیت رسانهای خود ادامه میدهند) در بیانیه مشترکی به این تصمیم روزنامه اعتراض کردند.
مارتی بارون سردبیر پیشین واشنگتنپست که اگر حتی به روزنامهنگاری بهطور مستقیم علاقه نداشته باشید با او بهواسطه فیلم اسپات لایت (در آن زمان او سردبیری روزنامه بوستون گلوب را بر عهده داشت که تحت مدیریت او فساد گسترده جنسی در کلیسای کاتولیک افشا شد) آشنا هستید، نهتنها در نوشتهای در ایکس (توییتر) این تصمیم را بزدلانه دانست که آن را باعث قربانی شدن دموکراسی خواند.
بارون که خود مدیریت روزنامه در دوران انتقال مالکیت آن از خانواده گراهام به جف بیزوس را بر عهده داشت و در زمان مسئولیت و همچنین در کتاب خود تحت عنوان «برخورد میان قدرتها: ترامپ، بیزوس و واشنگتنپست» بارها از ایستادگی مالک واشنگتنپست علیه زورگوییها و تهدیدهای ترامپ تقدیر کرده و از عدم دخالت او در تحریریه به نیکی یادکرده بود، یک روز بعد از اعلام این تصمیم با شرکت در گفتگویی در سی ان ان این تصمیم را ناشی از نگرانی احتمالی بیزوس از قرار گرفتنش در فهرست دشمنان ترامپ در صورت انتخاب او به ریاست جمهوری دانست و با اشاره به اینکه بیزوس پروژههای تجاری بزرگی همچون آمازون و شرکت فضایی بلو اوریجن را نیز در زیر چتر خود دارد، از تلاش او برای در امان ماندن از اثرات احتمالی حمایت تحریریه از کامالا هریس خبر داد.
شاید برای بسیاری از خوانندگان این مطلب که با روند و فضای رسانهای حرفهای بهخصوص آنگونه که در غرب رایج است آشنا نباشند در ابتدا سؤال ایجاد میشود مگر نه اینکه روزنامه باید مستقل باشد و حمایت آن از یکی از نامزدها با رسالت خبری مستقل آن در تضاد است؟
چطور اساساً چنین حمایتهایی قابل توجیه است و چرا کسانی باید به تصمیم روزنامه مبنی بر وارد نشدن در چنین بازی خرده بگیرند؟
برای پاسخ به این سؤال کاملاً بهجا باید به تفاوتی بنیادی در ساختار روزنامهنگاری حرفهای و آنچه در کشوری مانند ایران در جریان است توجه کرد.
در روزنامههای حرفهای قاعدتاً سه بخش مستقل از هم فعالیت میکنند که میان آنها بهقولمعروف دیواری از آتش بنا شده است. بخش مالی و آگهی، بخش تحریریه خبر (هر آن چیزی که در صفحات روزنامه از خبر، گزارش ،مصاحبه، پرونده تحقیقاتی، تفسیر و تحلیل و …میبینید و میخوانید) و بخش دیدگاه.
دیدگاههای یک روزنامه معمولاً در دو قالب منتشر میشود و دبیر بخش دیدگاه/سرمقاله محتوای خود را با بخش خبر و سردبیر روزنامه هماهنگ نمیکند. این بخش بهطور کامل مستقل از بخش خبر به فعالیت میپردازد و دو مجموعه از محتوا را منتشر میکند. نظرات رسمی روزنامه و دیدگاه نویسندگان آن درباره موضوعات مختلف که معمولاً به نام ادیتوریال (سرمقاله) منتشر میشود و گروه دوم نوشتههایی از شخصیتها، صاحبنظران یا خبرنگاران حرفهای دیدگاه نویس که از این فضا برای بیان نظرات یا تحلیل رویدادها با صدای خود استفاده میکنند و معمولاً تحت ستونها یا صفحه معروف به Op-Ed منتشر میشود.
این نامگذاری به ساختار صفحهبندی قدیم برمیگردد که در آن نظرات و دیدگاههای افراد برای اینکه با موضوع روزنامه اشتباه گرفته نشود، در صفحه مقابل ادیتوریال منتشر میشد و آن را ماقبل سرمقاله مینامند و ما در ایران بهطور رایج آن را دیدگاه میدانیم.
البته غیر از مواردی که مقامهای سیاسی، هنری یا اقتصادی و فرهنگی ستونی را در روزنامهای در قالب دیدگاه منتشر میکنند، وقتی ما با نویسندگان حرفهای دیدگاه مواجه هستیم، بههیچوجه به این معنی نیست که فرد میتوانند هر آنچه را به ذهنش میرسد بیان کند. کماکان حتی در نوشتن دیدگاه نویسنده باید اصول حرفهای را رعایت کند. باید دیدگاهش مبتنی بر فکت و تحلیل منطقی شرایط باشد و روند استدلال خود را توضیح دهد اما بههرحال این فضا، استانداردش با فضای رسمی خبر و گزارشها که بر اساس بررسی دقیق فکت ها و دادهها و تلاش برای دوری کردن از وارد شدن هر نوع سوگیری و سلیقه شخصی در گزارش و خبر، بناشده متفاوت است و به همین دلیل هم در تحریریهها در دو سوی دیوار بزرگی قرار دارند و از عملکرد خود بیاطلاع میمانند.
این مجموعه از یادداشتها نهتنها به تحلیل شرایط میپردازند که توصیههای کاربردی یا پیشنهادهای مختلف را مطرح میکنند به نفع یک جریان سیاسی یا فرد، استدلالهای موافق یا مخالف را بیان میکنند و درنهایت به شکل دادن به مناظره در جامعه مدنی کمک میکنند.
اگر بخش تحریریه خبر سعی میکند داستانها، خبرها و گزارشها را در چارچوب خود قرار دهد و اطلاعات پردازششده، راستی آزمایی شده و قابلاستفاده از رویدادها را در اختیار مخاطب قرار دهد، بخش دیدگاه و سرمقاله به مخاطبش کمک میکند تا با روند فکری و استدلال افراد در اطراف یک موضوع مهم آشنا شود و ببیند چطور افراد مختلف متخصص سعی میکنند از آن دادهها برای شکل دادن به یک تفکر و یافتن یک مسیر استفاده میکنند.
چنین روندی – حداقل تا جایی که من آشنایی دارم – در رسانههای ایران جریان نیست. افراد مختلفی در صفحات مختلف دیدگاهها و نظرات را مینویسند و معمولاً کار ویرایش، تائید و انتشار دیدگاهها در بخشهای مختلف بر عهده همان افرادی است که مدیریت خبر و تحریریه اصلی را بر عهدهدارند و تقسیمکار مشخصی میان آنها وجود ندارد و به همین دلیل هم این روزنامهها بهسرعت ممکن است بهواسطه یک یادداشت یا دیدگاه اعتبار بخش خبری خود را به خطر بیندازند.
چرا تصمیم واشنگتنپست خبرساز شده؟
همانطور که تحریریه یک روزنامه میتواند تصمیم بگیرد از نامزد مشخصی در انتخابات حمایت کند، همین تحریریه میتواند تصمیم به عدمحمایت گرفته یا اعلام کند وارد این روند نمیشود. تا زمانی که چنین تصمیم مستقل و بر اساس استدلالهای حرفهای انجامگرفته باشد، شاید قابل نقد باشد اما میتوان از آن دفاع کرد.
موضوعی که در تصمیم واشنگتنپست نگرانکننده است و باعث شده است که خبرنگاران و چهرههای برجسته رسانهای به آن واکنش نشان دهند، زمان اعلام این تصمیم است. این تصمیم تنها در فاصله یازده روز تا انتخابات اتخاذ و بیانشده است. آنهم در شرایطی که نظرسنجیها نشان از آن دارد که دو نامزد اصلی در رقابتی فوقالعاده نزدیک حضور دارند.
این فاصله نزدیک احتمال به قدرت رسیدن دوباره دانلد ترامپ را به گزینهای کاملاً ممکن بدل ساخته است. ترامپ که در دوره گذشته ریاست جمهوریاش حملات سازمانیافته و ممتدی علیه روزنامهنگاران و از حمله واشنگتنپست بهطور خاص سامان داده بود تهدید کرده است مخالفان سیاسیاش در رسانهها را در صورت به قدرت رسیدن تنبیه کند. البته احتمال اینکه فضا و ساختار سیاسی ایالاتمتحده در حوزه رسانه اجازه دخالت مستقیم دولت در دخالت در تصمیمات رسانه را بدهد حداقل در بازه زمانی فعلی، فوقالعاده اندک است اما ترامپ ابزارهای دیگری برای تحتفشار قرار دادن روزنامهها دارد و در این مورد خاص شخص جف بیزوس، صاحب واشنگتنپست است که مانند دوره قبل اما با فشار بیشتری میتواند هدف حملات تلافی جویانه ترامپ قرار بگیرد.
در این شرایط تصمیم واشنگتنپست بهاحتمال قریب بهیقین نه از دل تحریریه که از فشار صاحب این روزنامه جف بیزوس سرچشمه گرفته است.
زمانی که جف بیزوس مالکیت روزنامه واشنگتنپست را از خاندان گراهام که هشت دهه مالکیتی این روزنامه را بر عهده داشتند خرید، بسیاری نگران بودند که او روزنامه را تحت نفوذ خود قرار دهد و از آن بهعنوان ابزاری برای پیش برد اهداف اقتصادی خود استفاده کند و میراث عظیم و کمنظیر واشنگتنپست در تاریخ مطبوعات (از جمله تأکید بر ادامه افشای اسناد پنتاگون و افشای واترگیت) را تخریب کند.
در یادداشتی که همان زمان نوشتم، من هم ضمن اشاره به این موضوع، سعی کرده بودم چرا این نگرانی بیشتر در مورد فردی مانند بیزوس وجود دارد تا خاندان گراهام. همینطور اشارهکرده بودم که شاید این نگرانیها بزرگنمایی باشد و حضور بیزوس کمک به احیای روزنامه باشد.
در عمل در طی سالهای گذشته و بر مبنای آنچه از زبان همکاران واشنگتنپست شنیده میشود و آنچه از روایتهای پشت پرده که گاهی به بیرون درز میکند، میتوان برداشت کرد این است که بیزوس واقعاً در امر تحریریه دخالت مستقیم که مربوط به محتوا باشد نداشته است. (البته که برای مثال تائید شعار تازه این روزنامه – دموکراسی در تاریکی میمیرد – و مواردی ازایندست طبیعتاً با تائید یا نظر او بوده است.)
در همین حال سرمایه بزرگی که بیزوس وارد واشنگتنپست کرد باعث شد تا نهتنها این نهاد بتواند حیاتش را ادامه دهد تا با واردکردن طرحهای مربوط به بخش دیجیتال و طراحی دپارتمان هوش مصنوعی و توسعه حضور دیجیتال این روزنامه به بازگشت واشنگتنپست به دوران اوجش کمک کرد.
این امکانات و همینطور فرصتی که این فضا برای گزارشگری واشنگتنپست ایجاد کرد باعث شد در عصر ترامپ این روزنامه نهتنها برای نخستین بار به سوددهی برسد که شاهد انفجاری در تعداد مشترکان دیجیتال و چاپی خود باشد. واشنگتنپست در دوران بیزوس بار دیگر به جایگاه تاریخی خود بازگشت.
روزنامهای که در تاریخ پرفرازونشیبش ایستادن به نمادی از ایستادن در برابر قدرت بدل شده است و از ادامه افشای اسناد پنتاگون و گزارشهای افشاگرانه وودوارد و برنشتاین در مورد واتر گیت تا همین امروز با عدم مصالحه با قدرت حاکم نقش خود بهعنوان رکن چهارم دموکراسی را بازی کرده است اما حالا با تصمیمی عمیقاً نگرانکننده اعتبارش را درخطر قرار داده است.
تصمیم به عدمحمایت از نامزدی هریس برای ریاست جمهوری در روزی اعلام شد که تعدادی از نزدیکان ترامپ از یکی از بخشهای بلو اوریجن (شرکت فضایی بیزوس) بازدید داشتند. تصور ایستادن در دور دوم ریاست جمهوری ترامپ برای بیزوس میتواند تصویری نگرانکننده باشد. نهتنها او بار دیگر میتواند هدف حملات دائم ترامپ قرار بگیرد که لغو برخی از معافیتهای مالیاتی آمازون، فشار بیشتر به اداره پست برای افزایش هزینههای ارسال محمولههای آمازون و همینطور وضع محدودیتهایی برای این شرکت تنها یکی از مصیبتهای پیش روی بیزوس خواهد بود که با توجه به اینکه از دید ترامپ تفکیکی بین واشنگتنپست و سایر تجارتهای بیزوس وجود ندارد، هرروز و با هر خبر و گزارشی که این روزنامه منتشر کند، ممکن است فشارها بر بخشهای دیگر تجارت او بیشتر شود.
از سوی دیگر بیزوس در حالی سعی در توسعه بلو اوریجن دارد که رقیب پیشتاز او، ایلان ماسک، نهتنها ازنظر فناوری و قراردادهای تثبیتشده با ناسا از او جلوتر است که با تبدیلشدن ماسک به یکی از بزرگترین بلندگوها و حامیان ترامپ، چشمانداز رقابت در این بخش در دوران ریاست جمهوری ترامپ برای بیزوس میتواند نگرانکننده باشد. ماسک که از هماکنون بر مقررات زدایی و برداشته شدن محدودیتهای پیش روی اسپیس ایکس و تسلا در دولت بعدی تأکید کرده است، به گفته ترامپ در دولت بعدی او مسئولیت بهینهسازی را بر عهده خواهد گرفت. نفوذ ماسک میتواند شرایط رقابت بلو اوریجن برای پروژههای مختلف را با موانع جدی مواجه کند و شاید همه اینها و ده ها موردی که در جلسات عمومی بیان نمیشود، بیزوس را به این نتیجه رسانده باشد که این سرمقاله در دفاع از نامزدی هریس، با توجه به اینکه چنین سرمقالههایی در دوران ما اثر چندانی هم بر نظر رأیدهندگان ندارند، هزینهای بیفایده باشد.
اما زمانبندی اشتباه باعث شد تا این تصمیم چنین بازخوردی شدید پیدا کند.
بر اساس آمارهای موجود تنها در چند روز اول پس از اعلام این خبر، و پسازآنکه روزنامهنگاران باسابقه و همکاران فعلی این روزنامه به آن واکنش نشان دادند، بیش از ده درصد مشترکان این روزنامه اشتراک خود را لغو کردند. این عدد بزرگی است. درامد ناشی از این اشتراک اصلیترین بخش تأمین هزینه تحریریه خبر روزنامه است. جایی که کار اصلی گزارشگری صورت میگیرد و خبرنگاران در خط مقدم نبردی علیه اطلاعات غلط و شایعات هفتهها و گاه ماهها به دنبال کردن سر نخ خبرها میگردند و گزارشهای مهم را تولید میکنند. با کاهش درامد بهطور طبیعی یکی از نخستین مکانهایی که آسیب میبیند تحریریه است و این باعث کاهش تعداد روزنامهنگاران، کاهش تعداد زمان قابل اختصاص به گزارش گری و درنهایت کاهش توان روزنامه در پوشش خود میشود.
از آن مهمتر اعتبار رسانه است که درخطر قرار میگیرد.
تا امروز هر بار صحبت از احتمال دخالت بیزوس در امور تحریریه مطرح میشد، مدیران این روزنامه میگفتند اگرچه این احتمال وجود دارد اما تا الان چنین چیزی رخ نداده است. اما برای نقض یک فرض تنها یک مثال کافی است و حالا این مثال در اختیار منتقدان قرار دارد او اتفاقاً این مسئله زندگی بیزوس را از پیش پیچیدهتر میکند. اگر در دوره قبلی هر خبر و پوششی که واشنگتنپست منتشر میکرد با تأکید بر این بود که بیزوس دخالتی ندارد، حالا هر گزارش ناخوشایندی که علیه دولت آینده در صورت پیروزی ترامپ منتشر شود، او میتواند انگشت اتهامش را بهسوی شخص بیزوس بگیرد. مهم نیست او دخالتی دراینباره داشته باشد یا نه اما او حالا حداقل یک مورد را در سابقه دارد که بگوید بیزوس در امر تحریریه دخالت کرده است.
واشنگتنپست مسیر دشواری برای بازسازی اعتبارش در پیش دارد. رسانهای که پرچمدار استقلال و ایستادن در برابر قدرت نظام حاکم است حالا باید نشان بدهد که این اتفاق روندی تکرارپذیر نیست و به همین دلیل هم هست که مقامهای ارشد پیشین روزنامه و خبرنگاران امروز آن با چنین شدتی این تصمیم را محکوم کردهاند. و شخصی مانند بارون آن را نشانی از سستعنصری و از روی ترسویی بیان کرده که درنهایت دموکراسی را هدف قرار خواهد داد.
ما در دوره جذاب و در عین حال پرفرازونشیبی از حیات رسانهها قرار داریم. پس از شوریدگی رسانههای اجتماعی که با سرور و از روی توهم مرگ رسانههای میراث دار را اعلام کرده و میکنند، حالا با افزایش امکان جعل به مدد هوش مصنوعی مولد، بار دیگر نیاز به رسانههای دارای نیروی کافی و متخصص برای تشخیص واقعیت از دروغ مهم شده است. اما این پروژهای هزینهبر است و در عصری که رسانههای سنتی توان رقابت در حوزههای کلاسیک درآمدزایی مانند اشتراک یا تبلیغات را ندارند، باید به سراغ الگوی تازهای از مدیریت منابع مالی بروند. تجربهای مانند تجربه واشنگتنپست نشان میدهد که این کار با چه ریسکهایی میتواند همراه باشد اما شاید از دل این مباحثات باشد که مسیرهای تازهای پیش روی آینده رسانه ساختار مند و دارای توان تشخیص دروغ از راست ایجاد شود که در عین استقلال از قدرت و ایستادن در کنار حقیقت، لازم نباشد هرروز برای بقایش فریاد برآورد.